مردی به امامحسین گفت:
نیکی کردن به آدم نااهل فایدهای ندارد!
امامحسین فرمودند:
نه چنین نیست..نیکی کردن مانند
بارانی تُند است که به خوب و بد میرسید!
5.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
+مثلشهیدهازندگیکنید،
مثلاینهاحرکتکنید🖐🏿🤍:)))!"
#رهبرانه🌿
#امام_زمان
⚘اَللّٰہُـمَّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجـ⚘|
🔴 توصیه های #امام_زمان به شیعیان
🔵 خواندن ۵ سوره قرآنی بعد از نمازهای یومیه
🌕 امام زمان علیه السلام در تشرف آیت الله مرعشی نجفی (ره) خواندن این ۵ سوره قرآن را بعد از #نماز های یومیه به ایشان سفارش نمودند:
🔺 👈سوره یاسین بعد از نماز صبح
🔺 سوره نباء بعد از نماز ظهر
🔺 سوره نوح بعد از نماز عصر
🔺 سوره واقعه بعد از نماز مغرب
🔺 سوره ملک بعد از #نماز عشاء
📚 تشرفات مرعشیه ص ۲۹
الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرج🤲
💞سلامتی امام زمان صلوات
امیر طلاجوراننماهنگ حی لایموت.mp3
زمان:
حجم:
2.63M
#استودیویی
🍃حی لایموت
تو نجف خدا نشسته روبروت
🍃به علیاً میگه زهرا تو قنوت
حی لایموت حی لایموت
🎤#امیر_طلاجوران
هدایت شده از هیئت دخترانه مهدییار🇮🇷
❌اگر دوستتون این ویژگی ها رو داشت،ادامه ی دوستی شما با او اشتباه است❌
👇
۱)به شما حسادت می کند
۲)دائما انرژی منفی می دهد
۳)دائما پشت سر دیگران در مقابل شما، حرف می زند
۴)به شما احساس گناه و عذاب وجدان میدهد
۵)به شما احساس حقارت و خودکوچک بینی می دهد
۶)دائما می خواهد از شما بهتر باشد و با شما رقابت میدکند
۷)اغلب پرخاشگر و تهاجمی برخورد می کند
۸)بدقول است و اگر با او برای انجام کاری قرار بگذارید،دقیقه نود کنسل می کند
#دوستخوب
#مشاورهمهدییار
@mahdiarteam
💜اسم رمان؛ #من_غلام_ادب_عباسم
💚نام نویسنده؛ بانو خادمـ ڪوےیار
💙چند قسمت؛ ۷۴ قسمت
♥️موضوعش؛ عاشقانه
به دوستاتونم معرفی کنین😍👇
@ef_zed_komeyl
هدایت شده از چند متری خدا
خدا اونقدرا هم که نشون میده صبور نیست!
من خودم آیه به آیه بیتابیش رو برایِ توبه بندهاش دیدم :)
˹@chand_metri_khoda˼
ابراهیم افشاری1_9368741454.mp3
زمان:
حجم:
7.54M
این ویس کوتاه مدت روگوش کنید✅🌱
خیلی واقعیه واموزنده وعبرت آموزه
ان شاءالله خداوندعاقبت همه مون وختم بخیر کنه🤲
حتماحتماگوش کنید
#ثواب_نشر_باشما
✨یڪ جلوه ز نور اهل بیٺ #عباس اسٺ
✨ٺڪبیر سرور اهلبیٺ #عباس اسٺ...
✨بنـــــامـ خدایی ڪہ اهلبیٺش را افرید
🎩رمان #من_غلام_ادب_عباسم
💞 قسمت ۱
روبروی تلویزیون نشسته بود.شبکه ها رو عوض میکرد.تا رسید به اخبار.صدایش را بلند کرد.
عاطفه از اتاق بلند گفت
_عبــــــااااس..!..صداشو کم کن.سرم رفـــت. دارم درس میخونمـــــااا
اعتنایی بحرف خواهرش نکرد.میخ تلویزیون شده بود.عادت داشت اخبار ساعت ١۴ را. حتما نگاه میکرد.
زهرا خانم_ عاطفه مادر.بیا کمک.سفره رو زودتر پهن کنیم.الان بابات میاد!
از همان اتاق صدایش را به مادر رساند
عاطفه _فردا امتحــــــان دارم مامان
زهراخانم بلند گفت
_ عــــــاطفــــــه!!
عاطفه از اتاق بیرون امد.
مستقیم بسمت عباس رفت.که روی مبل راحتی نشسته بود.دستش را دور گردنش انداخت.سرش را کج کرد و گفت
_چطوری اقای همیشه اخمو
#همیشه چهره عباس #درهم بود.
اما باز عاطفه.مدام سر به سرش میگذاشت.با حرف عاطفه. اخم عباس باز نشد.ثابت و بدون هیچ حرکتی به اخبار گوش میداد.
عاطفه بوسه ای روی سر برادرش کاشت..و به کمک مادر رفت. تا میز را بچیند.
تنگ اب را در سفره گذاشت.. که با صدای زنگ خانه همزمان شد..
زهراخانم بی حواس به عاطفه گفت
_برو مادر ببین کیه
عاطفه سری تکان داد به سمت ایفون رفت. سریع عباس بلند شد و گفت
عباس_ نمیخواد خودم باز میکنم...
ایفون را برداشت
_کیه؟
صدای حسین اقا بود ک گفت
_باز کن
دکمه ایفون را زد.و با #تشر به عاطفه و مادرش گفت
_مگه نگفتم.وقتی من خونه هستم. خودم باز میکنم؟!
در با تقه ای باز شد.حسین اقا با دست پر وارد خانه شد.
همه به اخلاق عباس عادت داشتند.در هیچ حالتی اخم از روی صورتش کنار نمیرفت..
دوست نداشت حتی..
💞ادامه دارد...