eitaa logo
افـ زِد ڪُمیـلღ
1.5هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
5.2هزار ویدیو
207 فایل
"بہ‌نام‌اللّہ" اِف‌زِد‌⇦حضࢪٺ‌فاطمہ‌زهࢪا‌‌‌‌‹س› ڪمیل⇦شهید‌عباس‌دانشگࢪ‌‌‌‌‌‹مدافع‌حࢪم› -حࢪڪٺ‌جوهࢪه‌اصلۍ‌و‌گناه‌زنجیࢪ‌انسان‌اسٺ✋🏿 ‌‹شهید‌عباس‌دانشگࢪ› ڪپۍ؟!‌حلالت‌ࢪفیق💕 -محفل‌ها https://eitaa.com/mahfel1100 -مۍشنویم https://daigo.ir/secret/1243386803
مشاهده در ایتا
دانلود
با ماشین زمان بریم به ۱۰۰سال پیش؛ اون روزی که انگلیسی ها قحطی بزرگی توی ایران به راه انداختن و چند میلیون ایرانی رو به سینه قبرستون فرستادن. اون روزا از تلخ ترین روزای تاریخِ مردمِ مظلومِ ایـران هست که تو فیلم یتیم خانه ایران،به تصویر کشیده شده اون موقع احمد شاه از سلسله قاجار بر ایران حکومت میکرد.احمد شاه که روحانی نبود،بود⁉️ ۱۶۰سال پیش چطوره❓بریم ببینیم اون موقع چه خبر بوده انگلیسی ها ″پاکستان و افغانستان″ رو ازایران جدا کردن مملکت رو ناصر الدین شاه قاجار،اداره میکرد!! آخوند ها هم سرکار نبودن. اگه بخوایم همینطور به عقب بریم،بازهم حوادث دیگه ای هست که نشون میده نوع حکومت ایران مهم نیست،اونا هروقت بتونن به ما ضربه بزنن،می زنن🚶🏿‍♂ @ef_zed_komeyl
برگردیم سر ماجرای شبکه های ماهواره ای! انگلیسی هایی که صدها هزار ایرانی رو به کام مرگ فرستادن،تو شبکه های ماهواره ای و اینترنتی شون برای مردم ایران دل میسوزونن😏 آمریکایی هایی که توی جنگ ایران و عراق،با پشتیبانی صدام،باعث شدن خون هزاران جوان ایرانی ریخته بشه،امروز نگران مردم ایران شدن! کی باور میکنه⁉️ توی ده سال گذشته،آمریکایی ها به قول خودشون بی سابقه ترین تحریم های تاریخ رو بر ایران تحمیل کردن و همزمان توی شبکه های خود برای مردم مون اشک تمساح میریزن! کی میپذیره⁉️ بخوایم یا نخوایم،بپذیریم یا نپذیریم دشمنای زیادی تو کمین این خاک و این سرزمینن ‼️حرف ما اینه؛ اونا نه دلسوزِ مردم ایرانن و نه دلسوزِ حقوقِ زنان ایرانی! فقط میخوان به شکلی نظام حاکم بر ایران رو تخت فشار بذارن @ef_zed_komeyl
این روزا مسئله‌ی حجاب و حقوق زن بهترین دستاویز برای این کاره...! صحبت درباره‌ی و حقوق زنان ایرانی بسیار هم عالیه ولی لازمه بین خودمون و این فرصت طلبا مرز بکشیم! باید بتونیم وقتی دشمنای این خاک تو شبکه هاشون از حقوق زنای ایرانی حرف میزنن، محکم به دهنشون بزنیم و بگیم: لطفا شما ساکت شین✋🏻 اگه دلسوز مردم ایران بودین، دویست سال خون این ملت و توی شیشه نمیکردین. بعد وقتی تکلیف مونو با دشمن معلوم کردیم،میشینیم و خودمون با هم درباره‌ی دغدغه هامون صحبت میکنیم :) @ef_zed_komeyl
🌸 ارواح در عالم برزخ (قسمت اول) 💠مقدمه: نوشتار حاضر نوعی برداشت از تجسم و بازتاب اعمال آدمی در جهان آخرت است که با استفاده از آیات و روایات به تصویر ذهنی درآمده‌اند و ان شاالله که منشأ تذکر و بیداری قرار گیرد. 🌻لازم به ذکر هست که ما از کتابی استفاده میکنیم که در آن از احادیث و روایات معتبر استفاده شده و مورد تایید عالم گران‌قدر «آیت الله جعفر سبحانیست» و مورد استقبال قرار گرفته است.. حالت احتضار: 💠چند روز بود که درد سراسر وجودم را فرا گرفته و به شدت آزارم می‌داد. سرانجام مقدمات مرگ من با فرا رسیدن حالت احتضار فراهم شد. 💥کم کم پاهایم را به سمت قبله چرخاندند. همسر، فرزندان، خویشان و برخی دوستان اطرافم را گرفته بعضی از آن‌ها اشک در چشم‌هایشان حلقه بسته بود. ❄️چشمانم را به آرامی فرو بستم و در دریایی از افکار فرو رفتم. با خود اندیشیدم که عمرم را چگونه و در چه راهی صرف نموده و اموال هرچند اندک خود را از کدام راه به دست آورده و در کدامین مسیر خرج کرده‌ام. فکرش به شدت آزارم می‌داد، از شدت اضطراب چشمانم را گشودم. ⚡️در این هنگام ناگاه متوجه سفید پوش بلند قامتی شدم که دستانش را بر نوک انگشتان پاهایم نهاده بود و آرام و آهسته به سمت بالا می‌کشاند، 🍀 در قسمت پاها هیچ‌گونه دردی احساس نمی‌کردم اما هرچه دستش به طرف بالا می‌آمد درد بیشتری در ناحیه فوقانی بدنم احساس می‌کردم گویا همه دردهای وجودم به سمت بالا در حرکت بود. 🌾تا اینکه دستش به گلویم رسید. تمامی بدنم بی حس شده بود اما سرم چنان سنگینی می‌کرد که احساس می‌کردم هر آن ممکن است از شدت فشار بترکد و یا چشمانم از حدقه درآید. 🍃عمویم که پیرمردی ریش سفید بود جلو آمد و با چشمان اشک آلود گفت: عمو جان شهادت را بگو... 🌱من می‌گویم و تو تکرار کن: اشهد ان لااله الاالله و اشهد انّ محمداً رسول الله و انّ علیاً ولی الله و ... او را می‌دیدم و صدایش را می‌شنیدم. 🔅لب‌هایم به آرامی تکانی خورد و چون خواستم شهادتین را بر زبان جاری کنم یکباره هیکل‌های سیاه و زشتی مرا احاطه کردند و به اصرار از من خواستند شهادتین را نگویم ✅ شنیده بودم شیاطین هنگام مرگ برای گرفتن ایمان تلاش می‌کنند اما هرگز گمان نمی‌کردم آن‌ها در اغفال من توفیقی داشته باشند.... ادامه دارد... @ef_zed_komeyl
🌸 سرگذشت ارواح در عالم برزخ ◾️عمویم دوباره صورتش را به من نزدیک کرد و شهادتین را به من تلقین نمود. همین که خواستم زبانم را تکان دهم دوباره شیاطین به تلاش افتادند اما این بار از راه تهدید وارد شدند... 💥 لحظه عجیبی بود، از یک طرف آن شخص سفید پوش با کارهای عجیبش و از طرف دیگر اصرار عمویم بر گفتن شهادتین و از سوی دیگر ارواح خبیثه که سعی در ربودن ایمان، در آخرین لحظات زندگیم داشتند. 💠زبانم سنگین و گویا لب‌هایم بهم دوخته شده بود. واقعاً درمانده شده بودم. دلم می‌خواست از این وضع رنج آور نجات می‌یافتم اما چگونه؟ از کدام راه؟ به وسیله چه کسی؟ ✨ در این کشاکش ناگهان از دور چند نور درخشان ظاهر شدند، با آمدن آن‌ها مرد سفیدپوش به تعظیم ایستاد و آن چهره‌های ناپاک فرار کردند، 💫 هرچند در آن لحظه آن نورهای پاک و بی نظیر را نشناختم اما بعدها فهمیدم که آن‌ها ائمه اطهار (علیم السلام) بودند که در آن لحظه حساس به فریاد من رسیدند و از برکت وجود آن‌ها چهره‌ام باز و سبک شده، لب‌هایم را تکان دادم و شهادتین را زمزمه کردم. 🌼 در این لحظه دست‌های آن سفیدپوش از روی صورتم گذشت و من که در اوج درد و رنج بودم ناگهان تکانی خورده و آرام شدم. ✅انگار تمام دردها و رنج‌ها برای اهالی آن دنیا جا نهاده بودم، زیرا چنان آسایش یافتم که هیچ‌گاه مثل آن روز آزادی و آرامش نداشتم .. ✳️حال زبان و عقلم به کار افتاده بود، همه را می‌دیدم و گفتارشان را می‌شنیدم. 🔆در این لحظه نگاهم به آن مرد سفیدپوش افتاد. پرسیدم: تو کیستی؟ از من چه می‌خواهی؟ همه اطرافیانم را می‌شناسم جز تو. 🔰گفت: تا حال باید مرا شناخته باشی من ملک الموت هستم. از شنیدن نامش ترس و اضطراب وجودم را لرزاند. ⚜ خاضعانه در مقابلش ایستادم و گفتم: درود خدا بر تو فرشته الهی باد، نام تو را بارها شنیده‌ام با این حال در آستانه مرگ هم نتوانستم تو را بشناسم، آیا برای تمام کردن کار از من اجازه می‌خواهی؟ ♦️فرشته مرگ در حالی که لبخند می‌زد گفت: من برای جدا کردن روح از بدن، محتاج به اجازه هیچ بنده‌ای نیستم و تو هم اگر خوب دقت کنی دار فانی را وداع گفته‌ای، خوب نگاه کن آن جسد توست که در میان جمع بر زمین مانده است. 🔷به پایین نگاه کردم. وحشت و اضطراب سراسر وجودم را فراگرفته بود. جسدم در میان اقوام و آشنایان بدون هیچ‌گونه حرکتی بر زمین افتاده بود و همسر و فرزندان و بسیاری نزدیکانم، در حالیکه در اطراف جنازه‌ام خیمه زده بودند، ناله و فریادشان به آسمان بلند بود،با خود اندیشیدم: اینان برای چه و برای که این‌گونه شیون می‌کنند؟! 🌷 ادامه دارد.. ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ @ef_zed_komeyl
برا خوشگلی گوشیاتون ....✨🕊
برا خوشگلی گوشیاتون ....✨🕊
برا خوشگلی گوشیاتون ....✨🕊
برا خوشگلی گوشیاتون ....✨🕊
"هَب لِی دُموعا لِلبُکاءِ عَلَیک ! به من اشك ببخش تا برایت گریه کنم .. @ef_zed_komeyl