حسین آقاجان.mp3
5.81M
#شور
#امام_حسین
#حسین_طاهری🎤
#بیات_ترک🎼
آمدهام که سر نهم عشق تو را به سر برم
آمدهام که ره زنم بر سر گنج شه زنم
داده به بادم زلف سیاهم
میکده ی عشق تو در ظلمت داده پناهم
حسین آقا جان
بی همگان بسر شوند بی تو بسر نمیشود
داغ تو دارد این دلم جای دگر نمیشود
قبله ی عالم خسرو خوبان
باب نجات الامه مولانا جانم حسین جان
حسین آقا جان
در هوس خیال او همچو خیال گشتهام
وز سر رشکِ نام او نام رخ قمر برم
آتش عشقت بر سر این دل
شعله علم کرده برجان من یا ابوفاضل
حسین آقا جان
.
#شور
#امام_حسین
#جواد_مقدم 🎤
نوکرمو
عمریه که خادم این درمو
تا ابد بالا میگیرم سرمو
من غلامم و حسین اربابه
عاشقمو
به گداییِ تو من لایقمو
من همون سینه زن سابقمو
لحظه های نوکری نایابه
شده اسمت حک رو عرش اعلی
همه پایین پرچم تو بالا
ابد والله ما ننسی حسینا
... ابد والله ما ننسی حسینا ...
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
شاه منی
به خدا دلبرِ دلخواه منی
تو امید دل گمراه منی
خیلی وقته که تورو میشناسم
باورمی
خاک پاتم و تو تاج سرمی
من گدازاده تو اهل کرمی
روی اسم تو حسین حساسم
منه مجنونو نکردی رسوا
رو دستت آقا ندیده دنیا
ابد والله ما ننسی حسینا
... ابد والله ما ننسی حسینا ...
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
سینه زنم
آره مدیون شَه بی کفنم
من از این سیاهی دل نمیکَنم
روضه ی تو سرپناهم بوده
جار میزنم
به کسی بجز تو روو نمیزنم
عمری نوکر امام حسنم
چون همیشه تکیه گاهم بوده
حسن روضش جنت النعیمه
درِ خونش بازه چون کریمه
به من لطفش از قدیم ندیمه
... حسن جانم ، مولا یا حسن جان ...
شاعر : #هاشم_محمدی_آرا✍
#شور
#امام_حسن
#امام_حسین
.👇
نوکرمو عمریه خادم این-شور.mp3
16M
▪️ نوکرمو عمریه که ــ شور
🔘 جلسه هفتگی 1402/07/19
📍 هیئت بین الحرمین طهران
.
🏴دوبند شور هفتگی بین الحرمین آقا امام حسین و حضرت عباس علیهم السلام
#شور_امام_حسین_ع
#شور_حضرت_عباس_ع
#دل_میبره
🏴بند اول
دل می بره،اسمت حسین
از عسلم شیرین تره اسمت حسین
ای به فدات،جونم حسین
عاقل بودم تو کردی دیوونم حسین
حسه قشنگیه اگه،باشی تو جمع نوکرا
هر کی بگه یه خاطره،از سفر کرب و بلا
ضریح شش گوشه و از،پرچم و گنبد طلا
بگه گرفته کربلا رو از آقا امام رضا
زائرتم،از راه دور
بده بِهِم،شور و شعور
سلامُ علی قلب الزینب صبور
یا حسین (ع)...
🏴بند دوم
ای فطرسه،ملک ببر
سلامم و محضر شاه کربلا
دل و ببر،به محضره
مطهر و منور عباس علمدار خدا
بی دستی اما میده به،ما کربلارو دست تو
ارمنی ام معجزه دیده حتما از دو دست تو
ساقی بده باده که من،بشم خراب و مست تو
تو جنگیدی با دل و جون کسی ندید شکست تو
ای یل بی،مثل و قرین
ای قمر،ام البنین
ای پسر حیدر و ای شور آفرین
یا عباس (ع)...
#بین_الحرمین
#شور #امام_حسین #حضرت_عباس
✍♩کربلایی امیرحسین سلطانی
👇👇
💞ا❃﷽❃ا💞
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
چهـــارشنبه هـوای سـرم خراسانیست
نگــاه ملتمـسم پر خروش و بارانیست
ســلام می دهـــم از دور بر امیــن الله
که زیر سایهٔ امنش جهان چراغانیست
پر از تلاطم موج است اشک چشمانم
دلم به وسعت دریا دوباره توفانیست
به پای پنــجره فولاد می رسم با اشک
برای شستن قلبی که تار و ظلمانیست
برای عــرض نیـــازم دخیـل می بنـدم
به آن دریچه که در آن امید پنهانیست
مگر به روی سیــاهم نظر کند سلطان
که زائـرش به هوای گنـاه ، زندانیست
دلم شکــسته ، امام الرئوف ! دریــابم
کرم نمـا به دلی که پر از پریشانیست
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
AUD-20220831-WA0053.mp3
5.31M
👆دعای روز چهارشنبه👆
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ،
الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِى جَعَلَ اللَّيْلَ لِباساً، وَالنَّوْمَ سُباتاً، وَجَعَلَ النَّهارَ نُشُوراً، لَكَ الْحَمْدُ أَنْ بَعَثْتَنِى مِنْ مَرْقَدِى وَلَوْ شِئْتَ جَعَلْتَهُ سَرْمَداً، حَمْداً دائِماً لَايَنْقِطعُ أَبَداً، وَلَا يُحْصِى لَهُ الْخَلائِقُ عَدَداً، اللّٰهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ أَنْ خَلَقْتَ فَسَوَّيْتَ، وَقَدَّرْتَ وَقَضَيْتَ، وَ أَمَتَّ وَ أَحْيَيْتَ، وَأَمْرَضْتَ وَشَفَيْتَ، وَعافَيْتَ وَ أَبْلَيْتَ، وَعَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَيْتَ، وَعَلَى الْمُلْكِ احْتَوَيْتَ؛
أَدْعُوكَ دُعَاءَ مَنْ ضَعُفَتْ وَسِيلَتُهُ، وَانْقَطَعَتْ حِيلَتُهُ، وَاقْتَرَبَ أَجَلُهُ، وَتَدَانَىٰ فِى الدُّنْيَا أَمَلُهُ، واشْتَدَّتْ إِلَىٰ رَحْمَتِكَ فاقَتُهُ، وَعَظُمَتْ لِتَفْرِيطِهِ حَسْرَتُهُ، وَكَثُرَتْ زَلَّتُهُ وَعَثْرَتُهُ، وَخَلُصَتْ لِوَجْهِكَ تَوْبَتُهُ، فَصَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِيِّينَ، وَعَلَىٰ أَهْلِ بَيْتِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ، وَارْزُقْنِى شَفاعَةَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَلَا تَحْرِمْنِى صُحْبَتَهُ، إِنَّكَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ. اللّٰهُمَّ اقْضِ لِى فِى الْأَرْبَعاءِ أَرْبَعاً: اجْعَلْ قُوَّتِى فِى طَاعَتِكَ، وَنَشَاطِى فِى عِبَادَتِكَ، وَرَغْبَتِى فِى ثَوَابِكَ، وَزُهْدِى فِيَما يُوجِبُ لِى أَلِيمَ عِقَابِكَ، إِنَّكَ لَطِيفٌ لِمَا تَشَاءُ
4_5861507328171315162.mp3
3.92M
#نوحه_حضرت_زهرا_س
مداح:#حاج_مهدی_رسولی👌😭
یه کمی حرف بزن ، حرف رفتن نزن
پاشو اینجوری من و نده عذاب ، کلمینی
بری از پیشم میشم خونه خراب کلمینی
بین این همه سلام ، بی جواب کلمینی
یه کمی حرف بزن علی نمیره
حرف رفتن نزن علی میمیره
میبارم مثل آسمون برات
میکشی منو با اشک بی صدات
سرتو بگیر بالا جون علی بمیرم برات
پاشو اینجوری منو نده عذاب کلمینی
بری از پیشم میشم خونه خراب کلمینی
فاطمه جان بین این همه سلام بی جواب کلمینی
پاشو اینجوری منو نده عذاب کلمینی
یه کمی حرف بزن علی نمیره
حرف رفتن نزن علی میمیره
رنگ صورتت شده سرخ و کبود
از علی دل بریدی اما زود
خانوم رفیق نیمه راه شدی قرار این نبود
یه کمی حرف بزن علی نمیره
حرف رفتن نزن علی میمیره
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
.
🔸 زهد آیت الله حاج شیخ عبدالکریم #حائری_یزدی
🔹 پس از فوت حاج شیخ، محمد رضا پهلوی که از فرنگ برگشته بود به اتفاق پدرش به طرف قم می آیند و در بین راه درباره حاج شیخ با هم بحث می کنند.
🔸 آنها در قم بر مصباح التولیه نماینده مردم قم و تولیت آستانه وارد می شوند.
🔹 تولیت می گفت: رضاخان در لحظه ورود پس از احوالپرسی کوتاه از من پرسید: حاج شیخ که مُرد از مال دنیا چی داشت؟
🔸 گفتم: هیچ نداشت، حتی شام زن و بچه اش را نیز از منزل آیت الله صدر آوردند.
🔹 در این هنگام رضا شاه رو به پسرش کرد و گفت: نگفتم به تو، حاج شیخ مرد خوبی بود؟!
🔸 آقا سید طلبه ای می گفت: روزی خدمت شیخ عرض کردم ما پنج نفریم و فقط 5 تومان شهریه به ما مرحمت می فرمایید، این بسیار اندک است.
🔹 حاج شیخ قسم خورد که ما هم پنج نفریم و همین 5 تومان را برداشت می کنیم.
📗 خاطرات زندگی میرزا محمد علی معزالدینی ، صفحه 49 .
┈••✾•🌷🕊🌷•✾••┈
890.mp3
427.1K
داستان های عبرت آموز ۳۹۲(تلنگر آمیز)
علامه بحرالعلوم و سفر به سامرا
🎙استاد هاشمی نژاد
┈••✾•🌷🕊🌷•✾••┈
فاطمیه
مرثیه حضرت زهرا (س)
آتش زدن خانه وحی
فاطمیه آمد و این دیده ها گریان شده
از جفا بر فاطمه دلها همه نالان شده
دخترِ پیغمبر است و مادر سادات او
ازمقامش من چه گویم قبله ی حاجات او
بیتِ حق بیتِ ولایت بیتِ مولایم علی
بیتِ بی بی دو عالم بیتِ بانویی جلی
شد به فتوای سقیفه متهم در سوختن
نانجیبان آمدند و آتشی افروختن
در میان خانه مولایم علی بود وحسین
فاطمه بود و حسن با زینبین
گُر گرفت آتش ، درِ بیتَ ولا شد سوخته
دومی با ضربه ای در را به پهلو دوخته
ناله ها از پشت در تا عرش بالا رفته بود
بین آن دیوار و در یادِ پدر افتاده بود
بعد بابا منتقم را زد صدا
کای پسر ای مهدی ام مادر بیا
نوبت اول شهید خانه شد
محسنش آن نو گل ششماهه شد
دست مولا بسته بود و بردنش
یک طناب انداختند بر گردنش
(یوسفی)شیر عرب بود این علی اماغریب
بهر تعجیل فرج امشب بخوان امن یجیب