eitaa logo
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
34هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
4.2هزار ویدیو
297 فایل
رفیق به محفل شهدا خوش آمدی😉 در مناسبت های مختلف موکب شهدایی داریم😍 ✤ارتباط‌‌با‌خادم↯ @ya_fatemat_al_zahra ✤تبلیغات↯ @ebrahim_navid_delha_tabligh ✤کانال‌های‌ما↯ @ebrahim_babak_navid_keramaat @ebrahim_babak_navid_mokeb
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 #شخصیت_ابراهیم 💠 #روش_برخورد 🔻حکم انفصال از خدمت را که دستم دید پرسید: «جریان چیه؟» 🔻گفتم: «از نیروهای تربیت بدنی گزارش رسیده که رئیس یکی از فدراسیون ها با قیافه زننده سر کار میاد؛ با کارمندهای خانم برخوردهای نامناسبی داره، مواضعش مخالف انقلابه و خانمش بی حجابه! الان هم دارم حکم انفصال از خدمتشو رد میکنم شورای انقلاب.» 🔻با اصرار ابراهیم رفتیم برای تحقیق. همه چیز طبق گزارش ها بود، ولی ابراهیم نظر دیگری داشت؛ گفت: «باید باهاش حرف بزنیم.» 🔻رفتیم در خانه و ابراهیم شروع به صحبت کرد. از برخوردهای نامناسب با خانم ها گفت و از حجاب همسرش، از خون شهدا گفت و از اهداف انقلاب. آن قدر زیبا حرف میزد که من هم متاثر شدم. 🔻ابراهیم همان جا حکم انفصال از خدمت را پاره کرد تا مطمئن شوم با امر به معروف و نهی از منکر میشه افراد رو اصلاح کرد. 🔻یکی دو ماه نگذشته بود که از فدراسیون خبر رسید: «جناب رئیس بسیار تغییر کرده. اخلاق و رفتارش در اداره خیلی عوض شده، حتی خانمش با حجاب به محل کار مراجعه می کنه.» @Ebrahim_navid_delha •••••••••••••••••••••••••••••••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰🎥 سخنان خانم ملایی مادر شهید حسنی سعدی 🔹️بنده خودم یکی از داغداران ومصیبت دیدگان این حادثه بودم ولی مبادا حرفی بگوئیم ذره ای به نیروهای مسلح و سپاه و مقام ولایت خدشه ای وارد شود..! توجه👇👇👇 خواب بودیم سردار اول را با پهباد ترور کردند، 👈بیدار باشید... می خواهند سردار دوم را با رسانه ترور کنند. @ebrahim_navid_delha🏴
🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤 🌷رابطه عاشقانه🌷 🌷(شهید علی درویش)🌷 ✍علی درویش خیلی زود با خدا رابطه‌ای عاشقانه یافت. هنوز پنج سالش نشده بود که نماز خواندن را آغاز کرد از کلاس دوم ابتدایی یعنی- هشت سالگی- همراه بزرگ‌ها برای سحری بر می‌خواست و روزه کامل می‌گرفت. چند دقیقه به اذان همیشه وضو می‌گرفت و آماده می‌شد که برود مسجد برای نماز جماعت. به یاد شهدا ...👇👇👇 👉🙂 🏴💔 🆔 @ebrahim_navid_delha 👈 🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🍃🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁 🍃 ‌‌ـ✿﷽✿- گروه فعالیت‌های ذکر وقرآنی: «أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب‌ُ، با یاد خدا دل‌ها آرامش مى‌یابد 📿به امید برآورده شدن تمام حاجات قلبی تمام اعضای گروه به نیابت ازآقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف..‌ 🥀به نیت شهید ابراهیم هادی و شهید نوید صفری🥀 به امید🙏🙏🙏🙏 ❤️ظهور آقا امام زمان عج 🌼شفای تمام بیماران 🌼خوشبختی و عاقبت به خیر شدن جوونا 🌼عاقبت بخیری گره گشایی ،حاجت روایی عزیزانی که در این ختم ما را یاری میکنند 🙏🙏🙏🙏 آمین🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🌿🌻اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.🌻‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ⭐️خادمین گروه ذکر @Zahrayyy ⭐️خادمین گروه ختم قران @Hedari44 🌺 @ebrahim_navid_delha 🍃 🍃🍁🍃🍁🍃🍁🍃
#کلام_شهید انسان یک تذکر در هر ۴ ساعت به خودش بدهد،بد نیست بهترین موقع بعد از پایان نماز،وقتی سر به سجده می گذارید،مروری بر اعمال از صبح تا شب خود بیندازد،آیا کارمان برای رضای خدا بود. 🌹#شهید_ابراهیم_همت ╭━═━⊰~★❀★~⊱━═━╮ 🕊 باابراهـیـــــم و نوید دلـها تا ظہور @Ebrahim_navid_delha ╰━═━⊰~★❀★~⊱━═━╯
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤 #معرفی_شهدا #در_ادامه ✨شهید سردار حاج احمد کاظمی: فاصله‌ى بين مرگ و زندگى، فاصله‌ى بس
🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤 ✨خاطراتی از شهید حاج احمد کاظمی: حاج احمد هميشه يک دفترچه همراه داشت نکاتي که به ذهنش مي‌رسيد، مي‌نوشت📝 حتي اگر پاي تلويزيون نشسته بود و نکته مهمي را مي‌شنيد که ما فکر مي‌کرديم به سپاه ربطي ندارد با دقت تمام گوش می کرد و با جزئیاتش می نوشت!😮 وقتی سئوال می کردیم این موضوع چه ربطی به سپاه دارد مي‌گفت:«اين يک طرحي است که اگر ما در سپاه روي آن کار کنيم، خوب است» نوشته‌ها معمولاً دو الي سه سطر بود . خوبي دفترچه اين بود که اگر ابهامي در مسئله‌اي داشت يا نکته‌اي به ذهنش نمي‌رسيد، سراغ دفترچه‌مي‌رفت و آن را پيدا مي‌کرد.حتي اگر در حين صحبت‌هاي فردي مطلبي توجه‌اش را جلب مي‌کرد، وقتي آن فرد می رفت سريع مطلب را یادداشت🖊 می کرد. دانشگاه من نزديک محل کار بابا بود و بيشتر شب ها با او بر مي گشتم خانه . خب بايد صبر مي کردم تا کارهايش تمام شود . بعضي وقت ها به ساعت 11 يا حتي ديرتر هم مي کشيد. به غير از ماه رمضان به ياد نمي آورم بابا زودتر از 8 شب آمده باشد خانه . من مي رفتم در يک اتاقي و مشغول به درس خواندن می شدم . بعضي وقت ها هم دراز مي کشيدم و چرتي مي زدم. وقتي با بابا بر مي گشتيم خانه ، براي من ديگر جاني باقي نمانده بود. اما بابا که قطعا خيلي بيشتر از من دويده بود و خسته شده بود ، در خانه را که باز مي کرد چنان سلام گرمي مي کرد که انگار تازه اول صبح است و بيدار شده است😍. مي گفت:« خيلي مخلصيم»، « خيلي چاکريم»! هميشه در تعجب بودم که بابا چه حالي دارد با اين همه کار و خستگي اين قدر شارژ و سرحال است. 🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤 🕊 @ebrahim_navid_delha 🕊
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤 #معرفی_شهدا #در_ادامه ✨خاطراتی از شهید حاج احمد کاظمی: حاج احمد هميشه يک دفترچه همراه
🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤 شب شهادت: شب شهادتش نشسته بوديم دور هم و حرف مي زديم. حالا که فکر مي کنم، مي بينم چه لحظات شيريني بود. وقتي رسيد خانه، يک سي دي💿 با خودش آورده بود. گفت محمد، اين سي دي را بگذار ببينيم چيست ! به قول خودش " مشق" هايش را هم پهن کرده بود روی زمین . سي دي يک گزارش ويديويي بود از عمليات ثامن الائمه . بابا مي گفت من خودم تا حالا اين فيلم را نديده ام . هر کس را که در فيلم نشان مي داد، مي گفت خصوصياتش اين بوده و چه طوري شهيد شده است . بيشترشان شهيد❤️شده بودند. در فيلم نشان مي داد که بابا داشت نيروهايش را توجيه عملياتي مي کرد و فقط يک زير پيراهني تنش بود. ريش هايش هم خيلي بلند و به هم ريخته شده بود. حتماً وقت نکرده بود به خودش برسد. اما آن ها که مي گفت شهيد شده اند، اغلب خيلي تميز و مرتب و شيک بودند . سعيد به شوخی به بابا گفت:« ببين، اين جور آدم ها شهيد مي شوند! تو مي خواهي با اين قيافه به هم ريخته و نامرتب ات شهيد هم بشوي؟!» . بابا به اين حرف سعيدخيلي خنديد😂 . البته احساس کردم ياد شهادت هم کرده و دلش گرفته و مي خواهد با خنديدن هایش ما متوجه نشويم. فيلم که تمام شد، بابا گفت 25 سال از وقتي که اين فيلم را گرفته اند مي گذرد. ما براي چه مانده ايم و ... يک خرده از اين چيزها گفت. شب هم سعيد را برد پيش خودش خواباند. صبح که مي خواست برود🚶‍♂، من ديگر نديدمش. اما سعيد که صبح زود بيدار شده بود که برود امتحان بدهد، بابا را ديده بود و به او گفته بود:«مواظب خودت باش!» پيش نيامده بود سعيد چنين حرفي به بابا بزند. هميشه وقتي چيزي به بابا مي گفتيم، به همان شکل نظامي جواب مي داد:«چشم قربان!». آن روز صبح هم به سعيد يک « چشم قربان» محکم گفته بود و رفته بود. 🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤 ╔ ═ 🌸═ ══ ═🕊⚘ ═ ╗ @ebrahim_navid_delha ╚ ═ ⚘🕊═ ══ ═🌸 ═ ╝
🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔 🥀نماز جماعت🥀 🥀به_نقل_از_همرزم_شهید🥀 ✍عبدالرضا مانند دوست و برادرم بود در سوریه با هم بودیم . هنگام شهادت هم کنارش بودم😔 با صدای خوشی که داشت حتما باید اذان میگفت و همهء نیروهای حزب الله و سوری و فاطمیون را برای نماز بلند میکرد و میگفت حتما باید نماز به جماعت باشد👌. میگفت یک مداح باید نمازش را به #جماعت بخواند.👉 شهید مدافع حرم عبدالرضا مجیری🌹 #نماز_اول_وقت_فراموش_نشه👉🙂 🏴#الّلهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّکَـ_الْفَرَج 💔 🎋 @ebrahim_navid_delha🎋 🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دلنوشته_شهدا🌷 خادم باشے... عاشق باشے... مگر دلت آرام میگیرد؟! مدام بے قرارِ قرار عاشقے هستے.. تقدیم به تمامی خادمین شهدا که با تمام وجود در مسیر شهدا قدم برداشته و نام شهدا را زنده نگه داشتن.💚 ╔══••••••••••○○✿❤️╗ @Ebrahim_navid_delha ╚❤️✿○○••••••••••══╝
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❤️•° ❁ ◇❥ ❁ ◇ مـدافعـــــ عشـــ💞ـــ‌ق #هوالعشـــــــــق #عاشقانه_مذهبی #قسمت_چهل_هفت
◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❤️•° ❁ ◇❥ ❁ ◇ مـدافعـــــ عشـــ💞ـــ‌ق 8⃣4⃣ لبخندمیزنی وڪنارم مینشینی _خب بگوببینم خانوم! سفر چطوربود؟ چشمهایت رارصدمیڪنم.نزدیڪ می ایم ودرگوشت ارام میگویم _توڪه باشی همه چیزخوبه...💖 چانه ام رامیگیری وفقط نگاهم میڪنی.اخ ڪ همین نگاهت مرا رسوا ڪرد...😍 _ اره!....ریحانه ازوقتی اومدی تو زندگیم همه چیزخـــــوب شد...همه چیز... سرم راروی شانه ات میگذارم ڪ خودت را یڪدفعه جمع میڪنی _ خانوم حواسم نیست توام چیزی نمیگی ها!!...زشته عزیزم! اینڪارارو نڪن دوتا جوون میبینن دلشون میخوادا! اونوخ من بیچاره دوباره دم رفتن پام گیر میشه میخندم وجواب میدهم _ چشششششم...عاقا! شماامرڪن! البته جای اون واسه جوونا دعاڪن!🙏 _ اونڪ چشم!دعاڪنم ي حوری خـــــدا بده بهشون... ذوق زده لبخندمیزنم😄 ڪه ادامه میدهی _ البته بعدشـــــهادت! وبعدبلندمیخندی.لبم راڪج میڪنم وبحالت قهرمیگویم _خعلی بدی!فڪ ڪردم منظورت ازحوری منـــــم! _ خب منظور شمایی دیگه!...بعد شهادت شما میشی حـــــوری ...عزیزم! رویم راسمت شیشه برمیگردانم _ نعخیر دیگه قبول نیست!قَرقَر تا روز قیامت!😕 _ قیامت ڪ نوڪـــــرتم.ولی حالا الان بقول خودت قَرنڪن...گناه دارما... یروز دلت تـــــنگ میشه خانوم نڪن! دوباره رومیڪنم سمتت ونگاهت میڪنم. دردلم میگذرد اره دلم برات تنگ میشه...برای امروز...برای این نگاه خاصت.یڪدفعه بلندمیشوم واز جایگاه ڪیف وساڪها،ڪیفم👜 رابرمیدارم وازداخلش دوربینم رابیرون می آورم.سرجایم مینشینم و دوربیـــــن را جلوی صورتم میگیرم. _ خب...میخوام یه یادگاری بگیرم...زودباش بگو سیـــــب! میخندی ودستت راروی لنز میگذاری _ ازقیافه ڪج وڪوله من؟.... _ نعخیر!..به سید توهین نڪنا!!!.. _ اوه اوه چه غیرتـــــی... ونیشت رابه طرز مسخره ای بازمیڪنی بقدری ڪ تمام دندانهایت پیدامیشود😬 _ اینجوری خوبه؟؟؟ میخندم ودستم راروی صورتت میگذارم _ عههه نڪن دیگه!....تروخدا ي لبخند خوشگل بزن لبخندمیزنی ودلـــــم رامیبری _ بفرما خانوم _ بگو سیب🍎 _ نَ....نمیگم سیب _ بازاذیت ڪردی _ میگم...میگم.. دوربین📷را تنظیم میڪنم _ یڪ ....دو..... سه....بگو _ شهیییییید... قلبـــــم باایده ات ڪنده و یادگاریمان ثبت میشود... ♻️ ... 💘 @ebrahim_navid_delha