eitaa logo
احسان تبریزیان
987 دنبال‌کننده
138 عکس
107 ویدیو
9 فایل
این کانال جهت به اشتراک گذاشتن و نشر اشعار و معارف اهلبیت تشکیل شده است. نظرات شما یاری دهنده ماست...
مشاهده در ایتا
دانلود
1_1219943004.mp3
9.98M
🔹سخنرانی حجت‌الاسلام والمسلمین میرزا محمدی پیرامون شخصیت حضرت سکینه بنت الحسین علیها السلام
📌 سندی تاریخی و کهن از عقیده شیعه به شهادت حضرت زهرا سلام‌الله علیها و شهادت حضرت محسن علیه‌السلام به اعتراف علمای اهل‌ سنت 📌 📎 «ضرار بن عمرو الغطفانی» از متکلمان معتزلی و مشهور اهل‌ سقیفه در قرن دوم هجری و معاصر با  امام کاظم و امام رضا علیهماالسلام بوده است. وی در کتاب «التحریش» و در بیان عقاید شیعیان آن زمان می‌گوید: 📎 «آن‌ها اعتقاد دارنـد ابوبکر و عمر به فاطمـه سلام‌الله علیها  ظلم کردنـد و طوری به ایشان آسیب رساندند که بر اثر شدت ضربه، فرزندشان سِقط شد» 📎 آنچه که از کلام غطفانی به خوبی استفاده می‌شود این است که شیعیانی که در قرن دوم هجری و در دوران حیات امـام کاظـم و امـام رضـا علیهماالسلام زندگی می‌کردند، معتقد به ضرب حضرت زهرا سلام‌الله علیها و شهادت فرزندشان حضرت محسن علیه السلام بوده‌اند و این عقیده رایج شیعیان بوده است. 📕 کتاب «التحریش» تألیف «ضرار بن عمرو الغطفانی(قرن دوم هجری)» نسخه نگهداری شده در کتابخانه شهر شهاره ـ یمن کتابت شده در سال ۵۴۰ هـ ق
یازده بار جهان گوشه ی زندان کم نیست کنج زندان بلا گریه ی باران کم نیست سامرائی شده ام، راه گدایی بلدم لقمه نانی بده از دست شما نان کم نیست قسمت کعبه نشد تا که طوافت بکند بر دل کعبه همین داغ فراوان کم نیست یازده بار به جای تو به مشهد رفتم بپذیرش به خدا حج فقیران کم نیست زخم دندان تو و جام پر از خون آبه ماجرائی است که در ایل تو چندان کم نیست بوسه ی جام به لب های تو یعنی این بار خیزران نیست ولی روضه ی دندان کم نیست از همان دم پسر کوچکتان باران شد تاهمین لحظه که خون گریه ی باران کم نیست در بقیع حرمت با دل خون می گفتم که مگر داغ همان مرقد ویران کم نیست سید حمیدرضا برقعی
تشنه لب بود ولی تشنه به گودال نرفت دست و پا زد پسر و مادرش از حال نرفت تا پدر آب طلب کرد پسر آب آوَرد آتشی عصرِ عطش جانبِ اطفال نرفت زهر خون بر جگرش کرد ولی هیچ کسی به سراغِ حرم و غارت اَموال نرفت پایِ شعله به حَریم کرمَش باز نشد از حرم شکر خدا معجر و خلخال نرفت دست های پسرش بسته نشد بعد از او دختری پایِ سرَش یکسره از حال نرفت سامرا گریه کنِ کرب و بلا شد امّا ندبه خوانِ تو به سردابِ تو امسال نرفت حسین ایمانی
🩸 به خانهٔ علیه‌السلام 🩸 🥀 پس از دفن پیکر مطهر علیه‌السلام، به دستور خلیفه، به خانه آن حضرت هجوم آوردند... 🥀 مرحوم شیخ صدوق در «کمال‌الدین» می‌گوید: وقتی که خبر شهادت امام حسن عسکری علیه‌السلام در سامراء پیچید: 🥀 فَصَارَتْ سُرَّ مَنْ رَأَی ضَجَّةً وَاحِدَةً: «مَاتَ ابْنُ الرِّضَا» 🥀 سامراء، یک پارچه عزادار شد؛ ضجه و فریاد، تمام شهر را فرا گرفت و همگی ناله می‌زدند: «ابن الرضا علیه‌السلام از دنیا رفت» 🥀 وَبَعَثَ السُّلْطَانُ إِلَی دَارِهِ مَنْ یُفَتِّشُهَا وَیُفَتِّشُ حُجَرَهَا، وَخَتَمَ عَلَی جَمِیعِ مَا فِیهَا، وَطَلَبُوا أَثَرَ وَلَدِهِ 🥀 سلطان، مأمورانی را فرستاد تا خانه امام علیه‌السلام را تفتیش و بازرسی کنند و درب تمام اطاق‌ها را مهر و موم کنند و دستور داد که از فرزندش جستجو نمایند. [ تا او را به برسانند، و نسل را منقطع کنند ] 🥀 وَجَاؤُوا بِنِسَاءٍ یَعْرِفْنَ الْحَبَلَ فَدَخَلْنَ عَلَی جَوَارِیهِ فَنَظَرَ إِلَیْهِنَّ 🥀 پس به خانه حضرت هجوم بردند، و چند مأمور را همراه با زنانی که وارد به حمل و بارداری زنان بودند آوردند و به آنها مأموریت دادند که بازرسی کنند، کدام یک از زنان و کنیزان آن جناب باردار است! 🥀 امّا ... 🥀 تَسابَقَ الْقَوْمُ عَلى نَهْبِ بُيُوتِ آلِ الرَّسُولِ وَ قُرَّةِ عَيْنِ الْبَتُولِ، حَتى جَعَلُوا يَنْتَزِعُونَ مِلْحَفَةَ الْمَرْاءَةِ عَنْ ظَهْرِها 🥀 لشكر اشقياء، در به خیام آل‌رسول و قرة‌العين بتول، بر یکدیگر پیشی می‌گرفتند و كار به جايى رسيد كه از سر زنها معجر مى‌ربودند. 🥀 ...ثم أُخْرَجوا النِّساءَ مِنَ الخَيْمَةِ وَاشْعَلُوا فِيهَا النّارَ، فَخَرَجْنَ حَواسِرَ مُسْلَباتٍ حافياتٍ باكياتٍ 🥀 پس از خيمه‌ها، زنان آل‌طاها را از خيمه‌ها بيرون نمودند و ظلم و عدوان بر آن خيمه‌ها بر افروختند و زنان با پاى برهنه و غارت زده و گريه كنان، بيرون آمدند. : 📕 کمال‌الدین، جلد ۱ صفحه ۱۲۰ 📕 لهوف، صفحه ۱۶۹
🔻 همه علیهم‌السلام، علیه‌السلام است 🔻 🥀 راوی می‌گوید: به رفتم و دیدم که قیامتی بر پا شده... 🥀 پرسیدم چه خبر است؟! 🥀 گفتند صلوات‌الله علیه از دنیا رفته... 🥀 با خود گفتم: آیا خدا حجتی بعد از او قرار داده است؟! 🥀 ناگهان دیدم کودکی از خانه آمد، که روی نورانی و خیره کننده‌ای داشت، و محزون بود و گریه می‌کرد! 🥀 نزد من آمد و پیشانی‌ام را بوسید و فرمود: ای سعید؛ من حجت خدا بر تو هستم! 🥀 عرض کردم: از چه بین این همه جمعیت پیشانی مرا بوسیدی، ای مولای من؟! 🥀 فرمود: به جهت آنکه تو دار جدّم صلوات‌الله علیه هستی... 🥀 سپس فرمود: به من سلام برسان و بگو: برپایی ماتم جدّم صلوات‌الله علیه را در روزهای و فراموش نکنند. 📕 مقتل بیاض، نسخه خطی، صفحه ۲۲۳
4_5798632756464325284.mp3
8.33M
🎧 ▪️ حضرت صلوات‌الله علیه ▪️ حجةالاسلام حنیفی
عزایش رستخیز روضۀ ماست عطش هم اشک‌ریز روضۀ ماست امام از کودک خود آب می‌خواست همین جمله گریز روضۀ ماست 📝
حسن شدی که کریمان فقط دوتا باشند دوتا کریم در عالم برای ما باشند حسن شدی که اگر از بقیع برگشتند کبوتران، همه راهی سامرا باشند
لبان تشنه اش وقتی تکان خورد عطش بر حنجر و بر استخوان خورد به لبهای تو ظرف آب ميخورد لبِ ارباب چوب خیزران خورد
سیرتش نه درحقیقت صورت دنیایی اش ماه را شرمنده ی خود می کند زیبایی اش می چکد نهج البلاغه ازلب پایینی اش می چکد آیات قرآن از لب بالایی اش لحظه لحظه خیر او حتما به مردم می رسد آن کسی که«جامعه» بوده دم لالایی اش جامعه،«عجِّل فرج» به به چه تلفیقی شده ست نسبت فرزندی اش با نسبت بابایی اش سیزده دیگر برای هیچ کاری نحس نیست یازده در ذکر بالا می رود کارایی اش نوکر اربابم و یک بخش از آقایی ام ریشه دارد بی برو برگرد در آقایی اش طعم توحید و امامت را به هم آمیخته نیمه ی مکّی او با نیم سامرّایی اش هرقَدَر که خسته باشی بعد از آن دیوارها رو به راهت می کند یک استکان از چایی اش از حرم برگشته می داند که وقت بازگشت چایی دوم دو چندان می شود گیرایی اش چون که تنها می روی هرگز به سامرّا نرو چون خجالت می کشد تنهایی از تنهایی اش
سامرا، از غم تو، جامه‌دران است هنوز چشم «نرگس» به جمالت، نگران است هنوز دل شهزاده‌ی روم، آینه‌ی دلبری‌ت تاک‌ها مست تو و این لقب عسکری‌ت پسر حضرت هادی! به فدایت پدرم پدر حضرت مهدی! به فدایت پسرم حج نرفتی تو، ولی قبله‌ی حاجات شدی تو خودت، عین صفا، مشعر و میقات شدی کعبه، یک چاردهم، بی تو صفا کم دارد بی تو، یک چاردهم، عطر خدا کم دارد ماه زیبا ! حسنِ دوم زهرا ! برخیز مهدی‌ت دل نگرانت شده، بابا ! برخیز باز هم جانِ جهان را، تو در آغوش بگیر صاحب عصر و زمان را، تو در آغوش بگیر روی زانو بنشان آینه‌ی طاها را تو ببوس از طرف ما، پسر زهرا را غم پرپر شدنِ چون تو کریمی، سخت است به رقیه قسم! آقا ! که یتیمی سخت است