میفرمایند : دلت را خانهٔ امیرالمومنین کن ،
خانهی علی را زهرا جارو میزند . .
ضربه ای زد عدو ، فرق سرش ریخت به هم . .
رستگار شد علی ، هستی ما ریخت به هم :)
هدایت شده از خانمِمعراج ؛
' علی آرام شد؛ اما جهان از گریه بیتاب است ؛
زمین از غصه لبریز و زمان از گریه بیتاب است . . !
هدایت شده از - معراجِحسین؏ ؛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الحمدالله . .
حال ِ مارا ك به هجرانِ تو عادت کردیم
باورِ وعده ی دیدار به این روز انداخت . .
May 11
هدایت شده از خانمِمعراج ؛
من خطاب به روحم :
تا محرم تحمل کن .
تا محرم تحمل کن .
تا محرم تحمل کن .
تا محرم تحمل کن .
تا محرم تحمل کن .
از کربلا برگشته بود ، هر روز آواره تر میشد ، هر روز شکسته تر میشد ، کارش شده بود
وسط روضه هق هق کردن و تکرار دوتا جمله :
من اگه میدونستم آواره میشم برنمیگشتم حسین !
من اگه میدونستم انقدر طول میکشه برنمیگشتم حسین . .
حرمت را میگیرم وصل میشوم به روضهی منورهات. میگذارم روی اسپیکر ، هیاهو میپیچد روی سجادهام ، صدای زنها و مردهایی کیلومترها دورتر از من در کنار تو ، به بُعد مسافت. سجادهام پُر میشود از گلههاشان ، بغضهاشان ، دردهاشان ، پُر میشود از زلال استجابتِ چشمهایی ك عاشقت هستند و اما من . .
بگذار امشب نفسِ سلامِ من هم پیچیده باشد میان حرمت ، تاب خورده باشد میان چلچراغهایت و رسیده باشد به مهربانیات . . رخصت بده زانو بزنند نفسهایم در مقابلِ رأفتت ك دلتنگی امان بریده از تك تكشان . .
یك چیزی مینشیند ته گلویم ، قطع میکنم قطع نمیشود بیتابیِ از حد گذشتهی این تا همیشه گدایِ محضرت :
- مِنَالغریب ؛
چشماش کم سو شده بود ، کمرش خمیده بود
اما همیشه پای علم اربابش بود ، یه بار بهش
گفتم : حاجی شما چندبار کربلا رفتی ؟
بهم نگاهی انداخت و لبخندی زد و گفت :
گر میسر نیست مارا کام او ،
عشق بازی میکنیم با نام ِ او . .