فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جمع آوری پرچمها و مفاتیح از حرم حضرت رقیه (س) به دستور تحریر الشام
#سوریه
📌متن شبهه :
حالا که دولت بشار سقوط کرده، خون شهدای مدافع حرم به هدر رفت!
🔆 پاسخ شبهه :
1⃣ ثمرات خون شهدای مدافع حرم:
✔️ جلوگیری از رشد سریع داعش و در نتیجه حفظ حداقل ده سال امنیت برای منطقه.
✔️ حفظ امنیت اماکن مقدسه که اگر لحظه ای دست دواعش در آن زمان به آنجا میرسید اونجا رو به صورت کامل تخریب میکردن.
-حفظ امنیت ایران.چون همه ی رده های بالایی نظامی داعش هدف اصلیشون رو ایران اعلام میکردند.
✔️ شکست آمریکا و اسرائیل در منطقه و در نتیجه تضعیف اسرائیل و قدرت یابی ایران.
2⃣ مگه قراره هر مقاومتی تبدیل به پیروزی بشه تا خون شهید هدر نره؟!
⁉️ اگر عدهای شهدا مثلا ده سال خرمشهر را حفظ کنند و بعد به هر دلیلی سقوط کند خونشان هدر شده است؟!!
⁉️یعنی هرکس برای حفظ هرچیز تلاش کرد باید مادامالعمر آنجا بیمه شود؟!
⁉️ مثلا الان خون یاران امام حسین هدر رفت؟یا مثلا شهدای عملیات کربلای چهار تو جنگ ایران و عراق خونشون هدر رفت؟
مدافعین حرم اقلا ده سال محور مقاومت را بیمه کردند تا امروز اسرائیل به ضعیفترین حالت خود برسد؛
خون شهید هیچ وقت هدر نمیره.
3⃣ سپاه در هر برهه براساس وظیفه اش عمل میکنه. یه بار حسینی وار همه رو میبره تو دل میدون نبرد، شهیدم میده، هزینهام.
یه بارم براساس دوراندیشی و شرایط زمانه همون خاکی رو که تا دیروز براش جون میداد رو خالی میکنه و میاد عقب.
4⃣ تاکتیک امام حسین تو روز عاشورا همون تاکتیک امام حسن تو روز صلح با معاویه است.
تاکتیکها تغییر میکنند ولی راهبردها هرگز...
#شبهه #سوریه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
-تولدت مبارک سید جانـم💔🥀
#رئیس_جمهور_شهید
#رهبر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تروریستها در حال کندن پرچم ها از دیوارهای حرم حضرت رقیه سلام الله علیها
#سوریه
💢گزارش ۲ رسانه غربی؛ اینستاگرام عامل احساس حقارت و بدبختی!
🔻مجله آمریکایی تایم در گزارشی نوشت: نتايج یک مطالعه بر روى جوانان و نوجوانان نشان میدهد اینستاگرام بدترین شبکه اجتماعی از لحاظ تاثیرات منفی بر روی سلامت روان جوانان است.
🔺طبق این تحقیق کاربران این شبکه اجتماعی ۶۳٪ بیشتر از کاربران دیگر شبکههای اجتماعی احساس بدبختی میکنند.
•┈┈••✾••┈┈•
✔️حجتالاسلام محمد کرباسی
https://eitaa.com/joinchat/3069379539C268a435227
قضیه سوریه برای مسئولان ما باید مایه #عبرت باشد
رهبرانقلاب❤️
#وعده_صادق #سوریه
7.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻آقای اردوغان شما اصلا رو نقشه نیستی 😄
این یک دقیقه رو حتما حتما ببینید .
قضیه سوریه برای مسئولان ما باید مایه #عبرت باشد
رهبرانقلاب❤️
#وعده_صادق #سوریه
هدایت شده از "حــدیــث عــشـــق"🇵🇸🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. امثالِ شهید بابکنوری و مدافعین حرم به همین خاطر رفتن سوریه 🌿
.
شهید جمهور عزیز ما ..
به اندازهی تمام قدرنشناسی
که در حقتون شد، تولدتون مبارك :)))
هرچند میلاد اصلی شما شهدا
لحظهی مبارک شهادته ؛
سید عزیز، به همون لحظهی
مبارک شهادت، ما رو حلال کن
و دعاگوی ما باش ..
#شهید_رئیسی
تولدت مبارک ؛
مردی که هنوز در قابِ بیجانِ شبکهٔ خبر به
دنبال تو میگردیم و چشم های ما به
نبودنت عادت نکرده و نمیکند .
#شهیدرئیسی | #سید_ابراهیم .
هدایت شده از 🇮🇷 دلـتنـگـ♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلشوره این روزای ما...
🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼
به نام خدا
رمان واقعی«تجسم شیطان»
#قسمت_اول🎬:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه می برم به خدا از شر شیطان رانده شده، پناه می برم به درگاه امن پروردگارم از شر جنیان و ایادی شیطان، پناه می برم به خداوند از شر آدمیان ابلیس صفت، پناه می برم به منبع خوبی ها از شر هر چه ظلمت و بدی ست.
فاطمه کتاب را بست و دستانش را از هم باز کرد به پشتی صندلی تکیه داد، نفسش را آرام آرام بیرون داد، ذهنش را از تمام وقایع تلخ این چند ماه اخیر خالی کرد و دیگر نه میخواست به حرف های ناحق و نیش دار مادر شوهرش فکر کند و نه به رفتار سرد دوست و آشنا و نه حتی به جیغ های شبانهٔ پسر کوچکش حسین که نمی دانست از چیست؟
فاطمه می خواست فقط به موضوع کتاب پیش رویش فکر کند تا این آرامش به دست آمده بعد از چند هفته ورزش و مطالعه را از دست ندهد.
و ناخودآگاه احساس شادی و نشاطی درونی به او دست داد، به ساعت منبت کاری که اسامی دوازده امام بر رویش حکاکی شده بود و بر دیوار روبه رویش خودنمایی می کرد، نگاهی انداخت.
با شتاب از جا بلند شد، نزدیک آمدن همسرش روح الله بود، باید ناهار را حاضر میکرد و میز غذا را میچید تا وقتی همسرش رسید، قورمه سبزی را که خیلی دوست داشت نوش جان کند، باورش نمی شد این مطالعه و ورزش ، حتی روی ارتباطش با روح الله هم تاثیر بگذارد، فاطمه به یاد می آورد که چند ماه پیش دوست نداشت حتی به چهره همسرش نگاه کند، نمی دانست این احساسات از کجا نشأت می گرفت، اما واقعا وجود داشت و او بی دلیل از همسر عزیزش نفرت داشت.
میز غذا را چید و بچه ها را صدا زد: حسین، عباس، زینب بیاین ناهار
بچه ها که انگار منتظر همین ندا بودند یکی پس از دیگری داخل آشپزخانه شدند.
در همین هنگام صدای چرخش کلید در به گوش رسید و فاطمه متوجه آمدن همسرش شد، سبد نان دستش را روی میز گذاشت، نگاهی توی شیشهٔ کابینت روبه رو به خودش انداخت و چشمان مشکی و درشتش شادتر از همیشه در صورتش می درخشید، دستی به موهای نرم و بلندش کشید و بدو خودش را به در هال رسانید تا حالا که حال و هوایش خوب شده، این احساس را به دیگران هم منتقل کند و مانند سالهای اول زندگی مشترکش به استقبال روح الله رفت.
در باز شد، فاطمه جلوی در تا کمر خم شد و مانند ایرانیان باستان، یک دست روی شکم و یک دست هم به جلو دراز کرد و گفت: سلام سرورم به ملک پادشاهی خود خوش آمدید..
و صدای خسته همسرش درگوشش پیچید: سلام فاطمه، به به چه استقبال گرمی!
فاطمه لحن خسته روح الله، ناراحتش کرد، انگار انتظار داشت شوهرش بیش از این با کلام گرمش تحویلش بگیرد، سرش را بالا گرفت و تا نگاهش به نگاه محزون روح الله افتاد، تمام شور و نشاطی که داشت به یکباره دود شد و برهوا رفت، اما سعی کرد به روی خودش نیاورد پس دستش را جلو برد و عبای روح الله را از شانه های پهن و مردانهٔ او برداشت و گفت: بیا میز ناهار را چیدم..
ادامه دارد..
📝به قلم:ط_حسینی
براساس واقعیت