eitaa logo
تیغ و زیتون
524 دنبال‌کننده
636 عکس
153 ویدیو
4 فایل
ارتباط با شاعر @asemani_313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔲 زندان نذر غربت موسی بن جعفر علیهما السلام ناگهان باز شد در از زندان بال زد یک کبوتر از زندان کارگرها به شانه می‌بردند یک طبق یاس پرپر از زندان حرمتش زیر تازیانه شکست رفت مانند مادر از زندان گر که می‌خواست با عصا می‌کرد سقف و دیوار را در از زندان لیکن آن مرد از صمیم دلش بود تسلیم داور از زندان مثل زینب به غیرِ زیبائی او نمی‌دید دیگر از زندان بس‌که تسلیمِ یار بود ، نشد لحظه‌ای هم مکدر از زندان آخرالامر تا خدا پر زد روح موسی بن جعفر از زندان ✅ شاعر؛ ✅ با ضربه روی پرچم‌ها به کانال اشعار حاج‌ابراهیم سنایی بپیوندید👇 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🔲 آفتاب عشق برای بعثت رسول الله که درود خدا بر او و خاندان پاک او باد شب است و مست سجده گشته احمد که سر بر آستان حق بساید امینِ وحیِ ذاتِ اقدس آمد که غار را به شوق در بکوبد به رادمردِ عاشقی بگوید؛ بخوان به نام کبریا محمد ! حرا گرفته رنگِ بی‌قراری تمامِ کوه گشته نقره‌کاری سبد سبد ستاره گِردِ غاری به عاشقی که دارد اعتباری ندا رسیده از خدای سرمَد؛ بخوان به نام کبریا محمد ! بخوان به نام آن‌که داده جانت نموده برتر از فرشتگانت خدای بی‌نظیر مهربانت گره گشوده است از زبانت زمان انتظارت آخر آمد بخوان به نام کبریا محمد ! اگرچه نورِ ممتد است کعبه اگرچه بیت ایزد است کعبه غلامِ کوی احمد است کعبه حرا حرم ، محمد است کعبه کند طوافِ خطّ و خالِ احمد بخوان به نام کبریا محمد ! بخوان خدای پاک و ذات حق را که داده حالِ عاشقی عَلَق را ز تیرگی درآورَد شفق را به اسمِ رَبّکَ الّذی خَلَق را ، بخوان که آفتاب عشق سر زد بخوان به نام کبریا محمد ! بخوان به اسم ربّ لایزالی که نیست از برای او مثالی دمیده روح را به جسم خالی گرفته آسمان مکه حالی که از تو نور ماه می‌درخشد بخوان به نام کبریا محمد ! فرشته‌ها شدند هم‌نوایت بخوان ، به عرش می‌رسد صدایت زمینیان غبار و خاک پایت تمام اهل آسمان فدایت رخَت دل از ستاره می‌رباید بخوان به نام کبریا محمد ✅ شاعر: ✅ برای عضویت در کانال اشعار (حاج‌ابراهیم سنائی) در محیط ایتا اینجا کلیک کنید👇 http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
جای شما خالی حرم علی بن موسی الرضا علیه الاف التحیة و الثناء دعاگو و نائب الزیاره‌ی شما هستم . http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
جای شما خالی راهپیمایی ۲۲ بهمن ۱۴۰۲ خورشیدی http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
و لا جعله الله اخر العهد منی لزیارتک http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
🔲 بوی خطر به مناسبت میلاد ارباب عالم مولانا حسین بن علی علیهما السلام باز برون آمده ماه از نقاب بس کن ! بیهوده متاب آفتاب ! زهره‌ی زهرا قمر آورده باز از همه شوریده‌تر آورده باز آمده ماهی که هزار آفتاب پیش بلندای حضورش شد آب عرش خدا زیور از او یافته ساقیِ ما ساغر از او یافته آن‌که شد افلاک گرفتار او خواجه‌ی لولاک گرفتار او آن‌که رخش شعله زد آفاق را خاک نشین ساخته نُه طاق را دیده گشود آن گلِ نیلوفری پیش رخش شمس و قمر مشتری چشمِ خدا محوِ تماشای او محو تماشای سراپای او ساقی میخانه‌ی دین آمده عرش نشینی به زمین آمده ساغر و پیمانه مهیّا کنید یک دلِ دیوانه مهیا کنید تا که صمیمانه به نامش کنیم از سرِ اخلاص سلامش کنیم فاطمه را نور دو عِین آمده مظهرِ الله ، حسین آمده بستر او دامنِ پیغمبر است فاطمه از هر دو پریشان‌تر است اشکِ خدا ریخته بر دامنش شعله زد آن اشک به پیراهنش دارد از آینده خبر می‌دهد در غم او مرثیه سر می‌دهد طاقت زهرا به سر آمد دگر گفت که ؛ جانم به فدایت پدر ! بر دلم از گریه زدی نیشتر آه ، نسوزانم ازین بیشتر حرف بزن ! ناله چرا می‌کنی؟! دامنِ صبر از چه رها می‌کنی؟! ناله چرا ؟! گریه چرا ؟! شاد باش ! شادتر از عالمِ ایجاد باش ! ای که سراپای تو نورانی است ! دیده‌ات از بهر چه بارانی است ! عاقبت آن گل سخن آغاز کرد در غم او مرثیه‌ای ساز کرد گفت ؛ ز بالا خبر آمد مرا کرب و بلا در نظر آمد مرا زین سبب از خویش برون گشته‌ام راهیِ صحرای جنون گشته‌ام کرب و بلا بوی خطر می‌دهد یاس در آن معرکه سر می‌دهد تیغ جدا می‌کند از تن سرش کشته شود در بر او اکبرش شمعِ وجودش شود آب ای دریغ بر لب دریای سراب ای دریغ آتش داغش شررم می‌زند شعله به چشمان ترم می‌زند دامنِ صحرا کفنش می‌شود نیزه رها سوی تنش می‌شود دامنش آغشته به خون می‌شود عقل گرفتارِ جنون می‌شود آتشِ مرثیه که افروختند حضرت زهرا و علی سوختند آه ، عجب مجلسی آماده شد اشک علی زیور سجاده شد پیکر زهرا تبِ ماتم گرفت محفلشان رنگ مُحرّم گرفت طفلِ علی غنچه‌ی لب باز کرد در برِ مادر سخن آغاز کرد گفت ؛ خوشم با غمِ فردای خویش شادم از آینده‌ی زیبای خویش تیغ بگو تا بپذیرد مرا تنگ در آغوش بگیرد مرا این منم اینگونه پذیرای او تشنه‌ی بوسیدنِ لب‌های او جامِ لبش شعله‌ورم می‌کند از همه دیوانه‌ترم می‌کند تیغ بگو تا ننماید درنگ وعده‌ی حق را که نشاید درنگ این‌همه تاخیر سزاوار نیست دوریِ شمشیر سزاوار نیست سینه گشودم که بخواهی مرا می‌کشد این چشم به راهی مرا ✅ شاعر: اینجا کلیک کنید👇 تیغ و زیتون _ کانال اشعار حاج‌ابراهیم سنایی ✅ ارتباط با مدیر @mosafer2082 ✅ ارتباط با شاعر @asemani_313 🙏 کانال را به دوستان اهل ذوقتان نیز معرفی بفرمائید . حاج‌محمد جعفری (مدیر کانال)
روزت مبارک آقاجان میلاد علمدار کربلا حضرت عباس بن علی بن ابیطالب علیهم‌السلام و را تبریک عرض می‌کنم . @ebrahim_sanaei