#دعای_سحر
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ بَهَائِكَ بِأَبْهَاهُ وَ كُلُّ بَهَائِكَ بَهِيٌّ
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِبَهَائِكَ كُلِّهِ
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ جَمَالِكَ بِأَجْمَلِهِ وَ كُلُّ جَمَالِكَ جَمِيلٌ
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِجَمَالِكَ كُلِّه
ِاللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ جَلالِكَ بِأَجَلِّهِ وَ كُلُّ جَلالِكَ جَلِيلٌ
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِجَلالِكَ كُلِّهِ
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ عَظَمَتِكَ بِأَعْظَمِهَا وَ كُلُّ عَظَمَتِكَ عَظِيمَةٌ
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِعَظَمَتِكَ كُلِّهَا
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ نُورِكَ بِأَنْوَرِهِ وَ كُلُّ نُورِكَ نَيِّرٌ
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِنُورِكَ كُلِّهِ
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ رَحْمَتِكَ بِأَوْسَعِهَا وَ كُلُّ رَحْمَتِكَ وَاسِعَةٌ
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِرَحْمَتِكَ كُلِّهَا
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ كَلِمَاتِكَ بِأَتَمِّهَا وَ كُلُّ كَلِمَاتِكَ تَامَّةٌ
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِكَلِمَاتِكَ كُلِّهَا.
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ كَمَالِكَ بِأَكْمَلِهِ وَ كُلُّ كَمَالِكَ كَامِلٌ
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِكَمَالِكَ كُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ أَسْمَائِكَ بِأَكْبَرِهَا وَ كُلُّ أَسْمَائِكَ كَبِيرَةٌ
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِأَسْمَائِكَ كُلِّهَا
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ عِزَّتِكَ بِأَعَزِّهَا وَ كُلُّ عِزَّتِكَ عَزِيزَةٌ
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِعِزَّتِكَ كُلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ مَشِيَّتِكَ بِأَمْضَاهَا وَ كُلُّ مَشِيَّتِكَ مَاضِيَةٌ
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِمَشِيَّتِكَ كُلِّهَا
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ قُدْرَتِكَ بِالْقُدْرَةِ الَّتِي اسْتَطَلْتَ بِهَا عَلَى كُلِّ شَيْ ءٍ وَ كُلُّ قُدْرَتِكَ مُسْتَطِيلَةٌ
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِقُدْرَتِكَ كُلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ عِلْمِكَ بِأَنْفَذِهِ وَ كُلُّ عِلْمِكَ نَافِذٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِعِلْمِكَ كُلِّهِ
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ قَوْلِكَ بِأَرْضَاهُ وَ كُلُّ قَوْلِكَ رَضِيٌّ
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِقَوْلِكَ كُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ مَسَائِلِكَ بِأَحَبِّهَا إِلَيْكَ وَ كُلُّهَا [وَ كُلُّ مَسَائِلِكَ ] إِلَيْكَ حَبِيبَةٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِمَسَائِلِكَ كُلِّهَا.
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ شَرَفِكَ بِأَشْرَفِهِ وَ كُلُّ شَرَفِكَ شَرِيفٌ
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِشَرَفِكَ كُلِّهِ
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ سُلْطَانِكَ بِأَدْوَمِهِ وَ كُلُّ سُلْطَانِكَ دَائِمٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِسُلْطَانِكَ كُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّي
أَسْأَلُكَ مِنْ مُلْكِكَ بِأَفْخَرِهِ وَ كُلُّ مُلْكِكَ فَاخِرٌ
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِمُلْكِكَ كُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ عُلُوِّكَ بِأَعْلاهُ وَ كُلُّ عُلُوِّكَ عَالٍ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِعُلُوِّكَ كُلِّهِ
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ مَنِّكَ بِأَقْدَمِهِ وَ كُلُّ مَنِّكَ قَدِيمٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِمَنِّكَ كُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ آيَاتِكَ بِأَكْرَمِهَا وَ كُلُّ آيَاتِكَ كَرِيمَةٌ
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِآيَاتِكَ كُلِّهَا
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِمَا أَنْتَ فِيهِ مِنَ الشَّأْنِ وَ الْجَبَرُوتِ وَ أَسْأَلُكَ بِكُلِّ شَأْنٍ وَحْدَهُ وَ جَبَرُوتٍ وَحْدَهَا اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِمَا تُجِيبُنِي [بِهِ ] حِينَ أَسْأَلُكَ فَأَجِبْنِي يَا اللَّهُ.
💠💠التماس دعا https://eitaa.com/eeshg1
@lashgareeshg
💖🌟💖🌟💖🌟💖🌟
#داستان:کوتاه
آیتالله العظمی مرعشی نجفی، می فرمودند که پدرم در نجف یک ختم مجرّبی پیدا کرده بود که خودش ببینید که قبر بی بی دو عالم کجاست و به هیچ کس هم نگوید، به قولی این راز را در سینهاش نگهدارد. یک ختم چهله که خیلی هم سنگین بود ولی خیلی مجرّب بود و کسی از این ختم خبر نداشت مگر بعضی از خصّیصین. ایشان چهل شب اعمال را انجام دادند و بعد از این که روز چهلم تمام شد، توسّل بسیار زیادی و گریه و مطالب و بعد استراحت کردند. آنوقت در عالم رؤیا به محضر مقدّس امام باقر یا امام صادق(ع) مشرّف شدند و قبل از این که چیزی بگویند، حضرت به ایشان رو کردند و فرمودند: «علیک بکریمه اهل البیت» بر تو باد که دست به دامن کریمه اهل بیت شوی. اینجا آیتالله آسیّد محمود مرعشی نجفی، پدر آیتالله العظمی شهابالدّین مرعشی چون یک ختم گرفته که قبر بی بی دو عالم را ببیند، تصوّر میکند منظور حضرت زهرا(س) هستند. عرضه میدارند که یا جدّاه قربانت بروم، اتّفاقاً من ختم را برای همین که شما بیان کردید، انجام دادم. شما محل دقیق قبر شریف را به من نشان دهید تا به زیارتشان مشرّف شوم.
امّا امام میفرمایند: منظور من قبر شریف حضرت فاطمه معصومه(س) در قم است و باید آنجا بروی. بعد حضرت بیان فرمودند که خدا به مصالحی نمیخواهد قبر آن حضرت معلوم شود و لذا ما هم نمیخواهیم، شما هم اصرار نکن. بعد فرمودند: خداوند آنچه که جلال و جبروت برای قبر بی بی دو عالم مقدّر کرده، همه را در فاطمه معصومه قرار داده است. به آنجا برو. اگر قبر حضرت معلوم میشد، جلال و جبروتی پیدا میکرد که به نظر میرسد از قبر همه معصومین بالاتر بود. میگوید آنچه که جلال و جبروت هست، آنجا میدهند. لذا نکات بسیار مهمّی است. ایشان وقتی این را میبینند، نجف اشرف را ترک میکنند و به قم میآیند و خادم آستان مقدس حضرت معصومه(س) می شوند.
https://eitaa.com/eeshg1
🏅🏅🏅🏅🏅🏅🏅🏅🏅🏅🏅🏅
#حکایت
گویند روزی دزدی در راهی بسته ای یافت که در آن چیز گرانبهایی بود و دعایی نیز پیوست آن بود. آن شخص بسته را به صاحبش بازگرداند.
او را گفتند : چرا این همه مال را از دست دادی؟
گفت: صاحب مال عقیده داشت که این دعا، مال او را حفظ می کند و من دزد مال او هستم، نه دزد دین! اگر آن را پس نمی دادم و عقیده صاحب آن مال خللی می یافت، آن وقت من، دزد باورهای او نیز بودم و این کار دور از انصاف است.
https://eitaa.com/eeshg1
🍃🍏🍃🍏🍃🍃🍏🍃🍏🍃
#لطیفه
به کسی گفتند امامزاده یعقوب را در کوه، پلنگ خورد!
آنکه می دانست تصحیح کرد که اولاً: امامزاده نبود و پیغمبر بود، ثانیاً: یعقوب نبود و یونس بود، ثالثاً: کوه نبود و دریا بود، رابعاً: پلنگ نبود و نهنگ بود و خامساً: او را نخورد و در شکمش نگه داشته و به ساحل رساند!!...
https://eitaa.com/eeshg1
🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
سربازان از پیروزی در جنگ ناامید بودند.
فرمانده به آنها گفت:
سکه را بالا می اندازم، اگر شیر شد پیروز می شویم و اگر خط شود شکست
می خوریم.
سکه شیر آمد و شادی سربازان به هوا برخاست!
آنها به جنگ رفتند و بر دشمن پیروز شدند.
فردای آن روز فرمانده سکه را به آنها نشان داد، هر دو طرف سکه شیر بود!
امید در زندگی، معجزه است.
💖
https://eitaa.com/eeshg1
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
" لشگر حضرت عشق":
🌼رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم
اگر بنده می دانست در ماه رمضان چه #برکتی وجود دارد، آرزو می کرد تمام سال،
#رمضان باشد.✨
بحارالانوار: 93؛347
https://eitaa.com/eeshg1
💠 💠
◀️ مصلحت ▶️
سالهای بسیار دور پادشاهی زندگی میکرد که وزیری داشت. وزیر همواره میگفت : هر اتفاقی که رخ میدهد به صلاح ماست.
روزی پادشاه برای پوست کندن میوه کارد تیزی طلب کرد اما در حین بریدن میوه انگشتش را برید، وزیر که در آنجا بود گفت: نگران نباشید تمام چیزهایی که رخ میدهد در جهت خیر و صلاح شماست! پادشاه از این سخن وزیر برآشفت و از رفتار او در برابر این اتفاق آزرده خاطر شد و دستور زندانی کردن وزیر را داد…
چند روز بعد پادشاه با ملازمانش برای شکار به نزدیکی جنگلی رفتند. پادشاه در حالی که مشغول اسب سواری بود راه را گم کرد و وارد جنگل انبوهی شد و از ملازمان خود دور افتاد، در حالی که پادشاه به دنبال راه بازگشت بود به محل سکونت قبیله ای رسید که مردم آن در حال تدارک مراسم قربانی برای خدایانشان بودند، زمانی که مردم پادشاه خوش سیما را دیدند خوشحال شدند زیرا تصور کردند وی بهترین قربانی برای تقدیم به خدای آنهاست!!!آنها پادشاه را در برابر تندیس الهه خود بستند تا وی را بکشند، اما ناگهان یکی از مردان قبیله فریاد کشید : چگونه میتوانید این مرد را برای قربانی کردن انتخاب کنید در حالی که وی بدنی ناقص دارد، به انگشت او نگاه کنید !!! به همین دلیل وی را قربانی نکردند و آزاد شد.
پادشاه که به قصر رسید وزیر را فراخواند و گفت : ا کنون فهمیدم منظور تو از اینکه میگفتی هر چه رخ میدهد به صلاح شماست چه بوده زیرا بریده شدن انگشتم موجب شد زندگی ام نجات یابد اما در مورد تو چی؟ تو به زندان افتادی این امر چه خیر و صلاحی برای تو داشت؟ وزیر پاسخ داد: پادشاه عزیز مگر نمیبینید، اگر من به زندان نمی افتادم مانند همیشه در جنگل به همراه شما بودم در آنجا زمانی که شما را قربانی نکردند مردم قبیله مرا برای قربانی کردن انتخاب میکردند، بنابراین میبینید که حبس شدن نیز برای من مفید بود!
#داستان_کوتاه
به ما بپیوندید.
🌹 https://eitaa.com/eeshg1 🌹