eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
19.1هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.8هزار ویدیو
446 فایل
#کانال_نوحه_وروضه_یازینب_سلام_الله_علیها http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات التماس_دعای_فرج_وعاقبت_بخیری ⛔️کپی مطالب بدون نام کانال ممنوع⛔️ پذیرش تبلیغات ⬇️ @Gomnam1028
مشاهده در ایتا
دانلود
رزق فاطمی روزیتان... التماس دعای فرج و عاقبت بخیری 🏴🏴🥀🥀 https://eitaa.com/eetazeinab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. |⇦•دردم مداوا... حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۳ به نفسِ خاج مهدی سلحشور ●━━━━━━─────── دردم مداوا میکنی مثل همیشه عقده ز دل وا میکنی مثل همیشه آیینه زیبا میشود با یک نگاهت دل را تو شیدا میکنی مثل همیشه دروازهٔ لطف و کرم را میگشایی وقتی که لب وامیکنی مثل همیشه از گوشه ی چشمت کرم‌ میریزد آقا از بس که غوغا میکنی مثل همیشه آقای من مولای من پرونده ی اعمال ما گرچه سیاه است میدانم امضا میکنی مثل همیشه دل مُرده ام اما تو با یک گوشه چشمی کار مسیحا میکنی مثل همیشه تو مثل بابایت علی غم های خود را با چاه نجوا میکنی مثل همیشه تو مثل مادرت از بس که خوبی با ما مدارا میکنی مثل همیشه آقا بجان مادرت آن مادرِ غم‌پرورت ما را مرانی از درت یابن الحسن یابن الحسن.. *بذار روضه از،زبان خانم حضرت زهرا سلام الله علیها شروع کنم روضه خون فاطمه باشه جلسهٔ رنگ و بوی دیگه پیدا میکنه بذار فاطمه براتون حرف بزنه گفت:..* من رفتم از این خاک که دریا باشد مولای همه همیشه مولا باشد در پایِ علی موی سپیدم دادم تا باشد از این‌ پیرشدن ها باشد *گفت: علی جان این غصه داره منو میکشه* تو را بی یار میبینم علی جان تو را غم بار میبینم علی جان خدا داند ز تو پنهان نباشد رخت را تار میبینم علی جان من آن شاخه گل افسرده بودم که در نشکفتگی پژمرده بودم نمودم روی خود پنهان ز طفلان برای آن که سیلی خورده بودم *لذا لحظه ی غسل دادن علی متوجه شد چشمش افتاد به صورت چشمش افتاد به بازو.. ناله ی آقا بلند شد.* کمی از غسل ز سر پیراهن‌ ماند کمی از خون خشکت بر بدن ماند کفن را در بغل بگرفت و بو کرد همان طفلی که آخر بی کفن ماند «حسین.....» *از یجایی شروع کنم روضه رو بریم کربلا داره میره سمت خونه بخت زنها دور فاطمه رو گرفتن فقیری اومد خودش رو بفاطمه نزدیک کرد خانم برهنه ام لباس ندارم. سریع خانم‌ گفت زنها دورم‌ حلقه بزنید پیراهن نو عروسی رو در آورد داد ب فقیر خودش لباس کهنه به تن کرد وقتی پیغمبر از قصه باخبر شد سوال کرد فاطمه جان چرا پیرهن کهنه رو ندادی پیروهن شب عروسی رو دادی؟عرضه داشت از شما یادگرفتم.."تنفقوا مما تُحبون" این پیراهن رو دادم پیغمبر گریه کرد برا فاطمه دعا کرد.میگم خانمی که خودش پیراهن رو هدیه میده این از خانم اون هم از آقا تو نماز انگشتر رو به فقیر داد این خانواده اینجورن.. عرضم اینه کربلا اگر فرصت میدادن حسین خودش پیراهن رو میداد لازم نبود پیراهن رو از تن حسین در بیارید..ارباب ما بی کفن رو زمین گرم کربلا عریان رو زمین کربلا..نانجیب اگه گفته بودی حسین خودش انگشتر رو داده بود.برای انگشتر انگشت ولی خدا رو از بدن جدا کرد.به اینم بسنده نکردن نفس های آخر رو داره میکشه ابی عبدالله، دید نانجیب ها هجوم‌ بردن سمت خیمه ها فرمود: اگه دین ندارید آزاده باشید شما رو با زن وبچه ی من چکار؟..گفتن اول برید کار حسین رو تموم‌کنید بعد به خیمه ها بیایید..وقتی حمله کردن سمت خیمه ها نانجیب چشمش افتاد به گوشواره ی یکی از بچه ها زبانم لال دنبال بچه که دوید بچه ترسیده هی داره تو این بیابونا میدوه این نانجیب هم دنبال بچه داره میدوه.حالا این دامن عربی هم آتش گرفته..میگه آتش دامن رو دیدم دلم سوختاز خیر گوشواره گذشتم گفتم بزار آتش دامن این بچه رو خاموش کنم تا رسیدم به بچه دیدم بچه کِز کرده زیر چاردست و پای مرکب نشسته مثل بید داره میلرزه اول چیزی که توجهم رو جلب کرد لبا خشکش بود..گفتم‌ تشنته؟ گفت آره..گفتم آب بدم بهت؟ گفت آره.ظرف آب رو پرکردم آورد کنار دهانش تا به این ظرف آب نگاه کرد گفت: علقمه کدوم؟ طرفه قتلگاه کدوم طرفه؟ گفتم قتلگاه رو میخوای چیکار؟ علقمه رو میخوای چیکار؟گفت :آخه عموم لب تشنه بود.بابام لب تشنه بود..برا بابام آب ببرم برا عموم آب ببرم..* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•زهرا بمان... سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۳ به نفسِ حجت الاسلام سید محمدحسین تقوی ●━━━━━━─────── "اللّهمّ صلّ علی فاطمهٔ و أبیها و بعلها و بنیها و السّرّ المستودع فیها بعدد ما أحاط به علمک...السلام علیکِ یا بنتَ رسولِ الله و یا زوجةَ ولیِ الله یا امَّ الحسنِ و الحسینِ و رحمةُ اللهِ و برکاتُه" باید بری، نه محضِ رضایِ خدا نگو دِق میکنم بدونِ تو، این جمله را نگو *خدا نیاره برا هیشکی بدونه روزایِ آخره داره عزیزشو می‌بینه* زهرا بمان و زندگی‌ام را بهم نریز سنگِ صبورِ من، نرو از پیشم ای عزیز زهرا شبِ عروسی‌ِمان خاطرَت که هست مهریه‌ی زلال و روان خاطرَت که هست یادت که هست قول و قراری که داشتیم یک روحِ واحدیم، شُعاری که داشتیم گریه نکن محدثه، غمگین مکن مرا با رفتنت غریب‌تر از این مکن مرا خاتونِ من! قَلندرِ خوبی نبوده‌ام من را ببخش، شوهرِ خوبی نبوده‌ام با دردِ دنده‌هایِ شکسته جِدال کن تقصیرِ دستِ بسته‌ی من شد، حلال کن دلگرمیِ علی! بنظر زود می‌روی نُه سال شد فقط، چِقَدَر زود می‌روی زهرا بمان، چهره‌ی غم را عبوس کن زهرا بمان، زینب‌ِمان را عروس کن *برا دونه‌دونه این بچه‌ها دلِ علی شور می‌زنه اما یکی با همه فرق داره ... زهرا جان..* غصه به کارِ دل گرهِ کور می‌زند خیلی دلم برایِ حسن شور می‌زند *بعضی بزرگان نقل کردن شبِ غسل دادن همه گریه می‌کردن اما سلمان میگه دیدم امامِ مجتبی یه جورِ دیگه داره گریه میکنه اومد جلو صدا زد حسن جان! تو پسرِ بزرگتری باید بقیه رو آروم کنی، چرا خودت از همه بی‌تاب تری؟ فرموده باشد سلمان من یه چیزایی میدونم اینا ندیدن نمیدونن به سلمان هم نگفت، فقط اشاره کرد اسراری دارم کسی نمیدونه ...میتونی یه دقیقه برا امام حسن گریه کنی صاحب عزایِ اصلی پسرِ بزرگتره دیگه..* ‌ یارب! نصیبِ هیچ غریبِ دِگر مکن دردی که گیسوانِ حسن را سفید کرد با صد امید حامیِ مادر شدم ولی سیلی‌زنی امیدِ مرا ناامید کرد *نانجیب جوری جسارت کرد امام صادق فرمود: گوشواره تو گوشِ مادرم شکست. وقتی اومدن اون دو نانجیب برا عیادت، اول بی‌بی اجازه ندادن، علی رو واسطه کردن.اومدن کنارِ بستر نشستن، بی‌بی روشو برگردوند سمتِ دیوار، جاشون رو عوض کردن، عیادتشونم آزارِ به فاطمه بودیکی دو مرتبه بی‌بی روشو برگردوند، دیگه رمقی نموند به یکی از این کنیزا فرمود: "حَوِّلی وَجهي" رومو برگردون دیگه توان نداشت ...این سر درد می‌کنه، این صورت و گردن درد می‌کنه من فقط می‌دونم یه جوری سیلی زده..نوشتن دو تا چشم پُر از خون بوده یه جمله بگم اگه با صورتِ یه بانویِ هجده ساله سیلی اینکار و می‌کنه، با سه ساله چه کرده؟..گفت بابا! دستِ عَدو بزرگ‌تر از صورتِ من است یک ضربه زد، دو گونه‌ی سرخم سیاه شد سرو گذاشتن جلو نازدانه با این دو تا دستِ کوچیکِش سرِ بابا رو بلند کرد دستِ دختره سه ساله چقدره؟؟دو طرف صورت گرفت، سرُ بلند کرد.از نزدیک داره نگاه می‌کنه، چشماش سو نداره.. شاید گفت بابا! همه‌ زخماتو می‌دونمدیدم سنگ به پیشونیت زدن، شنیدم سرِت تو تنور بوده اما به من بگو چرا لبت پُر از خونِ ؟ چرا دندانت شکسته ؟ مقتل نوشته تو مجلسِ یزید لعنت الله علیه.. زین العابدین جلو بچه‌ها رو گرفت نبینن چه خبره..نوشتن رو پا خودشونو بلند می‌کردن ببینن چی شده عمه داره خودشو میزنه، فقط یه چیزی مبهم دیدن. دیدن یه چوبی بالا می‌ره دستِ عمه هم بالا میره چوب که پایین میاد عمه چنان به صورتش می‌زنه.. «حسیـــــــــــــن آه آه آه ..» دشمنت کُشت ولی نورِ تو خاموش نگشت آری آن جلوه که فانی نشود نورِ خداست "صلّی اللهُ علیکُم یا أهلَ بیتِ النبوة یا لیتَنا کنّا معکم فنَفوزَ فوزاً عظیماً" .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
@babolharam_netروضه خانگی - حضرت زهرا(س) - 3030.mp3
زمان: حجم: 12.61M
|⇦.زهرا بمان..... حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده فاطمیه۱۴۰۳به نفس حجت الاسلام سید محمد حسین تقوی
. |⇦•شهر آبستن غم‌هاست... حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۳ به نفسِ حاج‌ محمد خرمفر ●━━━━━━─────── "السّلام عَلیٰ مهدی و علیٰ آبائهٖ...اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ" شهر آبستن غم هاست خدا رحم کند شهر این بار چه غوغاست خدا رحم کند بوی دود است که پیچیده، کجا میسوزد ؟ نکند خانه ی مولاست خدا رحم کند همه ی شهر به این سمت سرازیر شدند در میان کوچه دعواست خدا رحم کند هیزم آورده که آتش بزنند این در را امّا پشت در؛ حضرت زهراست خدا رحم کند همه ی جمعند و موافق؛ که علی را ببرند و علی یکه و تنهاست خدا رحم کند بین این قوم که از بغض لبالب هستند قنفذ و مغیره، پیداست خدا رحم کند مادر افتاد و پسر رفت ز دست، درد این است چشم زینب به تماشاست، خدا رحم کند مو پریشان کند و دست به نفرین ببرد در زمین زلزله برپاست خدا رحم کند ماجرا کاش همان روز به آخر میشد تازه آغازِ بلاهاست خدا رحم کند زن پشت در و، خانه پر از شعلهٔ آتش الله که تا چنــــــد، علی حوصله دارد از فضه بپرسید درِ شعله گرفته با، صورتِ زهرا چِقَدَر فاصله دارد بشکست درُ شعله زدُ ناله زدُ گفت : کی طاقت این زن به زن حامله دارد *گفتن نانجیب تو این خونه؛ امیرالمؤمنینه حضرت زهراست حسنینن و زینبین، خانه، خانهٔ وحی است.. هیزم و میخوای چه کنی؟؟گفت هر کی میخواد باشه امروز می‌خوام این خونه رو با اهلش آتش بزنم تا بی بی متوجه شد اومد پشت در اونم چه دربی.. نیم سوخته..آنچنان لگد به دربِ نیم سوخته زد. بی بی پشت دره نانجیب دستش رو وارد درب خانه کرد از لایِ در آنقدر با تازیانه به بازوی فاطمه جسارت کرد واویلا ..این جمله از خودِ حضرت زهراست وقتی لگد به درب نیم‌سوخته زد من پشت درب خانه بودم..درب خانه از جا کنده شد رو بدنم افتاد.من با صورت به زمین افتادم. صورتم به زمین کشیده شد.. اما یه وقتی دیدن صدای نالهٔ بی بی بلند شد :یا فضه، فضه کمکم کن به خدا محسنم و کشتند. امیرالمؤمنین سراسیمه اومد. نمیگم چه صحنه ای دید یک وقت دیدن عباشو رو بدن فاطمه انداخت ای کاش کار به همین جا ختم میشد.سلمان گفت : دیدم آتش از درب خانه مولا زبانه میکشه اما یه دستی از میان شعله ها میره بالا میاد پایین..اومدم نزدیک دیدم عمر ملعونه..تازیانه رو بدست گرفته؛ دختر پیغمبر رو زمین افتاده، هی داره با تازیانه جسارت می‌کنه..با همون حالی که داشت بی بی نانجیبا رحم نکردن. ریسمان به گردن مولا انداختند. دست امیرالمؤمنین و بستند دارند کشان کشان به سمت مسجد میبرند.بی بی تا این صحنه رو دید. دستشو زد به دامن امیرالمؤمنین ،فرمود: تا زنده ام نمیگذارم علی رو ببرید..دیدن فایده ای نداره* آن یکی گفت ببر مولا را دومی گفت بزن زهرا را *اونقدر زدن فاطمه رو یوقت دیدن بی بی، بیهوش رو زمین افتاده..* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•ماه غم آمده... روحی له الفدا اجرا شده فاطمیه۱۴۰۳ به نفسِ کربلایی ●━━━━━━─────── "السلام علیکم یا اهل بیت النبوه بکُم یُنفس الهَم ویکشفِ الزُوع بکُم یُنزل الغَم وبکم فُمسک السماء" "اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً" ماه غم آمده در آسمانِ فاطمیه رسیده باز، صدایِ اذان فاطمیه سیاهی دلِ ما را به این سیاهِ عزا بیا ببخش؛ امام زمانِ فاطمه مرا ببخش برای همه گناهانم قسم به روی کبودِ جوانِ فاطمه *تو رو به اون‌ چهره ای که تا آخرین لحظه به علی نشون نداد..تو رو قسم به اون قنوت های پنهانی و نیمه شب مادرت آقا جانم...* هنوز شهر مدینه غبارآلود است بیا و شرح بده داستانِ فاطمیه بگو، بگو همیشه علی باحقیقت است آقا بیا بگو که همیشه علی حقیقت ماست بگو ولایت است همه آرمان فاطمیه *بی بی جان!ممنونتیم دعا کردی اجازه دادی یبار دیگه اومدیم پیرهن مشکیت رو تن کردیم * بیا قدم بزن آقا به خاکِ مادریت برای تولیت آستانِ فاطمیه نگاه کن که نگاهم به اشک محتاج است بیا و روضه بخوان، روضه خوانِ فاطمیه شنیدم نفس مادرت درآتش سوخت *بی بی جانم اصلا چرا باید به یک مادر هجده ساله بگن بی بی ؟چرا باید قامتش خم باشه؟..* شنیده ام نفس مادرت در آتش سوخت شنیده ام ز غمِ بی امانِ فاطمیه شنیده ام که در آتش نفس نفس میزد بی بی میگه "والنار تَسهُر ُ" آتیش زبانه میکشید صورت منِ زهرا رو سوزوندآخ بمیرم برات...صورتیکه سوخته باشه سیلی نیاز نداره،آبم بخوره میسوزه لابد هردفعه که وضو گرفته ...* شنیدم که در آتش ،نفس نفس میزد گل شکستهٔ چون ارغوان فاطمیه نقل زَمَخشَری ست که روزی ابولهب یک سنگ ریزه جانب احمد حواله کرد *عموی پیامبر بود اما حیا حالیش نبود ادب نداشت..* ریگی به طول و عرض نخود درکفش گرفت از روی کین نبیِّ خدا را نشانه رفت تبت یدا ابی لهب از آسمان رسید فورا نهیب خشم‌ِ الهی زبانه کرد فرمود: هر دو دستِ وی از تن بریده باد نفرین بر آنکه عملِ ظالمانه کرد *بخاطر یک سنگریزه روایت میگه اندازهٔ یک نخود ،خدا گفت: دستت بریده باشه* با این حساب کفر اهل سقیفه چیست؟ حق کسی‌ که حمله بر این آستانه کرد بامصطفی نکرد در آنجا ابولهب با فاطمه هر آنچه که اهل زمانه کرد باهر دو دست بست و شکست وکشید وکشت دست مولارو گرفت زهرا، جان بتول را هدف تازیانه کرد *امام صادق میگه :علت مرگ مادرم ضرباتی بود که اون نانجیب باغلاف سنگین به بازوی زهرا زد...یازهــــــــرا.....* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
@babolharam_netروضه (7).mp3
زمان: حجم: 35.16M
|⇦.ماه غم آمده ..... وتوسل به آقا امام زمان روحی له الفدا اجرا شده فاطمیه۱۴۰۳به نفس کربلایی سید جواد عرب