eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
13.6هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
334 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دیماسی: دیماسی سلام بزرگوار خوبید وقتتون بخیر لینک گروه نمازشب و ختم قران رو در ایتا براتون میفرستم لطف کنید عضو بشید و برای دیگران هم بفرستین اجرتون با صاحب الزمان عج ان شالله حاجت روا بشید https://eitaa.com/joinchat/1095434446Cb771dac24f https://eitaa.com/joinchat/1361117399Cb9c486a801
477.5K
⚘گمنام⚘: مناجات /زمزمه امام_زمان_(عج) 🥀🥀🥀🥀 راه را گم کرده ام آواره و تنها شدم یاد آقایم نبودم غرق در دنیا شدم دل سپردم به همه الا عزیز فاطمه حق من بوده دچار غصه و غم ها شدم روز و شب را طی کنم با معصیت های زیاد گریه کرد آقا برایم چون که بی تقوا شدم @yaemamzamanadrekni با تمام بی وفایی ها مرا رسوا نکرد در به رویم باز کرد و بین خوبان جا شدم 😭😭 تا زمین خوردم فقط آقا به فریادم رسید زود دستم را گرفت و از زمین من پا شدم دیدگانم تر شده حالا که بین روضه ام مطمئنم شامل لطف خود زهرا شدم 😭😭 آرزو دارم شب جمعه کنار علقمه من ببینم میهمان سفره ی سقا شدم 😭😭 صحن عباس و حسین اصلا بهشت نوکر است قطره بودم در حریم کربلا دریا شدم دختری با گوش پاره ناله میزد ای عمو نیستی در پیش من آواره ی صحرا شدم 😭😭😭 با نوای جانسوز و دلنشین استاد گرامی 🎤 ✅ 🥀🥀🥀 😭😭😭😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
267.7K
⚘گمنام⚘: احمد متولی طاهر: سر زد،از بیکران خورشید محشر آمد،به شهر قم دخت پیغمبر کتاب عاشقی،خورَد زیبا ورق شده وادی قم،بهشت قرب حق خورشید دلها،کوثر زهرا،اِشفَعی لنا،فی الجنّة یا فاطمه یا معصومه...   زهرا،نظاره گر با چشم گریان در قُم،محملش گردیده گلباران تو گویی دم به دم،در آن حال و هوا بُوَد ذکر دلش،رضا جانم رضا از محضرت ما،داریم تمنا،اِشفَعی لنا،فی الجنّة یا فاطمه یا معصومه...   یارب،رزق ما خیر و سعادت کن ما را،اهل وادی شهادت کن عنایت کن شویم،فدای راه دین به حقّ خواهر ِ،امام ِ هشتمین یا فاطمه یا،سیّدَتَنا،اِشفَعی لنا،فی الجنّة یا فاطمه یا معصومه... اجرای سبک:⬇️⬇️ 🎤 🥀🥀 @eetazeinab
احمد متولی طاهر: ما را شب دیدار بود هر شب جمعه دل منتظر یار بود هر شب جمعه ای مشتریان گل زهرا بشتابید یوسف سر بازار بود هر شب جمعه خون شد جگر ما ز بس آدینه شمردیم بین دیده چه خونبار بود هر شب جمعه گویند چرا هیئتیان خواب ندارند گو فاطمه بیدار بود هر شب جمعه آدینه ای آن جان جهان می رسد از راه ز آن دل پی دلدار بود هر شب جمعه ای گمشده ی فاطمه برگرد که دل ها از عشق تو سر شار بود هر شب جمعه شاعر : کلامی زنجانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از احمد متولی طاهر
خاک حجره مثل خاک کربلا سوزان نبود لااقل تا لحظه ی آخر تنت عریان نبود مانند مادرت شده ای، قد خمیده ای! آقا چرا عبا به سرخود کشیده ای !؟ با درد کهنه ای به نظرراه می روی !؟ مانند مادرت چقدر راه می روی ! خون ِجگربه سینه به اجبار می دهی راهی نرفته! تکیه به دیوار می دهی اینجا مدینه نیست، چرا دلخوری شما !؟ درکوچه های طوس زمین می خوری چرا ؟ با «یاعلی» به زانوی خسته توان بده خاک لباس های خودت را تکان بده *نمی دونم با این بیت دل شما كجا میره، نمی دونم شما الان ذهنتون كجا میره، یكی مدینه میره، یكی گودال میره، یكی میره پهلو عمه جانش زینب، یكی میره مجلس ِ شام، نمی دونم حقش رو ادا می كنی یانه؟* مقداری از عبای شما پاره شد، ولی... نیزه نزد کسی به تو ازکینه علی اینجا کسی به پیرهن تو نظر نداشت فکر و خیال گندم ری را به سر نداشت اینجا کسی به غارت انگشترت نرفت چشمی به سمت مقنعه خواهرت نرفت ای حسین.... *فردا مردم نیشابور خیلی با احترام آقا رو تشییع می كنند،آقا بمیرم برات امام رضا، آقا جان شما رو كفن كردن، رو تابوت شما گل ریختن، با احترام بردن، لایوم كیومك یا اباعبدالله، آقا نبودی جدت حسین رو غروب عاشورا، اسباشون رو نعل تازه زدن، بر بدن حسین تاختند، نبودی ببینی غروب عاشورا جلوی زن و بچه اش، لباساش رو كندن، آقا نبودی ببینی شمر نامرد نشسته بود رو سینه ی حسین، خانم زینب بالای گودال ایستاده، وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِکَ،حسین...*   ای تشنه لب حسین جان ای بی كفن حسین جان
هدایت شده از احمد متولی طاهر
وقتی خواست از مدینه حرکت کنه، زن وبچه اهل و عیال، همه رو جمع کرد، فرمود: من دارم میرم، همتون پشت سر من گریه کنید، وقتی گفتند: آقا جان خوب نیست آدم پشت سر مسافر گریه کنه، آقا سر انداخت پایین، فرمود: آره، اما مسافری که امید برگشت داره، من که یقین دارم که دیگه از این سفر برنمی گردم، می خوام عرض کنم آقاجان، هرکی می خواد بره سفر، اگر امید برگشت نداشته باشه، اگر قرار بر اینه اهل و عیالو و خانواد ه اش و دعوت به گریه و ناله کنه، درستشم شاید همین باشه، یه سوال دارم از شما، می خوام بگم چرا کربلا جریان برعکس شد، حسین داشت می رفت میدان، دید زینب داره گریه می کنه، گفت: زینب جان گریه نکن، گریه ها رو نگه دار، چرا گریه نکنم، گریه ها رو نگه دار، برا وقتی که تو رو به اسارت می برند، می بینم دستای تو رو بستند، کوچه به کوچه، شهر به شهر، گذر به گذر، با دست بسته تو رو می برند، گریه ها رو نگه دار برا اون روز. یا امام رضا این آرزوهایی که ما داریم، همه از خواسته های شما نشئت میگیره، آرزویه تک تک ماست، واسه ارباب بی کفنمون جون بدیم، شما هم همین کارو کردید، اون لحظات آخر، دیدند، فرشای حجره رو جمع کردید، فرمود می خوام رو خاک جون بدم مثل جد غریبم حسین، نمی دونم اون لحظات آخر لب تشنه بودید، یا نه، عرضم تمام همین یک جمله، اما خدار و صد هزار مرتبه شکر، وقتی می خواستی جون بدید، دیگه زن و بچه کنارت نبود، دخترت نبود، لحظه جون دادن تو رو ندید، اما بمیرم برای اون آقایی که، وقتی که می خواست جون بده، زینب آمد بالای تل زینبیه، از اون بالای بلندی نگاه کنه، ببینه دور حسین حلقه زدند، های اخرین ناله های محرم و صفره، ها، نیزه دار با نیزه می زنه، شمشیر دار با شمشیر می زنه ، حسین…. لذا وقتی برگشت مدینه، این روضه اگر متواتر نبود تو مقاتل، باورش برا، آدم سخت بود، مگه می شه، دو تا همسر، دو ماه همدیگر رو ندیدند، همدیگر رو نشناسند، عبدالله چشم تو چشم زینب، گفت: تو خانم منو ندیدی، گفت عبدالله حق داری منو نشناسی، خودم دیدم بین دو نهر آب…. حسین….
هدایت شده از احمد متولی طاهر
آقاتون امام جواد روی زمین بود ، کف می زدند ، اما یا جوادالائمه! باباتون نبود .. حتی شیعیانتون هم ندیدن .. یه مشتِ کنیزک دیدنُ وَالسلام ...  آخ بمیرم برای اون آقایی که سراسیمه رسید بالا سر جوانش .. اومد بلندشه دید کمر راست نمیشه ... سر بالا کرد ، دید لشکر اراذلِ کوفه دارن هلهله می کنند ... زن هاشونُ آوردن کف میزنند ... بخونید مقاتل رو ، تاریخ آورده اگر عمۀ سادات نرسیده بود ، حسین رو بدنِ علی اکبر جون میداد .. صدا میزد : عزیزِ مادرم! .. می دوید و می اومد ، صدا رو که شنید برگشت دید زینبِ ، میزد رو کتفِ علی ، خون رو از چشاش پاک کرد ... پاشو ...  خیز و از جا آبرویم را بخر عمه را از بینِ نامحرم ببر
هدایت شده از احمد متولی طاهر
اُفتاده بود تشنه لب و آه می کشید  آقا! من بمیرم  که شما آه نکشی تنهایی تو حجره... اُفتاده بود تشنه لب و آه می کشید فریاد بی کسیش به جائی نمی رسید همش میگن:روضه ی امام جواد شبیه جدش ابی عبدالله است،هر دو تشنه بودن،باز امام جواد یه رمق داشت یه آه بکشه،ارباب ما ابی عبدالله سه ساعت تو خون خودش دست و پا زد،هزار و نهصد و پنجاه زخم مگه شوخیِ؟...امام جواد به دیوار حجره تکیه داد و آه کشید....اما ابی عبدالله به نیزه شکسته ها تکیه داد و آه کشید......  مجموعه ای ز مقتلِ اولاد فاطمه است پس روضه هاش می طلبد گریه ی شدید باید به پای روضه ی این سَرورِ صبور سر را شکست ... گریبان ز غم درید  چرا؟ مگه چی شده؟.. کف می زدند، با نَفَسِ آتشین او چندین کنیزِ پَستِ زنا زاده ی پلید شرمنده ام ز حضرت زهرا از این کلام آنقدر ناله زد ز عطش، تا نفس بُرید شاعر:مجتبی روشن روان  چهل شب دیگه،شبِ عاشورایِ حسینِ،اونایی که شب عاشورا ناله میخوان،نفس میخوان....بگم: یا جواد الائمه! تشنگی سختِ،مادر شهید حججی می گفت: همه صحن های پسرم رو دیدم،هیچ کجا دلم آتیش نگرفت،اسارتش رو دیدم،دست بستنش رو دیدم،حتی سر بریدنش رو دیدم،جیگرم کباب نشد،گفت: یه جا جیگرم سوخت، اونجایی که دیدم پسرم رو دارن سوار ماشین می کنند،دوربین اومد تو صورتش،تا نزدیک شدم دیدم لبای بچه ام خشکِ،فهمیدم بچه ام تشنه است،کاشکی آبش میدادن... بُنَیَّ! قتلوک، ذبحوک و مِنَ الماء منعوک مادرِ آب کجایی؟ پسرت آب نخورد  روضه اینِ:بعضی نقل ها نوشته روز عاشورا ابی عبدالله روزه بوده،تو اون گرما،تیر و نیزه،زخم،خون از بدن برِ آدم تشنه میشه،من نمیدونم اون عطش،چه عطشی بود؟ کسی که هزار و نهصد و پنجاه زخم داره،یه بدن مگه چقدر جا داره که زخم بخوره؟با عقل جور در نمیآد،سید بن طاووس تو لهوفش نوشته... می دونی چه جوری زدن؟ می اومدن می رسیدن به بدن،می دیدن جای سالمی نداره،نیزه تو جای قبلی فرو می کردن،شمشیر تو جای قبلی...زخم تو جای زخمِ قبلی،یه جای سالم تو بدنِ آقایِ ما نذاشتن،حسین....بیخود نبود عمه ی سادات رگها رو بوسید..  این کشته ی فتاده به هامون حسینِ توست این صیدِ دست و پا زده در خون حسین توست این ماهیِ فتاده به دریایِ خون که هست زخم از ستاره بر تنش افزون حسینِ توست حسین...
هدایت شده از احمد متولی طاهر
سر را ز خاکِ حجره اگر بر نداشتی تو رو به قبله بودی و خواهر نداشتی  خواهر نداشتی که اگر بود میشکست وقتی که بال میزدی و پر نداشتی  از طوس آمدم که بگِریَم در این غمت یاری به غیر چند کبوتر نداشتی وقتی که زهر بر جگرت چنگ میکشید جز یا حسین نالۀ دیگر نداشتی ختمی گرفته اند برایت کبوتران لبخند میزدند و تو باور نداشتی تو تشنه کام و آب زمین ریخت قاتلت چشمت به آب بود و از آن بر نداشتی یه نفر دلش به رحم نیومد ، هی می گفت : جگرم ... نانجیب صدا زد گفت : کنیزا بیان ... گفت : یه جوری هلهله و کف بزنید ، میخوام صداش به گوشم نرسه ... کف میزدند دور و برت تا که جان دهی کف میزدند و تاب به پیکر نداشتی کف میزدند ولیکن به روی دست دست ز تن جدای برادر نداشتی شکر خدا که پیرهنی بود بر تنت یا زیر نیزه ها تن بی سر نداشتی شکر خدا که لحظه ی از هوش رفتنت خواهر نداشتی، غم معجر نداشتی
هدایت شده از احمد متولی طاهر
یکی از روضه خوانها میگه یه سئوال ذهن من رو مشغول کرده بود،ایشون میگه من همش ذهنم مشغول بود،چرا وقتی حضرت رقیه سلام الله علیها از ناقه افتاد داد نزد این کاروان متوقف بشه؟شتر که سرعتی نداره. میگه یه روز دختر بچه ام از رو بلندی به شکم رو زمین افتاد،نفسش یه چند لحظه بند اومد،من گریه شدم خانمم گفت:چیزی نشده چرا گریه میکنی؟ گفتم من جواب روضه ام رو گرفتم،حالا فهمیدم چرا داد نزد. کاش زجر من و اینقدر رو خار نکشونه آخه عموم رو نیزه ها نگرونه نزن من و حالم بده خودم میام هولم نده هر کجا نشستی دستات رو بیار بالا،صدا بزن یاحسین،یا حسین…… نزن من و حالم بده خودم میام هولم نده یکی از روضه خوان های میگه،شب پنجم صفر پیرهن سیاه تنم کردم برم هیئت،یه دختر پنج، شش ساله مریض حال داشتم،گفت: بابا کجا میری؟گفتم:دارم میرم هیئت،گفت: مگه الان چه خبره؟ گفتم:شهادت حضرت رقیه است، گفت: بابا رقیه کیه؟ گفتم:دختر امام حسینه، گفت:بابا چند سالشه؟گفتم: هم سن خودته،گفت: بابا منم با خودت میبری؟،گفتم: نه عزیزم تو مریضی،استراحت کن،حالت بهتر بشه، گفت: بابا حالا که من رو نمیبری با خودت،بهش میگی بیاد کنارم؟ با خودم گفتم: حالا من چی توضیح بدم به این بچه، گفتم: نه،نمیتونه بیاد،گفت: چرا بابا؟ گفتم: اونم مریضه،چرا بابا؟ چی شده؟ گفتم: بابا پاهاش درد میکنه. گفت بابا:چرا پاهاش درد میکنه؟ گفتم:رو خارهای بیابون دویده، گفت:بابا چرا رو خارهای بیابون دویده؟ مگه کفش پاش نبوده؟ گفتم نه کفش نداشته،کفشاشو غارت کردن، کفشاشو دزدیده بودند. گفتم : دخترم میذاری من برم،بیچاره ام کردی تو؟گفت:آره برو. من خداحافظی کردم، دم در دوباره گفت:بابا،یه سئوال دیگه، سئوالش من رو بیچاره کرد، نشستم دم در شروع کردم به گریه کردن،گفت:بابا کفشاشو غارت کردن، چرا باباش بغلش نمیکرد، بابا من اون روز کفشم گم شده بود تو بغلم کردی بابا، چرا باباش بغلش نکرد. کاش زجر من و اینقدر رو خار نکشونه آخه عموم رو نیزه ها نگرونه نزن من و حالم بده خودم میام هولم نده بی بی رقیه رو بی هوا زدند، مداح یعنی چی؟ شما وقتی خودت میخوای خودت رو بزنی،عصب مغز دستور میده به عضله ی صورت،میگه آمادگیش رو داشته باش، اما یه وقت هست بی هوا میزنه،دختر وسط بیابون افتاده بود،دید یکی داره میاد،خوشحال شد، گفت: اومده من رو ببره کنار عمه ام، بلند شد،خوشحال شد، یه وقت، دید صورتش میسوزه، یه بیت قدیمی برات بخونم؟ تا به من رسید بابا،بابا،بابا موهام و کشید بابا،بابا،بابا دست من و بست بابا،بابا،بابا پهلوم و شکست بابا،بابا،بابا گفتم پهلو،بریم مدینه؟ مادر مادر، مادر مارو هم بی هوا زدند، وقتی یه نامحرم میخواد با مادرت حرف بزنه، مادر به چشم نامحرم نگاه نمیکنه، مادر ما به زمین نگاه میکرد،به نامحرم نگاه نمیکرد، امام حسن میگه دیدم دست و نانجیب بالا برد، امام صادق میگه:چنان زد این گوشواره توی گوش مادر شکست. کاشکی پسر ارشد نبودم ای خدا ای خدا ای خدا کاشکی راه رفتن بلد نبودم ای خدا ای خدا ای خدا برای چی؟ شاهد فحش و لگد نبودم ای خدا ای خدا ای خدا اونقدر کشیدم داد و هوار ای خدا ای خدا  ای خدا دستاتو واسش بالا نیار بی حیا بی حیا بی حیا رو چادر مادر پا نذار بی حیا بی حیا بی حیا خیلی ها اربعین دارن میرن کربلا،به حضرت رقیه سلام الله علیها بگو، عمه ی امام زمان(عج)،امشب با دستای کوچلوت یه کربلا به من بده،  میگه:تو حرم  حضرت رقیه سلام الله علیها، یه پیرمرد یه ظرف برداشته بود، یه تیکه نخ، اومد گره بزنه به ضریح، خادمها اجازه نمیدادند، خیلی ناراحت شد،رفتم پیشش ، گفتم:پدر چی شده؟ چرا ناراحتی؟ گفت: نگذاشتند نذرم رو ادا کنم، گفتم:این چه نذریه شما یه ظرف آب برداشتی،میخوای ببندی؟ گفت: من دفعه ی قبل که اومدم حرم حضرت رقیه سلام الله علیها، بهشون گفتم: خانم به من یه کربلا بده، اگه کربلا بدی، از کربلا برات آب فرات میارم، براش آب فرات آوردم، گفتنم: دیگه فایده نداره، دیگه دیر شد…..
سبک واحد برمشامم میرسد... چاوشی_و_بدرقه_زائر هر که هست اهل ولا با ما بیاید کربلا هر که میخواهد بلا با ما بیاید کربلا هر که بیمار است و از هر در جوابش کرده اند میدهد مولا شفا با ما بیاید کربلا زاده ام البنین سرباز گیری میکند گو به سرباز خدا با ما بیاید کربلا دعوت از مولاست هر کس طالب مهمانی است میزند هاتف صدا با ما بیاید کربلا جامهٔ ماتم بپوش ای دل مُحَرّم آمده گو به چاوش عزا با ما بیاید کربلا بُعد منزل نیست عاشق را همین جا کربلاست آمده اهل سما با ما بیاید کربلا زشت و زیبا را در این بازار با هم میخرند شاه باشد یا گدا با ما بیاید کربلا کربلا هستند برخی، کربلایی نیستند محرم قالو بلا با ما بیاید کربلا از مدینه آمدم بیرون تمنّا کرده ام شخص ختم الانبیا با ما بیاید کربلا من نخواهم رفت زیر بار ظلم ظالمان اهل غیرت، هر کجا با ما بیاید کربلا اهل بحرین اهل مصر اهل یمن اهل عراق اهل ایران هکذا با ما بیاید کربلا جان من، ای اکبر من، دست قاسم را بگیر گو عزیز مجتبی با ما بیاید کربلا هشتم ذیحجه راه افتادم از امّ القرا گفتم اهل کبریا با ما بیاید کربلا با خدای کعبه عهد کربلایی بسته ام تا خلیلش از منا با ما بیاید کربلا در بقیع بودم شب هجران «کلامی» قول داد مادرم خیرالنسا با ما بیاید کربلا
چاوشی سبک_برمشامم_میرسدهرلحظه_بوی_کربلا بوی عطر کربلا در بزم ما پیچیده است. این مسافر مرقد تن های بی سر دیده است. بوی خاک کربلا دارد تن زوار ما. مرقد مولای مظلومان مکرر دیده است. از نجف می آید و هم از زمین کربلا. مرقد شاه نجف با دیده ی تر دیده است. از زمین کربلا بر ما پیام آورده است. قبر شش گوش شه در خون شناور دیده است. از کنار علقمه با درد و با آه و فغان. دست سقای علمدار و دلاور دیده است. آمد از شهر بلا از کربلا از شهر غم. شهر تن های پر از شمشیر و خنجر دیده است. خاک پای کربلایی طوطیای چشم ما. قتلگاه اکبر آن شبه پیمبر دیده است.
چاوشی_برگشت_از_کربلا ✳️ آمدم از کوی یارباشوروشین من زیارت کرده ام قبرحسین(ع) آنجایی که دارد حال وهوایی عجیب سامرارفتم کنارقبر مولایی غریب ازدحام جمعیت حال وهوایی خاص داشت شوروحالی حرم حضرت عباس (ع) داشت گوئیا محشرکبری  بپا شده بود مامن عشاق بسیارکربلاشده بود یادطفلان حسین(ع)بودم درخیمه گاه خون دلهاخورده ام من درکنار قتله گاه گرچه زهرا(س)بود میزبان زائران پسرش جگرم پاره پاره شده بایاد ناه های مادرش هنوز می آمد صدای گریه های حضرت رباب که می گفت پسرم عمومی آیدآرام بخواب اربعین بودوخواهری میهمان برادر گریه می کرد و بامشت می زدبه سر می گفت برخیز واز من بپرس هرسوالی از دخترت نگوکه آمده ام بادست خالی میان خرابه های شام کنار    سرت آنقدرگریه تا جان داد دخترت
‍ «اشعار عرض ادب به سرزمین کربلا ،، چاووشی » سلام ما به کربلا ، به خاک پاک اطهرش سلام ما به کربلا ، به تربت معطرش سلام ما به کربلا ، به خیمه گاه و قتلگاه سلام ما به کربلا ، به جایگاه انورش سلام ما به کربلا ، به حسین عزیز فاطمه سلام ما به کربلا ، به آن شهید بی سرش سلام ما به کربلا ، به ساقی تشنه لبان سلام به کربلا ، به ابالفضل دلاورش سلام ما به کربلا ، به خواهر شکسته دل سلام ما به کربلا ، به زینب غمپرورش سلام ما به کربلا ، به چهرۂ زین العباد سلام ما به کربلا ، شد میان خیمه بسترش سلام ما به کربلا ، به دُردانه های نینوا سلام ما به کربلا ، به سکینه به رقیه خواهرش سلام ما به کربلا ، به همه آل هاشمی سلام ما به کربلا ، به جوان علی اکبرش سلام ما به کربلا ، به صحرای گرم و پر بلا سلام ما به کربلا ، به حلق علی اصغرش سلام ما به کربلا ، به نوگل باغ حسن سلام ما به کربلا ، به قاسم نو ثمرش سلام ما به کربلا ، به عون و جعفر و حبیب سلام ما به کربلا ، به هلال دلاورش سلام ما به کربلا ، به وهب به یاوران سلام ما به کربلا ، به مادر و به همسرش سلام ما به کربلا ، به یکایک دلاوران سلام ما به کربلا ، به 72 تا یاورش سلام ما به کربلا ، به همه آرزو مندان او سلام ما به کربلا ، به شاعر خونین جگرش هدیه به پیشگاه قطب عالم امکان امام زمان عج ( صلوات )
نوحه چاووشی کربلا (سبک با نوای کاروان ) میرسد بوی حسین میروم سوی حسین(2) زوار کوی تو شور و نوا دارد " این کاروان عزم کرب و بلا دارد " مولا حسین جانم (2) با همه شور و نوا از نجف تا کربلا(2) موکب به موکب ما سوی تومی آئیم پای پیاده تا کوی تو می آئیم مولا حسین جانم (2) بر لب ما زمزمه یا حسین فاطمه (2) در راه تو مولا ما جان به کف داریم اذن دخولت از شاه نجف داریم مولاحسین جانم (2) حج ما کویت بود قبله ام سویت بود(2) حجاج این وادی خونین پر و بال است حاجی این صحرا بی سر به گودال است مولاحسین جانم (2) جان به قربانت کنم یاد طفلانت کنم(2) مولا نظر کن بر این آه سرد من ای خاک زوارت درمان درد من مولا حسین جانم (2)
نمونه‌هايي از چاووش‌نامه‌هاي مربوط به سفر کربلا عازمیم ‌اي دوستان! ما به سوی کرب‌وبلا تا ببوسیم مرقد آن شهسوار سرجدا هر که باشد عاشق قبر علیّ اکبرش گو بیا با ما تو ‌اي زوّاراو‌اي باوفا تا ببوسی قبر عباس، آن علمدار حسین تا ببینی مُعجز سقّای دشت نینوا گر تو را بر سر هوای اصغر بی‌شیر اوست جهد کن بشتاب با ما از ره صدق و صفا نالة اطفال شاه کربلا آید به گوش آن یکی گوید اخی و آن دیگر گوید اخا عازمیم ‌اي دوستان ما به سوی کرب‌وبلا تا ببوسیم مرقد آن شهسوار سرجدا هر كه دارد هوس كرب‌وبلا بسم‌الله هر كه دارد سر همراهي ما بسم‌الله اي عزيزان، سفر كرب‌وبلا در نظر است ما خبر كرده و رفتيم، سفر بي‌خطر است بر مشامم مي‌رسد هر لحظه بوي كربلا بر دلم ترسم بماند آرزوي كربلا تشنه آب فراتم ‌اي اجل مهلت بده تا بگيريم در بغل قبر شهيد كربلا آب، يك آب است، اما در صفات هست بهتر از همه، آبِ فرات قدر او بالاتر از زمزم ب‍ُو‌َد چون به خاك كربلا همدم ب‍ُو‌َد در جهان خوش‌تر بود از رود نيل در جنان بهتر بود از سلسبيل چون كه مهر دختر پيغمبر است