eitaa logo
" لشگر حضرت عشق"
286 دنبال‌کننده
19.2هزار عکس
9.1هزار ویدیو
267 فایل
زنده نگهداشتن‌ یاد‌ شهداء کمتر‌ از‌ شهادت‌ نیست‌ #مقام_معظم‌_رهبری‌ 🌿 هر شهیدی به تنهایی قادر است تاریخی را زنده کند. #شهید_ابراهیم_همت کانال رسمی لشگر حضرت‌ عشق #ما_ملت_امام_حسینیم @eeshgh1 https://eitaa.com/eeshg1
مشاهده در ایتا
دانلود
كشاورزی الاغ پیری داشت كه یك روز اتفاقی به درون یك چاه بدون آب افتاد. كشاورز هر چه سعی كرد نتوانست الاغ را از درون چاه بیرون بیاورد. پس برای اینكه حیوان بیچاره زیاد زجر نكشد، كشاورز و مردم روستا تصمیم گرفتند چاه را با خاك پر كنند تا الاغ زودتر بمیرد و مرگ تدریجی او باعث عذابش نشود. مردم با سطل روی سر الاغ خاك می ریختند اما الاغ هر بار خاك های روی بدنش را می تكاند و زیر پایش می ریخت و وقتی خاك زیر پایش بالا می آمد، سعی می كرد روی خاك ها بایستد. روستایی ها همینطور به زنده به گور كردن الاغ بیچاره ادامه دادند و الاغ هم همینطور به بالا آمدن ادامه داد تا اینكه به لبه چاه رسید و در حیرت کشاورز و روستائیان از چاه بیرون آمد ... 🌷نتیجه اخلاقی : مشكلات، مانند تلی از خاك بر سر ما می ریزند و ما همواره دو انتخاب داریم: اول اینكه اجازه بدهیم مشكلات ما را زنده به گور كنند و دوم اینكه از مشكلات سكویی بسازیم برای صعود! 📚 نکته های طلایی 📚 💼اخلاقی 💼تربیتی 💼کاربردی 🙏لطفاً در ثواب نشر مطالب مثبت و ارزشی سهیم باشیم. 👇👇لینک عضویت 👇👇 https://eitaa.com/eeshg1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدایا🙏 در آخرین دوشنبه ماه مبارک شعبان به فرشتگانت بسپار😇 سبدی پر از🌺 لبخند و شادی🌺 سلامتی و تندرستی🌺 برکت و روزی فراوان🌺 برای دوستان و عزیزانم به ارمغان بیاورند.🌺🍃🌺 https://eitaa.com/ees
امام سجاد(علیه السلام):💐 هر آنکس ک در زمان غیبت امام قائم ما (اهل بیت)،در راه ولایت ما ثابت قدم بماند،،خداوند(عزوجل)اجر وپاداش هزار شهید به مانند شهدای بدر واحد به او عنایت میکند https://eitaa.com/
مدافع حرم که باشی... یعنی دل بکنی از دنیا و همه‌ی وابستگی‌هات یعنی دل بکنی از نگاه پر مهر مادرت💛 یعنی دل بکنی از عشقت همسرت❤️ یعنی دل بکنی از بابایی گفتن‌های دخترت💚 https://eitaa.com/eeshg1
:کوتاه از چرچیل نخست وزیر انگلستان در ایام جنگ جهانی دوم پرسیدند که آیا می دانستی فاتح جنگ خواهی شد؟ پاسخ داد با یک حادثه ساده پی بردم که جنگ را خواهیم برد. شرکت در جلسه‌ای حیاتی در راس ساعتی معین الزام‌آور شد. به علت اشتغال به کارهای دیگر چند دقیقه مانده به جلسه به راننده‌ام گفتم مرا فوری به محل جلسه برساند. راننده مسیر کوتاه اما ورود ممنوع را انتخاب کرد. وسط خیابان ناگهان افسر راهنمایی‌ و رانندگی قبض جریمه به دست در حین بمباران پیدا شد و دستور توقف داد. راننده گفت: «نخست‌وزیر است و به جلسه محرمانه‌ای می‌رود و باید در راس ساعت به جلسه برسد و به همین دلیل از خیابان ورود ممنوع استفاده کردم». افسر با خونسردی گفت: «هم ماشین و هم نخست‌وزیر و هم وظیفه‌ام را خوب می‌شناسم». چرچیل از افسر می‌خواهد تا جریمه را به نام او بنویسد اما افسر می‌گوید: «جریمه متعلق به راننده خاطی است و باید نام وی نوشته ‌شود اما شما می‌توانید شخصا پرداخت قبض را بر عهده بگیرید». با تسلیم قبض، چرچیل دستور دور زدن را به راننده داد چرا که نمی‌توانست اجازه دهد در خیابانی که ورود ممنوع است حتی پس از جریمه حرکت داشته ‌باشد. وقتی راننده مشغول دور زدن شد چرچیل با لبخندی خاص سیگار برگش را روشن کرد و گفت: «جنگ را می‌بریم ... !!» راننده گفت: «قربان، جریمه شدیم، زیر بمباران ماندیم، به جلسه نمی‌رسیم، افسر راهنمایی اجازه نداد چند قدم دیگر جلو برویم که به موقع به جلسه برسیم و شما از پیروزی می‌گویید؟!» چرچیل پاسخ می‌دهد: «جنگ را می‌بریم، چون قانون حاکم است و خیابان‌های لندن به رغم بمباران سنگین دشمن با قانون اداره می‌شود...» https://eitaa.com/eeshg1
خدایا🙏 در آخرین دوشنبه ماه مبارک شعبان به فرشتگانت بسپار😇 سبدی پر از🌺 لبخند و شادی🌺 سلامتی و تندرستی🌺 برکت و روزی فراوان🌺 برای دوستان و عزیزانم به ارمغان بیاورند.🌺🍃🌺 https://eitaa.com/ees
دستم به روی سینه برای ارادت است این بارگاه قدس امام کرامت است فرقی نمیکند ز کجا میدهی سلام او میدهد جواب تو را، اصل نیت است السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا 🌈⚡️🌈⚡️🌈⚡️🌈⚡️ https://eitaa.com/eeshg
🍃🔅🔹🍃🔹🔅🍃 🔸گویند: صاحب دلی، برای اقامه نماز به مسجدی رفت. 🔸 نمازگزاران، همه او را شناختند؛ پس، از او خواستند که پس از نماز، بر منبر رود و پند گوید. پذیرفت. نماز جماعت تمام شد. چشم ها همه به سوی او بود. 🔸مرد صاحب دل برخاست و بر پله نخست منبر نشست. بسم الله گفت و خدا و رسولش را ستود. 🔸آن گاه خطاب به جماعت گفت: مردم! هر کس از شما که می داند امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد مرد، برخیزد! کسی برنخاست. 🔸گفت: حالا هر کس از شما که خود را آماده مرگ کرده است، برخیزد! باز کسی برنخاست. 🔹گفت: شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید؛ اما برای رفتن نیز آماده نیستید 📕 تذكرة الاولياء، عطار نیشابوری https://eitaa.com/eeshg1 •┈••✾🔸🔻💠🔻🔸✾••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هر شب، یک : حاج آقا قرهی: خدا مرحوم علّامه دوانی را رحمت کند. ایشان می‌فرمودند: در سفر اوّلی که به نجف اشرف رفتم و می‌خواستم دیگر در آنجا مستقر شوم، یک پیرزن اصفهانی در کاروانمان بود. دیدم این پیرزن اصفهانی بقچه‌ای دارد، ظهرها باز می‌کند و از آن بقچه، یک مقدار نان خشک روستایی را که داشت، خیلی با لذّت می‌خورد و شب‌ها هم همین‌طور بود. مدام هم می‌پرسید: إن‌شاءالله چه زمانی می‌رسیم؟ علّامه دوانی می‌گوید: من یک جوان بودم، رفتم، گفتم: مادر! شما خیلی شاداب هستید، چطور است؟ فرمود: چرا شاداب نباشم، وقتی می‌دانم که می‌خواهم محضر ابا‌عبدالله(ع) بروم. عمری است عشق کربلا دارم - در زمان طاغوت، سال‌ها قبل از اینکه راه کربلا را ببندند، یک ماهه به زیارت می‌رفتند. این قضیه مال بیش از شصت سال پیش است که علّامه دوانی بیان می‌فرمایند - بعد به آن پیرزن گفتم: دیگران هم چیزهایی دارند، می‌خواهی یک مقداری از آن‌ها بگیری؟ گفت: من یاد گرفتم آنچه را که در سفره‌ام هست، ببینم و به سفره دیگران نگاه نکنم. برای همین از آنچه که در سفره‌ام هست، می‌خورم و لذّت می‌برم و این برای من گوشت می‌شود، امّا اگر بخواهم به سفره دیگران نگاه کنم، آن موقع از خوردنم لذّت نمی‌برم. وقتی هم لذّت نبرم، گوشت به بدنم نمی‌شود و قوّت ندارم حرم آقایم ابا‌عبدالله(ع) بروم. علّامه دوانی می‌گوید: این پیرزن اصفهانی مثل یک عالم دانشمند صحبت کرد و اوج معرفت را داشت. لذا من اوّلین درسم را قبل از رسیدن به نجف اشرف از این پیرزن یاد گرفتم. آن هم یک پیرزن به ظاهر بی‌سواد که می‌گفت: من این پول‌هایی هم که به دست آوردم، از نخ‌ریسی خودم به دست آوردم و برای زیارت ابا‌عبدالله کنار گذاشتم. لذا اگر در وجود کسی، ریشه طمع خشکیده شد، آن‌وقت این‌طور جلو می‌رود. ببینید آن پیرزن یک جوابی به علامه دوانی می‌دهدکه ایشان می‌فرماید: من اوّلین درسم را قبل از ورود به نجف اشرف، از این پیرزن بی‌سواد اصفهانی گرفتم. بعد هم می‌گوید که به او گفتم: مادر! این‌ها را که می‌گویید درست کردید و در میان چارقد خود گذاشتید، دزد نمی‌زند؟ گفت: به چیزی که برای امام حسین باشد، دزد نمی زند. بعد از او پرسیدم: مادر، برای چه مدّت، پول دارید؟ گفت: من به اندازه یک ماه و نیم دارم. گفتم: بعدش چه؟ باید برگردید؟ گفت: نه، اوّل به زیارت ابا‌عبدالله(ع) می‌روم ، بعد ده روز می‌روم همه جا را زیارت می‌کنم و بعد دوباره محضر ابی‌عبدالله(ع) می‌آیم و همان‌جا می-میرم. به بچّه‌هایم هم گفتم. ایشان می‌گوید: خیلی برایم جالب بود، دنبال و به تعبیر امروزی‌ها رصد کردم و بعد از یک ماه و نیم از کاروانیان خودمان سؤال کردم و گفتند: بله، فلان خانم، شب جمعه، در نیمه شب کنار مرقد ابا‌عبدالله(ع) در حال نماز شب خواندن، جان داد. ببیند کسی که حرّ می‌شود، از دنیا آزاد می‌شود و حرص نمی‌زند، ولو به ظاهر بی‌سواد است، امّا دنیای معرفت می‌شود. حتّی می‌داند که دیگر برنمی‌گردد و محضر ابی‌عبدالله(ع) دفن می‌شود. همه هم به خاطر این است که حرص ندارد. وقتی ایشان تعریف می‌کرد، گریه می‌کرد و اشک می‌ریخت. فرمودند: من محضر آیت‌الله العظمی خویی رفتم و جریان را به ایشان گفتم. ایشان فرمودند: به یقین خود ابی‌عبدالله(ع) او را دعوت کرده و به یقین الآن هم در محضر خود ابی عبدالله(ع) هست؛ چون به دنیا دل‌بسته نبود، حرص نمی‌زد و به قدر اینکه زندگی‌اش بگذرد، کفایت کرده و قناعت داشت... https://eitaa.com/eeshg1 📚سایت لیله القدر کد مطلب:27846
هدایت شده از یا زهرا
1_7907805.mp3
3.88M
عکس📲 فایل صوتی 1265 🎙واعظ: حاج آقا ○ همراه بودن اهل بیت علیهم السلام با قران○