eitaa logo
رواق آنلاین (رسمی) آموزش و پرورش قم
28.6هزار دنبال‌کننده
11.4هزار عکس
3هزار ویدیو
358 فایل
کانال رسمی آخرین اخبار و اطلاع رسانی های روابط عمومی اداره کل آموزش و پرورش استان قم کانال رواق آنلاین ویژه مدارس: @qommedu ✍️ ارتباط با ما: 👤 @moho1398
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹📚 داستان شماره 6: داستانی از دکتر حسابی: یکی از دانشجویانی که زیر نظر دکتر حسابی درس می خواند پس از چند ترم رد شدن به دکتر حسابی گفت : شما سه ترم است که من را از این درس رد می کنید ولی من که نمی خواهم موشک هوا کنم فقط می خواهم در روستا یک معلم شوم . دکتر حسابی پاسخ داد : شاید تو نخواهی موشک هوا کنی و فقط بخواهی معلم شوی ، قبول ! اما تو نمی توانی به من تضمین دهی که یکی از دانش آموزان تو در روستا ، نخواهد که موشک هوا بکند !!! جهت نشر در کانال اختصاصی مدرسه .
🌹📚 داستان شماره 7: ظرفیت انسان ها: در روزگاران قدیم مردی از دست روزگار سخت می نالید پیش استادی رفت و برای رفع غم و رنج خود راهی خواست استاد لیوان آب نمکی را به خورد او داد و از مزه اش پرسید؟ آن مرد آب را به بیرون از دهان ریخت و گفت : خیلی شور و غیر قابل تحمل است . استاد وی را کنار دریا برده و به وی گفت همان مقدار آب بنوشد و بعد از مزه اش پرسید؟ مرد گفت : خوب است و می توان تحمل کرد. استاد گفت: شوری آب همان سختی های زندگی است. شوری این دو آب یکی، ولی ظرفشان متفاوت بود. سختی و رنج دنیا همیشه ثابت است و این ظرفیت ماست که مزه آن را تعیین می کند. پس وقتی در رنج هستی بهترین کار بالا بردن ظرفیت و درک خود از مسائل است.🌹📚 جهت نشر در کانال مدرسه
🌹📚 داستان شماره 8: اتوبوس مدرسه‌ای دانش‌آموزان را با اتوبوس به اردو برده و در مسیر حرکت، اتوبوس به یک تونل نزدیک می‌شود که نرسیده به آن تابلویی با این مضمون دیده می‌شود: «حداکثر ارتفاع سه متر» ارتفاع اتوبوس هم سه متر بود ولی چون راننده قبلا این مسیر را آمده بود با کمال اطمینان وارد تونل می‌شود اما در ابتای ورود ، سقف اتوبوس به سقف تونل کشیده می‌شود و پس از به وجود آمدن صدایی وحشتناک در اواسط تونل توقف می‌کند. پس از آرام شدن اوضاع ، مسئولین و راننده پیاده شده و از دیدن این صحنه ناراحت می‌شوند. پس از بررسی اوضاع مشخص می‌شود که یک لایه نازک از آسفالت جدید روی جاده کشیده‌اند که باعث این اتفاق شده است . همه به فکر چاره افتادند؛ یکی به کندن آسفالت و دیگری به بکسل کردن با ماشین سنگین دیگر و غیره. اما هیچ کدام چاره‌ساز نبود تا اینکه پسربچه‌ای از اتوبوس پیاده شد و گفت: «راه حل این مشکل را من می‌دانم!» یکی از مسئولین اردو به پسر می‌گوید: «برو بالا پیش بچه‌ها و از دوستانت جدا نشو!» ولی پسربچه با اطمینان کامل گفت : «به خاطر سن کم من ، مرا دست کم نگیرید و یادتون باشه که سر سوزن به این کوچکی چه بلایی سر بادکنک به آن بزرگی می‌آورد.» مرد مسئول از حاضر جوابی کودک تعجب کرد و راه‌حل را از او خواست. بچه گفت: «پارسال در یک نمایشگاهی معلم‌مان یادمان داد که از یک مسیر تنگ چگونه عبور کنیم. و گفت که برای اینکه دارای روح لطیف و حساسی باشیم باید درون‌مان را از هوای نفس و باد غرور و تکبر و طمع و حسادت خالی کنیم و در این صورت می‌توانیم از هر مسیر تنگ عبور کنیم و به خدا و دیگر خوبی ها برسیم.» مسئول اردو از او پرسید: «خب این چه ربطی به اتوبوس دارد؟» پسربچه گفت: «اگر بخواهیم این مسئله را روی اتوبوس اجرا کنیم باید باد لاستیک‌های اتوبوس را کمی کم کنیم تا اتوبوس از این مسیر تنگ و باریک بتواند عبور کند.» پس از انجام این کار ، اتوبوس از تونل عبور کرد.🌹📚 📝 نتیجه : خالی کردن درون از هوای کبر و غرور و نفاق و حسادت رمز عبور از مسیرهای تنگ زندگی است. جهت نشر در کانال اختصاصی دانش آموزان مدرسه .
10.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💎 تحلیل رفتاری مواجهه با ویروس کرونا در برخورد با خانواده و اطرافیان / جهت دانلود با کیفیت بالا کلیک کنید: 👉 https://www.aparat.com/v/Kbq2x @eduqom @qommedu @alefba99
23.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کاری زیبا از آموزشگاه زبان انگلیسی و کره ای هزاره . درخانه می مانیم و کرونا را شکست می دهیم
✅ برگزاری جشنواره مقاله نویسی در دو بخش نوجوانان و بزرگسالان 🔻 مهلت ارسال آثار : 1399/1/25 برای کسب اطلاعات بیشتر و شیوه نامه جشنواره به آدرس های زیر مراجعه فرمایید : 🔰 ایتا : https://eitaa.com/ShamlouResearchGroup 🔰 سروش : sapp.ir/shamlouresearchgroup 🔰 تلگرام : t.me/ShamlouResearchGroup ⚠️ جهت کسب نتایج بهتر، شیوه نامه و قوانین را مطالعه بفرمایید 💠 با سپاس گروه آموزشی-پژوهشی شاملو @ShamlouResearchGroup
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹📚 داستان شماره 9: درس آموزگار به شاگردانش روزی معلم یک مدرسه به بچه های کلاس گفت که میخواهد با آنها بازی کند. او به آنها گفت که فردا هر کدام یک کیسه پلاستیکی بردارند و درون آن به تعداد آدم هایی که از آنها بدشان می آید ، سیب زمینی بریزند و با خود به مدرسه بیاورند. فردا بچه ها با کیسه های پلاستیکی به مدرسه آمدند. در کیسه‌ی بعضی ها ۲ ، بعضی ها ۳ و بعضی ها ۵ سیب زمینی بود. معلم به بچه ها گفت : تا یک هفته هر کجا که می روند کیسه پلاستیکی را با خود ببرند. روزها به همین ترتیب گذشت و کم کم بچه ها شروع کردند به شکایت از بوی بد سیب زمینی های گندیده. به علاوه ، آن هایی که سیب زمینی بیشتری داشتند از حمل آن بار سنگین خسته شده بودند. پس از گذشت یک هفته ، بازی بالاخره تمام شد و بچه ها راحت شدند. معلم از بچه ها پرسید: از اینکه یک هفته سیب زمینی ها را با خود حمل می کردید چه احساسی داشتید؟ بچه ها از اینکه مجبور بودند. سیب زمینی های بدبو و سنگین را همه جا با خود حمل کنند شکایت داشتند. آنگاه معلم منظور اصلی خود را از این بازی، این چنین توضیح داد: این درست شبیه وضعیتی است که شما کینه آدم هایی که دوستشان ندارید را در دل خود نگه می دارید و همه جا با خود می برید. بوی بد کینه و نفرت قلب شما را فاسد می‌کند و شما آن را همه جا همراه خود حمل می‌کنید. حالا که شما بوی بد سیب زمینی‌ها را فقط برای یک هفته نتوانستید تحمل کنید پس چطور می خواهید بوی بد نفرت را برای تمام عمر در دل خود تحمل کنید؟🌹📚 جهت نشر در کانال اختصاصی مدرسه
🌹📚 داستان شماره 10: چه کسانی مانع پیشرفت شما هستند؟ یک روز وقتی کارمندان به اداره رسیدند، اطلاعیه بزرگی را در تابلواعلانات دیدند که روی آن نوشته شده بود: "دیروز فردی که مانع پیشرفت شما در این اداره بود درگذشت! شما را به شرکت در مراسم تشییع جنازه که ساعت ۱۰ صبح در سالن اجتماعات برگزار می شود دعوت می کنیم!" در ابتدا، همه از دریافت خبر مرگ یکی از همکارانشان ناراحت می شدند ! اما پس از مدتی ، کنجکاو می شدند که بدانند کسی که مانع پیشرفت آن ها در اداره می شده که بوده است. این کنجکاوی ، تقریباً تمام کارمندان را ساعت ۱۰ به سالن اجتماعات کشاند. رفته رفته که جمعیت زیاد می شد هیجان هم بالا رفت. همه پیش خود فکر می کردند: این فرد چه کسی بود که مانع پیشرفت همه ما در اداره بود؟ به هرحال خوب شد که مرد! کارمندان در صفی قرار گرفتند و یکی یکی از نزدیک تابوت رفتند و وقتی به درون تابوت نگاه می کردند ناگهان خشکشان می زد و زبانشان بند می آمد. آینه ایی درون تابوت قرار داده شده بود و هر کس به درون تابوت نگاه می کرد، تصویر خود را می دید. نوشته ای نیز بدین مضمون در کنار آینه بود: (تنها یک نفر وجود دارد که می تواند مانع رشد شما شود و او هم کسی نیست جز خود شما. شما تنها کسی هستید که می توانید زندگی تان را متحول کنید.شما تنها کسی هستید که می توانید بر روی شادی ها، تصورات و وموفقیت هایتان اثر گذار باشید. شما تنها کسی هستید که می توانید به خودتان کمک کنید).🌹📚 📝 زندگی شما وقتی که رئیستان، دوستانتان، والدینتان، شریک زندگی تان یا محل کارتان تغییر می کند، دستخوش تغییر نمی شود. زندگی شما تنها فقط وقتی تغییر می کند که شما تغییر کنید، باورهای محدود کننده خود را کنار بگذارید و باور کنید که شما تنها کسی هستید که مسوول زندگی خودتان می باشید. مهم ترین رابطه ای که در زندگی می توانید داشته باشید، رابطه با خودتان است. خودتان امتحان کنید. مواظب خودتان باشید. از مشکلات غیر ممکن و چیزهای از دست داده نهراسید. خودتان و واقعیت های زندگی خودتان را بسازید. 🌹📚 جهت نشر در کانال اختصاصی مدرسه