🔲 زندان
نذر غربت موسی بن جعفر علیهما السلام
✅ قالب شعر 👈 غزل
✅ وزن شعر 👈 فاعلاتن مفاعلن فعلات
ناگهان باز شد در از زندان
بال زد یک کبوتر از زندان
کارگرها به شانه میبردند
یک طبق یاس پرپر از زندان
حرمتش زیر تازیانه شکست
رفت مانند مادر از زندان
گر که میخواست با عصا میکرد
سقف و دیوار را در از زندان
لیکن آن مرد از صمیم دلش
بود تسلیم داور از زندان
مثل زینب به غیرِ زیبائی
او نمیدید دیگر از زندان
بسکه تسلیمِ یار بود ، نشد
لحظهای هم مکدر از زندان
آخرالامر تا خدا پر زد
روح موسی بن جعفر از زندان
#حاج_ابراهیم_سنائی_شاعر_اهواز
✅ برای عضویت در کانال اشعار (حاجابراهیم سنائی) در محیط ایتا اینجا کلیک کنید👇
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
9.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بخش کوتاهی از شعرخوانی
#حاج_ابراهیم_سنائی
#حرم_حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
دوشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۱ خورشیدی
✅ برای عضویت در کانال اشعار (حاجابراهیم سنائی) در محیط ایتا اینجا کلیک کنید👇
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
اِقرَاء بِسمِ رَبّکَ الّذی خَلَق...............
✅ غزل به مناسبت شبِ مبعث رسولالله صل الله علیه و آله و سلّم
نشستهست امشب به غار آفتاب
ز آزارِ شب بیقرار آفتاب
زِ اندوهِ خلقی به تنگ آمدهست
وَ از تیرگی در فشار آفتاب
چه زیبا نشستهست و زانو زدهست
به درگاهِ پروردگار آفتاب
پلی بسته با دستِ خویش از حرا
که میرفت تا چرخِ چار آفتاب
صدائی به ناگاه پیچید و گفت ؛
بخوان آیه با نام یار آفتاب !
بخوان ! امشب آغاز یک ماجراست
تو را شد تمام انتظار آفتاب !
سحرگاهِ فردا چه نورانی است
که میتابد از کوهسار آفتاب
به زیر آید از کوه مانند نور
و زیباتر از آبشار آفتاب
#حاج_ابراهیم_سنائی_شاعر_اهواز
✅ برای عضویت در کانال اشعار (حاجابراهیم سنائی) در محیط ایتا اینجا کلیک کنید👇
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
عید بعثت رسول الله بر شما همراهان ارجمندم مبارک🌺
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
🔲 آفتاب عشق
برای بعثت رسول الله که درود خدا بر او و خاندان پاک او باد
✅ قالب شعر 👈 مسمط مسدس ترجیع
✅ وزن شعر 👈 فعول فاعلات فاعلاتن
شب است و مست سجده گشته احمد
که سر بر آستان حق بساید
امینِ وحیِ ذاتِ اقدس آمد
که غار را به شوق در بکوبد
به رادمردِ عاشقی بگوید؛
بخوان به نام کبریا محمد !
حرا گرفته رنگِ بیقراری
تمامِ کوه گشته نقرهکاری
سبد سبد ستاره گِردِ غاری
به عاشقی که دارد اعتباری
ندا رسیده از خدای سرمَد؛
بخوان به نام کبریا محمد !
بخوان به نام آنکه داده جانت
نموده برتر از فرشتگانت
خدای بینظیر مهربانت
گره گشوده است از زبانت
زمان انتظارت آخر آمد
بخوان به نام کبریا محمد !
اگرچه نورِ ممتد است کعبه
اگرچه بیت ایزد است کعبه
غلامِ کوی احمد است کعبه
حرا حرم ، محمد است کعبه
کند طوافِ خطّ و خالِ احمد
بخوان به نام کبریا محمد !
بخوان خدای پاک و ذات حق را
که داده حالِ عاشقی عَلَق را
ز تیرگی درآورَد شفق را
به اسمِ رَبّکَ الّذی خَلَق را ،
بخوان که آفتاب عشق سر زد
بخوان به نام کبریا محمد !
بخوان به اسم ربّ لایزالی
که نیست از برای او مثالی
دمیده روح را به جسم خالی
گرفته آسمان مکه حالی
که از تو نور ماه میدرخشد
بخوان به نام کبریا محمد !
فرشتهها شدند همنوایت
بخوان ، به عرش میرسد صدایت
زمینیان غبار و خاک پایت
تمام اهل آسمان فدایت
رخَت دل از ستاره میرباید
بخوان به نام کبریا محمد
#حاج_ابراهیم_سنائی_شاعر_اهواز
✅ برای عضویت در کانال اشعار (حاجابراهیم سنائی) در محیط ایتا اینجا کلیک کنید👇
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
🔲 بوی خطر
به مناسبت میلاد ارباب عالم مولانا حسین بن علی علیهما السلام
✅ قالب شعر 👈 مثنوی
✅ وزن شعر 👈 مفتعلن مفتعلن مفتعل
باز برون آمده ماه از نقاب
بس کن ! بیهوده متاب آفتاب !
زهرهی زهرا قمر آورده باز
از همه شوریدهتر آورده باز
آمده ماهی که هزار آفتاب
پیش بلندای حضورش شد آب
عرش خدا زیور از او یافته
ساقیِ ما ساغر از او یافته
آنکه شد افلاک گرفتار او
خواجهی لولاک گرفتار او
آنکه رخش شعله زد آفاق را
خاک نشین ساخته نُه طاق را
دیده گشود آن گلِ نیلوفری
پیش رخش شمس و قمر مشتری
چشمِ خدا محوِ تماشای او
محو تماشای سراپای او
ساقی میخانهی دین آمده
عرش نشینی به زمین آمده
ساغر و پیمانه مهیّا کنید
یک دلِ دیوانه مهیا کنید
تا که صمیمانه به نامش کنیم
از سرِ اخلاص سلامش کنیم
فاطمه را نور دو عِین آمده
مظهرِ الله ، حسین آمده
بستر او دامنِ پیغمبر است
فاطمه از هر دو پریشانتر است
اشکِ خدا ریخته بر دامنش
شعله زد آن اشک به پیراهنش
دارد از آینده خبر میدهد
در غم او مرثیه سر میدهد
طاقت زهرا به سر آمد دگر
گفت که ؛ جانم به فدایت پدر !
بر دلم از گریه زدی نیشتر
آه ، نسوزانم ازین بیشتر
حرف بزن ! ناله چرا میکنی؟!
دامنِ صبر از چه رها میکنی؟!
ناله چرا ؟! گریه چرا ؟! شاد باش !
شادتر از عالمِ ایجاد باش !
ای که سراپای تو نورانی است !
دیدهات از بهر چه بارانی است !
عاقبت آن گل سخن آغاز کرد
در غم او مرثیهای ساز کرد
گفت ؛ ز بالا خبر آمد مرا
کرب و بلا در نظر آمد مرا
زین سبب از خویش برون گشتهام
راهیِ صحرای جنون گشتهام
کرب و بلا بوی خطر میدهد
یاس در آن معرکه سر میدهد
تیغ جدا میکند از تن سرش
کشته شود در بر او اکبرش
شمعِ وجودش شود آب ای دریغ
بر لب دریای سراب ای دریغ
آتش داغش شررم میزند
شعله به چشمان ترم میزند
دامنِ صحرا کفنش میشود
نیزه رها سوی تنش میشود
دامنش آغشته به خون میشود
عقل گرفتارِ جنون میشود
آتشِ مرثیه که افروختند
حضرت زهرا و علی سوختند
آه ، عجب مجلسی آماده شد
اشک علی زیور سجاده شد
پیکر زهرا تبِ ماتم گرفت
محفلشان رنگ مُحرّم گرفت
طفلِ علی غنچهی لب باز کرد
در برِ مادر سخن آغاز کرد
گفت ؛ خوشم با غمِ فردای خویش
شادم از آیندهی زیبای خویش
تیغ بگو تا بپذیرد مرا
تنگ در آغوش بگیرد مرا
این منم اینگونه پذیرای او
تشنهی بوسیدنِ لبهای او
جامِ لبش شعلهورم میکند
از همه دیوانهترم میکند
تیغ بگو تا ننماید درنگ
وعدهی حق را که نشاید درنگ
اینهمه تاخیر سزاوار نیست
دوریِ شمشیر سزاوار نیست
سینه گشودم که بخواهی مرا
میکشد این چشم به راهی مرا
#حاج_ابراهیم_سنائی_شاعر_اهواز
✅ برای عضویت در کانال اشعار (حاجابراهیم سنائی) در محیط ایتا اینجا کلیک کنید👇
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
روزت مبارک سردار !
#پاسدار_شهید_محمد_قاسم_زاده
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
روز پاسدار را به سبزپوشان سپاه خمینی تبریک عرض میکنم .
#حاج_ابراهیم_سنائی_شاعر_اهواز
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
در سینه چنانکه خونِ جاری سرخ است
همواره طریق جاننثاری سرخ است
سبز است اگر لباس مردان سپاه
هشدار ! مرام پاسداری سرخ است
#حاج_ابراهیم_سنائی_شاعر_اهواز
✅ برای عضویت در کانال اشعار (حاجابراهیم سنائی) در محیط ایتا اینجا کلیک کنید👇
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
#روز_جانباز_مبارک
بعضی از شبها که جانباز شهید شیمیایی منوچهر شیخزاده بیمارستان آریا بستری بود ، #سردار_رحیم_نوعی_اقدم فرماندهی وقت لشکر هفت ولیعصر (عج) به عنوان همراه بیمار تا صبح بالای سر او نگهبانی میداد ، کارهایش را میکرد و به او میگفت ؛
(امشب تا صبح سرباز تو هستم)
#منوچهر_شیخ_زاده خرداد ۷۸ آسمانی شد .
شعر زیر را من از زبان سردار حاجرحیم نوعیاقدم خطاب به شیخزاده سرودم ؛
امشب از عاطفه ، از خاطره سرشار منم
در کمندی که رها گشته گرفتار منم
از زمانی که تو را دیدم و دلداده شدم
از خود ای یاور دلسوخته بیزار منم
امشب ای شمع به جان آمده پروانه صفت
تا سحر بر سر بالین تو بیدار منم
مثل سرباز - صمیمانه - به فرمان شما
در برت تا سحر آماده - خبردار - منم
جان اگر خواستی آمادهی جان باختنم
دار اگر راست کنی ، میثم تمار منم
تا نفس راه گلوگاه تو میپیماید
کی به فرماندهی خلق سزاوار منم؟!
تیغ و زیتون* من ارزانی گیسوی تو باد
تا نگویند درین ناحیه سردار منم
#حاج_ابراهیم_سنائی_شاعر_اهواز
سال ۱۳۷۸ خورشیدی
پینوشت ؛
*(تیغ و زیتون) اجزای تشکیل دهندهی نشان سرداری در نیروهای مسلحاست .
✅ برای عضویت در کانال اشعار (حاجابراهیم سنائی) در محیط ایتا اینجا کلیک کنید👇
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei