eitaa logo
تیغ و زیتون
522 دنبال‌کننده
647 عکس
154 ویدیو
4 فایل
ارتباط با شاعر @asemani_313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قابل توجه سلطنت‌طلب‌ها و طرفداران ربع پهلوی که فکر می‌کنند ایرانِ قبل از انقلاب بهشت بوده . ضمنا آن‌روزها نه تنها تحریمی در کار نبوده بلکه شاه کشور غلام حلقه به گوش آمریکایی‌ها بوده . ✅ برای عضویت در کانال اشعار (حاج‌ابراهیم سنائی) در محیط ایتا روی لینک زیر کلیک کنید👇 http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
✅ رباعی چشمان تو اعجاز مسیحا دارد دستت ، اثری از یَدِ بَیضا دارد در عرصه‌ی فتنه‌خیز طوفان بلا آرامش چهره‌ات تماشا دارد شاعر؛ ابراهیم سنائی ✅ برای عضویت در کانال اشعار (حاج‌ابراهیم سنائی) در محیط ایتا روی لینک زیر کلیک کنید👇 http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
✅ برای عضویت در کانال اشعار (حاج‌ابراهیم سنائی) در محیط ایتا اینجا کلیک کنید👇 http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
✅ رباعی برای یک‌ روز سلام می‌کنی بر گونی بر دست تو دست‌بند و بر سر گونی شرمنده نکن ! نیا ! بمان ! راحت باش ! می‌آوَرَدت سپاه ، اندر گونی😂 شاعر؛ ابراهیم سنائی ✅ برای عضویت در کانال اشعار (حاج‌ابراهیم سنائی) در محیط ایتا اینجا کلیک کنید👇 http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
خطاب به فاحشه‌ی انگلیسی گلم ! گم می‌شوی ، تنها نیایی خطرناک است ، این شب‌ها نیایی تو را با گونی آوردن قشنگ است عزیزم ! با هواپیما نیایی😂 شاعر : ابراهیم سنائی ✅ برای عضویت در کانال اشعار (حاج‌ابراهیم سنائی) در محیط ایتا اینجا کلیک کنید👇 http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
شعری که تقدیم می‌گردد در رثای است که به پیشنهاد یادگار سال‌های دفاع مقدس سروده شده و از آنجائی که طولانی‌ست و در قالب یک پیام نمی‌گنجد در دو بخش ارائه می‌گردد . ✅ (قسمت اول) الا زمینِ سپاهان ! چقدر دلگیری ؟! چرا ز غربتِ پروانه‌ها نمی‌میری ؟! حریم سینه‌ات آغشته با گناه شده‌ست قداستی که به خود داشتی تباه شده‌ست تو نیستی مگر آن خاکِ قهرمان‌پرور ؟! زمینِ روشنِ سرسبزِ آسمان‌پرور ؟! تو نیستی مگر آن وادی سرافرازی ؟ که از تو بوده گلی پاک مثل خرّازی* مگر ز خاطر خود برده‌ای بهشتی* را ؟ که دیده‌ای به خود اینگونه سرنوشتی را نبوده‌ای مگر افلاک را امام ای خاک ! که می‌گرفتی از اهریمن انتقام ای خاک ! مگر نه مدفنِ خوبانِ تخته پولادی ؟ به جای بندگی از بهر چیست آزادی ؟! مگر ندیده‌ای آن روزهای عرفانی ز کوچه‌های تو پرواز کرد ردّانی* ؟! چرا به چهره نقاب از تجمّل افکندی ؟ که جای گریه به احوال خویش می‌خندی به کوچه‌های تو پیچیده بوی نامردی مگر شراب زدی از سَبوی نامردی ؟ چرا شد ارزش ایثارها فراموشت ؟! مگر نخفته هزار آسمان در آغوشت ؟ تو کز سبوی جفا جرعه‌ای نمی‌خوردی چرا ز خاطر اقارب‌پرست* را بردی ؟ چه شد دلاور آن روزها مُوَحِددوست* ؟ که سربلندی‌ات از انحنای قامت اوست چه شد که تیره نمود ابر ، آسمانت را ؟ ز لوح خاطره بردی رضائیانت* را همو که فاتح و پیروز و سرفراز آمد میان معرکه سر را سپرد و باز آمد بدون سر پدرش را گرفت در آغوش تمام شهر شد از داغ مرگ او خاموش فضای شهرِ تو بیگانه با حجاب نبود نبود در تو دعائی که مستجاب نبود هزار حنجره فریاد در گلویت بود بهشت کوچه‌ای از کوچه‌های کویت بود نبود زلفِ عروسانت از حجاب برون نبود چهره‌ی امروزت از نقاب برون چرا ز غربت سردارها نمی‌سوزی ؟ چرا چنینی اگر اصفهانِ دیروزی ؟ چرا غبارِ فراموشی از تو می‌بارد ؟ به جای آینه خاموشی از تو می‌بارد مگر هزار خزان از بهارِ جنگ گذشت ؟ که آسمان و زمین بر مدارِ ننگ گذشت نگاه کن ! منم آن آشنای دیروزت کشیده‌ام نفسی در هوای دیروزت هزار حنجره فریاد در گلو دارم وَ باز با تو غریبانه گفتگو دارم درین دیارِ پر از بوی دود می‌نالم به حال غربتِ زاینده‌رود می‌نالم نمی‌شناسی‌ام آیا ؟! من آشنای تواَم هنوز هم به خداوند مبتلای تواَم منم که سینه‌ام از داغ و درد لبریز است بهارِ چهره‌ام آشفته مثل پائیز است منم که از غمِ همسنگرانِ دیروزم شبیه شعله برآشفته‌ام وَ می‌سوزم ولی کنون که بر این خاکِ تشنه مهمانم ستاره می‌چکد از آسمانِ چشمانم هنوز باورِ من نیست اصفهان باشی وَ مثل سابقت آئینه‌ی جهان باشی چرا ز غیرت و مردانگی جدا شده‌ای ؟ شبیهِ شهر من اهواز بی‌وفا شده‌ای شبیهِ شهر منی ، غرق در فراموشی فرا گرفته تو را پرده‌ای ز خاموشی شبیه شهر من آئینه‌دارِ آه شدی پناهِ عالمیان ! از چه بی‌پناه شدی ؟ فقط نه این‌که درین خاک خُلقِ ما تنگ است (به هر کجا که رویم آسمان همین رنگ است) ولی هنوز پر از لاله‌های خوش‌بوئی مجالِ رویشِ هفت آسمان پرستوئی اگر به خویش بیایی دوباره خواهی دید که در نگاه تو فانوس می‌شود خورشید میان سینه‌ات آئینه‌ها فراوان‌اند وَ ساکنانِ تو هر یک کلاه‌دوزان*اند هنوز هم اگر آهنگ و طبلِ جنگ زنند دلاوران تو گل‌بوسه بر تفنگ زنند دمادم از دلِ خاکت ستاره می‌رویَد ز کوچه‌های تو هِمّت* دوباره می‌رویَد پر است سینه‌ات از نام‌های نورانی برادرانِ غیوری به نامِ قربانی* هنوز هم پر از آلاله‌ای ، پر از یاسی ! سراسر آتشِ غیرت ، تمام عبّاسی به لاله‌ها که تو در خاک خویش پروردی تمام می‌شود این روزهای نامردی خزان ساکتِ این سرزمین نمی‌پاید غروبِ غربتِ روح‌الامین* نمی‌پاید طلوع می‌کند آن آفتابِ زهرائی که گیرد از دلِ شب انتقامِ بابائی* بگو به کور‌دِلان شهر نور نزدیک است به لطفِ ایزدِ یکتا ظهور نزدیک است بدا به حالِ کسانی که مفت می‌بازند و از جنازه‌ی این قوم پلّه می‌سازند نبوده‌اند دَمی در کنارِ سرداران به ظاهرند ولی سوگوارِ سرداران غرورِ میز و تجمل اسیرشان کرده‌ست شرابِ تلخِ تغافُل اسیرشان کرده‌ست سبوی زهد و ریا پاک مستشان کرده‌ست اگر غلط نکنم پُست پَستشان کرده‌ست حقوقِ ملت مظلوم را رها کردند به طرحِ رابطه با دیو اکتفا کردند پایان بخش اول شاعر : حاج‌ابراهیم سنائی * پی‌نوشت ؛ نام‌های آسمانی و مبارک سرداران با علامت * مشخص گردیده . ✅ برای عضویت در کانال اشعار (حاج‌ابراهیم سنائی) در محیط ایتا اینجا کلیک کنید👇 http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
(بخش دوم) دوباره یاوه سرودند اهل باطل‌ها همان قبیله که بودند اهل باطل‌ها خوارجی که به اسلام پشتِ‌پا زده‌اند به هرچه هست - به جز نام - پشت‌پا زده‌اند اگرچه بدر و حنین از حضورشان پر بود و خیبر از تب فریاد و شورشان پر بود ولی به روزِ جَمَل با علی در افتادند کنار عایشه در جنگِ خیبر افتادند دل از سپیده بریدند و اهل شام شدند و روی نقطه‌ی آغازِ خود تمام شدند جماعتی که ز مینای کفر مستان‌اند رها نموده سحر را که شب‌پَرستان‌اند همان قبیله که با خویشتن نمی‌سازند برآن سَرَند به اصلاح دین بپردازند به آن امید که دین را به ننگ بفروشند و کوفه کوفه زمین را به ننگ بفروشند نشسته‌اند علی سر ز سجده بردارد جَبینِ زخمیِ خود را به تیغ بسپارد اگرچه زیر عبا تیغ‌ها نهان کردند درین معامله نامردها زیان کردند الا کبوترِ صحرای جمکران ! برگرد صفا بدون تو کِی دارد آسمان ؟ برگرد بیا که بی تو سر از خاک برنمی‌دارم و بی تو از همه چیز ای عزیز ! بیزارم فدای چشم سیاهت ! دمی نگاهم کن به حقّ چهره‌ی ماهت دمی نگاهم کن بیا که با تو بگوئیم دردِ مَردم را چگونه بنگرم این روی زردِ مردم را ؟ بیا که فاصله‌ها کُشت این خلایق را و نابجا صِله‌ها کشت این خلایق را بیا بیا گلِ نرگس ! زمانه‌ای‌ست غریب بیا که بی تو عدالت ترانه‌ای‌ست غریب یکی به سینه‌اش از فقر سنگ می‌بندد یکی به گوشه‌ی کاخی خزیده ، می‌خندد یکی خزیده به کاخی زمامِ خلق به دست و نعره می‌زند آنک که؛ جز من آیا هست ؟ نشسته‌اند به کُنجی ترانه می‌سازند به نام دین خدا با خدا نمی‌سازند اگرچه با تو به ظاهر رفیق و همراه‌اند تو را برای تمنّای خویش می‌خواهند جماعتی به تماشای خویش مشغول‌اند به فکر بستنِ فردای خویش مشغول‌اند جماعتی غمِ نان می‌خورند و خونِ جگر بس است این‌همه سختی ظهور کن دیگر ظهور کن ! که بفهمند ما کسی داریم اگرچه در غمِ هجرانِ او گرفتاریم الا مسافرِ صحرا‌ نشینِ زهرائی ! تجمل آفتِ این باغ شد ، نمی‌آئی ؟! دوباره گرمیِ این دشت انجماد گرفت و کوچه کوچه‌ی هر شهر را فساد گرفت شکسته بر لبِ هر شیعه طرح لبخند لست درین میانه پدر شرمسارِ فرزند است دریغ اگر که نیائی سحر غم‌انگیز است و بی حضورِ تو حتی بهار پائیز است دریغ اگر گه نیائی بهار خواهد مُرد و شیعه در غمِ این انتظار خواهد مرد شاعر؛ حاج‌ابراهیم سنائی ✅ برای عضویت در کانال اشعار (حاج‌ابراهیم سنائی) در محیط ایتا اینجا کلیک کنید👇 http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
✅ مثنوی در حمایت رهبر معظم انقلاب اسلامی به دست فتنه ریسمانی دگر وَ باز زهرای علی پشت در دوباره قنفذی و تازیانه تهاجمی غریب و وحشیانه دوباره میل تاج و رسم شورا وَ شهوتی که باز کرده غوغا خلیفه را دوباره میل تخت است اگرچه تا که زنده‌ایم ، سخت است خلیفه را گرفته بوی مسند دوباره دارد آرزوی مسند دوباره زیر پا وصیت افتاد وَ جنگ روی مرجعیت افتاد مگر نگفت - آن‌که تمام عشق است - پس از من این مرد ، امام عشق است دریغ و درد اگر که مرتضی را کشند باز رو به سوی شورا بسیجیان خسته می‌خروشند که جرعه جرعه مرگ را بنوشند اگر سری به روی سینه داریم به جان مرتضی نمی‌گذاریم که باز در سقیفه پا بگیرید وَ دامن خلیفه را بگیرید ز تیغ مرتضی نمی‌هراسید؟! ای وای ! از خدا نمی‌هراسید؟! دگر زمان مرتضی گذشته‌ست علی و کنج انزوا ، گذشته‌ست علی سپاهِ دسته‌دسته دارد بسیجیان دل‌شکسته دارد سقیفه‌باورانِ شورا پسند علی نیفتد دیگر در کمند علی به ریسمانتان نیاید حتی در گمانتان نیاید شاعر؛ ابراهیم سنائی ✅ برای عضویت در کانال اشعار (حاج‌ابراهیم سنائی) در محیط ایتا اینجا کلیک کنید👇 http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
هر خانه‌ای که در آن دختر باشد ، هر روز دوازده برکت و رحمت از آسمان ارزانی‌اش می­‌شود و زیارت فرشتگان از آن خانه قطع نمی‌گردد . (رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم) نوه‌دار شدن اتفاق زیبایی‌ست . همیشه وقتی می‌گفتند ؛ (نوه از بچه عزیزتر است) باور نمی‌کردم اما هفت‌سال پیش وقتی امیرحسین نوه‌ی اولم را در آغوش خویش گرفتم فهمیدم واقعیت دارد . امروز صبح هم با تولد نوه‌ی دومم این حقیقت را دوباره حس کردم . اما وقتی از زاویه‌ای دیگر نوه‌دار شدن را بررسی می‌کنم متوجه می‌شوم که تولد او زنگ هشداری برای پدربزرگ است . باور بفرمائید از صبح انگار کسی در گوشم مدام می‌گوید ؛ (آی ابراهیم ! مراقب باش . داری به زمان رفتن نزدیک‌تر می‌شوی) و من نگرانم به خاطر این‌که توشه‌ای مهیا نکردم اگرچه دلم به شعرهایی خوش است که برای ذوات مقدسه علیهم‌السلام می‌گویم و اشک‌هایی که مردم با شنیدن اشعارم می‌ریزند و مهم‌تر از این‌ها قول شریف (لا تقنطوا من رحمة‌الله ، ان‌الله یغفر الذنوب جمیعا) . و ختم کلام این‌که (خدایا ! در نسل من کم‌محبت و بی‌ارادت به خاندان آل‌الله قرار نده) . ✅ حاج‌ابراهیم سنائی - شاعر
این‌که مغز بادام است عشق من (دلآرام) است😘 @ebrahim_sanaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ مرور مختصری بر سبک‌های مداحی و گریزی به سبک آهنگرانی در روزگار ما سبک‌های مداحی ذوات مقدسه‌ی خاندان رسالت تنوع چندان ندارد . در اینجا لازم می‌دانم ابتدا اشاره‌ای به سبک‌های موجود داشته باشم و در ادامه سبک حاج‌صادق را نیز بررسی نمایم . 1️⃣ سبک سنتی سبکی ریشه‌دار و اصیل است اما متاسفانه به علت ابتذالی که در ذائقه‌ها به وجود آمده مشتاقان زیادی ندارد . اساتید موسیقی و آواز اکثر مداحان سنتی مثل حاج‌اسماعیل اخباری و حاج‌اصغر سعید‌منش (مشهور به اصغر شیشه‌بر) را می‌شناسند و همواره شنیدن صدای آنها را به شنیدن صدای مداحان امروزی ترجیح می‌دهند . اصلا آن‌هایی که سنتی‌خوانند علی‌القاعده می‌خوانند و لذا حنجره‌های مداحان سنتی از سلامت و طول عمر بیشتری برخوردار است . به عبارتی می‌توانیم مداحی سنتی را به مثابه‌ی شعر کلاسیک سنتی که تابع قانون است و مداحی امروزی را به مثابه‌ی شعر نو که بی در و پیکر است تلقی نمائیم . 2️⃣ سبک تهرانی یا به زعم امروزی‌ها (سبک نوین) سبکی‌ست که تابع قانون خوانندگی نیست و همانطوری که در بند اول اشاره کردم مانند شعر نو که بدعتی بود در شعر فارسی سبک نوین نیز بدعتی شد در ستایشگری و مداحی . در این سبک اشعار ضعیف ارزش ویژه‌ای دارند و خصوصا اشعار ترانه‌ یا محاوره‌ای که آفت مداحی هستند در سبک تهرانی حرف اول را می‌زنند و اشعار فخیم با زبان معیار را تحت‌الشعاع قرار داده‌اند . متاسفانه سبک تهرانی در سراسر کشور رواج فراوانی پیدا کرده و اصالت مداحی استان‌های دیگر را زائل نموده . امروزه مداحان شاخص هر استانی سبک خاص استان خویش را رها نموده و تهرانی می‌خوانند . این سبک آفت‌ها و آسیب‌های فراوانی دارد که در اینجا مجالی برای ذکرشان نیست . 3️⃣ سبک جنوبی سبکی‌ست رو به زوال که دارد آرام آرام به فراموشی سپرده می‌گردد و جای خود را به سبک تهرانی می‌دهد . این‌که جوانان بوشهری و خوزستانی سبک قدیمی و اصیل استان خویش را فراموش و به سبک تهرانی گرایش پیدا نموده‌اند اسفناک است . از ذاکران با اصالت سبک جنوبی در بوشهر می‌توانیم آقایان ناخدا و گراشی را نام ببریم و در خوزستان نیز آقای حاج‌رضا نبوی سرآمد مداحان سبک اصیل جنوبی‌ست . 4️⃣ سبک آهنگرانی سبکی حماسی و منحصر به جناب حاج‌صادق است . وجه تمایز این سبک انحصاری بودن آن است . یعنی سبک آهنگرانی فقط از گلوی حاج‌صادق خریدار دارد و لا غیر . پایه‌گذار سبک تهرانی یا نوین آقای حاج‌منصور ارضی‌ست اما نه فقط در پایتخت بلکه در سراسر ایران افراد بسیاری با تقلید از او به شهرت رسیدند اما تا این‌لحظه کسی جز صادق آهنگران که مبدع سبک آهنگرانی‌ست با سبک مذکور راه به جایی نبرده و شهرتی پیدا نکرده است . البته بحث ما بحث کارشناسی و دنیایی‌ست و این‌که مقلدان آهنگران اجر فراوان نزد ذوات مقدسه دارند بحث دیگری‌ست . تقلید از سبک آهنگران نه تنها نتیجه ندارد بلکه معایبی دارد از جمله این‌که مقلدان او با صدای خویش نمی‌خوانند و تلاش می‌کنند ادای او را درآورده و با صدای او بخوانند ، غافل از این‌که خدا به حنجره‌ی حاج‌صادق عنایتی فرموده که به حنجره‌های مقلدان او نفرموده . حاج‌صادق آهنگران از شروع جنگ تحمیلی تا حتی یک دهه بعد از امضای قطعنامه یکه‌تاز عرصه‌ی مداحی کشور بود و بزرگان سایر سبک‌ها قادر به رقابت با او نبودند . برای مثال آقای ارضی که پایه‌گذار سبک نوین است در سال‌های دفاع مقدس صدایی به مراتب بهتر و زیباتر از صدای امروز خود داشت اما هیچ‌کس او را نمی‌شناخت و نهایت شهرت او به لشکر محمد رسوالله خلاصه می‌شد . در سال‌های دفاع مقدس ذاکران بسیاری مقلد سبک آهنگرانی بودند اما هیچ اسمی از آنها شنیده نمی‌شد . اصلا آن‌روزها همه آهنگرانی می‌خواندند و هنوز اثری از سبک نوین نبود و حتی بعضی از ذاکرانی که امروزه در سبک تهرانی شاخصند در ابتدا (به اعتراف خودشان) مقلد حاج‌صادق بودند اما وقتی متوجه شدند تقلید از صادق آهنگران نتیجه ندارد رو به سبک نوین آورده و صاحب شهرت شدند . خلاصه این‌که خداوند اراده فرموده سبک آهنگرانی سبکی باشد انحصاری و منحصر به گلوی حاج‌صادق و تقلید از او نتیجه ندارد و همانطوری که می‌بینید مقلدان او نه در کشور بلکه در شهر خویش شناخته یا مشهور نمی‌گردند . در خاتمه ضمن عذرخواهی و اظهار علاقه به دوستان جوانی که مقلد سبک آهنگرانی هستند توصیه می‌کنم اولا تا به میان‌سالی نرسیده‌اند تقلید از سایر سبک‌ها را پیشه نمایند تا بلکه در آینده صاحب سبک و پایه‌گذار سبک خاصی بشوند ، ثانیا اگر ترجیحشان ادامه‌ی سبک آهنگرانی‌ست از ادا درآوردن و تلاش برای این‌که با صدای حاج‌صادق بخوانند صرف نظر نمایند . یادتان نرود خیلی‌ها مثل حاج‌حسین سازور توانستند ارضی بشوند اما هیچ‌کس صادق آهنگران نخواهد شد . فَبَشِّر عِبادِ الَّذینَ یَستَمِعونَ القَول فَیَتَّبِعونَ اَحسَنَه ✍ شاعر اهل‌بیت علیهم‌السلام ابراهیم سنائی @ebrahim_sanaei