#تلنگرانه 🔅
💠رحمت الهی...
📝⇇زنی نازا و عقیم نزد پیامبر وقت می رود و می گوید از خدا فرزندی صالح برایم بخواه پیامبر دعا می کند ؛وحی می رسد که او را نازا خلق کردیم
📝⇇زن می گوید خدا رحیم است و می رود زن سال بعد هم این درخواست را می کند و باز هم وحی می رسد که او را نازا آفریدیم زن این بار هم نگاهی به آسمان می اندازد و می رود
📝⇇سال بعد پیامبر وقت آن زن را با کودکی در آغوش می بیند با تعجب میگوید بارالها چگونه کودکی دارد! او که نازا خلق شده بود؟ وحی می رسد: هر بار گفتیم عقیم است او باور نکرد و مرا رحیم خواند رحمتم بر سرنوتش پیشی گرفت...
👈🏻چه خوب بود اگر غم ها را در برابر
رحمت الهی باور نمی کردیم...
📚مجموعه شهر حکایتها
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
مگر یک شب زده ی عاشق چه می خواهد؟!
جز نور هدایت گر ماه🌙
جز لبخند زیبای یک هادی🌷
جز تو ای شهید ...🌹
🌾من اینجا گرفتار تاریکی نفس شدهام
و در شب نفس، نفس میکشم
و تو ای ماه ،تو ای مصباح الهدی برای من!
بتاب بر جان این راه گم کرده ی
در نفس و گناه گرفتار شده🍂🍁
بتاب تا باز یابد راه عشق را
راه عروج را
راه رسیدن به رهایی را ...
بتاب ...
که نور تو ای شهید 🌷
منور کننده ی سرزمین وجود است ...
هادی دلها؛ شهید ابراهیم هادی🌹
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
🟡 #ابراهیم_هادی زنگ زد به منزل ما و برای ساعت شش قرار گذاشت که دنبال من بیاید و به جایی برویم.
🟢درست رأس ساعت شش زنگ خانه ما را زد! رفتم دم در و دیدم آقا ابراهیم است. با تعجب گفت: چرا حاضر نیستی؟
🔵گفتم: من فکر کردم شما هم مثل بقیه رفقا وقتی قرار میگذاری با تأخیر حاضر میشوی! عصبانی شد. و گفت: یعنی چی؟ انسان باید هر طور شده به قول و قرارش عمل کنه.
نشنیدی خداوند میفرماید:👇
✨يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ ...
ای کسانی که ایمان آورده اید؛ به پیمانها ( و قرارها و قراردادهایی که میبندید) وفا کنید. (مائده/١)
📚خدای خوب ابراهیم
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
6.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تنها شدن انسان در روز قیامت
🎙 استاد قرائتی
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
🔰کاسبی
یکبار سید از کشاورزی بار سیب زمینی خرید بارش خیلی خوب نبود، فرستاد تهران و برگشت خورد با قیمت پایین تری بارش رو فروخت و مقداری ضرر کرد. گفتم سید چرا موقع خرید دقت نکردی؟ گفت اشکال نداره، خودم می دونستم بارش خیلی خوب نیست اما اون کشاورز بنده خدا دستش خالی بود، می شناختمش آدم زحمت کشی بود خواستم کمکی به اون بنده خدا کرده باشم. حتی اگر خودمم ضرر کنم. حرفهای سید برای ما عجیب بود. اما سید با اعتقاداتش کار می کرد. خیلی اهل دنیا نبود. شاید به خاطر همین کارهاش خیلی ها ملامتش می کردند.
#شهید_سید_میلاد_مصطفوی
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
✍ من در میان فامیل معروف هستم
کـه خیلی اهـل صـلـه رحم هستم. زیاد
بـه فامـیـل سر میزنم و تـلاش می کنم
کـه تا جایی کـه امـکـان دارد مشـکلات
بستگان را برطرف نمایم. عمه ای دارم
که مادر شهید است.
🔸تمام فامیل به من میگویند که تو پسر این عمه هستی. از بس که به عمه سر میزنم و تلاش در راه حل مشکلات ایشان دارم.
خاله ام نیز همسر شهید است. فرزندش خیلی کم می تواند به او سر بزند، لذا بیشتر مواقع به دنبال حل مشکلات آنها هستم. دیگر بستگان نیز به همین صورت.
تا جایی که در توانم هست برای حل مشکل
فامیل اقدام می کنم. بـرکـت ایـن مطلب را
هم در زندگی خود دیده ام.
دعـای خیـر اهـل فامیل همـواره مشـکـل
گشای گرفتاری هایم بـوده. حتی بـه مـن
نشان دادند کـه در برخی موارد، حـوادث
سختی کـه شاید منجر بـه مرگ می شـد،
با دعای فامیل و والدين من برطرف شد!
📚سه دقیقه در قیامت
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
4_5886479397606655281.mp3
4.19M
#صوت #سخنرانی_کوتاه #شماره۱۳۷
موضوع: یا امام زمان(ع) خودترو میخوام
سخنران: حجه الاسلام محرابیان
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
#ختم_قرآن #صفحه۱۳۷
📖قرائت یک صفحه از قرآن
به نیابت از شهید ابراهیم هادی🌷
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
شهید ابراهیم هادی
📚 #اینک_شوکران زندگینامه #شهید_ایوب_بلندی 🌷 💠قسمت سیزدهم: دکترها می گفتند سردرد های ایوب برای آن سه
📚 #اینک_شوکران
زندگینامه #شهید_ایوب_بلندی 🌷
💠قسمت چهاردهم:
مامان جهیزیه ام را توی یکی از دو اتاق خانه جا داد. دیگر چادر از سر زهرا و شهیده نیفتاد.
ایوب خیلی مراعات می کرد.
وقتی می فهمید از این اتاق می خواهند بروند آن اتاق، چشم هایش را می بست و می گفت: _ "بیایید رد شوید نگاهتان نمی کنم."
حالا غیر از آقا جون و مامان، رضا و زهرا و شهیده هم شیفته اش شده بودند و حتی او را از من بیشتر دوست داشتند.
صدایش می کردند: "داداش ایوب"
خواستم ساکتشان کنم که دیدم ایوب نشسته کنار دیوار و بچه ها دورش نشسته اند.
ایوب می خواند: "یک حاجی بود، یک گربه داشت."
بچه ها دست می زدند و از خنده ریسه می رفتند.
و ایوب باز می خواند.
کار مامان شده بود گوش تیز کردن، صدای بق بق یا کریم را که می شنید، بلند می شد و بی سر و صدا از روی پنجره پرشان می داد.
وانتی ها که می رسیدند سر کوچه، قبل از اینکه توی بلندگو هایشان داد بکشند:
"آهن پاره، لوازم برقی...."
مامان خودش را به آنها می رساند می گفت:
_مریض داریم و آنها را چند کوچه بالاتر می فرستاد.
برای بچه های محله هم علامت گذاشته بود.
همیشه توی کوچه شلوغ بود.
وقتی مامان دستمالی را از پنجره آویزان می کرد، بچه ها می فهمیدند حال ایوب خوب است و می توانند سر و صدا کنند.
دستمال را که برمی داشت، یعنی ایوب خوابیده یا حالش خوب نیست.
یک بار ایوب داد و بیداد راه انداخته بود،
زهرا و شهیده ایستاده بودند و با نگرانی نگاهش می کردند.
ایوب داد زد:
_ "هرچه میگویم نمی فهمند، بابا جان،
هواپیماهای دشمن آمده."
به مگسی که دور اتاق می چرخید اشاره کرد.
آخر من به تو چه بگویم؟؟ بسیجی لا مذهب چرا کلاه سرت نیست؟ اگر تیر بخوری و طوریت بشود، حقت است.
دستشان را گرفتم و بردم بیرون.
توی کمدمان خرت و پرت زیاد داشتیم، کلاه هم پیدا می شد.
دادم که سرشان بگذارند.
هر سه با کلاه روبرویش نشستیم تا آرام شد. 😔
توی همین چند ماه تمام مجروحیت های ایوب خودش را نشان داده بود.
حالا می شد واقعیت پشت این ظاهر نسبتا سالم را فهمید.
جایی از بدنش نبود که سالم باشد.
حتی فک هایش قفل می کرد؛ همان وقتی که موج گرفتش، وقتی که بیمارستان بوده با نی به او آب و غذا می دادند.
بعد از مدتی از خدمه بیمارستان خواسته بودند که با زور فک ها را باز کنند، فک از جایش در می رود.
حالا بی دلیل و ناگهان فکش قفل می شد.
حتی، وسط مهمانی، وقتی قاشق توی دهانش بود، دو طرف صورتش را می گرفتم.
دستم را می گذاشتم روی برآمدگی روی استخوان فک و ماساژ می دادم.
فک ها آرام آرام از هم باز می شدند و توی دهانش معلوم می شد.
بعضی مهمان ها نچ نچ می کردند و بعضی نیشخند می زدند و سرشان را تکان می دادند.
می توانستم صدای "آخی" گفتن بعضی ها را به راحتی بشنوم.
باید جراحی می شد.
دندان های عقب ایوب را کشیدند؛ همه سالم بودند. سر یکی از استخوان های فک را هم تراشیدند.
دکتر قبل از عمل گفته بود که این جراحی حتما عوارض هم دارد.
و همینطور بود.
بعد از عمل ابروی راستش حالت افتادگی پیدا کرد.
صورت ایوب چند بار جراحی شد تا به حالت عادی برگردد، ولی نشد.
عضله بالای ابرویش را برداشتند و ابرو را ثابت کردند. وقتی می خندید یا اخم می کرد، ابرویش تکان نمی خورد و پوستش چروک نمی شد...
♦️ادامه دارد...
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
✨🌸✨
کاش صاحب برسد، بنده به زنجیر کند
ما جوانان همه را در ره خود پیر کند
کاش چشم گل زهرا به دل ما افتد
با نگاهش به دل غمزده تاثیر کند
#اللهم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج☘
♥️ حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف فرمودند:
🍃 اگر شیعیان ما در وفاى به عهد و پیمان الهى اتّحاد و اتّفاق مى داشتند و عهد و پیمان را محترم مى شمردند، سعادت دیدار ما به تأخیر نمى افتاد و زودتر به سعادت دیدار ما نائل مى شدند.
📚 طبرسی، احتجاج، ج 2
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
🌴 #پیامبر_خدا (ص) :
⚠بدانيد كه هيچ مردى با زن #نامحرم خلوت نمى كند، جز آن كه سومى آنها #شیطان است. ✋
💠نهج الفصاحه، ح ۴۷۸
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
#دینداریت_رو_امتحان_کن
لَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ،مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ مَا بَطَنَ (انعام/۱۵۱)
به فواحش و کارهای زشت اصلاً نزدیک نشوید، چه آشکار باشد چه پنهان.
🕋 لَا تَقْرَبُوا الزِّنَا، إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَ سَاءَ سَبِیلًا (اسراء/۳۲)
به #زنا نزدیک نشوید، که کار بسیار زشت، و راه بدی است!
خواهرم! برادرم!⚠
👀 نگاه به #نامحرم
👤 رابطه با #نامحرم
📱 چت کردن با #نامحرم
🗣 صحبت کردنِ بیمورد با #نامحرم
و... همه مصداقِ نزدیک شدنِ به #زنا هستند.
❌ #رابطه_با_نامحرم و #شهوت جزوِ گناهانِ بنزینی هستند. نباید نزدیکش شد.
😈 #شیطان برای حضرت موسی قسم خورد، که هرجا زن و مردی تنها باشند، من خودم شخصاً میام کنارشون، نه یارانم.
🔴 پس مراقب باشید تو فضای مجازی پشت تلفن، چت و یا هزاران مورد دیگر، خود را از هر نامحرمی دور کرده که با شیطان همنشین نشوید.
#سر_دو_راهی_که_قرارگرفتی
#دینداریت_رو_امتحان_کن❗️
☘ آیت الله بهجت(ره) :
🍁دینداری انسان وقتی معلوم میشود که بر سر دو راهی دنیا و آخرت و متابعت هوای نفس و شیطان، با بندگی رحمان قرار گیرد.
📛 هیچ چیزی در این جهان اتفاقی نیست.
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi