eitaa logo
" لشگر حضرت عشق"
288 دنبال‌کننده
19.2هزار عکس
9هزار ویدیو
266 فایل
زنده نگهداشتن‌ یاد‌ شهداء کمتر‌ از‌ شهادت‌ نیست‌ #مقام_معظم‌_رهبری‌ 🌿 هر شهیدی به تنهایی قادر است تاریخی را زنده کند. #شهید_ابراهیم_همت کانال رسمی لشگر حضرت‌ عشق #ما_ملت_امام_حسینیم @eeshgh1 https://eitaa.com/eeshg1
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴توییت جالب روزنامه نگار مصری: 🔹مهم نیست از چه مذهبی است و عمامه اش چه رنگی دارد؛ همین که آمریکا زیر پاهایش درحال نابود شدن است و کرامت اسلام زنده شده است، کفایت می‌کند.👌❤️ ✍ رانیا العسال ✍🏻 مردی که همیشه به خاطر با جنگیده و و شنبه براش فرقی نداشته تا کشور رو هدایت کرده و به سامان رسانده، کسی نیست جز رهبر معظم انقلاب امام خامنه‌ای حفظه الله که عالم و آدم به معجزه هدایت ایشون پی بردند و درک کردند ولی عده ای هنوز در داخل نفهمیدند ویا خودشون رو به نفهمی زدند، خداوند همه را از خواب غفلت بیدار کند ان شاء الله و توفیقات رهبر عزیز و فرزانه امان را روز افزون کند. 🙏🏻 @eeshg1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگر عجله دارید و می خواهید برنجتان زودتر دم بکشد هنگام دم گذاشتن سوراخ هایی با دسته کفگیر در میان توده برنج ایجاده کنید . این سوراخ ها باعث می شود بخار از کف قابلمه به راحتی به سطح آمده و برنج زودتر دم بکشد..... @eeshg1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 چقدر زیبا، عاقلانه و منطقی پاسخ این شبهه را می‌دهد که: دلت_پاک باشه، دیگه نیازی به نداری!! 🔻حجاب نشانه ایمان در قلب است و پاک بودن قلب؟ 🔺شادی قلب صلوات🌸 اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُمْ 🌸 @eeshg1
پوست خشک میتواند نشانگر کمبود مواد معدنی و یا بیماری و عفونت در بدن شما باشد !👩 توجه کنید که پوست ترک خورده میتواند محلی برای رشد باکتری های جدید و ورود آنها به بدن باشد. @eeshg1
🚫اشتباه رایج درهنگام خونریزی بینی عقب بردن سر است ✅درهنگام خونريزی از بينی بايد سركمی متمايل به پايين باشد و بايك دستمال بينی رافشار دهيد تاخون در داخل بينی لخته شده و بندبيايد.‏ @eeshg1
دوستی های سلامتی !🍎 ▫️پیاز، دوست استخوان‌ ▫️بادمجان، خوراک مغز ▫️اسفناج، دوست کم‌خون‌ها ▫️هویج، دوست مو ▫️فلفل دلمه‌ای، دوست قلب ▫️کلم بروکلی، دوست معده ▫️گوجه‌فرنگی، دشمن سرطان @eeshg1
👌دیابت را برای همیشه درمان کنید. ✅کم نیستند افرادی که به دیابت مبتلا هستند و نمیدانند با خاصیت شگفت آوری گیاه بوقناق( باباخازن) میتوانند اثرات دیابت را کامل از بین ببرند. @eeshg1
كاهش چربي خون با مصرف غذاهای فیبردار !🍲 مصرف فیبرهای غذایی مانند سبوس گندم، آب گریپ‌فروت و پسیلیوم و سبزیجات میتواند چربی‌های خون را کاهش دهد و مصرف آن‌ها همراه با غذا توصيه ميشود. @eeshg1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جالبه بدونید که ... 🤔 🧀 آب پنیر بالا 👆 برنده سرعت هضم غذا بهترین ضــد یبوست کاهش دهنده وزن بهترین مکمل غذایی برا ورزشکاران هست و اثر آنتی اکسیدانی فوق العاده دارد ! @eeshg1 ♻️
🔻میوه ای که به تنهایی یک غذای کامل است❗️ ❕فواید 🌕کاهش دهنده حرارت بدن 🌕شستشودهنده سلولهای مغزی 🌕کاهش دهنده چربی خون 🌕مقوی برای مغز 🌕مانع پیری پوست @eeshg1
‍ 🍂✍درمان اسپاسم گوارشی و رفلاکس ✅بهترین درمان رفلکس معده و اسپاسم های گوارشی آویشن است. نام های دیگر آویشن (سوسنبر یا نعناع فلفلی). 🍵یک قاشق پودر آویشن در یک استکان بعد از غذا یک استکان عرق نعناع برای ترشی و اسپاسم در رفلاکس معده بسیار موثر است. @eeshg1 🍃🍂 👈
🍂✍دمنوش ضد عفونت ☘پنیرک، پولک، والک، پونه و بومادران را مثل چای دم کنید کنید؛ ☑️روزی 2 استکان با عسل میل کنید ☑️هر نوع عفونتی را از بدن دفع می کند @eeshg1 🍃🍂 👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
" لشگر حضرت عشق"
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت یازدهم به صورتش نگاه نمی‌کردم اما حج
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت دوازدهم پدر هم که کمتر در این گونه روابط احساسیِ پُر تعارف وارد می‌شد، با این حرف او سر ذوق آمد و گفت: «خوبی از خودته!» و در برابر سکوت محجوبانه آقای عادلی پرسید: «آقا مجید! پدرت چی کاره اس؟» از سؤال بی‌مقدمه پدر کمی جا خورد و سکوت معنادارش، نگاه ملامت بار مادر را برای پدر خرید. شاید دوست نداشت از زندگی خصوصی‌اش صحبت کند، شاید شغل پدرش به گونه‌ای بود که نمی‌خواست بازگو کند، شاید از کنجکاوی دیگران در مورد خانواده‌اش ناراحت می‌شد که بلاخره پاسخ پدر را با صدایی گرفته و غمگین داد: «پدرم فوت کردن.» پدر سرش را سنگین به زیر انداخت و به گفتن «خدا بیامرزدش!» اکتفا کرد که محمد برای تغییر فضا، با شیطنت صدایش کرد: «مجید جان! این مامان ما نمی‌ذاره از کنارش تکون بخوریم! مادرت خوب صبری داره که اجازه میده انقدر ازش دور باشی!» در جواب محمد، جز لبخندی کمرنگ واکنشی نشان نداد که مادر در تأیید حرف محمد خندید و گفت: «راست میگه، من اصلاً طاقت دوری بچه‌هام رو ندارم!» و باز میهمان‌نوازیِ پر مهرش گل کرد: «پسرم! چرا خونوادت رو دعوت نمی‌کنی بیان اینجا؟ الآن هوای بندر خیلی عالیه! اصلاً شماره مادرت رو بده، من خودم دعوتشون کنم.» چشمانش در دریای غم غلطید و باز نمی‌خواست به روی خودش بیاورد که نگاهش به زمین فرو رفت و با لبخندی ساختگی پاسخ مهربانی مادر را داد: «خیلی ممنونم حاج خانم!» ولی مادر دست بردار نبود که با لحنی لبریز محبت اصرار کرد: «چرا تعارف می‌کنی؟ من خودم با مادرت صحبت می‌کنم، راضی‌اش می‌کنم یه چند روزی بیان پیش ما!» که در برابر اینهمه مهربانی مادر، لبخند روی صورتش خشک شد و با صدایی که انگار از پس سال‌ها بغض می‌گذشت، پاسخ داد :«حاج خانم! پدر و مادر من هر دوشون فوت کردن. تو بمبارون سال 65 تهران...» پاسخش به قدری غیر منتظره بود که حتی این بار کسی نتوانست یک خدا بیامرز بگوید. برای لحظاتی احساس کردم حتی صدای نفس کسی هم شنیده نمی‌شود و دل او در میدان سکوت پدید آمده، یکه تازی می‌کرد و انگار می‌خواست بغض اینهمه سال تنهایی را بازگو کند که با صدایی شکسته ادامه داد: «اون موقع من یه ساله بودم و چیزی ازشون یادم نیس. فقط عکسشون رو دیدم. خواهر و برادری هم ندارم. بعد از اون قضیه هم دیگه پیش مادربزرگم بودم.» با آوردن نام مادربزرگش، لبخندی روی صورتش نشست و با حس خوبی توصیفش کرد: «خدا رحمتش کنه! عزیز خیلی مهربون بود!... از چند سال پیش هم که فوت کرد، یه جایی رو تو تهران اجاره کرده بودم و تنها زندگی می‌کردم.» @eeshg1 ابراهیم که معمولاً کمتر از همه درگیر احساسات می‌شد، اولین نفری بود که جرأت سخن گفتن پیدا کرد: «خدا لعنت کنه صدام رو! هر بلایی سرش اومد، کمش بود!» جمله ابراهیم نفس حبس شده بقیه را آزاد کرد و نوبت محمد شد تا چیزی بگوید: «ببخشید مجید جان! نمی‌خواستیم ناراحتت کنیم!» و این کلام محمد، آقای عادلی را از اعماق خاطرات تلخش بیرون کشید و متوجه حالت غمزده ما کرد که صورتش به خنده‌ای ملیح گشوده شد و با حسی صمیمی همه ما را مخاطب قرار داد: «نه! شما منو ببخشید که با حرفام ناراحتتون کردم...» و دیگر نتوانست ادامه دهد و با بغضی که هنوز گلوگیرش بود، سر به زیر انداخت. حالا همه می‌خواستند به نوعی میهمانی را از فضای پیش آمده خارج کنند؛ از عبدالله که کتاب آورده و احادیثی در مورد عید قربان می‌خواند تا ابراهیم و لعیا که تلاش می‌کردند به بهانه شیطنت‌ها و شیرین زبانی‌های ساجده بقیه را بخندانند و حتی خود آقای عادلی که از فعالیت‌های جالب پالایشگاه بندرعباس می‌گفت و از پیشرفت‌های چشمگیر صنعت نفت ایران صحبت می‌کرد، اما خاطره جراحت دردناکی که روی قلب او دیده بودیم، به این سادگی‌ها فراموش‌مان نمی‌شد، حداقل برای من که تا نیمه‌های شب به یادش بودم و با حس تلخش به خواب رفتم. نویسنده فاطمه ولی نژاد @eeshg1 بامــــاهمـــراه باشــید🌹
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت سیزدهم سر انگشت قطرات باران به شیشه می‌خورد و خبر از سپری شدن آخرین ماه پاییزی سال 91 می‌داد. از لای پنجره هوای پُر طراوتی به داخل آشپزخانه می‌دوید و صورتم را نوازش می‌داد. آخرین تکه ظرف شسته شده را در آبچکان قرار دادم و از آشپزخانه خارج شدم که دیدم مادر روی کاناپه دراز کشیده و چشمانش را بسته است. ساعتی بیشتر نمی‌شد که از خواب برخاسته بود، پس به نظر نمی‌رسید باز هم خوابیده باشد. کنار کاناپه روی زمین نشستم که چشمانش را گشود. اشاره‌ای به پنجره‌های قدی اتاق نشیمن کردم و گفتم: «داره بارون میاد! حیف که پشت پرده‌ها پوشیده‌اس! خیلی قشنگه!» مادر لبخندی زد و با صدایی بی‌رمق گفت: «صدای تَق تَقِش میاد که می‌خوره کف حیاط.» از لرزش صدایش، دلواپس حالش شدم که نگاهش کردم و پرسیدم: «مامان! حالت خوبه؟» دوباره چشمانش را بست و پاسخ داد: «آره، خوبم... فقط یکم دلم درد می‌کنه. نمی‌دونم شاید بخاطر شام دیشب باشه.» در پاسخ من جملاتی می‌گفت که جای نگرانی چندانی نداشت، اما لحن صدایش خبر از ناخوشی جدی‌تری می‌داد که پیشنهاد دادم: «می‌خوای بریم دکتر؟» سری جنباند و با همان چشمان بسته پاسخ داد: «نه مادر جون، چیزیم نیس...» سپس مثل اینکه فکری بخاطرش رسیده باشد، نگاهم کرد و پرسید: «الهه جان! ببین از این قرص‌های معده نداریم؟» همچنانکه از جا بلند می‌شدم، گفتم: «فکر نکنم داشته باشیم. الآن می‌بینم.» اما با کمی جستجو در جعبه قرص‌ها، با اطمینان پاسخ دادم: «نه مامان! نداریم.» نگاه ناامیدش به صورتم ماند که بلافاصله پیشنهاد دادم: «الآن میرم از داروخانه می‌گیرم.» پیشانی بلندش پر از چروک شد و با نگرانی گفت: «نه مادرجون! داره بارون میاد. یه زنگ بزن عبدالله سر راهش بخره عصر با خودش بیاره.» چادرم را از روی چوب لباسی دیواری پایین کشیدم و گفتم: «حالا کو تا عصر؟!!! الآن میرم سریع می‌خرم میام.» از نگاه مهربانش می‌خواندم که راضی به سختی من نیست، اما دل دردش به قدری شدید بود که دیگر مانعم نشد. چتر مشکی رنگم را برداشته و با عجله از خانه خارج شدم. کوچه‌های خیس را به سرعت طی می‌کردم تا سریع‌تر قرص را گرفته و به مادر برسانم. تا سر چهار راه، ده دقیقه بیشتر نمی‌کشید. قرص را خریدم و راه بازگشت تا خانه را تقریباً می‌دویدم. باران تندتر شده و به شدت روی چتر می‌کوبید. پشت در خانه رسیدم، با یک دست چترم را گرفته و دست دیگرم موبایل و کیف پول و قرص بود. می‌خواستم زنگ بزنم اما از تصور حال مادر که روی کاناپه دراز کشیده و بلند شدن و باز کردن در برایش مشکل خواهد بود، پشیمان شدم که کلید را به سختی از کیفم درآوردم و تا خواستم در را باز کنم، کسی در را از داخل گشود. از باز شدن ناگهانی در، دستم لرزید و موبایل از دستم افتاد. آقای عادلی بود که در را از داخل باز کرده و نگاهش به قطعات از هم پاشیده موبایلم روی زمین خیس، خیره مانده بود. بی‌اختیار سلام کردم. با سلام من نگاهی گذرا به صورتم انداخت و پاسخ داد: «سلام، ببخشید ترسوندمتون.» هر دو با هم خم شدیم تا موبایل را برداریم. گوشی و باتری را خودم برداشتم، ولی سیم کارت دقیقاً بین دو کفشش افتاده بود. با سرانگشتش سیم کارت را برداشت. نمی‌دانم چرا به جای گرفتن سیم کارت از دستش، مشغول بستن چترم شدم، شاید می‌ترسیدم این چتر دست و پا گیر خرابکاری دیگری به بار آورد. لحظاتی معطل شد تا چترم را ببندم و در طول همین چند لحظه سرش را پایین انداخته بود تا راحت باشم. چتر را که بستم، دستش را پیش آورد و دیدم با دو انگشتش انتهایی‌ترین لبه سیم کارت را گرفته تا دستش با دستم تماسی نداشته باشد. با تشکر کوتاهی سیم کارت را گرفته و دستپاچه داخل خانه شدم. @eeshg1 بامــــاهمـــراه باشــید🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ 🌹میلاد امام حسن عسکری (ع) مبارک باد🌹 ✍امام حسن عسکری علیه السلام در روز جمعه 8 ربیع الثانی سال 232 قمری در مدینه به دنیا آمد. و شهادت آن حضرت در روز جمعه 8 ربیع الاول سال 260 قمری وقت نماز صبح که به دلیل مسمومیت به دست معتمد عباسی در سن 28 سالگی اتفاق افتاد و در سامرا در نزد پدر بزرگوارش مدفون گردید، آن حضرت را عسکری گویند یا بخاطر اینکه همیشه در محاصره و زیر نظر عسکر (لشکر) و نیروهای حکومتی بود یا اینکه در محله ای به نام عسکر بوده است. ❶ هرکس بیجا از کسے تعریف کند مورد سوءظن(دیگران) قرار گیرد. ⇦ اعیان الشیعه ج2 ص42 ❷ کم آسایش ترین مردم کسے است که زیاد کینه و دشمنی کند. ⇦ تحف العقول ص784 ❸ گستاخی و بی ادبی فرزند بر پدر خود در خردسالی موجب عاق شدن او در بزرگی خواهد بود. ⇦ مسترک ج7 ص309 📚‍ احادیث الطلاب ص 998 تا 1013 @eeshg1 ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
༻﷽༺ باز گیتی روشن آمد از جمال عسکری ماه گردون شد خجل پیش هلال عسکری موکب اجلال او چون شد پدید از گرد راه محو شد هر جلالی در جلال عسکری ✨میلاد امام حسن عسکری(ع) مبارک✨ @eeshg1 💠:🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷بنام خداوند بخشنده مهربان🌷 🌸چونکه صبح آمد وچشمم باز شد ✨خلقـتم بـا خـالقم همـراز شد 🌸غرق رحمت میشود آنروز که ✨صبحش با نام "تو" آغــاز شد 🌸روزتون بزیبایی نام خدا ✨ صبحتون بخیر و شادی 🌸🍃
سـ🌸ـلام میلاد امام حسن عسکری(ع)مبارک 🌸 امروز یکشنبه ☀️ ٢٣ آبان ١۴٠٠ ه. ش 🌙 ٨ ربیع الثانی ١۴۴٣ ه.ق 🌲 ١۴ نوامبر ٢٠٢١ ميلادى 🌸🍃
‍ نیایش صبحگاهی 🌺🍃 ✨خدایا... 🌺دراین روز فرخنده میلاد باسعادت 🍁امام حسن عسکری علیه السلام 🌺برای همه سلامتی آرامش 🍁و نیکبختی آرزو دارم ✨خدایا 🙏 🌺عطا کن به آنان هرآنچه 🍁برایشان خیراست 🌺و دلشان را لبریز کن ازشادی 🍁و لبانشان رابا 🌺گل لبخند شکوفا کن ✨آمیـن 🌺🍃
ولادت باسعادت 🌷 یازدهمین شمس_امامت‌‌_و_ولایت امام‌حسن‌عسکری علیه‌السلام بر همه شیعیان مبارک باد 🌷 🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺ره باز کنید، 🎊دلبری آمده است 🌺بر شیعه 🎊امام دیگری آمده است 🌺در مطلع 🎊هشتم ربیع الثانی 🌺میلاد امام عسکری آمده است 🎊میلاد امام حسن عسکری (ع)مبارک باد💐 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸صد سـلام ای دوستـان 💕صبح همه یاران بخیر 🌸این پگاه روشن و دلچسب 💕بر نیکان بخیر 🌸صد سلام از من 💕به روی ماهِ تک تک شما 🌸صبح زیبای 💕دل انگیز همه خوبان بخیر سـلام صبح زیبای 🌸 یکشنبه تون بخیر و شادی 💕 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷بر عسکری 🎊آن نور ولایت صلوات 🌷برآن گل 🎊گلزار رسالت صلوات 🌷خواهی که 🎊خدا گناه تو،عفوکند 🌷بفرست برآن 🎊روح کرامت،صلوات 🌷اَللّهمّ صلِّ علی محَمّد 🎊وآل مُحَمَّد وَعجِّّل فرجهُم 🌷ولادت امام حسن عسکری 🎊علیه السلام بر شما مبارک 🌷🍃