🔲 به یاد پدر
غزل - پیشگش به روح مطهر حضرت بابا
سپیده سوگوار چشمهایش
نسیم بیقرار چشمهایش
گریستن برای درد مردم
همیشه بود کار چشمهایش
در آسمان خانه میدرخشید
مثل دو تا ستاره چشمهایش
ز شوق - هر عزیز را که میدید -
میترکید انار چشمهایش
غریب و آشنا همیشه بودند
رهین سایهسار چشمهایش
خدا اراده کرده بود باشد
مِهر در انحصار چشمهایش
عزت و آبرو گرفتهام من
به یُمنِ اعتبار چشمهایش
در ابتدای فصل زرد پاییز
سیاه شد بهار چشمهایش
رواست سجده بعد ازین نمایم
به مُهری از مزار چشمهایش
کاش شبی به جای او بمیرم
زنده شود دوباره چشمهایش
✅ شاعر؛ #حاج_ابراهیم_سنائی
✅ تیغ و زیتون | کانال اشعار حاجابراهیم سنائی
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
6.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مداحی بندهزاده "کربلاییاسماعیل"
میلاد مولا مبارک🌹
✅ تیغ و زیتون | کانال اشعار حاجابراهیم سنائی
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
هدایت شده از تیغ و زیتون
برای دخترم "سارا"
که نابینا به دنیا آمد اما در چنین شبی (شبِ شهادت زینب کبری) سلام الله علیها در روضهی آن مُخدره شفا گرفته و بینا شد .
دخترم ! نازنین فرشتهی من !
آسمانیترین فرشتهی من !
تا تو هستی بر این زمین چو نگین
آسمان غبطه میخورد به زمین
با حضورت درین سرای بلا
خاک را دادی اعتبارِ طلا
شب که مَردم به خواب نوشینند
چشمهایت ستاره میچینند
چشمهایی که مثل مهتابند
شام را تا سحر نمیخوابند
شام را روز میکنی با چشم
آفتاب است در سرت یا چشم؟!
مُحرِمم کرد امام چشمانت
گِردِ بیتالحرامِ چشمانت
چشمهایت که رنگِ غم دارد
حرفِ بسیار با دلم دارد
لرزشش با کنایه میگوید ؛
آفتاب ارتعاش هم دارد
جا گرفتند در سرت ، یعنی ؛
اینکه خورشید هم حَرم دارد
بسکه دلسوز و مهربان و گلی
چشمهایت همیشه نم دارد
نور میبخشد آسمان را هم
بسکه این چشمها کرَم دارد
دخترم ! مهربانِ من ! عسلم !
شَان تنزیلِ مثنویغزلم !
شک ندارم ندارد ای "سارا" !
آسمان ماهِ چشمهایت را
چشمهایت مُقدّساند ای گل !
تا خدا نیز میرسند ای گل !
دیده چشمت نگاهِ زینب را
گوش کردهست آهِ زینب را
نور اگر دارد از اجابتِ اوست
گر که میلرزد از صلابتِ اوست
او که دِینش همیشه گردنِ ماست
کوهِ صبرش بلند و بیهمتاست
صبر کن مثل زینب ای "سارا" !
بندگی کن فقط خدایت را
#حاج_ابراهیم_سنائی_شاعر_اهواز
✅ برای عضویت در کانال اشعار (حاجابراهیم سنائی) در محیط ایتا اینجا کلیک کنید👇
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
هدایت شده از تیغ و زیتون
همراهان گرامی ! سلام
پل ارتباط بنده با شما در محیط ایتا نشانی ذیل است👇
@asemani_313
لذا ضمن تشکر از اینکه مطالب و شعرهای مرا قابل پیگیری میدانید از حضورتان استدعا دارم پیشنهادها ، نظرها و حتی انتقادات خویش را به نشانی فوق ارسال نمایید .
از توجه شما صمیمانه ممنونم .
#حاج_ابراهیم_سنائی
10.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مداحان اهلبیت علیهمالسلام
مرحوم ملا سالم صافی اهوازی رحمةاللهعلیه
و مهدی زهیری حفظه الله
ملا سالم صافی دیروز (دوشنبه اول بهمن ۱۴۰۳ خورشیدی) با مشایعت هزاران نفر از محبان آلالله علیهم صلوات الله عزتمندانه به خاک سپرده شد .
هنیئاََ و مریئاََ لَه
✅ تیغ و زیتون | کانال اشعار حاجابراهیم سنائی
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
برای شهید عبدالله حری که پیکر مطهر او پس از چهل و یک سال به آغوش خانواده برگشت .
✅ تیغ و زیتون | کانال اشعار حاجابراهیم سنائی
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
🔲 کولهبار آرزو
مثنوی - برای شهدای تفحص
آمدی برادرم ! خوش آمدی
ياس سرخ پرپرم ! خوش آمدی
آمدی چه با غرور و بیريا
مثل زائران كوی كربلا
آمدی و شهر ما صفا گرفت
داغ در فضا خانه جا گرفت
تا به كوچهها نظاره كردهای
شهر را پر از ستاره كردهای
بي تو روز ما شبيه شام بود
خنده بر لبان ما حرام بود
در حريم سينه غم نشسته بود
آه ، بی تو قامتم شكسته بود
انحنای قامت ز داغ توست
اشك بینهايتم ز داغ توست
تا تو رفتی آسمان سياه شد
آرزوی مادرت تباه شد
داشت در دل آرزوی شادیات
مِی بنوشد از سبوی شادیات
ديگر انتظار او به سر رسيد
از ميان كوچهها خبر رسيد
استخوانی آمد از ديار نور
شد تمام - مردم - انتظار نور
روی دوش كوچه ماه میرسد
مرد خستهای ز راه میرسد
ازدحام كم كنيد ، خسته است
او تمام قامتش شكسته است
او امير كربلای جبهه بود
او هميشه مبتلای جبهه بود
آتشی به جان ما زد اين خبر
شهر را نمود باز شعلهور
اين منم كه باورم نمیشود
هيچكس برادرم نمیشود
سالها در انتظار سوختم
ديده را به درب خانه دوختم
چشم من سفيد شد ، نيامدی
كوچه نااميد شد ، نيامدی
اينك آمدی ولی من از كجا
ای برادرم شناسمت تو را؟
از نشانهها بگو كه داشتی
كوله بار آرزو كه داشتی
ماه من اگر تویی سخن بگو
از نشانههای خود به من بگو
چشمهای عاشقی كه داشتی
در كجاي جبهه جا گذاشتی
يوسفم اگر تويی ، سخن بگو
باز من از حديث پيرهن بگو
من كه عمری از غمت گداختم
اينك ای گلم ! تو را شناختم
آه ، بوی استخوانت آشناست
دستهای مهربانت آشناست
اين تويی كه پر كشيدی از بَرم
من تو را ز خاطرم نمیبرم
آمدی ولی چرا شكستهای؟
گوييا به موج خون نشستهای
با من از غروب آخرت بگو
از وداع با برادرت بگو
از شراب عاشقي سبو زدی
بوسه بر كجای روی او زدی؟
كمكم از تو میشوم جدا گلم!
میسپارمت به كبريا گلم!
اين منم كمينه سينهچاك تو
مانده در برابرم پلاك تو
بعد از اين منم كه پير میشوم
در كند غم اسير میشوم
✅ شاعر: #حاج_ابراهیم_سنائی
✅ تیغ و زیتون | کانال اشعار حاجابراهیم سنائی
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
هدایت شده از تیغ و زیتون
🔲 آفتاب عشق
برای بعثت رسول الله که درود خدا بر او و خاندان پاک او باد
شب است و مست سجده گشته احمد
که سر بر آستان حق بساید
امینِ وحیِ ذاتِ اقدس آمد
که غار را به شوق در بکوبد
به رادمردِ عاشقی بگوید؛
بخوان به نام کبریا محمد !
حرا گرفته رنگِ بیقراری
تمامِ کوه گشته نقرهکاری
سبد سبد ستاره گِردِ غاری
به عاشقی که دارد اعتباری
ندا رسیده از خدای سرمَد؛
بخوان به نام کبریا محمد !
بخوان به نام آنکه داده جانت
نموده برتر از فرشتگانت
خدای بینظیر مهربانت
گره گشوده است از زبانت
زمان انتظارت آخر آمد
بخوان به نام کبریا محمد !
اگرچه نورِ ممتد است کعبه
اگرچه بیت ایزد است کعبه
غلامِ کوی احمد است کعبه
حرا حرم ، محمد است کعبه
کند طوافِ خطّ و خالِ احمد
بخوان به نام کبریا محمد !
بخوان خدای پاک و ذات حق را
که داده حالِ عاشقی عَلَق را
ز تیرگی درآورَد شفق را
به اسمِ رَبّکَ الّذی خَلَق را ،
بخوان که آفتاب عشق سر زد
بخوان به نام کبریا محمد !
بخوان به اسم ربّ لایزالی
که نیست از برای او مثالی
دمیده روح را به جسم خالی
گرفته آسمان مکه حالی
که از تو نور ماه میدرخشد
بخوان به نام کبریا محمد !
فرشتهها شدند همنوایت
بخوان ، به عرش میرسد صدایت
زمینیان غبار و خاک پایت
تمام اهل آسمان فدایت
رخَت دل از ستاره میرباید
بخوان به نام کبریا محمد
✅ شاعر: #حاج_ابراهیم_سنائی
✅ برای عضویت در کانال اشعار (حاجابراهیم سنائی) در محیط ایتا اینجا کلیک کنید👇
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei