⚜کرامت بسیار زیبا از حضرت اباالفضل(ع) قابل استفاده واعظین و مادحین عزیز در مجالس روضه👇👇👇
♻️ﻳﺎ ﺷﻔﺎ ﻣﯽﺩﻫﯽ ﻭ ﻳﺎ ﻣﻦ ﻫﻢ ﻫﻤﻴﻦ ﺟﺎ ﺑﺎ ﺑﭽﻪﺍﻡ ﻣﯽﻣﻴﺮﻡ
ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻣﺤﺘﺮﻡ، ﺁﻗﺎﯼ ﺣﺎﺝ ﺍﺻﻐﺮ ﺳﻠﻄﺎﻧﯽ ﺷﺎﻋﺮ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﻋﺼﻤﺖ ﻭ ﻃﻬﺎﺭﺕ ﻋﻠﻴﻬﻢ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﻳﺦ 17 / 7 / 75 ﺍﺯ ﮐﺮﺝ ﻣﺮﻗﻮﻡ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ: ﺳﺎﻝ 1354 ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﮐﺮﺝ ﺑﺎ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﺪﺕ ﻳﮏ ﻫﻔﺘﻪ ﺑﻪ ﮐﺮﺑﻠﺎﯼ ﻣﻌﻠﯽ ﺭﻓﺘﻴﻢ. ﺳﻪ ﺷﺐ ﺩﺭ ﮐﺮﺑﻠﺎ ﻣﺎﻧﺪﻳﻢ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻣﺎ ﺩﺳﺘﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﺑﻪ ﮐﺎﻇﻤﻴﻦ ﺑﺮﺩﻧﺪ. ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﮑﻪ ﺑﻪ ﮐﺎﻇﻤﻴﻦ ﺑﺮﻭﻳﻢ، ﭼﻮﻥ ﻃﺒﻊ ﺷﺎﻋﺮﯼ ﻭ ﻣﺪﺍﺣﯽ ﺩﺍﺷﺘﻢ، ﺑﻪ ﻟﻄﻒ ﺧﺪﺍ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﯼ ﺟﺎﻟﺒﯽ ﺩﺭ ﺣﺮﻡ ﻣﻄﻬﺮ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﻮﺍﻟﻔﻀﻞ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺍﺟﺮﺍ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﻏﻮﻏﺎﻳﯽ ﺑﻪ ﭘﺎ ﮐﺮﺩ. ﺭﺋﻴﺲ ﺧﺪﺍﻡ ﺁﻥ ﻭﻗﺖ، ﮐﻪ ﺣﺎﺝ ﺳﻴﺪ ﻓﻀﻞ ﺍﻟﻠﻪ ﺁﻝ ﻃﻌﻤﻪ ﺑﻮﺩ، ﺑﻪ ﻣﻦ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻣﺎ ﺧﺪﺍﻡ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺷﻮﺭ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻳﻢ ﮐﻪ ﭘﺮﭼﻢ ﮔﻨﺒﺪ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﻮﺍﻟﻔﻀﻞ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺳﺎﻟﯽ ﻳﮏ ﺑﺎﺭ ﻋﻮﺽ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﺑﻪ ﺣﺮﻡ ﻧﺪﻫﻴﻢ. ﺍﻟﺒﺘﻪ ﭘﺮﭼﻢ 8 ﻣﺘﺮ ﻃﻮﻝ ﺩﺍﺭﺩ. ﺷﻤﺎ ﺷﺐ ﺟﻤﻌﻪ ﺑﻴﺎ ﺗﺎ ﺑﺎ ﺗﺸﺮﻳﻔﺎﺕ ﺑﺪﻫﻴﻢ. ﻣﻦ ﮐﻪ ﺷﺐ ﺟﻤﻌﻪ ﺩﺭ ﮐﺎﻇﻤﻴﻦ ﺑﻮﺩﻡ، ﺁﻧﺠﺎ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﻗﺎﭼﺎﻗﯽ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﻋﺼﺮ ﭘﻨﺞ ﺷﻨﺒﻪ ﺍﺯ ﮐﺎﻇﻤﻴﻦ ﺑﻪ ﮐﺮﺑﻠﺎ ﺑﺮﻭﻳﻢ ﻭ ﺩﺭ ﭘﯽ ﺍﻳﻦ ﺗﺼﻤﻴﻢ، ﺑﻪ ﻫﺮ ﻧﺤﻮﯼ ﮐﻪ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﮐﺮﺑﻠﺎ ﺭﻓﺘﻢ. ﺿﻤﻦ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻭ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﺩﻋﺎ ﺩﺭ ﺣﺮﻡ، ﺁﻗﺎﯼ ﺁﻝ ﻃﻌﻤﻪ ﮔﻔﺖ: ﺭﺋﻴﺲ ﺗﺸﺮﻳﻔﺎﺕ ﻣﺎ ﺍﻣﺸﺐ ﺑﻪ ﺩﻋﻮﺕ ﺻﺪﺍﻡ (ﺁﻥ ﻣﻮﻗﻊ ﺭﺋﻴﺲ ﺟﻤﻬﻮﺭ ﻋﺮﺍﻕ ﺣﺴﻦ ﺍﻟﺒﮑﺮ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺻﺪﺍﻡ ﻣﺮﺩ ﺩﻭﻡ ﺣﺴﺎﺏ ﻣﯽﺷﺪ) ﺑﻪ ﺑﻐﺪﺍﺩ ﺭﻓﺘﻨﺪ، ﺷﻤﺎ ﻓﺮﺩﺍ ﺭﻭﺯ ﺟﻤﻌﻪ ﺑﻴﺎﻳﻴﺪ. ﻣﺎ ﻫﻢ ﭼﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﺟﺰ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﺪﺍﺷﺘﻴﻢ. ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﻣﻮﻗﻊ، ﮐﻪ ﺳﺎﻋﺖ 12 ﺷﺐ ﺑﻮﺩ، ﺩﻳﺪﻳﻢ ﺩﺭ ﺣﺮﻡ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﻮﺍﻟﻔﻀﻞ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺻﺪﺍﯼ ﻧﺎﻟﻪ ﯼ ﺯﻧﯽ ﺑﺎ ﮔﺮﻳﻪ ﺧﻴﻠﯽ ﺑﻠﻨﺪ ﺑﻪ ﮔﻮﺵ ﻣﯽﺭﺳﺪ. ﻧﺰﺩﻳﮏ ﺭﻓﺘﻴﻢ ﺩﻳﺪﻳﻢ ﺩﺧﺘﺮﺑﭽﻪ ﺍﯼ 8 - 7 ﺳﺎﻟﻪ، ﺯﺭﺩ ﻭ ﻧﺰﺍﺭ ﻭ ﻟﺎﻏﺮ، ﺑﺎ ﭘﺎﺭﭼﻪ ﺍﯼ ﺳﺒﺰ ﺑﻪ ﺣﺮﻡ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﻮﺍﻟﻔﻀﻞ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺑﻪ ﻋﺮﺑﯽ ﻣﯽﮔﻮﻳﺪ: ﺍﻳﻨﺠﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﯼ ﺍﻣﻴﺪ ﻭ ﺧﺎﻧﻪ ﯼ ﺩﺍﺭﺍﻟﺸﻔﺎ ﺍﺳﺖ. ﺩﮐﺘﺮﻫﺎ ﺑﭽﻪ ﯼ ﻣﺮﺍ ﺻﺮﻳﺤﺎ ﺟﻮﺍﺏ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﺍﮔﺮ ﺗﻮ ﻫﻢ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺟﻮﺍﺏ ﮐﻨﯽ، ﭼﻪ ﻓﺮﻗﯽ ﺑﻴﻦ ﺗﻮ ﻭ ﺩﮐﺘﺮﻫﺎﯼ ﻣﺎﺩﯼ ﺍﺳﺖ؟! ﺧﻠﺎﺻﻪ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﺳﺎﺩﻩ ﻭ ﺟﺪﯼ ﻣﯽﮔﻮﻳﻢ: ﻳﺎ ﺷﻔﺎ ﻣﯽﺩﻫﯽ ﻭ ﻳﺎ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺑﺎﻳﺪ ﻫﻤﻴﻦ ﺟﺎ ﺑﺎ ﺑﭽﻪﺍﻡ ﺑﻤﻴﺮﻡ. ﮐﻪ ﻣﺎ ﻫﻢ ﺍﺯ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﯼ ﺳﻮﺯ ﻭ ﮔﺪﺍﺯ ﻭﯼ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪﻳﻢ. ﻧﻮﺣﻪ ﺍﯼ ﺧﻮﺍﻧﺪﻳﻢ ﻭ ﺩﻋﺎ ﮐﺮﺩﻳﻢ ﻭ ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﮐﺎﻇﻤﻴﻦ ﺭﻓﺘﻴﻢ. ﺭﻭﺯ ﺟﻤﻌﻪ ﻋﺼﺮ ﺑﻪ ﻫﺮ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻢ: ﺑﻴﺎﻳﻴﺪ ﺑﺎﺯ ﺑﺮﻭﻳﻢ ﮐﺮﺑﻠﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﺮﭼﻢ، ﻫﻤﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻣﺎ ﻣﻮﺭﺩ ﭘﺮﺳﺶ ﻣﺄﻣﻮﺭﺍﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﺧﻮﺍﻫﻴﻢ ﮔﺮﻓﺖ. ﺯﻳﺮﺍ ﺩﻭﻟﺖ ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﻣﺄﻣﻮﺭﺍﻧﯽ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺯﻭﺍﺭ ﻣﯽﻓﺮﺳﺘﺎﺩ. ﺧﻠﺎﺻﻪ ﺑﻪ ﻳﺎﺩ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﻮﺍﻟﻔﻀﻞ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﭘﺮﭼﻢ، ﺗﻨﻬﺎﻳﯽ ﻭ ﻗﺎﭼﺎﻗﯽ ﺑﻪ ﮐﺮﺑﻠﺎ ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﺩﺍﺧﻞ ﺣﺮﻡ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺷﺪﻡ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﻭﺭﻭﺩ ﺩﻳﺪﻡ ﺻﺤﻦ ﻭ ﺣﺮﻡ ﺧﻠﻮﺕ ﺍﺳﺖ. ﺯﻳﺎﺭﺕ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺑﻪ ﺣﺮﻡ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﺒﺎﺱ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﻓﺘﻢ. ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺩﻳﺪﻡ ﺁﻥ ﻗﺪﺭ ﺍﺯﺩﺣﺎﻡ ﺟﻤﻌﻴﺖ ﺩﺭ ﺻﺤﻦ ﻭ... ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﻗﺎﺑﻞ ﻭﺻﻒ ﻧﻴﺴﺖ. ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ ﭼﻪ ﺧﺒﺮ ﺷﺪﻩ؟ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺩﻳﺸﺐ ﺩﺧﺘﺮ ﻣﺮﺩﻧﯽ ﺭﺍ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﺒﺎﺱ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺷﻔﺎ ﺩﺍﺩﻩ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺵ، ﮐﻪ ﺍﺯ ﻗﺒﺎﻳﻞ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﺎﺩﻳﻪ ﺍﺳﺖ، ﺭﻓﺘﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻗﺒﻴﻠﻪ ﻭ ﭼﻨﺪﻳﻦ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺷﮑﺮﺍﻧﻪ ﯼ ﺷﻔﺎﯼ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﺷﺎﻡ ﻣﯽﺩﻫﺪ ﻭ ﺷﺎﺩﯼ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ. ﻣﻦ ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﯼ ﺁﻗﺎﯼ ﺁﻝ ﻃﻌﻤﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺩﻳﺸﺒﯽ ﺭﺳﺎﻧﺪﻡ، ﺩﻳﺪﻡ ﺩﺧﺘﺮ ﻣﺮﺩﻧﯽ ﺩﻳﺸﺐ، ﺍﮐﻨﻮﻥ ﻟﺒﺎﺳﯽ ﺯﻳﺒﺎ ﻭ ﺳﺒﺰ ﭘﻮﺷﻴﺪﻩ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻧﻴﺰ ﻟﺒﺎﺳﯽ ﺍﺭﻏﻮﺍﻧﯽ ﺯﻳﺒﺎ ﺑﺮ ﺗﻦ ﺩﺍﺭﺩ. ﻣﻦ ﺍﺯ ﺁﻗﺎﯼ ﺁﻝ ﻃﻌﻤﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﻃﺮﻳﻘﻪ ﯼ ﺷﻔﺎ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻭﯼ ﺳﺆﺍﻝ ﮐﻨﺪ. ﺍﻭ ﭘﺮﺳﻴﺪ ﺩﺧﺘﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﮔﺮﻳﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻳﮏ ﻣﺎﻩ ﺑﻮﺩم، ﻧﻪ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯽﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﻧﻪ ﻏﺬﺍ ﻣﯽﺧﻮﺭﺩﻡ، ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﯼ ﺳﺮﻡ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ. ﻳﮏ ﻭﻗﺖ ﺩﻳﺪﻡ ﺩﺭﻳﭽﻪ ﺍﯼ ﺑﺎﺯ ﺷﺪ ﻭ ﻣﺮﺩﯼ ﺯﻳﺒﺎ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎ ﺟﺎﻣﯽ ﺍﺯ ﺷﻴﺮ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﻣﻦ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻳﻦ ﺷﻴﺮ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺭ، ﺧﻮﺏ ﻣﯽﺷﻮﯼ ﺑﻪ ﻣﺎﺩﺭﺕ ﻫﻢ ﺑﮕﻮ ﺩﺭ ﺣﺮﻡ ﻣﻦ ﮐﺴﯽ ﻧﻤﯽ ﻣﻴﺮﺩ، ﺍﻳﻦ ﻗﺪﺭ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﻧﺰﻧﺪ. ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ: ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮ. ﻭ ﻣﻦ ﻧﺎﺧﻮﺩﺁﮔﺎﻩ ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻢ. ﭘﺎﺭﭼﻪ ﯼ ﺳﺒﺰﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﺮﻡ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺑﺎﺯ ﺷﺪ ﻭ ﺁﻥ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭ ﻧﻴﺰ ﺭﻓﺖ. ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻳﮏ ﺩﻓﻌﻪ ﻣﺮﺍ ﭼﻨﻴﻦ ﺩﻳﺪ ﺿﺠﻪ ﺍﯼ ﺯﺩ ﻭ ﻏﺶ ﮐﺮﺩ. ﺑﺎﻟﺄﺧﺮﻩ ﻣﻮﻟﺎﻳﻢ ﻋﺒﺎﺱ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻧﺎﺍﻣﻴﺪﻡ ﻧﮑﺮﺩ ﻭ ﻣﻦ ﺗﺎ ﺯﻧﺪﻩ ﻫﺴﺘﻢ ﮐﻨﻴﺰ ﺍﻳﻦ ﺩﺭﺑﺎﺭﻡ. ﺍﺯ ﺷﻨﻴﺪﻥ ﺍﻳﻦ ﺳﺨﻨﺎﻥ، ﻣﺎ ﻧﻴﺰ ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﮔﺮﻳﻪ ﮐﺮﺩﻳﻢ ﻭ ﺳﭙﺲ ﭘﺮﭼﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺩﺍﺩﻧﺪ. ﺑﻪ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﮐﻪ ﺁﻣﺪﻳﻢ، ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﺩﻳﺪﺍﺭﻡ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭ ﭘﺮﭼﻢ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻗﻴﭽﯽ ﺑﺮﻳﺪ ﻭ ﺗﮑﻪ ﺗﮑﻪ ﺑﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﻟﺂﻥ ﻳﮏ ﻣﺘﺮ ﻭ ﺧﺮﺩﻩ ﺍﯼ ﺩﺭ ﻣﻨﺰﻝ ﻣﺎ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﭼﻪ ﻣﯽﮔﻮﻳﻢ، ﺍﻳﻦ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭﺍﻥ ﺑﺎﻟﺎﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻋﻨﺎﻳﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﺑﺮ ﺷﮑﺎﮐﺶ ﻟﻌﻨﺖ ﺑﺎﺩ.
📚چهره درخشان قمر بنی هاشم حضرت ابوالفضل عباس علیه السلام #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
امروزهوای روضه سقاگرفته ام
امروزدل ازاهالی دنیاگرفته ام
یابن الحسن(عج)بهانه دیدارحاضراست
چون روضه عموی شماراگرفته ام
آسیم سربه روضه ی سقارسیده ای
من هم بپای منبرتان جاگرفته ام
یاصاحب الزمان.مجلس مجلسه عموتون ابوالفضل العباسه...مجلس بنام قمرمنیربنی هاشم
ابوالفضل العباس نوجوان بودیروز ازمنزل بیرون اومد.اروم اروم اومدکنارقبرستان بقیع..اومدکنار
قبرای خاکی...شروع کردبه حرفزدن..مادراگه من بودم نمیزاشتم اون نامرددست روی شمابلندکنه
مادراگرمنه عباس بودم نمیزاشتم تازیانه بربدنت بزنند...یوقت امیرالمومنین امدن منزل.دیدن ام البنین مضطربه.چشده خانوم؟یاعلی،عباسم ازصبح ازمنزل بیرون رفته هنوزبرنگشته،فرمودند
یاام البنین عباس بچه نیست.برمیگرده،امادیدن مادره دلنگرانه بچشه.اروم اروم اقااومدبیرون روانه قبرستان بقیع شدند.میدونست پسرش کجاست؟اماهرچی نزدیکترمیشدصدای نجوایی میشنید،اروم اومددیدن ابوالفضل باادب ایستاده
دست به سینه هی میگه مادر..مادراگرمن بودم
انروزچنان سیلی بصورت اون نامردمیزدم.دستشو
میشکستم..چشده عباسم؟روبرگرداند،بابا یاامیرالمومنین.صبح که ازمنزل بیرون اومدم صدایی میومد:هی میگفت:ولدی؟صدایی ازسمت
قبرستان بقیع.میگه خودمورسوندم صداازاینجا میاد.ینفرهی صدامیزد پسرم؟عزیزم؟میوه دلم
امااینوبگم،صدازدمادر،من اومدم به دیدنت .یروزیم شمابیا کربلا؟اومداکجااومد؟
اون لحظه ایکه یوقت شنیدن صدازد:یااخاادرک اخا😢برای اولین بارپسرفاطمه رابرادرخطاب کرد
چه شد؟تعجب کردند؟یک عمری:
تومرا سیدوسرور خواندی؟
چشداین باربرادرخواندی؟
اما میگن هرکی ازبلندی میخواد.به زمین بیفته دستشوجلوصورت میگیره تاصورت ضربه نخور؟
اینوبگم؟پسرام البنین دست
دربدن نداشت.
عباس داره به زمین می افته؟روی اسب بود.دستاشوقطع کردن،مشک به دندان،بدن تیرباران شده/تصورشم سخته ها😢
اما ینفرداره این صحنه رومیبینه؟اونم زینب کبری است.اونم پسرفاطمه حسین بن علی😔
نگاه کردن چخبرشده؟بدن غرقه به تیر.مشک ازش اب میریزه.فرق شکافته.تیربرچشم
آخ/چنان برزمین افتاد.اومدسرعباسوبه دامن گرفت.برادرم چشدعباسم؟چشداینبار مرابرادر خطاب کردی؟درنفسهای اخرش فرمودند:اقاجان
مادرت فاطمه امدبسرم/اومراخواندوصدازدپسرم
تااومدم زمین بیفتم،صدازد:ولدی.عباسم.مادر..
امادیدن نفس بالانمیاد.ههمه دیدن باباداره برمیگرده؟چه برگشتنی؟زینب داره نگاه میکنه؟
چشدبرادرم؟علمدارم کجاست؟
یدست به کمرویدست به قبضه شمشیر.چشدحسینم.فرمودند:زینبم.بریداماده بشیدبرااسیری.دیگه علمدارندارم😢
امامیگن:
وقتی سیلی خوردی بگو یازهرا(س)
وقتی گرفتارشدی.دستاتوبستن بگویاعلی(ع)
وقتی بی یاورشدی بگو یاحسن(ع)
وقتی تشنه شدی بگویاحسین(ع)
وقتی شرمنده شدی بگویااباالفضل(ع)
اما:ینفروسراغ دارم،هم تشنع بود.هم بی یاوربود
هم سیلی خورد.هم شرمندش کردن.هم اسیرش کردن(آخ امان ازدل زینب)😢
💔💚💔💚
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
😭توی روضه ی عباس هرچه قدر هم بلند بلند گریه كنی،نمی تونه كسی منع ت كنه،چرا؟آخه میگی اربابم ابی عبدالله اینطوری ناله زده،و فبكاء،بكاءً شدیدا،😭😭
نیم نگاه و گوشه چشمی به ما داشته باش تا لحظات زندگانی مان را با آبِ حیات دین آبیاری کنیم.😭😭
✋سلام بر ابوالفضل عبّاس، فرزند امیرمؤمنان آن کسی که برای برادرش ازجان خود گذشت،
آن کس که از دیروزش برای فردایش گذشت،
آن که فداییِ برادر، مراقب او، تلاشگر برای رساندن آب به او و کسی که دستهایش بُریده شد بود.
خداوند قاتلانش، یزیدبن رُقاد حیتی و حَکیم بن طُفَیل طایی را لعنت کند!
آوازه دلاورمردی هاى حضرت عباس (ع) چنان در گوش عرب آن روزگار طنین افکنده بود که دشمن را بر آن داشت تا با اقدامى جسورانه، وى را از صف لشکریان امام جدا سازد.
به همین منظور، شمر بن ذی الجوشن کلابی که از قبیلهام البنین سلام الله علیها بود، مأموریت یافت که به حضرت عباس (ع) و سه تن از برادرانش امان نامه دهد.
وی، در عصر روز تاسوعا (نهم محرم) به نزدیکی خیمهگاه امام حسین (علیه السلام) رفت و با صدای بلند فریاد زد: «أَیْنَ بَنُوا أُخْتِنَا» خواهر زادگانم کجایند؟
امام حسین (علیه السلام) که منظور شمر را دانسته بود، به برادران خود فرمود: پاسخ شمر را بدهید، اگر چه او فاسق است ولیکن با شما قرابت و رابطه خویشاوندی دارد.
حضرت عباس (ع) به همراه سه تن از برادرانش (عبدالله، جعفر و عثمان) در نزد شمر حضور یافته و از او پرسیدند: حاجت تو چیست؟
شمر گفت: شما خواهر زادگان منید. بدانید تا ساعاتی دیگر شعلههای جنگ برافروخته میگردد و از یاران حسین بن علی (ع) کسی زنده نمیماند. من برای شما امان نامهای از عمر بن سعد آوردم. شما از این ساعت در امان ما هستید، مشروط بر اینکه از یاری برادرتان حسین (ع) دست برداشته و سپاهش را ترک کنید.
حضرت عباس (ع) که کانون غیرت، حمیت و وفاداری بود، بر او بانگ زد و فرمود: بریده باد دستان تو و لعنت خدا بر تو و امان نامه تو.
ای دشمن خدا! ما را فرمان میدهی که از یاری برادر و مولایمان حسین (ع) دست برداریم و سر در طاعت ملعونان و ناپاکان در آوریم. آیا ما را امان میدهی ولی برای فرزند رسول خدا (ص) امانی نیست؟
شمر از پاسخ دندان شکن فرزندانام البنین (س)، ناامید و خشمناک شد و با سرافکندگی به خیمهگاه خویش برگشت.
عصر عاشورا، پس از شهادت اصحاب و ياران، حضرت عباس عليه السلام تنهايي و بي كسي امام را نتوانست تحمل كند. محضر امام(ع) رسيد و رخصت ميدان رفتن و جانفشاني خواست و عرضه داشت : برادر جان! اجازه ميدان مي دهي؟ امام حسين(ع) گريه شديدي كردند و فرمودند: برادر! تو پرچمدار مني.
عباس(ع) عرض كرد: «سينه ام تنگي مي كند و از زندگي سـير گشتـه ام.» امام(ع) فرمودند: مقداري آب براي اين طفلان تهيه نما. جناب قمر بني هاشم(ع) مشك به دوش گرفت و روانه ميدان شد. با سپاه حريف، درباره آوردن آب به خيمه ها سخن گفت.
وقتي از آن ها مأيوس شد، نزد امام(ع) بازگشت و طغيان و سركشي دشمن را به عرض رسانيد. در اين حال صداي العطش كودكان فضاي خيمه ها را پر كرده بود.
سقّا نگاهي به چهره معصوم كودكان انداخت و بدون تأمل سوي شريعه فرات برگشت و به نگهبانان شريعه حمله كرد و جمع كثيري را كشت و وارد شريعه شد
دست زير آب برد تا مقابل صورت آب را بالا آورد. «ذَكَرَ عَطَش الحسين و اهل بيته» به ياد لبان خشكيده حسين و اهل بيتش افتاد و آب را برگرداند به شريعه.
هنگام بازگشت، دشمن راه را بر او بست. حضرت براي محافظت از مشك به سمت نخلستان رفت و دشمن نيز به دنبالش.
از هر طرف تير و نيزه به سمتش پرتاب مي كردند
از هر طرف تير و نيزه به سمتش پرتاب مي كردند، تا اينكه زره از انبوه تيرها همچون خار پشت به نظر مي رسيد. ابرص بن شيبان دست راست حضرت را قطع نمود، حضرت مشك را به دوش چپ انداخت و با دست چپ جنگيد و اين گونه رجز خواند: «وَ اللهِ اِنْ قَطَعْتُموا يَميني، اِنّي اُحامي اَبَداً عَنْ ديني»،به خدا قسم اگر دست راستم را قطع كنيد، من از حمايت از دينم دست بر نمي دارم.
در اين هنگام دست چپ حضرتش را حكيم بن طفيل از مچ قطع كرد. مشك را به دندان هاي مبارك گرفته سعي مي كرد آب را به خيام برساند. لذا خود را به روي مشك انداخت. در اين حال دشمن تيري به چشم و تيري به مشك زد، حكيم بن طفيل با گرزي آهنين فرق مبارك را نشانه گرفت و ضربتي وارد کرد و او را بر زمين انداخت.
عباس(ع) عرضه داشت: «يا ابا عبد الله عليك مني السلام»، اي اباعبد الله بر تو سلام، مرا درياب.
امام خود را به نعش برادر رسانيد، وقتي قمربني هاشم در بالين امام حسين(ع) جان سپرد، حضرت فرمودند: «الان انْكَسَر ظَهري»، عباسم الآن كمرم شكست و چاره ام از هم گسست..
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
251K
شورشی توی عالم به پاست
پرچمت رو دوش نوکراست
آرزوی قلبیِ همه
دیدنِ کربلاست
یا اباعبدالله الحسین ۴
بزم روضت جنّات النَّعیم
پای این سفره دورِ همیم
کوریِ چشمای دشمنات
زیر یک پرچمیم
یا اباعبدالله الحسین ۴
هر تپش قلب شیدای من
اسمت و میگه، آقای من
زنده ام با عشق تو فقط
ای مسیحای من
یا اباعبدالله الحسین ۴
غرق آشوبم تسکینمی
هر نفس شور شیرینمی
از همون کوچیکی با توأم
یار دیرینمی
یا اباعبدالله الحسین
خون تو ای شاه عالمین
عالمی رو بُرده زیر دِین
مادرت فاطمه میگه جان -
- تا میگم یاحسین
یا اباعبدالله الحسین ۴ #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
حرم سوخت
دلم سوخت
چادره روی سرم سوخت
چشام سوخت
پاهام سوخت
توی خیمه معجرم سوخت
آروم آروم آروم
باقد خمیده
دنبال تو میدوم نفس بریده
پدری رو نیزه
دختری تو صحرا
جز سکینه بابا جون بگو کی دیده
آروم آروم آروم
میگیره نفسهام
چی بگم نمونده سو بابا تو چشمام
هرچی بابا میگم
نمیدی جوابم
میبینی زخمی شده بابایی پاهام
بابا میشنوی صدامو ، سوز گریه هامو ، گوشوارمو بردن
بابا ،چادرو کشیدن ، گوشمو دریدن ، معجرمو بردن
۲
نمیدی
جوابم
اولین باره نمیگیری سراغم
یادت هست
میگفتی
که تویی چشم و چراغم
آروم آروم آروم
میباری رو نی ها
ینفر داره میاد با تازیونه
خوبه بسته چشمات
نمیبینی بابا
روی صورتم گذاشته یک نشونه
بابا ، کاش بشه برگردیم ، مدینه بهتربود ، حرمله ول کن نیست
بردن ، گهواره رو بابا ، زنده نمیمونه رباب نه، ممکن نیست
۳
تو رو نی
من اینجا
نمیدونم نیزه بهتره یا خارا
خوبه اون
بالایی
به موهات نگیره شعله های صحرا
آروم آروم آروم
پیر میشه سکینه
کاش میشد بیای برگردیم مدینه
آروم آروم آروم
میمیرم باباجون
رسم مهمون نوازیه کوفه اینه
غمای دل من
غمای ربابه
میبینی هنوز پی دو قطره آبه
همسفر میشم من
با شما بابا جون
بازار کوفه و شام کنج خرابه
باهم همسفریم اما ، یه فرقایی داره ، این دفعه باباجون
مارو باعزت آوردی ، الان میشیم کنج خرابه ها مهمون
اجرا:کربلایی مصطفی مروانی
شاعر: #خادم_زینب #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
951.3K
#زمزمه_حضرت_رقیه
#محرم۹۹
دوتامون لبامون پر از خونه
موهام مثله موهات پریشونه
حالا مثل تو من یه دندونه/ شکسته دارم
دوتامون موهامون پر از دوده
قرارِ جدایی مگه بوده؟
یتیمی برا من هنوز زوده /سنی ندارم
حق داری نشناسیم، موهام سفید شده
این روزا لرزش، دستام شدید شده
از بین دخترا، من خسته تر شدم
زودتر بیا بریم، که درد سر شدم
###
نمی پرسم انگشترت چی شد؟
نپرسی ازم معجرت چی شد؟
ببین قسمت دخترت چی شد؟/ توی خرابه
توو شام صد دفه کربلا دیدم
بلا دیدی بابا بلا دیدم
سرت رو تو تشت طلا دیدم/ حالم خرابه
امشب بیا خودم، مادر بشم برات
خاکا رو پاک کنم، از صورت و لبات
حالا که اومدی، بیشتر پیشم بمون
لبهاتو می بوسم، قرآن برام بخون
###
سر روی نیزه بابام میشی؟
همون مهربون که میخوام میشی؟
تو همبازی این روزام میشی؟/ می بینی تنهام
خیال کن نریخته موهای من
ببین سالمه ابروهای من
دیگه خسته نیست زانوهای من/بشین روو پاهام
من فرض می کنم، آغوش داری و
من رو توو آغوش، گرمت میذاری و
تو فرض کن منم، گوشواره دارم و
اصلا نگاه نکن، این گوش پارمو #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#شعر صلوات بر حضرت رقیه (س)
با رنج و غمی رقیه (س) در شام خراب
چون دید سََرِ پدر به خوناب خضاب
روحش به جنان رفت برایش صلوات
از غصه و غم تا به ابد رفته به خواب
« اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم »
آن منبع پر فروغ فیض اَزلی
یعنی که رقیه ی حسین بن علی
پیوسته فرستید سلام و صلوات
بر هدیه ی قدسی نفس لم یزلی
« اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم »
ای شیعه اگر طالب فیضی و برات
مصباح هدی حسین بود راه نجات
اولاد حسین مروج اسلامند
بر روح رقیه تا قیامت صلوات
« اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم »
لب تشنه به شام رفتی از سوی فرات
ای غنچه پژمرده باغ حسنات
ای اُم ابی دچار غم چون زهرا
بر اشک شبانه ات رقیه صلوات
« اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم »
فرزند حسین رقیه اش قبل ممات
تر کرد لب خشک پدر ز آّب فرات
از کربلا اسیر تا شام خراب
تا شام ابد به روح و عزمش صلوات
سروده امیر حمزه صابری
« اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم »
در محفل عشقتان ادب آوردم
غم از دلتان برده ، طرب آوردم
یادت نرود یک صلواتی بفرست
تا نام رقیه را به لب آوردم
« اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم »
هر جا سخن از رقیه جان می آید
صوت صلوات عرشیان می آید
در مجلس این سه ساله من معتقدم
عطر خوش صاحب الزمان می آید
« اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم »
بر بنت حسین ،رقیه از جان صلوات
بر سه ساله ، عمه ی شهیدان صلوات
او فاتح شام و بحث با دخت یزید
بر سیرت فاطمی جانان صلوات
« اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم » #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
# نوحه سینه زنی حضرت رقیه(س)
ای اسیران عمه را یاری کنید
جای او بر من عزاداری کنید
من از اینجا میروم پیش بابا میروم
گریه دور پیکرپاکم کنید
در همین ویران سر خاکم کنید
میروم تادور اصغر پرزنم
بوسه برپیشانی اکبر زنم
من از اینجا میروم پیش بابا میروم
بسته امشب می شود پرونده ام
عمه جان اف ام نما شرمنده ام
من از اینجا میروم پیش بابا میروم
تا دهم شرح سفررا موبه مو
تازنم گل بوسه بردست عمو
تامحمد خنده بر رویم زند
فاطمه شانه به گیسویم زند
من از اینجا میروم پیش بابا میروم
میشود قبرمن ویران نشین
شسته شو با اشک زین العابدین
ای اسیران عمه را یاری کنید
جای او بر من عزاداری کنید
من از اینجا میروم پیش بابا میروم #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
548.1K
سبک هر شب میخونم با شور و نوا
کاروان دل راهی حرم
عاشقان کربلایی
کی خودم می رم زائرش میشم
ای امان از این جدایی
همه ی رفیقان من شدن
کربلایی و هنوزم
من تو حسرت گنبد طلا
هر مُحرمی می سوزم
کربلا میخوام کربلا میخوام ابوالفضل
کربلا میخوام کربلا میخوام ابوالفضل
داغی در دلم دارم و فقط
درم رو خدا می دونه
مثل پرچم سرخ گنبدش
قلب من یه کاسه خونه
بس تو حسرت بین الحرمین
ناله می کشم ز سینه
الهی کسی مثل من نشه
داغ کربلا نبینه
کربلا میخوام کربلا میخوام ابوالفضل
کربلا میخوام کربلا میخوام ابوالفضل
#هادی_همتی
#کربلا #ابوالفضل_ع #زنجیرزنی #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
591.2K
آرزوی کربلایت را به دل دارم حسین
از فراقت ناله دارم بی قرارم یا حسین
تا نفس دارم گدای خانه ات هستم حسین
از شراب عشق پاکت تا ابد مستم حسین
یا حسین مولا حسین جانم حسین
یا حسین مولا حسین جانم حسین
من سیاه پوش تمام روضه هاتم یا حسین
من غلام حلقه گوشِ نوکراتم یا حسین
دست من بر دامن تو حاجت من کربلا
حاجت من را روا کن ای شهید سر جدا
یا حسین مولا حسین جانم حسین
یا حسین مولا حسین جانم حسین
تا که چشمانم می بینه عکس اون صحن و سرات
کاروانی را ببینم آمده از کربلات
از جگر می سوزم ای لب تشنه شاه بی کفن
پس دگر کی می رسد نوبت به مهمانی من
یا حسین مولا حسین جانم حسین
یا حسین مولا حسین جانم حسین
#هادی_همتی
#کربلا #زنجیرزنی #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
هدایت شده از ⚘️گمنام⚘️
13870404_8324_32k.mp3
263.6K
🔹در یک چنین وضعیتی، دلسوزان این کشور، دلسوزان این ملت، علاقهمندان به آرمانهای اسلامی و انقلابی و مکتب اهلبیت (علیهمالسّلام) وظیفهیشان چیست؟
▪️بیانات در دیدار مداحان اهلبیت (علیهمالسّلام)
۱۳۸۷/۰۴/۰۴
#وظیفه_مداح_انقلابی
#تسهیل_راه_ملت_ایران
#امام_خامنهای
••※[🔹∷∷※∷∷🔹]※••
هدایت شده از ⚘️گمنام⚘️
ÈíÇäÇÊÑåÈÑãÚÙãÇäÞáÇÈÇÓáÇãìþÏÑÏíÏÇÑãÏÇÍÇäÈåãäÇÓÈÊãíáÇÏÍÖÑÊÝÇØãåÓáÇãþÇááøóåþÚáíåÇموسیقی.mp3
373K
🔹ببینید ما در زندگی سیاسی و اجتماعی مان به کدام درس اهل بیت احتیاج داریم، آن را از زندگی این بزرگواران و این بزرگوار بخصوص استخراج کنید و با زبان شعر بیان کنید.
▪️بیانات در دیدار جمعی از مداحان
۱۳۸۳/۰۵/۱۷
#وظیفه_مداح_انقلابی
#زندگی_سیاسی_و_اجتماعی_اهل_بیت_علیهمالسلام
#امام_خامنهای
••※[🔹∷∷※∷∷🔹]※••
هدایت شده از ⚘️گمنام⚘️
حتما گوش کنید بیانات مقام معظم رهبری حفظه الله مختص به مادحین ذاکرین آل الله
👆👆👆👆👆