eitaa logo
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
34.8هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
4.2هزار ویدیو
297 فایل
رفیق به محفل شهدا خوش آمدی😉 در مناسبت های مختلف موکب شهدایی داریم😍 ✤ارتباط‌‌با‌خادم↯ @ya_fatemat_al_zahra ✤تبلیغات↯ @ebrahim_navid_delha_tabligh ✤کانال‌های‌ما↯ @ebrahim_babak_navid_keramaat @ebrahim_babak_navid_mokeb
مشاهده در ایتا
دانلود
وسایل‌خریداری‌شده‌برای‌موکب‌👆 از شریک شدن درموکبِ معراج الشهدا جانمونید😉 رفقای شهدایی برای خرید وسایل به خادم مجموعه که مسئول خرید هستند بدهکار هستیم.💸 شما میتوانید در این ایام با برکت در حد توان کمک کنید و بانی بشید🙂⇣⇣ ❤️
6104337339003897
💳 بنام(احمد خدابنده لو) بزنید‌ رو‌ شماره‌ ڪارت‌، ڪپۍ‌ میشه✌️ ان شاءالله سالانه چندین موکب با این وسایل برپا میشه و شما با کمک هاتون در تمام این موکب ها شریک هستید😇 😍🌱 آیدۍ‌ خادم‌ ڪانال‌ جهت‌ هماهنگۍ‌ با بانیان‌ و ارسال‌ فیش↯↯ 🆔@ya_fatemat_al_zahra ⛺️••ڪانال‌موڪب‌مردمی‌معراج‌الشهدا↯↯ https://eitaa.com/joinchat/3406954885C0c34736276
32.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♡ زمانی که آقا نوید برای زیارت امام حسین(ع) به کـــــربلا می‌رود، در طـــــول مسیر یکی از دوســتانش به او مـــی‌گوید: نوید از چهره‌ات مشخص است که می‌خواهی شــهید شوی😉 چه احساسی داری از اینکه برای زیــارت امام حـسین (ع) به کربلا می‌روی؟؟ او هم در جواب می‌گوید: از امام حسین (ع) می‌خواهم تمام گرفتاری‌ها و مشکلات‌مان را برطرف کند و گناها‌ن‌مان را ببخشد و بــه او می‌گویم خــیلی دوستت دارم، کــمکم کن که به آرزوی خود برسم...🕊 /🌼
•••✍🏻🌱 📚 عباس هادی: یک‌بار که با ابراهیم صحبت می‌کردم گفت: وقتی برای ورزش یا مسابقات کشتی می‌رفتم همیشه با وضو بودم. همیشه هم قبل از مسابقات کشتی دو رکعت نماز می‌خواندم. پرسیدم: ” چه نمازی؟! “، گفت:” دو رکعت نماز مستحبی می‌خوندم و از خدا می‌خواستم که یه وقت تو مسابقه، حال کسی رو نگیرم.”اما آنچه که ابراهیم را الگوئی برای تمام دوستانش نمود. دوری از گناه بود. او به‌هیچ‌وجه گرد گناه نمی‌چرخید. حتی جائی که حرف از گناه زده می‌شد سریع موضوع را عوض می‌کرد. هر وقت هم می‌دید که بچه‌ها در جمع مشغول غیبت کسی هستند مرتب می‌گفت: «صلوات بفرست» و یا به هر طریقی بحث رو عوض می‌کرد. هیچ‌گاه از کسی بد نمی‌گفت، مگر به‌قصد اصلاح کردن، ♦️هیچ‌ وقت لباس تنگ یا آستین‌ کوتاه نمی‌پوشید. 🪴
•••♥🌸••• مگہ‌ میشه بہ‌ شهدا متوسل‌ بشی‌ و دست‌ خالی‌ برگردی😉😍 🦋 🌱 🌷شما هم اگر کرامتی از شهدا دیدید برامون ارسال کنید🙂↯ 🆔@ya_fatemat_al_zahra ‌°•^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^ ‌⭕️لینڪ‌گࢪوه‌ختم‌قࢪآن↯ https://eitaa.com/joinchat/3245735947C1e77479f6c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
{🌼🍂} «اگر اذیتم کنید می‌روم شهید می‌شوم‼️» این جمله را حسین عادت داشت وقتی بگوید که می‌خواست خودش را برای پدر و مادر لوس کند. کودکی‌اش هم زمان بود با سال‌های پایانی جنگ تحمیلی بود شهید مدافع حرم؛ حسین دارابی، 27 مهر 1361 در تهران متولد و در خانواده‌ای مذهبی و شیفتۀ اهل بیت علیهم‌السلام پرورش یافت. از همان دوران کودکی با قرآن کریم و آموزه‌های دینی انس گرفت. به همین دلیل هم در جوانی، همواره عشق به پوشیدن لباس دفاع از حرم داشت. اما یک رویای صادقه، عزم او را برای اعزام به سوریه جزم کرد. مادر شهید دارابی در مصاحبه‌ای گفته بود: «سر بحث سوريه وانتش را فروخت. يكي از دوستانش هم همان ایام خواب ديد كه حضرت رقيه علیهاالسلام دست حسين و چند نفر ديگر را مي‌گيرد و از صف جدا مي‌كند. اين خواب عزم حسين را براي رفتن، جزم‌تر ‌كرد.» سرانجام، 19 مرداد 94 به آرزوی خود رسید و به فیض شهادت نائل آمد. 🥀 📿
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
#کتاب‌_شهید_نوید📚 #روایت‌_سوم_‌هم‌نفس✍ عباس همسایه خواهرت را زده بود نمیدانی خانم همسایه چطور از غی
📚 ✍ صبح بودی و خواهرت عصر وقت صبحانه خوردن مینشستم کنارت و لقمه ها را یکی یکی میگذاشتم توی .دهنت میآمدی دهنت را کنار بکشی بغل گوشت میگفتم اگه غذا نخوری چوب میشی مثل چوبای طلابر میشی خشک خشک میشی سهم آتیشا میشی تو هم از ترس چوب شدن همه ی صبحانه را می خوردی و میرفتی مدرسه ساعت رفتنت را هم جوری تنظیم میکردی که وقتی پایت را میگذاری توی حیاط زنگ کلاس را بزنند. بچه که بودید خواهرت بیشتر از اینکه به من وابسته باشد به توانس داشت. شبها هم رختخوابش را پهن میکرد کنار تو و توی اتاق پیش هم میخوابیدید. صبح برایم تعریف میکرد و میگفت: «مامان دیشب ترسیدم و از خواب بیدار شدم؛ ولی هرچی نوید رو تکون دادم اصلا انگار نه انگار!» خواب تو از همان بچگی سنگین بود شبها راحت می خوابیدی. مثل الان که زیر این سنگ سفید راحت و آرام خوابیده ای حتی وقتی می خواستیم همه با هم برویم خانه ی نامزدت همه ی ما استرس داشتیم جزتو روی تختت راحت میخوابیدی و آخر از همه بلند میشدی و آماده میشدی برای رفتن. راستی حواست هست امشب است پسرم؟ نمی شود که یادت رفته باشد آدم که شب عقدش یادش چه شبی نمی رود. 💯~ادامه‌دارد...همراهمون‌باشید😉 📗 /
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐کشف پیکرهای مطهر ۵ شهید دوران دفاع مقدس 💠به همت گروه های تفحص شهدا در منطقه کردستان عراق پیکرهای مطهر ۵ شهید دوران دفاع مقدس در بازه تاریخی ۱۴ تا ۱۷ مرداد تفحص شد
[🌿✨️] راننده تاکسی بود با آنکه شغل آزاد داشت ولی توانست چندبار به سوریه اعزام شود. اخلاقش به گونه ای بودکه حتی سربازان روس هم جذب مرامش شده بودند. شب قبل از شــــهادت حالت عجیبی داشت تا صـــبح بیدار بود، و نــــماز می خواند و خیلی با بچه ها شوخی می کرد🙂 اخلاقِ خوبِ سجاد، نظامی های روس را هم جذب کرده بود🌱 / 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قصه🖤: مسعود عسگری قصه جوان پر نشاطی است که در کوچه پس کوچه های دارالشهدای تهران قد کشیده است. قصه مرد جنگ ندیده ای که جا پای پدرش گذاشت. قصه جوانی که در صبح دل انگیز انقلاب اسلامی قد کشید و با شنیدن صدای هل من ناصر ینصرنی امام عشق، کیلومترها آن طرف تر از مرزهای ایران برای دفاع از حرم اهل بیت(ع) جان نثاری کرد و شهید شد.. ☘🍂
وسایل خریداری شده برای موکب👆🏽 برای پیشرفت موکب معراج الشهدا به یاری عشاق شهدا نیازمندیم☺️! همراهان همیشگی کانال و خیرین عزیز، به برکت شهدا دورهم جمع شدیم تا موکبی برپا کنیم و سالانه چندبار این موکب فعالیت داره و شماهم دراین کار خیر شریک و هم پای ما هستید🙂🍃! اگر مشتاق شرکت دربرپایی موکب هستید، بسم الله😍! روی شماره کارت بزنید، کپی میشه🤝 "به نام آقای احمد خدابنده لو " 🌱
6104337339003897
💳 🦋 آیدۍ‌ خادم‌ ڪانال‌ جهت‌ هماهنگۍ‌ با بانیان‌ و ارسال‌ فیش↯↯ 🆔@ya_fatemat_al_zahra ⛺️••ڪانال‌موڪب‌مردمی‌معراج‌الشهدا↯↯ https://eitaa.com/joinchat/3406954885C0c34736276
حاج مهدی رسولی_بخش اول - مناجات (هواتو کردم اسیر دردم)-1536930589.mp3
12.13M
••🎶🖤•• |🎧| ◉━━━━━━───────     ↻ㅤ  ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ⇆ هواتو کردم...😭 هنوزم یه عاشقی هست حرم شما نرفته، دیگه روش نمیشه جایی، بگه‌ کربلا نرفته... این مناجات عجیب‌ دل‌آدمو کربلا میبره ...))💔 🥺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°• ﷽ •° ✤به تو حسادت میکنند تو مکن تو را تکذیب میکنند آرام باش ✤تو را می ستایند فریب مخور تو را نکوهش میکنند شکوه مکن ✤مردم از تو بد میگویند اندوهگین مشو همه مردم تو را نیک میخوانند مسرور مباش ✤آنگاه از ما خواهی بود،،حدیثی بود که همیشه در قلبم‌ وجود‌ داشت‌ از‌ امام‌ پنجم✍ /🌱
📚 ایشان فرد نظامی نبود و شغل ایشان هم به این مسئله ربطی نداشت ولی درباره علت عزیمت به سوریه، خود شهید نامه ای نوشته و علت این موضوع را توضیح داده است. آنچه که من می توانم عنوان کنم این است که ما همه شنیده ایم و می دانیم که امام عصر عجل الله تعالی فرجه بر اعمال ما حاضر و ناظر هستند و اعمال ما را می بینند و همه کارهای ما به محضر حضرت(عج) عرضه می شود. اما صرف ِ «دانستنِ» یک چیز است و اینکه شما با گوشت و پوست و استخوان این دیده شدن را «حس کنید» یک چیز دیگر است. شهید پورهنگ می گفت: «من احساس شرم می کنم از اینکه هر روز صبح از خواب بیدار می شوم و در کنار خانواده ام هستم در حالی که دشمن در سوریه قصد جسارت به حرم دختر امیرالمومنین (ع) را دارد. من از امام زمان خجالت می کشم که خودم را مدعی پیروی از ایشان و پدران و خاندان حضرت(عج) می دانم اما هیچ کاری برای ایشان انجام نمی دهم.»😔 فکر می کنم تصمیم ایشان برای قدم گذاشتن در این مسیر در حالی که اصلا مسیر شغلی ایشان این نبود و ربطی به هم نداشت، هم به دلیل علاقه به امام مهدی علیه السلام بود و هم آن احساس دِینی که نسبت به حضرت صاحب الزمان(عج) داشتند.🌱 🌼
•❤️🌿• 💌خاطره‌ای‌از‌شهید: نان سنگگ گرفته بودیم و می‌آمدیم طرف خوابگاه. چند تا سنگ به نان‌ها چسبیده بود. مصطفی کندشان و برگشت سمت نانوایی. می‌گفت «بچه بودم، یه بار نون سنگگ خریدم، سنگ‌هاش رو خوب جدا نکرده بودم؛ بهش چسبیده بود. خونه که رسیدم، بابام سنگ‌ها رو جدا کرد داد دستم، گفت برو بده به شاطر. نونواها بابت اینا پول میدن.» 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
(🌹🕊) بخشی از وصیت نامه شهید:📄 فقط از خدا بترسید نه از خلق خدا به‌خاطر جایگاه شغلی و مادیات دنیا، یاور مظلومین باشید و به کسی ظلم نکنید.😇 توصیه من به خواهران دینی و مادرم و همسرم این است که حضرت زهرا(س) را الگو خود قرار دهند و حجاب خود را حفظ نمایند و در حفظ حجاب برتر یعنی چادر کوشا باشند و در ترویج آن کوتاهی نکنید.😍 این حقیر از شما می‌خواهم که در بدترین شرایط جامعه و روزگار همچون گذشتگان در روزها و زمان‌های گذشته بر اعتقادات خود استوار بمانید و بر بصیرت خود بیافزایید و اسیر ترفندها و حیله‌های دشمن نشوید و نسبت به خودتان مراقبت داشته باشید. از شما می‌خواهم که طبق دستورات خدا که در قرآن کریم آمده عمل کنید و آن‌را سرلوحه زندگی‌تان قرار دهید. 🌱
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
#کتاب‌_شهید_نوید📚 #روایت‌_سوم_‌هم‌نفس✍ صبح بودی و خواهرت عصر وقت صبحانه خوردن مینشستم کنارت و لقمه
📚 ✍ تو را که با آن کت و شلوار پر از خاطره و پیراهن یاسی، سرسفره ی عقد دیدم کیف کردم. باور کن نمیتوانم درست برایت بگویم چه احساسی داشتم. خیالم راحت شده بود احساس میکردم خسته و کوفته از یک پیاده روی چند ساعته برگشته ام و حالا یکی دارد با محبت پاهایم را ماساژ میدهد توی پیاده روی اربعین دیدی که همین حس را داشتم بس که ما را بردی این طرف و آن طرف خواستگاری مادر! دنبال کسی میگشتی که شرایط تو را بفهمد پایت را نبندد سوریه رفتنت را تعطیل نکند سخت بود .خب . کمتر کسی راضی میشد. من هم حق می دادم به آنها. هرچند عمردست خداست کسی از فردای خودش خبر نداردشبی که رفتیم خواستگاری ،مریم به دلم نشست؛ ولی میگفتم همین الان نوید مثل همه ی موردهای قبلی ایرادی چیزی میگیرد و قضیه با یک چشمک که یعنی نه مامان به درد من نمیخوره تمام می.شود ولی اشتباه میکردم. همان کسی که دنبالش بودی پیدا کرده بودی حواست بود چقدر ما را معطل کردید و توی اتاق با هم حرف زدید؟ ما که دیگر حرف کم آورده بودیم از آب و هوا و آلودگی تهران و شرایط بد اقتصادی و اوضاع منطقه گفتیم تا خاطرات مشترک خاله با مادر عروس خانم که توی همدان هم محله ای بودند. 💯~ادامه‌دارد...همراهمون‌باشید😉 📗 /
(⚘🕊) شهیده «راضیه کشاورز» ۱۱ شهریور سال ۱۳۷۱ در مرودشت متولد شد. وی هفت ساله بود که راهی مدرسه شهدای پتروشیمی شد و تا سوم ابتدایی را در آنجا گذراند و خرداد همان سال همراه خانواده به شیراز رفت. پدرش ورزشکار بود، از این رو راضیه را در کلاس کاراته سبک شوتوکان ثبت نام کرد که سال پنجم ابتدایی کمربند قهوه‌ای و سال دوم راهنمایی موفق به اخذ کمربند مشکی شد. شهیده «راضیه کشاورز» در ۱۱ مسابقه کومیته و کاتا شرکت کرد که در تمام مسابقات کومیته (مبارزه) مقام اول را به خود اختصاص داد. وی در سال چهارم ابتدایی در مدرسه شاهد ۸ در مسابقات حفظ قرآن کریم مقام اول و در ناحیه مقام ممتاز را کسب کرد. وی سرانجام ۲۴ فروردین ۱۳۸۷ در ۱۶ سالگی بر اثر انفجار بمب در حسینیه کانون فرهنگی رهپویان وصال شیراز توسط عوامل تروریستی زخمی و پس از تحمل ۱۸ روز درد و رنج ناشی از جراحت به جمع شهیدان پیوست. 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌 🌹شهید مدافع حرم عباس آسمیه: امیری حسین (ع) و نعم الامیر: حسین (ع) فرمانده من است و او برترین فرماندهان و امیران است. این عبارت زیباترین و عاشقانه‌ترین جمله زیبا بود برای من، پس حسین (ع) جان، با نگاهی ولایی مرا هم همچون زهیر سرباز و فدایی خود ساز. شهید مدافع حرم🕊🌹
•••♥🌸••• عنایت شهید ابراهیم هادی😍 🦋 🌱 🌷شما هم اگر کرامتی از شهدا دیدید برامون ارسال کنید🙂↯ 🆔@ya_fatemat_al_zahra ‌°•^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^ ‌🦋لینڪ‌‌گࢪوه‌ذکࢪ↯ https://eitaa.com/joinchat/2455502859Ce3a0724733
وسایل‌خریداری‌شده‌برای‌موکب‌👆 از شریک شدن درموکبِ معراج الشهدا جانمونید😉 رفقای شهدایی برای خرید وسایل به خادم مجموعه که مسئول خرید هستند بدهکار هستیم.💸 شما میتوانید در این ایام با برکت در حد توان کمک کنید و بانی بشید🙂⇣⇣ ❤️
6104337339003897
💳 بنام(احمد خدابنده لو) بزنید‌ رو‌ شماره‌ ڪارت‌، ڪپۍ‌ میشه✌️ ان شاءالله سالانه چندین موکب با این وسایل برپا میشه و شما با کمک هاتون در تمام این موکب ها شریک هستید😇 😍🌱 آیدۍ‌ خادم‌ ڪانال‌ جهت‌ هماهنگۍ‌ با بانیان‌ و ارسال‌ فیش↯↯ 🆔@ya_fatemat_al_zahra ⛺️••ڪانال‌موڪب‌مردمی‌معراج‌الشهدا↯↯ https://eitaa.com/joinchat/3406954885C0c34736276
~بِسمِ‌رَبِ‌الشُهدآ♥️•• از‌ شهیدان‌ بطلب‌ آنچہ‌ تمنا‌ داری بہ‌ خدا‌ کارگشای دلِ هر سوختہ‌اند 🍃•تا حالا شده‌ شهدا‌ دستتون‌ رو‌ بگیرند؟ 🍃•شده‌ گره‌ از‌ کارتون‌ باز‌ کنند؟ کراماتی‌‌ و معجزه‌هایی‌ که‌ از‌ شهدا‌ دیدین به‌ آیدی‌ زیر‌ ارسال کنید🙂💌 🆔@ya_fatemat_al_zahra °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•° ••ابࢪاهیم‌‌بابک‌نوید‌دلھا/ڪࢪامات‌شهدا↯↯ https://eitaa.com/joinchat/2031288609Ce9fcf634b9 شهدا دعوتت کردن😍👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
「 ﷽ 」 با من چه میکنی ای جانان... زمانی که محو چهره ی آسمانیت میشوم، آرامش در عمق وجودم نفوذ میکند! ابراهیم جان؟ آرامش نگاهت بی انتهاست...♥️ 🌱
📚 هدایت «گنده لات‌ها» به سبک شهید هادی؛ بارها می‌دیدم ابراهیم با بچه‌هایی که نه ظاهر مذهبی داشتند و نه به دنبال مسائل دینی بودند، رفیق می‌شد. آنها را جذب ورزش می‌کرد و به مرور به مسجد و هیئت می‌کشاند. یکی از آنها خیلی از بقیه بدتر بود؛ همیشه از خوردن مشروب و کارهای خلافش می‌گفت! اصلاً چیزی از دین نمی‌دانست؛ نه نماز و نه روزه. به هیچ چیز هم اهمیت نمی‌داد. حتی می‌گفت تا حالا هیچ جلسه مذهبی یا هیئت نرفته‌ام. به ابراهیم گفتم: آقا ابراهیم، اینها کی هستند دنبال خودت میاری؟ با تعجب پرسید: چطور؟ چی شده؟ گفتم: دیشب این پسر پشت سر شما وارد هیئت شد؛ بعد هم آمد و کنار من نشست. حاج آقا صحبت می‌کرد از مظلومیت امام حسین و کارهای یزید می‌گفت و این پسر هم خیره خیره و با عصبانیت گوش می‌کرد. وقتی چراغ‌ها خاموش شد، به جای این که اشک بریزد مرتب فحش‌های ناجور به یزید می‌داد. ابراهیم داشت با تعجب گوش می‌کرد و یک دفعه زد زیر خنده. بعد هم گفت: «عیبی نداره! این پسر تا حالا هیئت نرفته و گریه نکرده، مطمئن باش با امام حسین علیه السلام که رفیق بشه تغییر می‌کنه؛ ما هم اگر این بچه‌ها را مذهبی کنیم هنر کردیم.» دوستی ابراهیم با این پسر به جایی رسید که همه کارهای اشتباهش را کنار گذاشت، یکی از بچه‌های خوب ورزشکار شد، چند ماه بعد و در یکی از روزهای عید همان پسر را دیدم که بعد از ورزش جعبه شیرینی خرید و پخش کرد و گفت: رفقا! من مدیون همه شما و مدیون آقای ابراهیم هستم. از خدا خیلی ممنونم؛ من اگر با شما آشنا نشده بود معلوم نبود الان کجا بودم؟ ما هم با تعجب نگاهش می‌کردیم؛ با بچه‌ها آمدیم بیرون، توی راه به کارهای ابراهیم دقت می‌کردم. چقدر زیبا یکی یکی بچه‌ها را جذب ورزش می‌کرد و بعد هم آنها را به مسجد و هیئت می‌کشاند و به قول خودش «می‌انداخت تو دامن امام حسین.» یاد حدیث پیامبر به امیرالمومنین افتادم که فرمود: «یا علی اگر یک نفر به واسطه تو هدایت شود از آنچه آفتاب بر آن می‌تابد بالاتر است.»🌞 /🦋