*مقبل کاشانی*(۱)
شاعری بوده که خیلی آرزوی زیارت امام حسین علیه السلام رو داشته اما از نظر مالی در مضیقه بوده.
هر وقت سایر افراد کربلا می رفتند اشک حسرت می ربریخته و آرزوی زیارت ارباب بی کفنش رو داشته.
یک روز یکی از دوستان خرج سفرش رو تقبل میکنه و از کاشان راه میفتن به سمت کربلا.
در راه و نزدیکی های گلپایگان دزدان، قافله رو تاراج میکنند.
یک عده از افراد بر میگردند کاشان.
یک عده هم میرن سمت گلپایگان و از اونجا با توجه به اعتباری که داشتند و یا از فامیلاشون پول قرض میکنن و سفر رو ادامه میدن .
اما مقبل در گلپایگان نه آشنایی داشت و نه اعتباری.
از یک طرف هم دوست نداشت دیگه راهی رو که اومده برگرده. دلش هوای امام حسین علیه السلام رو داشت.
با خودش می گفت یک قدم نزدیکتر به امام حسین علیه السلام هم یک قدمه.
همینجا میمونم کار میکنم تا خرج ادامه سفرم جور بشه.
چند وقتی تو گلپایگان موند تا محرّم از راه رسید .
مثل همه شیعیان در مجالس عزاداری شب و روز محرّم شرکت میکرد تا اینکه شب عاشورا شد، اشعاری رو که سروده بود در شب عاشورا خوند و غوغا کرد ….
همون شب پس از اتمام مجلس و در عالم رویا خواب دید مشرّف شده به کربلا و وارد صحن شد . خواست بره طرف ضریح که از ورودش جلوگیری کردن.
*مقبل میگه* ؛ با خودم گفتم خدایا نباید در رابطه با دخول به حرم کسی دیگری را مانع شوند .
یکی گفت درست میگویی مقبل اما الان فاطمه زهرا (س) و خدیجه کبری(س) و آسیه و هاجر و ساره با عده ای از حوریان در حرم مشغول زیارتند چون تو نامحرمی اجازه ورود نخواهی داشت .
پرسیدم توکیستی ؟ گفت : من از فرشتگان حافّین هستم ، حالا برای اینکه ناراحت نشوی بیا تا تو را به قسمتهای دیگر حرم هدایت کنم .
در سمت غربی صحن مطهر مجلسی با شکوه بود .
از وی راجع به حاضرین در مجلس سوال کردم .
گفت : پیامبرانند از آدم تا خاتم که همه برای زیارت قبر سید الشهدا (ع)آمده اند.
*مقبل میگه* : حضرت رسول صلی الله علیه و آله را دیدم که فرمود بروید به محتشم بگویید بیاید.
ناگاه دیدم محتشم با همان قیافه ، قدی کوتاه و چهره ای نورانی و عمامه ای ژولیده وارد شد.
حضرت به منبری که در آنجا بود اشاره فرمودند که ای محتشم برو بالا و هر چه بالا میرفت
حضرت میفرمود برو بالاتر تا پله نهم رسید ایستاد ومنتظر دستور پیامبر بود.
حضرت فرمود ای محتشم امشب شب عاشوراست ، از آن اشعار جانسوزت بخوان.
و محتشم شروع کرد به خواندن اشعارش :
*کشتی شکست خوردهٔ طوفان کربلا*
*در خاک و خون طپیده میدان کربلا*
*گر چشم روزگار بر او زار میگریست*
*خون میگذشت از سر ایوان کربلا*
*نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک*
*زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا*
*از آب هم مضایقه کردند کوفیان*
*خوش داشتند حرمت مهمان کربلا*
*بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید*
*خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا*
*زان تشنگان هنوز به عیوق میرسد*
*فریاد العطش ز بیابان کربلا*
- اینجا بود که صدای گریه و ناله از پیامبران بلند شد …
حضرت رسول صلی الله علیه و آله گریه کنان می فرمود :
ای پدران من ای عزیزان ببینید با فرزندم حسین چه کرده اند ، آب فراتی که همه حیوانات از آن مینوشند بر فرزندم حرام کردند . سپس اشاره کرد که محتشم باز هم بخوان .
*محتشم ادامه داد :*
*روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار*
*خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار*
- در این لحظه گریه آنقدر زیاد شد که گویی صدای گریه به عرش میرسید.
محتشم خواست تا پایین بیاید حضرت فرمود ؛
باز هم بخوان زیرا هنوز دلها از گریه خالی نشده.
محتشم اطاعت امر کرد و در حالیکه عمامه اش را از سر برداشت و فریاد کنان صدا زد یا رسول الله :
*این کشتهٔ فتاده به هامون حسین توست*
*وین صید دست و پا زده در خون حسین توست*
*این نخل تر کز آتش جان سوز تشنگی*
*دود از زمین رسانده به گردون حسین توست*
*این ماهی فتاده به دریای خون که هست*
*زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست*
- با رسیدن محتشم به این قسمت از اشعارش رسول الله غش کرد و انبیا همه بر سر میزدند و گریه میکرند.
و مَلَکی این شعر محتشم را میخواند:
*خاموش محتشم که دل سنگ آب شد*
*بنیاد صبر و خانهٔ طاقت خراب شد*
*خاموش محتشم که از این حرف سوزناک*
*مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد*
- محتشم لب فرو بست و از منبر پایین آمد.
پس از ساعتی که مجلس به حالت عادی بازگشت پیامبر (ص)عبای خود را بر دوش محتشم انداخت.
🔺روز عاشورا چطور به هم تسلیت بگوییم؟
امام محمدباقر(علیه السلام)
در این باره میفرمایند 👆🏻👆🏻
#قانون_فراق😭😭
#ثروت_ایمان
روضه - حاجمحمود کریمی.mp3
4.02M
📝 روضه بسیار سنگین امام حسین علیه السلام 😭😭
👤 حاج محمود کریمی
◼️ ویژهٔ #عاشورا
*مقبل کاشانی*(۲)
*مقبل میگوید* : من هم شاعر اهل بیت بودم و دوست داشتم پیامبر به من هم بگوید تو هم اشعارت را بخوان . هر چه انتظار کشیدم نفرمود .
مایوسانه از حرم خارج شدم که دیدم حوری مرا صدا میزند ای مقبل ، فاطمه زهرا سلام الله علیها به نزد پدر آمد و فرمود به مقبل هم بگویید تا اشعارش را بخواند.
*مقبل گوید* رفتم روی منبر پله اول ولی دیگر پیامبر(ص) به من نفرمود برو بالاتر فهمیدم مقام محتشم از من خیلی بالاتر است. شروع کردم به خواندن اشعارم:
*نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت*
*نه سید الشهداء بر جدال طاقت داشت*
*هوا زجور مخالف چو قیرگون گردید*
*عزیز فاطمه از اسب سر نگون گردید*
*بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد*
*اگر غلط نکنم، عرش بر زمین افتاد*
تا این اشعار را خواندم حوریه ای آمد و گفت مقبل دیگر نخوان که زهرا سلام الله علیها
غش کرد .
مقبل گوید : از منبر فرود آمدم و پیامبر (ص) به عنوان صله چیزی به من عطا نفرمود .
ناگهان امام حسین علیه السلام را درهمان حالت رویا دیدم که ازآن حلقوم بریده صدا زد :
ای مقبل من خودم خلعت تو را خواهم داد .
مقبل گوید در این حال از خواب بیدار شدم .
فردای آن روز قافله ای به قصد زیارت کربلا حرکت کرد و مرا همراه خود بردند.
7.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️ چـــرا همهی ما ماجرای اضطرار و غربت امام را میشنویم، اغلبمان به گریه میافتیم،
امــا فقط عدهی کمی قادرند تصمیمی جدی بگیرند، و برای یاریاش کاری کنند ؟
#استاد_شجاعی
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
@eeshg1
تقدیم به عاشقان
اباعبدالله الحسین علیهالسلام 💚
در این روز عاشورا دعا میکنیم
غم و ناراحتی از زندگی
همه مردم دنیا پر بکشه و بره
و سلامتی و شادی و عشق خدا
در دلها جایگزین بشه
حاجت روا باشید انشاءالله
التماس دعا🌷
ما فکر میکنیم عاشورا و کربلا
زمان و مکانی است که حسین علیهالسلام
کشته شده
فکر میکنیم
مختصات یک اتفاق تاریخی
در تقویم قمری است
فکر میکنیم
کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا
یعنی همین عزاداریها و سینه زنیها
همین نوحهها و دم گرفتنها
و طبل کوبیدنها
🚩 اما دشت کربلا وجود خود ما
و هر روز، روز عاشورا است
ما در وجودمان حسین و یزیدی داریم
که هر روز با هم در نبردند
حسین درون ما با نیکیها، مهربانیها
و عشق ورزیدنها و در یک کلام
با التزام ما به حق و حقیقت سیراب میشود
پس وقتی که ما از صبح تا شب
حتی یک کار خوب انجام نمیدهیم
حسین را تشنه نگه داشتهایم
وقتی هر روز صبح زبان به دروغ میگشائیم
وقتی وظیفهمان را درست انجام نمیدهیم
وقتی حق دیگری را پایمال میکنیم
وقتی آبروی رفیقمان را میبریم
وقتی خیانت میکنیم
حسین را سر میبریم
و این چنین است که هر روز تاریخ
تکرار شده و هر روز حسین را
در مقابل یزید قربانی میکنیم!
↩️ همین حالا هم که حسین بیاید
بیشتر از همان کاروان سال ۶۱ هجری
همراهیاش نخواهند کرد
و باز حسین تنها خواهد ماند
و تنها خواهد رفت و قبل از رفتنش
همان نامه یک خطی را خواهد نوشت:
《بِسْمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰنِ الْرَّحیمْ》
از حسین بن علی بن ابیطالب به بنیهاشم
و اما بعد، هر کس با من بیاید شهید میشود
و هر کس نیاید پیروز نخواهد شد
وَالسَّلام ...
@eeshg1
✧✾════✾✰✾════✾✧
@eeshg1
حکایت کربلا و عاشورا 🚩
حکایت آب و زخم شمشیر نیست
حکایت زندگیست
حمـاسه مردانگی
گذشت، شهامت
رشادت و شهادت است
و درس پایداری از اعتقادات
و زنده نگاه داشتن دین خداست
حسینی شدن عاشقی میخواهد
و عشق خدا مهربانی و انسانیت میطلبد
امیدوارم کلام و هدف حسین
راهنمای راهمان باشد
شور - حاج مهدی رسولی.mp3
14.85M
🥀یاامام حسین(ع)
▪تو این دنیا من تورو دارم...
🥀بهت خیلی خیلی بدهکارم
🥀دوست دارم ، دوست دارم
🌷حــــــاجمــهـدیرســولـی
@eeshg1