خدا داره صدامون میزنه 🙃🌱 #به وقت اصفهان

مرحوم علی صفائی:« آنچه از اوست معیار افتخار ما نیست..»

⭕️همه از آرتین گفتید ولی از این خواهر داغدار چیزی نگفتید، علی رغم شوک بزرگی که بهش وارد شده بود از مسیر حق خارج نشد و با ضد انقلاب همراه نشد و حرفهای دشمن پسند نزد، رحمت خدا بر پدر و مادری که اینچنین فرزندانی تربیت کردن... ✍ مطیع قوامی

من که غیر از شما کسی رو ندارم....💔😭 #یا_مهدی #امام_زمان

ای‌کآش‌دغدغه‌های‌نبودنت‌مارا پریشان‌و‌آشفته‌میکردتا شاید...شاید‌لیاقت‌حضورت رامی‌دریافتیم..💔:(!

میخواد‌پربگیره‌دل‌عاشقم ولی‌بی‌تو‌دائم‌زمین‌میخوره..!'

یعنی حتی اگر در راه تنها باشیم... پیامبر خطاب به عمار : ای عمار اگر همه ی مردم راهی رفتند و علی راه دیگری را تو با علی باش..:!

دارم به این فکر میکنم که من بشدت بعده محرم ، منتظر ایام فاطمیه بودم .... حالا که داره تموم میشه چیکار کنم ؟ .... دردامونو کجا ببریم ؟.... دیگه که کنج روضه رو نداریم ..... کنج حرمت هم که بمون ندادی بابا رضا ..... 🙃💔😭🚶‍♀

"هنوز غمت برام تازگی داره... کربلایی‌‌‌سیدرضا نریمانی                      #فاطمیه  

آقا ... این شبا هرکدومتون هرجا رفتید همه رو دعا کنین . حتی اونایی که ازشون بد دیدید . به خدا بگید اون حواسش نبود ، من بخشیدمش ، توام منو ببخش ...... اون لا به لا که دارید همه رو دعا میکنید ، بنده ی حقیر هم فراموش نکنین . دمتون گرم ....🙃 آخه به قول مقام معظم رهبری : من هرچه دارم از فاطمیه دارم ...

میترسم این فاطمیه ، اون پازلایی که خیلی وقته تو زندگیم گم شده رو نتونم بگیرم ...... شما ها خیلی دلتون پاکه ... خواهر کوچیکتون رو یادتون نره .....

درسته آدم باید در برابر صحبتای یه سری آدمای بی انصافی که فقط بلدن بقیه رو خراب کنن و تهمت بهش بزنن و آبروشو ببرن ، هیچی نگه و به خدا بسپردشون و کلا بهشون اعتنا نکنه چون اصلا سلامت روانی ندارن این آدما ..... ولی ما آدما هم صبرمون تا یه جاییه ..... از یه جا به بعد دیگه بی تفاوت از کنار اینا رد نمیشی ، میمیری با هر کلمش ..... انشاالله به حق حضرت زهرا ، هممون به راه راست هدایت شیم و عاقبت بخیر شیم .....

شما مثلا فرض کنین بیان درمورد پدرتون یا برادرتون اینارو بگن .... کشش دارید بشنوید اینارو ؟ .... تراخدا بزارید آدما زندگیشونو بکنن .... تراخدا فکر نکنین کلمات و حرفای ما هیچ تاثیری تو زندگی آدما ندارن ....... تراخدا بیایید مواظب زبونمون باشیم .... تراخدا بیایید بهم رحم کنیم .... تراخدا ! .... خدانکنه زندگی کسی دست مردم بیوفته .....

-

مَن همانم که به آغوش ِتو آورد پناه ، بغلم کن که کسی جز تو نفهمید مرا :)"

حسین جان .. اگه بی‌معرفتی کردیم ببخشید !. برا همه مرام داشتیم ؛ برا تو نداشتیم ببخشید .. چرا هرکی بهش محل گذاشتی کربلا رفته ؟! چرا مارو نمیبری کربلا ؛ خسته شدیم میدونم باید التماس کرد .. چقدر ؟!:)💔 گمونم قهری با من ؛ محل نمیزاری حسین .. باشه دعوتم نکن نه من ؛ نه بین الحرمین :))💔

تو رحمت ِ واسعه ای تویی که امام ِ حسین ِ همه ای بی سبب نیست که همه دوست دارن تو قرار ِ علی ُ فاطمه ای :)!

و سلام بر او که می گفت: «خدایا تو را شکر میکنم که اشک را آفریدی که عصاره حیات انسان است» #شهید‌مصطفی‌چمران #شهیدانہ♥

💙😌🦋💪+ -اینو دیروز ناشناس فرستاده بودن من ندیدم ... خیلی ممنونم از شما بخاطر قلب مهربونت💙 حالا چرا قلب آبی؟😅

دشمنان‌بدانند!اگرازسرهایمان‌کوه‌هاهم بسازندهرگزاجازه‌نمیدهیم‌که‌فرزندانمان درتاریخ‌بخوانند:"خامنه‌ای‌تنهاماند..."

_

از عهد ِ آدم تا من که هر دم غم بر سر ِ غم می گذارم آن غمگسار ِ غمگساران را به جان خواندیم وز راه و بی راه عاشق وش از قرنی به قرنی سوی او راندیم وان آرزوانگیز ِ عیار هر روز صبری بیش می خواهد ز عاشق دیدار را جان پیش می خواهد ز عاشق وانگه که رویی می نماید یا چشم و ابرویی پری وار بازش نمی دانند نقشش نمی خوانند دل می گریزانند ازو چون وحشتی افتاده در آیینه ی تار ! هرگز نیامد بر زبانم حرف ِ نادلخواه اما چه گفتم ؟ هر چه گفتم ، آه پای سخن لنگ است و دست واژه کوتاه است از من به من فرسنگ ها راه است خاموشم اما دارم به آواز ِ غم خود می دهم گوش وقتی کسی آواز می خواند خاموش باید بود غم داستانی تازه سر کرده ست اینجا سراپا گوش باید بود : درد از نهاد ِ آدمیزاد است ! آن پیر ِ شیرین کار ِ تلخ اندیش حق گفت ، آری آدمی در عالم ِ خاکی نمی آید به دست ، اما این بندی ِ آز و نیاز ِ خویش هرگز تواند ساخت آیا عالمی دیگر ؟ یا آدمی دیگر ؟ ... ای غم ! رها کن قصه ی خون بار ! چون دشنه در دل می نشیند این سخن اما من دیده ام بسیار مردانی که خود میزان ِ شأن ِ آدمی بودند وز کبریای روح برمیزان ِ شأن ِ آدمی بسیار افزودند آری چنین بودند آن زنده اندیشان که دست ِ مرگ را بر گردن ِ خود شاخ ِ گل کردند و مرگ را از پرتگاه ِ نیستی تا هستی ِ جاوید پُل کردند ای غم ! تو با این کاروان ِ سوگواران تا کجا همراه می آیی ؟ دیگر به یاد ِ کس نمی آید آغاز ِ این راه ِ هراس انگیز چونان که خواهد رفت از یاد ِ کسان افسانه ی ما نیز ! با ما و بی ما آن دلاویز ِ کهن زیباست در راه بودن سرنوشت ِ ماست روز ِ همایون ِ رسیدن را پیوسته باید خواست ای غم ! نمی دانم روز ِ رسیدن روزی ِ گام ِ که خواهد بود اما درین کابوس ِ خون آلود در پیچ و تاب ِ این شب ِ بن بست بنگر چه جان های گرامی رفته اند از دست ! دردی ست چون خنجر یا خنجری چون درد این من که در من پیوسته می گرید در من کسی آهسته می گرید.. *شاعر : هوشنگ ابتهاج

* شعر خوانی استاد ابتهاج.

یکی از قشنگ ترین عددای زندگی من 🙃🚶‍♀

لبریزشوق‌بودڪہ‌درگوش‌محسنش، یڪ‌ روزعلۍاقامہ‌بخواند؛امانشد:)))!