🌷عشق به امام خمینی(ره)🌷
🍃ابراهيم از دوران کودکي، عشق و ارادت خاصي به امام خميني(ره) داشت و هر چه بزرگتر ميشد اين علاقه نيز بيشتر ميشد.
🌸او پروانه وار به دور شمع وجودي حضرت امام ميچرخيد و همیشه میگفت: «صاحب اين انقلاب امام خمینی است، ما مطيع ايشانيم. هر چه امام بگويد همان اجرا ميشود.»
#شهید_ابراهیم_هادی🌹
ــــــــــ🌿🌹🌿🌹ــــــــــ
🌷 لوح| فرزندان روح الله
🔻 رهبرانقلاب: معجزهی انقلاب این است که بعد از چهل سال شما میبینید جوان مؤمن مسلمان که نه امام رحمهالله را دیده است، نه انقلاب را دیده است، نه دوران دفاع مقدّس را دیده است، امّا امروز با روحیهی انقلابی، مثل همان جوانِ اوّلِ انقلاب میرود وسط میدان و با علاقه، با احساس مسئولیّت، با شجاعت تمام در مقابل دشمن میایستد. ۱۳۹۷/۰۹/۲۱
⚡ #چهل_سال_پیروزی
🆔 @Ebrahimhadi
🌷شهید علی تجلایی🌷
شب عملیات اومد توی خاکریز شروع کرد به جنگیدن. مثل یه بسیجی ساده. قرار بود گردان سیدالشهدا بیاد کمکون اما خبری نشد.
فقط بیسیم چی شون اومد و گفت:{گردان نتونست بیاد.}
علی تجلایی رفت برای بررسی موقعیت خاکریز بعدی.
حدودا پانزده متر با ما فاصله داشت.
رسید سر خاکریز.
تا یه لحظه برای دیدن منطقه بلند شد، تیر خورد توی قلبش...
آروم افتاد روی خاکریز.
لحظه های آخر با دست اشاره ای میکرد...
انگار آب میخواست، اما هیچکس آب همراهش نبود...
آخه خودش سفارش کرده بود:
{قمقمه هایتان را پر نکنید، ما به دیدار کسی میرویم که تشنه لب شهید شده است...}
#یادش_با_صلوات
🆔 @Ebrahimhadi
@Ebrahimhadi-abero-nabar.mp3
2.14M
#صوت #سخنرانی_کوتاه #شماره۸۳
موضوع: آبروی خودت را نبر...
سخنران: حجت الاسلام محرابیان
🆔 @Ebrahimhadi
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
📕 #علمدار قسمت ۲۷
راویان :جمعی از دوستانِ شهید
🌿"پایان جنگ"
سوم راهنمایی بودم، آقا سید به من قول داده بود. اگر معدلم بالای هفده شود،مرا به جبهه ببرد. روزی برای دیدن آقا سید به منزلشان رفتم. مادر سید گفت که او مجروح شده به زودی مرخص ميشود و به خانه مي آید. چند روز بعد برای عیادتش رفتم. چهره اش باآن ریش های انبوه موهای بلند شبیه میرزا کوچک خان شده بود. با آقا سید شوخی داشتم. آن شب خیلی با هم گفتیم و خندیدم. بعد گفتم:(( شما شهید نميشوی، بیخودی اینقدر تلاش نکن!))تیر خورده بود به پهلوی سید. رودهاش را سوراخ کرده بود؛ چون داخل بدن ترمیم شدنش مشکل بود، سوراخی روی شکمش ایجاد کرده بودند. روده به کیسه ای متصل شده بود. به شوخی گفتم:((سید، این دیگه چه وضعیه، این بوی بد ما رو خفه کرد!))آقا سید خندید و گفت:((اگر بوی گند باطن ما نمایان شود، همه از ما فرار ميکنند. حالا باز خوبه که این بوی ظاهری مانع از بروز بوی گند باطن ميشود.))این جمله او مرا به فکر برد. آقا سید در حال شوخی هم یک معلم به تمام معنا بود.
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
روزهای سختی بود. در ایام بهار 1367 هر روز خبرهای نگران کننده ازجبهه ها ميرسید. نیروهای دشمن توسط تمامی سران استکبار تقویت شدند. دشمن هر روز به منطقه ای حمله و آنجا را تصرف ميكرد.هر روز خبر شهادت یکی از دوستان و رفقا ما را در غم فروميبرد. ماه رمضان بود. در مسجد نشسته بودیم. یکی از بچه ها خبر آورد که سید علی دوامی در شلمچه به شهادت رسید. یکباره حال و هوای همه ما تغییر کرد. همه بچه ها سید علی را دوست داشتند. همه گریه ميکردند. بعد از مراسم تشییع، یکی از دوستانی که تازه از جبهه برگشته بود گفت:((سید علی دوامی، در شب 21 ماه رمضان سال 1346 به دنیا آمد. در شب 21رمضان سال 1367 او را دیدم که تا صبح گریه ميکرد!))سید علی از خدا توفیق شهادت ميخواست. ميگفت: ((خدایا به زودی این سفره جهاد و شهادت جمع خواهد شد. خدایا ميترسم بعد از این همه سال حضور در جهاد، با مرگ طبیعی از دنیا بروم و ... ))تا اینکه صبح همان روز به همراه نیروها به سمت خط مقدم شلمچه رفت. ساعتی بعد خبر رسید که سید علی مجروح شده. بعد هم خبر شهادت او اعلام شد.روزهای سختی بود. خیلی ها احساس کرده بودند که به روزهای آخر حماسه رسیده ایم. مجتبی با آن حال و روز و با کیسه ای که به او متصل بود تصمیم گرفت به جبهه بازگردد! به دنبال رضا علیپور و چند نفر دیگر رفت. گفت:((امام پیام داده و فرموده جبهه ها را پر کنید. من ميخواهم بروم. بقیه دوستان نیز همراه او آمدند. در اولین روزهای تابستان راهی هفت تپه شدند. حاج تقی ایزد وقتی چهره مجتبی و دیگر دوستان مجروح را دید جلو آمد. بعد از دیده بوسی گفت:((رفقا، شما با این وضعیت توان رزم ندارید. از شماخواهش ميکنم برگردید.))با اصرار حاجی همه برگشتند. یک ماه بعد، با پذیرش قطعنامه از سوی حضرت امام، دوران جهاد اصغر به پایان رسید. بدن مجتبی طی این دوران پنج بار به سختی مجروح شد. سید یک بار هم شیمیایی شد که اثرات آن بعدها در بدن او نمایان شد.زخم های ظاهری بدن سید، مدتی بعد برطرف شد. اما داغی که از هجرت دوستان شهیدش بر دل او ماند هرگز التیام نیافت.
♻️#ادامه_دارد...
🆔 @Ebrahimhadi
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
هدایت شده از شهید ابراهیم هادی
🌺هر شب به رسم قرار عاشقی🌺
🔸 دعای فرج 🔸
هرشب ساعت ۲۰
تعجیل در فرج مهدی فاطمه صلوات🌷
👉 @Ebrahimhadi 👈
#دست_نیاز_چشم_امید 3
"مزد سالهای جنگ"
قرار بود بهش درجهی سرلشکری بدهند. گفتیم: خب به سلامتی، مبارکه بابا !
خندید. تند و سریع گفت: خوشـحـالم، امّا درجه گرفتن فقط ارتقای سازمانی نیست. وقتی آقا درجه رو بذارن رو دوشم، حسّ می کنم ازم راضین. وقتی که ایشون راضی باشن، امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، هم راضین. همین برام بسه. انگار مزد تمام سالهای جنگ رو یک جا بهم دادن.
🌷شهید علی صیادشیرازی🌷
📚یادگاران، کتاب شهید صیّاد شیرازی، ص44
#شبتون_شهدایی🌙
🆔 @Ebrahimhadi