سلام ای سرجدایان
سلام ای سر جدایان سلام ای باوفایان ببینید حال زینب شکسته بال زینب
سلام ای آشنایان سلام ای با خدایان ببینید حال زینب شکسته بال زینب
سلام ای سربداران سلام ای نی سواران ببینید حال زینب شکسته بال زینب
سلام ای سرزمین شور و احساس
سلام ای لاله های پرپر یاس
رسیدم با دلی از غم شکسته
به دیدار حسین و عون و عباس
ببینید قامت از غم دوتا را
نشان غصه بر اندام ما را
شکسته تر شدم در دشت غربت
ولی بر هم زدم شام بلا را
برادر غرق آهم هنوزم بی پناهم
به روز اربعینت به غم باشد نگاهم
سلام ای سر جدایان سلام ای باوفایان ببینید حال زینب شکسته بال زینب
سلام ای کشته های بی سر من
برادر های از جان بهتر من
به دل دارم هوایِ روز دیدار
کجایید ای یلان حیدر من
سلام ای نِی سواران فدایی
بلاجویان دشت کربلایی
چهل روز است به لب این نغمه دارم
کجایید ای شهیدان خدائی
برادر بی تو زارم سراپا غصه دارم
دلم لبریز ماتم پیاپی غم شمارم
سلام ای سر جدایان سلام ای باوفایان ببینید حال زینب شکسته بال زینب
**
#نوحه_سروري
#نوحه_اربعين
#صدای_کمان
صدای کمان حرمله می آید
به جنگ صغیـر قافله می آید
نوای غم از این غائله می آید
عزا در عزا بی فـاصله می آید
**
کمـانـه انـدازی آمـده بـا کمـانـش
گرفتـه نـورِ یک حنجـره دیدگـانـش
کودک بی شیری برده عطش توانـش
بانـگ عمـو آب آب بریـده از لبانـش
برده عطش خواب او
از تـن بـی تـاب او
بـر دل مــادر زده
نغـمــه آب آب او
عزا در عزا بی فـاصله می آید
صدای کمان حرمله می آید
**
از غـم بـی آبـی حوصلـه سـر آمـده
وسّـط میـدان بـر دوش پــدر آمـده
گوش حـرمگـاه این سوزِ خبـر آمـده
حرملـه این دفعـه با تیر سه پر آمـده
تیـر سـه پَر دارد او
به سینه شـر دارد او
کیــن پــدر دارد و
میـل پســـر دارد او
عزا در عزا بی فـاصله می آید
صدای کمان حرمله می آید
**
زوزة تیـر جفـا غـائلـه پـا مـی کنـد
از سه جهـت حلقة حنجره وا می کنـد
رنـگ عـزا بر رخ قافلـه جـا می کنـد
دوش پـدر مقتـل طفـل نـوا می کنـد
مـانـده سرِ دوش او
خـون بنـا گـوش او
چهـره صحـرا شـده
نـای بــلا نـوش او
عزا در عزا بی فـاصله می آید
صدای کمان حرمله می آید
**
تشنـه لبـان کرده بر بوسـه تیر اکتفا
قلب رباب حزین خون شده از این جفا
زینـب غمـدیده در قحطـی مهر و وفا
پاره تن از غـم شده پاره تن مصطفی
غـم زده اَبــروی او
تیـره شــده روی او
آمده در دشـت خون
تیـر بـلا ســوی او
عزا در عزا بی فـاصله می آید
صدای کمان حرمله می آید
**
سه شعبه ای گفته ایم شنیده اید با عزا
امان از آنکس که خود دیده به دشت بلا
به خون سرخی که شد از کف او بر سما
گرفتـه بغضی عجیـب گلویِ خون خدا
غمیـن شـده حال او
شکستـه تـر بـال او
عزای شش ماهه شد
هــوای احـــوال او
عزا در عزا بی فـاصله می آید
صدای کمان حرمله می آید
**
شکسته خاطر حسیـن تا حرمش آمده
بـرای تقسیـم غـم با حـرمـش آمده
سرشک چشم حسین یا حرمش آمده
که سیل خون سوی دریا حرمش آمده
سـروری در بنــد او
دل زده پیـونــد او
کاش که مـولا شـود
زین همه خرسنـد او
عزا در عزا بی فـاصله می آید
صدای کمان حرمله می آید
**
برچسب ها : #حضرت_علی_اصغر (ع) ، #حرمله ، #نوحه_سروری
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
👆 شهادت حضرت رقیه(س) با نخل بی سر
فاطمة كوچك
به خدا رقيه طاقت غم نداره فقط خدا رو داره
به كجا نهد سر او كه نداره چاره فقط خدا رو داره
ز غم جدایی بارون اشك مي باره فقط خدا رو داره
فاطمة كوچك من رقيه
برده دل از اهل حرم به گَريه
گريه نمي افته ز لب هاي او
از ستم آل بني اميه
فقط خدا رو داره او كه پدر نداره
دخترك سه ساله بارون اشك مي باره
همه جا ياد رخ باباشه
اسم او روي دو تا لب هاشه
بلكه رخسارة زيباي پدر
توي اين شام سيه پيداشه
به خدا رقيه طاقت غم نداره فقط خدا رو داره
تو دلش شور عجيبي شده پا
يادش افتاده غم كرب و بلا
ياد اون لحظة تلخي كه پدر
از درِ خيمة او گشته جدا
فقط خدا رو داره او كه پدر نداره
دخترك سه ساله بارون اشك مي باره
به خدا تنگه دلش داغ پدر
اومده صبرش از اين غصه به سر
كه بيايد شايد پدر از راه سفر
كه بيايد شايد پدر از راه سفر
به خدا رقيه طاقت غم نداره فقط خدا رو داره
دختر معصومه بريده تابش
اومده بابا به ميون خوابش
گريه كنون كنج خرابه مونده
يكي بده بهرِ خدا جوابش
فقط خدا رو داره او كه پدر نداره
دخترك سه ساله بارون اشك مي باره
اوكه بابا همة دنياشه
عشقشه ، آرزويِ فرداشه
بلكه با ديدن رخسار پدر
گُل خنده به لبونش واشه
به خدا رقيه طاقت غم نداره فقط خدا رو داره
مونده برجا روي گونه هاي او
اثر سيلي و شلّاق عدو
كي به داد دل زارش برسه
نه پدر مونده كنارش نه عمو
فقط خدا رو داره او كه پدر نداره
دخترك سه ساله بارون اشك مي باره
او كه دگر دل از جهان بريده
به كودكي زير عزا خميده
تاب جدايي به تنش نمونده
بار سفر با دل و جان خريده
به خدا رقيه طاقت غم نداره فقط خدا رو داره
او كه دگر دل از جهان بريده
به كودكي زير عزا خميده
تاب جدايي به تنش نمونده
بار سفر با دل و جان خريده
فقط خدا رو داره او كه پدر نداره
دخترك سه ساله بارون اشك مي باره
به خدا تنگه دلش داغ پدر
اومده صبرش از اين غصه به سر
كه بيايد شايد پدر از راه سفر
كه بيايد شايد پدر از راه سفر
به خدا رقيه طاقت غم نداره فقط خدا رو داره
او كه آغوش پدر مأواشه
باعث گريه اين شب هاشه
سروري ، داغ پدر گو كه چطور
در دل خستة اين گل جاشه
فقط خدا رو داره او كه پدر نداره
دخترك سه ساله بارون اشك مي باره
انگار از رفتن خود با خبره
ديگه فهميده كه وقت سفره
ذرّه اي دل تو دلش نيست كه نيست
لحظة ديدن روي پدره
به خدا رقيه طاقت غم نداره فقط خدا رو داره
**
#نوحه_سروری
#مجموعه_نخل_بی_سر
#نوحه_حضرت_رقیه_(س)
حاج حسین باقری
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
👆آمدی خوش آمدی
آمدی خوش آمدی بابا به دیدار رقیه
با سر بُبریده ای بابا شنیدار رقیه
می خری ناز مرا یکتا خریدار رقیه
دیدن تو آرزویِ خواب و بیدار رقیه
آمدی خوش آمدی روشن نمودی شام من
دیدن روی تو آورده جهان در کام من
در کنار تو شود زیبا پدر فرجام من
برده ام نام تو را بینم به لعلت نام من
دم به دم از عمه می جستم فقط احوال تو
من به اوج آسمان ها بوده ام دنبال تو
خاک این ویرانه گشته فرش استقبال تو
غرق در خون آمدی آغوش گرمم مال تو
آمدی خوش آمدی بابا به دیدار رقیه
درد دلهایم پدر بشنو در این ویران سرا
خون و خاکستر گرفته ماه زیبایت چرا؟
طاقت دوری ندارم مُرده ام زین ماجرا
فکر چاره کن برایم یا ببر با خود مرا
در کجا بودی مرا با تازیانه می زدند؟
گریه ناکرده چنانم وحشیانه می زدند
بی دلیل و بی سوال و بی بهانه می زدند
روز کم می آمد و حتی شبانه می زدند
آمدی خوش آمدی بابا به دیدار رقیه
از سفر برگشته ای در کنج ویران ای پدر
غرقِ خون داری هنوز جاهِ امیران ای پدر
بین به چشمِ خونِ خود حال اسیران ای پدر
نقش سیلی رویِ رخسارِ صغیران ای پدر
بُردن نام تو می شد خوُردن مشت و لگد
ضجّه زیر تازیانه گریه های بی عدد
می زدند ما را به حدّ دیدن سنگ لحد
کس نمی دیدیم که آید وقت مظلومی مدد
آمدی خوش آمدی بابا به دیدار رقیه
در اوان نونهالی دست بر زانو شدم
مثل زهرا مادرت تیره رخ و پهلو شدم
روزها دنبال تو شب ها پیِ عمّو شدم
در غریبی در اسیری یادگار او شدم
از رقیه گفتن و از درد بی تاب فراق
می بَرد دل را شبانه وادیِ شام و عراق
با امیدِ دیدنِ گلدسته و صحن و رواق
سروری هر ساله گوید داغ او با اشتیاق
آمدی خوش آمدی بابا به دیدار رقیه
**
#نوحه_سروری
#مجموعه_نخل_بی_سر
#نوحه_حضرت_رقیه_(س)
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
تا شهادت حضرت رقیه(س) با نخل بی سر - 22
بهانة رقیه
" اين قسمت بصورت آواز خوانده مي شود"
گل غنچة دلم ، رقيّه آرام دمي
سوزي دل مرا از درد بي همدمي
از ديده خون مبار اي نازدانة حسين
رحمي به عمّه كن ، نيست در خرابه مرهمي
داغم فزون مكن ، با اشك و آه جانگداز
درد است به پيكرم ، همچون كلاف درهمي
ترسم بميري از ، اين گرية شبانه ات
كمتر نما گلم ، ز ديده جاري نمي
***************
كنج خرابه رودم رقيّه گيرد بهانه
از نالة اوست در قلب عمه آتش زبانه
**
عمّه دمي بر حال رقيّه بنما نظاره
خون مي فشاند بر روي گونه همچون ستاره
گوئي نشانده در سر هواي بابا دوباره
خونست به جاي اشك از دو چشم طفلم روانه
كنج خرابه رودم رقيّه گيرد بهانه
**
اي داد و بيداد نوباوه از خواب بازم پريده
روي پدر را با رنگ خون در رؤيا بديده
گل غنچة ناز با شيون از تن جامه دريده
با ياد بابا از سينه آرد آه شبا نه
كنج خرابه رودم رقيّه گيرد بهانه
**
سر مي گذارد با حال اندوه بر دوش عمّه
پيوسته گويد نام پدر را در گوش عمّه
صبر و توان را برده ز جسم مدهوش عمّه
گيرد سراغ بابا به گريه اين نازدانه
كنج خرابه رودم رقيّه گيرد بهانه
**
از جان عمه طفل سه ساله دل مي ربايد
با شعر ماتم آهنگ آه و ناله سرايد
زين بانگ غم بر غمهاي عمّه غم مي فزايد
دشمن كشيده ناز رقيّه با تازيانه
كنج خرابه رودم رقيّه گيرد بهانه
**
آتش نهاده داغ جدائي بر جان بلبل
نالد دمادم اين داده از كف صبر و تحمّل
آخر بميرد طفل حزينه در ماتم گل
رنگ عزا شد نقش و نگاري بر آشيانه
كنج خرابه رودم رقيّه گيرد بهانه
**
#نوحه_سروری
#مجموعه_نخل_بی_سر
#نوحه_حضرت_رقیه_(س)
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
آمدی خوش آمدی
آمدی خوش آمدی بابا به دیدار رقیه
با سر بُبریده ای بابا شنیدار رقیه
می خری ناز مرا یکتا خریدار رقیه
دیدن تو آرزویِ خواب و بیدار رقیه
آمدی خوش آمدی روشن نمودی شام من
دیدن روی تو آورده جهان در کام من
در کنار تو شود زیبا پدر فرجام من
برده ام نام تو را بینم به لعلت نام من
دم به دم از عمه می جستم فقط احوال تو
من به اوج آسمان ها بوده ام دنبال تو
خاک این ویرانه گشته فرش استقبال تو
غرق در خون آمدی آغوش گرمم مال تو
آمدی خوش آمدی بابا به دیدار رقیه
درد دلهایم پدر بشنو در این ویران سرا
خون و خاکستر گرفته ماه زیبایت چرا؟
طاقت دوری ندارم مُرده ام زین ماجرا
فکر چاره کن برایم یا ببر با خود مرا
در کجا بودی مرا با تازیانه می زدند؟
گریه ناکرده چنانم وحشیانه می زدند
بی دلیل و بی سوال و بی بهانه می زدند
روز کم می آمد و حتی شبانه می زدند
آمدی خوش آمدی بابا به دیدار رقیه
از سفر برگشته ای در کنج ویران ای پدر
غرقِ خون داری هنوز جاهِ امیران ای پدر
بین به چشمِ خونِ خود حال اسیران ای پدر
نقش سیلی رویِ رخسارِ صغیران ای پدر
بُردن نام تو می شد خوُردن مشت و لگد
ضجّه زیر تازیانه گریه های بی عدد
می زدند ما را به حدّ دیدن سنگ لحد
کس نمی دیدیم که آید وقت مظلومی مدد
آمدی خوش آمدی بابا به دیدار رقیه
در اوان نونهالی دست بر زانو شدم
مثل زهرا مادرت تیره رخ و پهلو شدم
روزها دنبال تو شب ها پیِ عمّو شدم
در غریبی در اسیری یادگار او شدم
از رقیه گفتن و از درد بی تاب فراق
می بَرد دل را شبانه وادیِ شام و عراق
با امیدِ دیدنِ گلدسته و صحن و رواق
سروری هر ساله گوید داغ او با اشتیاق
آمدی خوش آمدی بابا به دیدار رقیه
**
#نوحه_سروری
#مجموعه_نخل_بی_سر
#نوحه_حضرت_رقیه_(س
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها