eitaa logo
احسان تبریزیان
982 دنبال‌کننده
138 عکس
106 ویدیو
9 فایل
این کانال جهت به اشتراک گذاشتن و نشر اشعار و معارف اهلبیت تشکیل شده است. نظرات شما یاری دهنده ماست...
مشاهده در ایتا
دانلود
32.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚩شور ملیکه عشق، خواهر سلطان 🔻با نوای: کربلایی حمیدرضا علیمی 🖌شعر و نغمه: احسان تبریزیان 🔹هیئت خادم الرضا علیه السلام قم-سال ۱۳۹۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺تبدیل عکس به ویدیو با استفاده از هوش مصنوعی ✅ ابزار مورد استفاده : سایت Ruwaml.com 👈برای آشنایی بیشتر با ابزار های مختلف هوش مصنوعی با ما همراه باشید @DaHooMa Dahooma.ir
🚩جلسه ماهانه جمعی از ستایشگران شهر اصفهان 🗓۶ آبان ۱۴۰۲
واکنش حاج محمود کریمی به حواشی یک مصاحبه خبرساز 🇮🇷 ایران برای همه ایرانی‌هاست. 🇮🇷
35.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚩سرود همخوانی مردم اصفهان در دیدار سال ۱۴۰۱ با رهبر معظم انقلاب (مدظله العالی) 🌷به مناسبت ۲۵ آبان سالروز تشییع ۳۷۰ شهید گلگون کفن در شهر اصفهان 🎙به نفس: 🎚ملودی: 🖌شعر: آقایان 🆔@ehsantabriziyan
احسان تبریزیان
🚩سرود همخوانی مردم اصفهان در دیدار سال ۱۴۰۱ با رهبر معظم انقلاب (مدظله العالی) 🌷به مناسبت ۲۵ آبان س
آماده شد دنیای ما/ روشن شده فردای ما در غربت آخر زمان/ یابن الحسن آوای ما میان همهمه / به گوش مردم جهان رسیده زمزمه می آید از سفر/ امید کربلائیان عزیز فاطمه نذر راهت جان‌های ما عجل عجل یا مولانا 💠💠💠💠💠💠💠💠 ما لشگر صاحب زمان/ دل کنده‌ایم از نام و نان آماده تر از هر زمان/ سرباز توست نصف جهان زمان فتنه‌هاست/ زمان امتحان عاشقان کربلاست فدایی توایم/ همین فدایی تو بودن آرزوی ماست با تو تا قدس/ هستیم همراه ما پیروزیم/ ان‌شاالله 💠💠💠💠💠💠💠💠 مانند کوه ایستاده ایم/ رودیم اگر سر زنده ایم دنیا اگر دشمن شود/ تا زنده ایم رزمنده ایم لوای عزتیم/ما وارث حماسه های بی نهایتیم تا آخرین نفس/همیشه سر سپرده ی خط ولایتیم تا پای جان/ با ایرانیم پای عهد/ خود می مانیم 💠💠💠💠💠💠💠💠 همشهری خرازی و / ردانی و حاج همتیم در سنگر علم و هنر / تا پای جان در خدمتیم تبر می آوریم/ درخت ظلم را ز ریشه در می آوریم قوی و متحد/ شب سیاه فتنه را به سر می‌آوریم  ای جلوه ی ایران از تو جان از ما و فرمان از تو
علیهاالسلام فرازی از یک الا که مقدم تو مژدۀ سعادت داشت به خاک‌بوسی راهت فرشته عادت داشت سلام بر تو که ماه جمادی الاول ز جلوۀ تو به رخ، هالۀ مسرّت داشت... سلام بر تو و بر هر زنی که از آغاز به پاس پیروی‌ات از حجاب زینت داشت تو از همان شجر پاک عصمت آمده‌ای که ریشه در دل قرآن و جان عترت داشت تو دست‌پرور آن مادر گران‌قدری که قلب پاک پیمبر به او ارادت داشت تو سر بر آینۀ سینه‌ای گذاشته‌ای که بوسه‌گاه نبی بود و عطر جنت داشت تو زیر سایۀ آن گلبُنی بزرگ شدی که هر چه داشت شکوفایی از نبوت داشت ندیده دیدۀ تاریخ چون تو بانویی که حق به گردن آزادی و عدالت داشت چه بانویی که پس از دختر رسول الله به هر زنی که تصوّر کنی شرافت داشت چه بانویی که ز فیض هدایت معصوم مقام و منزلتی هم‌تراز عصمت داشت چه بانویی که صبوری نمود چون زهرا چه بانویی که به قدر علی شهامت داشت چه بانویی که به حدّ کمال در همه حال اراده داشت، وفا داشت، عزم و همّت داشت... چه بانویی که همه عمر در نیایش شب هزار بار ز خود تا خدای هجرت داشت... دل تو بود پر از التهاب شوق حسین که لحظه لحظۀ عمرت از این حکایت داشت حسین نیز به شایستگی نثار تو کرد هر آنچه عاطفه و التفات و رأفت داشت نبود حاجت بوسیدن گلوی حسین حسین با تو هزاران هزار حجت داشت حسین از تو جدایی نداشت در هر حال مگر به خاطر اُنسی که با شهادت داشت... من و مکارم اخلاق زینبی؟ هیهات! کجا برابر خورشید ذره جرأت داشت تو آن یگانه اسیری که در چهل منزل به دوش خستۀ خود کوهی از رسالت داشت تو خطبه خواندی و بر هم زدی اساس ستم ستمگر از سخنت جا به خاک ذلّت داشت تو خطبه خواندی و در چهره‌ات تجسم یافت علی که در سخنش آیت فصاحت داشت محمدجواد_غفورزاده
پائین تر از آنیم زبالا بنویسیم یا اینکه بخواهیم شما را بنویسیم ما کوزه ی اندیشه مان کمتر از آن است تا اینکه بخواهیم ز دریا بنویسیم آنقدر به ما وقت ملاقات ندادند تا گوشه ی چشمی ز تماشا بنویسیم ما را لُلُلُک  لُکنت محض آفریدند تا مدح تو با لهجه ی موسی بنویسیم هر جا که حسین ابن علی حک شده باید زیرش مددی زینب کبری بنویسیم از وسعت نوری بنویسیم که تابید ای نقطه ی تاریک حوالی تو خورشید بسیار شنیدیم ولی کم ز تو گفتند ناگفته زیاد است اگر هم ز تو گفتند نُه ماه تو در کالبد فاطمه بودی گاه متولد شدنت عالمه بودی از چهره ات اینگونه گرفتند نتیجه هم مادر و هم دختر زهراست خدیجه بر روی زمین از تو بگوییم چگونه ای شیوه ی تفسیر تو در عرش نمونه لب باز کنی هرچه نفس بند میآید از حنجرت آیات خداوند میآید پیوند صمیمانه ی دریا زده بر باد آرامش آمیخته با لهجه فریاد قول تو فصیح است بدانگونه که زهرا این غرش شیر است همانگونه که مولا دستی به در قلعه ی خیبر زد و از جا لا حول ولا قوه ای وای مبادا...  ای کوفه بخاطر بسپار این عظمت را در دست اگر تیغ دو صد مرد ندارد برپای اگر از تاختنش گرد ندارد پیشانی او پارچه زرد ندارد این دختر مولاست همآورد ندارد ای کوفه بخاطر بسپار این عظمت را گاهی که به ناگاه گذر میکند از راه با طرز وقاری که برش کوه شود، کاه خورشید فراروی وی و پشت سرش ماه جز این نبود منزلت دختر یک شاه ای کوفه به خاطر بسپار این عظمت را ای کوفه چه زود این همه از یاد تو پر زد این لکه ی ننگ از چه ز دامان تو سرزد زینب که دمی راهی بازار نمیشد از معجر او باد خبر دار نمیشد اکنون به چه جرم است وِ را کوچه به کوچه... دشنام ، تماشا، سر بر نیزه، چه و چه از گریه ی بر دختر حیدر بنویسیم یک مرتبه خواهر دو برادر بنویسیم *حسین رستمی*
گفتم از کوه بگویم قدمم می‌لرزد از تو دم می‌زنم اما قلمم می‌لرزد هیبت نام تو یک عمر تکانم داده‌ست رسم مردانگی‌ات راه نشانم داده‌ست پی نبردیم به یکتایی نامت زینب کار ما نیست شناسایی نامت زینب من در ادراک شکوه تو سرم می‌سوزد جبرئیلم همۀ بال و پرم می‌سوزد من در اعماق خیالم... چه بگویم از تو من در این مرحله لالم چه بگویم از تو چه بگویم؟! به خدا از تو سرودن سخت است هم علی بودن و هم فاطمه بودن سخت است چه بگویم که خداوند روایتگر توست تار و پود همه افلاک نخ معجر توست روبروی تو که قرآن خدا وا می‌شد لب آیات به تفسیر شما وا می‌شد آمدی شمس و قمر پیش تو سوسو بزنند تا که مردان جهان پیش تو زانو بزنند چشم وا کردی و دنیای علی زیبا شد باز تکرار همان سورۀ «اَعطینا» شد عشق عالم به تو از شوق مکرر می‌گفت به گمانم به تو آرام پیمبر می‌گفت: بی‌تو دنیای من از شور و شرر خالی بود جای تو زیر عبایم چقدر خالی بود
زینب آن بانوی عظمایی که دست قدرتش کهکشان چرخ را بر پا طناب انداخته شمسه ی کاخ جلال و رفعتش از فرط نور مهر عالمتاب را از آب و تاب انداخته دختر مرد دو عالم آنکه گاه خشم خویش رعشه بر این چار مام و هفت باب انداخته این همان بانوست کز نطق و بیان همچون علی انقلاب از کوفه تا شام خراب انداخته مرتضی از تیغ آتشبار راس کوفیان در یم خون روز هیجا چون حباب انداخته دخترش در کوفه از تیغ زبان چون ذوالفقار مغز جان خصم را در التهاب انداخته گر زبانش ذوالفقار حیدری نبود چرا؟ خصم را در دل شرر همچون شهاب انداخته همتش چون بازوی خیبر گشای حیدری بارگاه کفر را در انقلاب انداخته کشتی دین کربلا شد غرق از طوفان کفر همت زینب ز نو آن را برآب انداخته حلم او صبر وتوانایی زدست صبر برد علم او ازدست هر دانا کتاب انداخته تا قیامت وصف او (موزون ) اگر گویم کم است زانکه حق او را چو خود در احتجاب انداخته موزون اصفهانی
به وقت خطبه خوانی مثل حیدر می شود زینب به هفده معجزه بر نی پیمبر می شود زینب من از نامش که زینت بر علی گشته ست فهمیدم زمانی زینت الله اکبر می شود زینب زمین باید بگردد تا ابد دور چنین بیتی که درآن مادرش زهرا و دختر می شود زینب سه تا آیه سه دفعه مادری پیش سه تا حجت به علم جَفْر، اینجا شرح کوثر می شود زینب حباب دور مصباح الهدی چون می شود عباس به کشتی نجات خَلق لَنگَر می‌ شود زینب خودش یک لشکر است از کربلا تا شام، دروقتش؛ دل آور، جنگ آور، آب آور می شود زینب به این نکته توجه کن اگر که در وفاداری؛ برادر می شود عباس، خواهر می شود زینب پس از حیدر اگر بابا، پس از زهرا اگر مادر پس از عباس هم قطعا برادر می شود زینب همانگونه که از اول به یادش مانده از کوچه دم آخر میان خیمه مادر می شود زینب دوتا روح است دریک جسم وقت بوسه از حنجر که یک آن فاطمه یک آن دیگر می شود زینب