شهید ابراهیم هادی
🆔 @Ebrahimhadi
💠 شهدای گمنام، میهمانان ویژه حضرت زهرا(سلام الله علیها)💠
قبل از اذان صبح برگشت. پيكر شــهيد هم روي دوشش بود. خستگي در چهره اش موج ميزد. صبح، برگه مرخصي را گرفت. بعد با پيكر شــهيد حركت كرديم. ابراهيم خسته بود و خوشحال. ميگفت: يك ماه قبل روي ارتفاعات بازي دراز عمليات داشتيم. فقط همين شــهيد جامانده بود. حالا بعد از آرامش منطقه، خدا لطف كرد و توانستيم او را بياوريم.
خبر خيلي سريع رسيده بود تهران. همه منتظر پيكر شهيد بودند. روز بعد، از ميدان خراسان تشييع با شكوهي برگزار شد. ميخواستيم چند روزي تهران بمانيم، اما خبر رسيد عمليات ديگري در راه است. قرار شد فردا شب از مسجد حركت كنيم.
با ابراهيم و چند نفر از رفقا جلوي مســجد ايســتاديم. بعد از اتمام نماز بود. مشغول صحبت و خنده بوديم. پيرمردي جلو آمد. او را ميشناختم. پدر شهيد بود. همان كه ابراهيم، پسرش را از بالاي ارتفاعات آورده بود. سلام كرديم و جواب داد.همه ســاكت بودند. براي جمع جوان ما غريبه مينمود. انگار ميخواســت چيزي بگويد، اما!
لحظاتي بعد ســكوتش را شكســت و گفت: آقا ابراهيــم ممنونم. زحمت كشيدي، اما پسرم! پيرمرد مكثي كرد و گفت: پسرم از دست شما ناراحت است!! لبخند از چهره هميشــه خندان ابراهيم رفت. چشــمانش گرد شــده بود از
تعجب، آخر چرا!!
بغض گلوي پيرمرد را گرفته بود. چشــمانش خيس از اشك شد. صدايش هم لرزان و خسته: ديشــب پســرم را در خواب ديدم. به من گفت: در مدتي كــه ما گمنام و بينشــان بر خاك جبهه افتاده بوديم، هرشب مادر سادات حضرت زهرا (س) به ما سر ميزد. اما حالا، ديگر چنين خبري نيست!
🔆پسرم گفت: «شهداي گمنام مهمانان ويژه حضرت صديقه سلام الله علیها هستند!»
پيرمرد ديگر ادامه نداد. سكوت جمع ما را گرفته بود.به ابراهيم نگاه كردم. دانه هاي درشــت اشــك از گوشــه چشمانش غلط ميخورد و پايين مي آمد. ميتوانســتم فكرش را بخوانم. گمشــده اش را پيدا كرده بود. « #گمنامي! »
📚سلام بر ابراهیم/ص۱۱۹
🆔 @Ebrahimhadi
چه قشنگ گفت:
#شهید_شوشتری
✨دیروز دنبـال #گمنامے بودیم
و امروز مواظبیم #ناممان گم نشود...
جبهه بوی #ایمان مےداد و
اینجا #ایمانمان بو مےدهد...🥀
#یادش_با_صلوات 🌷
@Ebrahimhadi
@Ebrahimhadi_Market
•••••••••••••••••••••••••••••••
🌴پلاڪش را برای ما جا گذاشت
تا روزی بدانیـم از جنس ما بود.
هویتش خاکے بود،
اما دلش را به آسمان زد...🕊
#گمنامے راز عجیبے است 🌷
@Ebrahimhadi
@Ebrahimhadi_Market
•••••••••••••••••••••••••••••••
از #گمنامی نترس!🌱
از اینکه اسم و رسمی نداری،
از کارهای کرده ات به نام دیگری،
از بی تفاوت بودن آدم ها،
از تنهایی ات در عین شلوغی ها،
غمگین مباش که #گمنامی،❤️
اولین گام برای #رسیدن است!🕊
@Ebrahimhadi
@Ebrahimhadi_Market
•••••••••••••••••••••••••••••••
در #گمنامی هم مشترکیم🌷🥀
تو پلاکت را گم کرده ای و من هویتم را😔
تو غرق دنیا نبودی و پرکشیدی و من..🌱
غرق دنیا شده را جام #شهادت ندهند...
#رفیق_شهیدم ؛ دستم را بگیر❤️
@Ebrahimhadi
@Ebrahimhadi_Market
•••••••••••••••••••••••••••••••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ـ🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
#شهید_ابراهیم_هادی❤️
شاید فقط عاشق بداند که،
چرا تو گمنامی؟!
کاملترین معنا برای عشق،
#گمنامی است..
باز پنجشنبه و یاد شهدا با صلوات💐
@Ebrahimhadi
@EbrahimhadiMarket
•••••••••••••••••••••••••••••••
راستی #گمنامی به تو نمی آید🌷
به تویی که مثل ستاره
در آسمان میدرخشی..🌟
و بر دلها حکومت داری
#گمنام واقعی ماییم،🥀
که در این وانفسای دنیا
خودمان را گم کردیم💔
#شهید_گمنام_ابراهیم_هادی
@Ebrahimhadi
@EbrahimhadiMarket
•••••••••••••••••••••••••••••••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#گــمنامی
🎬روایتگری سردار مهدی رمضانی درباره شهید ابراهیم هادی در منطقه فکه
@Ebrahimhadi
@EbrahimhadiMarket
•••••••••••••••••••••••••••••••
تو را میبینم دلم قرص میشود
قرص میشود که #تو را دارم..
تویی که سرشار از #عشقی..
عشقی که بوی #شهادت میدهد..
شهادتیکه ازجنس #گمنامی است
#شهید_گمنامی که خریدارش، #حضرت_زهراست(س)..
سلام بر پهلوان بی مزار
سلام بر ابراهیم هادی💖
@Ebrahimhadi
@EbrahimhadiMarket
•••••••••••••••••••••••••••••••
┅═🍃💖🍃═┅
تو را می بینم دلم گرم می شود
تویی که سرشار از عشقی..
عشقی که بوی شهادت می دهد
شهادتی که از جنس #گمنامی است
شهید گمنامی که خریدارش، #حضرت_زهراست.
@Ebrahimhadi
@EbrahimhadiMarket
#گمنامی به تو نمی آید
به تویی که مثل ستاره
در آسمان میدرخشی..💫
و بر دلها حکومت داری
#گمنام واقعی ماییم،
که در این وانفسای دنیا
خودمان را گم کردیم😔
#شهید_گمنام_ابراهیم_هادی
شادی روحش صلوات 🌷🌱
https://eitaa.com/joinchat/1500184576C4a4b519be8
🌹 #گمنامی، تنها برای #شهدا نیست
می تونی زنده باشی و
سرباز حضرت زهرا(س) باشی
اما یه شرط داره؛
باید فقط برای #خدا کار کنی
نه ریـــــا...
https://eitaa.com/joinchat/1500184576C4a4b519be8
از #گمنامی نترس!
از اینکه اسم و رسمی نداری،
از کارهای کرده ات به نام دیگری،
از بی تفاوت بودن آدم ها،
از تنهایی ات در عین شلوغی ها،
غمگین مباش که #گمنامی،🌾
اولین گام برای #رسیدن است!
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
https://eitaa.com/joinchat/1500184576C4a4b519be8
شهید ابراهیم هادی
💠 شهدای گمنام، میهمانان ویژه حضرت زهرا(سلام الله علیها)💠
قبل از اذان صبح برگشت. پيكر شــهيد هم روي دوشش بود. خستگي در چهره اش موج ميزد. صبح، برگه مرخصي را گرفت. بعد با پيكر شــهيد حركت كرديم. ابراهيم خسته بود و خوشحال. ميگفت: يك ماه قبل روي ارتفاعات بازي دراز عمليات داشتيم. فقط همين شــهيد جامانده بود. حالا بعد از آرامش منطقه، خدا لطف كرد و توانستيم او را بياوريم.
خبر خيلي سريع رسيده بود تهران. همه منتظر پيكر شهيد بودند. روز بعد، از ميدان خراسان تشييع با شكوهي برگزار شد. ميخواستيم چند روزي تهران بمانيم، اما خبر رسيد عمليات ديگري در راه است. قرار شد فردا شب از مسجد حركت كنيم.
با ابراهيم و چند نفر از رفقا جلوي مســجد ايســتاديم. بعد از اتمام نماز بود. مشغول صحبت و خنده بوديم. پيرمردي جلو آمد. او را ميشناختم. پدر شهيد بود. همان كه ابراهيم، پسرش را از بالاي ارتفاعات آورده بود. سلام كرديم و جواب داد.همه ســاكت بودند. براي جمع جوان ما غريبه مينمود. انگار ميخواســت چيزي بگويد، اما!
لحظاتي بعد ســكوتش را شكســت و گفت: آقا ابراهيــم ممنونم. زحمت كشيدي، اما پسرم! پيرمرد مكثي كرد و گفت: پسرم از دست شما ناراحت است!! لبخند از چهره هميشــه خندان ابراهيم رفت. چشــمانش گرد شــده بود از
تعجب، آخر چرا!!
بغض گلوي پيرمرد را گرفته بود. چشــمانش خيس از اشك شد. صدايش هم لرزان و خسته: ديشــب پســرم را در خواب ديدم. به من گفت: در مدتي كــه ما گمنام و بينشــان بر خاك جبهه افتاده بوديم، هرشب مادر سادات حضرت زهرا (س) به ما سر ميزد. اما حالا، ديگر چنين خبري نيست!
🔆پسرم گفت: «شهداي گمنام مهمانان ويژه حضرت صديقه سلام الله علیها هستند!»
پيرمرد ديگر ادامه نداد. سكوت جمع ما را گرفته بود.به ابراهيم نگاه كردم. دانه هاي درشــت اشــك از گوشــه چشمانش غلط ميخورد و پايين مي آمد. ميتوانســتم فكرش را بخوانم. گمشــده اش را پيدا كرده بود. « #گمنامي! »
📚سلام بر ابراهیم/ص۱۱۹
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
تو را میبینم دلم قرص میشود
قرص میشود که تو را دارم..
تویی که سرشار از عشقی..
عشقی که بوی #شهادت میدهد..
شهادتیکه ازجنس #گمنامی است
#شهید_گمنامی که خریدارش، #حضرت_زهراست(س)..
سلام بر پهلوان بی مزار
سلام بر ابراهیم هادی💖
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
🌴پلاڪش را برای ما جا گذاشت
تا روزی بدانیـم از جنس ما بود.
هویتش خاکے بود،
اما دلش را به آسمان زد...🕊
#گمنامے راز عجیبے است 🌷
باز پنجشنبه و یاد شهدا با صلوات
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
شهید ابراهیم هادی
💠 شهدای گمنام، میهمانان ویژه حضرت زهرا(سلام الله علیها)💠
قبل از اذان صبح برگشت. پيكر شــهيد هم روي دوشش بود. خستگي در چهره اش موج ميزد. صبح، برگه مرخصي را گرفت. بعد با پيكر شــهيد حركت كرديم. ابراهيم خسته بود و خوشحال. ميگفت: يك ماه قبل روي ارتفاعات بازي دراز عمليات داشتيم. فقط همين شــهيد جامانده بود. حالا بعد از آرامش منطقه، خدا لطف كرد و توانستيم او را بياوريم.
خبر خيلي سريع رسيده بود تهران. همه منتظر پيكر شهيد بودند. روز بعد، از ميدان خراسان تشييع با شكوهي برگزار شد. ميخواستيم چند روزي تهران بمانيم، اما خبر رسيد عمليات ديگري در راه است. قرار شد فردا شب از مسجد حركت كنيم.
با ابراهيم و چند نفر از رفقا جلوي مســجد ايســتاديم. بعد از اتمام نماز بود. مشغول صحبت و خنده بوديم. پيرمردي جلو آمد. او را ميشناختم. پدر شهيد بود. همان كه ابراهيم، پسرش را از بالاي ارتفاعات آورده بود. سلام كرديم و جواب داد.همه ســاكت بودند. براي جمع جوان ما غريبه مينمود. انگار ميخواســت چيزي بگويد، اما!
لحظاتي بعد ســكوتش را شكســت و گفت: آقا ابراهيــم ممنونم. زحمت كشيدي، اما پسرم! پيرمرد مكثي كرد و گفت: پسرم از دست شما ناراحت است!! لبخند از چهره هميشــه خندان ابراهيم رفت. چشــمانش گرد شــده بود از
تعجب، آخر چرا!!
بغض گلوي پيرمرد را گرفته بود. چشــمانش خيس از اشك شد. صدايش هم لرزان و خسته: ديشــب پســرم را در خواب ديدم. به من گفت: در مدتي كــه ما گمنام و بينشــان بر خاك جبهه افتاده بوديم، هرشب مادر سادات حضرت زهرا (س) به ما سر ميزد. اما حالا، ديگر چنين خبري نيست!
🔆پسرم گفت: «شهداي گمنام مهمانان ويژه حضرت صديقه سلام الله علیها هستند!»
پيرمرد ديگر ادامه نداد. سكوت جمع ما را گرفته بود.به ابراهيم نگاه كردم. دانه هاي درشــت اشــك از گوشــه چشمانش غلط ميخورد و پايين مي آمد. ميتوانســتم فكرش را بخوانم. گمشــده اش را پيدا كرده بود. « #گمنامي! »
📚سلام بر ابراهیم/ص۱۱۹
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
#گمنامی به تو نمی آید
به تویی که مثل ستاره
در آسمان میدرخشی..💫
و بر دلها حکومت داری
#گمنام واقعی ماییم،
که در این وانفسای دنیا
خودمان را گم کردیم😔
#شهید_گمنام_ابراهیم_هادی
شادی روحش صلوات 🌷🌱
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi