🕊▪️
امام صادق علیه السلام فرمودند:
«هر کس زیارت عاشورا بخواند ، شب اول قبر در کنار امام حسین علیه السلام قرار خواهد گرفت.»
📗 کامل الزیارات ، ص۷۵
✳️چله زیارت عاشوراتون ترک نشه ماروهم دعاکنین🌷🌷
🏴 https://eitaa.com/eeshg1
سر چه کسانی از یاران امام حسین بعد از واقعه عاشورا به سر نیزه رفت؟
🌺گزارش دقیقی از این روی داد در منابع نیست ؛ چون سر برخی ازیاران امام از تن جدا نشد؛ لذا بر سر نیزه هم نباید رفته باشد اما مسلم این است که سرهای زیادی بر سر نیزه ها گذاشتند و شهرهارا گرداندند؛
🌺به طور مسلم 18 نفر از آنان از بنی هاشم و بقیه از یاران دیگر امام حسین ـ علیه السلام ـ بودند، عبدالله و ابوبکر فرزندان دیگر امیرمومنان و برادران امام حسین و حضرت عباس که مادرشان لیلی دختر مسعود بود غیر از قاسم از فرزندان امام حسن ـ علیه السلام ـ عبدالله و ابوبکر، محمد و عون فرزندان زینب، عبدالله و جعفر و عبدالرحمن فرزندان عقیل و محمد نوه ی عقیل اینها از بنی هاشم بودند که با امام حسین ـ علیه السلام ـ مجموعا 18 نفر بودند.
✍معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1⃣ حماسه سازان کربلا؛ترجمه بخشایشی .
2⃣درکربلا چه گذشت؛شیخ عباس قمی.
https://eitaa.com/eeshg1
🕋 🕋
🔴چرا الاحواز عقب کشید و داعش را بعنوان مسئول معرفی کردند
1⃣ گروهک الاحوازیه انکار کرد زیرا الاحوازیه رسما در دانمارک دفتر دارد و در کشورهای اروپایی فعالیت می کند لذا اگر مسئولیت اقدام تروریستی اهواز را بپذیرند قانونا امکان شکایت و بسته شدن دفتر آنها و پیگیری بوسیله اینترپل و ... پیش می آید. از این رو مسئولیت آن را نپذیرفتند تا از تبعات مذکور در امان باشند.
2⃣ از آنجایی که الاحواز در منطقه پایگاه مشخصی ندارد و توسط سرویس های جاسوسی مدیریت میشوند لذا کشورهای منطقه ای حامی و پشتیبانی کننده از الاحواز مانند عربستان سعودی و امارات با دیدن خشم ایرانیان، موشک باران تلافی جویانه ریاض و دبی توسط نیروهای مسلح ایران را محتمل دیده ،لذا برای در امان خود از نتیجه جنایتشان داعش را جلو فرستادند تا با بعهده گرفتن مسئولیت حمله تروریستی در اهواز برای آنها مصونیت ایجاد کند.
✍بدون تردید جمهوری اسلامی یکبار برای همیشه به شرارتهای سعودی و امارات در منطقه بصورت قاطعانه پایان بدهد
"سعید درخشان"
https://eitaa.com/eeshg1
◆ حجه الاسلام حاج آقا #رفیعی ◆
🔷 وظیفه ما در برابر #سخن_چین 🔷
شهید ثانی می فرماید، اگر کسی پیش شما سخن چینی کرد، شما پنج وظیفه دارید:
❶ اولین وظیفه این است که حرف هایش را نپذیرید. «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن جَاءكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَيَّنُوا» - اى كسانى كه ايمان آورده ايد، اگر فاسقى برايتان خبرى آورد، نيك وارسى كنيد.«الحجرات۶»
❷ وظیفه دوم ، او را نهی کنید. چرا؟ چون قرآن می فرماید: «یَنهَوْنَ عَنِ المُنکَرِ» از بدی ها نهی می کنند.
❸ وظیفه سوم، سوءظن نسبت به کسی که پشت سرش صحبت کرده پیدا نکنید. چون قرآن می فرماید: «اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا.. » از بسيارى از گمانها بپرهيزيد كه پاره اى از گمانها گناه است و جاسوسى مكنيد.
❹ چهارمین وظیفه، در مورد صحبتش تجسس نکنید. چون قرآن می فرماید: «لَا تَجَسَّسُوا...»
❺ پنجمین وظیفه، حرف هایش را نقل نکنید. چون قرآن می فرماید: «اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا» متّقی و خدا ترس باشید و همیشه به حقّ و صواب سخن گویید.
اگر کسی واقعا در مقابل چنین شخصی به این صورت بایستد، ( دیگر در مقابلتان سخن چینی نمی کند.)
https://eitaa.com/eeshg1
✨🌹✨
علی اکبر(ع) میدانست که در خیمهها آبی وجود ندارد، پس چرا از امام حسین(ع) درخواست آب کرد؟!
🔺در برخی از منابع چنین نقل شده است، علی اکبر(ع) پس از مدتی جنگیدن پیش پدر خود امام حسین(ع) آمد و گفت:
🔹«یَا أَبَتِ الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِی وَ ثِقْلُ الْحَدِیدِ قَدْ أَجْهَدَنِی فَهَلْ إِلَى شَرْبَةٍ مِنَ الْمَاءِ سَبِیل»؛ پدرم! شدّت تشنگى جانم را به لب رسانده، و سنگینى تجهیزات جنگی، مرا به زحمت انداخته، آیا این امکان وجود دارد که به آبی دسترسی پیدا کنم؟!
🔺در ارتباط با این نقل تاریخی، این پرسش وجود دارد که علی اکبر(ع) میدانست که در خیمهگاه آب نیست و زنان و کودکان از تشنگی رنگشان زرد شده است، پس چرا از پدر بزرگوارشان تقاضای آب کرد؟!
درباره علت این تقاضا دیدگاههایی بیان شده است؛ مانند اینکه گفتهاند:
1. با این سخن، علی اکبر(ع) با توجه به علاقه شدیدی که به پدرش داشت، میخواست با دیدن پدر نیروی بیشتری بگیرد و بهتر بتواند با دشمنان بجنگد؛ لذا وقتی حضرت علی اکبر به خیمهها میآید و از خستگی و تشنگی گلایه میکند گویا امام حسین(ع) منظور علی اکبر را میفهمد و میداند که علی اکبر میخواهد در این لحظات با پدر تجدید دیدار کند؛
🔹از این رو امام حسین(ع) گریست و فرمود: «وا غوثاه! پسر جان! اندکى بجنگ و به همین زودى جدّت محمد را دیدار کنى و از جام لبالب او بنوشى و هرگز تشنه نشوى».
🔺پس آب خواستن نیز اگر بهانه مراجعت به خیمهها باشد تا پدر را دوباره ببیند دارای ایراد شرعی و عقلی نیست.
2. شاید معنایش آن باشد که از پدرشان اجازه بخواهد تا برای نوشیدن و آوردن آب به سمت فرات برود.
3. این احتمال هم وجود داشت که در گیر و داری که ایشان مشغول نبرد بودند، افرادی مقدار اندکی آب به خیمهها رسانده باشند و ایشان فقط پرسشی را مطرح کردند که آیا چنین اتفاقی رخ داده است؟
4. این عبارت تنها دردلی نزد پدر بود که خیلی تشنهام.
https://eitaa.com/eeshg1
🕋
پسر جوانی ،با وسوسه یکی از دوستانش به محلی رفتند که زنان روسپی، فاحشه در آنجا خود فروشی می کردند. او روی یک صندلی در حیاط آنجا نشست .
در آنجا پیرمرد ژولیده ای و فروتنی بود که حیاط و صندلی ها را نظافت می کرد.
پیرمرد در حین کارکردن ، نگاه عمیقی به پسرک انداخت و سپس پیش او رفت و پرسید : پسرم ، چند سالت است
گفت : بیست سالم است .
پرسید : برای اولین بار است که اینجا می آیی
گفت : بله
پیرمرد آه پر دردی از ته دل کشید و گفت : می دانم برای چه کاری اینجا آمده ای ؛ به من هم مربوط نیست ، ولی پسرم ، آن تابلو را بخوان.
پسرک به طرف تابلویی رفت که در یک قاب چوبی کهنه به دیوار آویخته شده بود .
سپس با صدای لرزان شروع به خواندن شعر تابلو کرد:
گوهر خود را مزن بر سنگ هر ناقابلی
صبر کن تا پیدا شود گوهر شناس قابلی
آب پاشیده بر زمین شوره زار بی حاصل است
صبر کن تا پیدا شود زمین باربری
قطرات اشک بر گونه های چروکیده پیرمرد می غلتید ...
اشک هایش را پاک کرد و بغضش را فرو برد و گفت : پسرم ، روزگاری من هم به سن تو بودم و به اینجا آمدم ، چون کسی را نداشتم که به من بگوید:
« لذت های آنی ، غم های آتی در بر دارند
کسی نبود که در گوشم بگوید :
ترک شهوت ها و لذت ها سخاست
هر که درشهوت فرو شد بر نخاست
کسی را نداشتم تا به من بفهماند :
به دنبال غرایز جنسی رفتن ، مانند لیسیدن عسل بر روی لبه شمشیر است ؛ عسل شیرین است ، اما زبان به دو نیم خواهد شد .
کسی به من نگفت :
اگر لذتِ ترک لذت بدانی
دگر لذت نفس را لذت ندانی
و هیچ کس اینها را به من نگفت و حالا که :
جوانی صرف نادانی شد و پیریُ پشیمانی
دریغا ،روز پیری آمی هوشیار می گردد
پیرمرد این را گفت و دست بر پیشانی گذاشت و شروع به گریستن کرد.
چیزی در درون پسر فرو ریخت ... حال عجیبی داشت ، شتابان از آنجا بیرون آمد در حالی که شعر پیرمرد را زیر لب زمزمه می کرد: « گوهر خود را مزن بر سنگ هر ناقابلی ...» و دیگر هرگز به آن مکان نرفت.
https://eitaa.com/eeshg1
•✾📚 📚✾•