✅دلیل نیاز به مذهب
🔶 استاد #علی_صفایی_حائری
💠در برابر این سؤال ، که آیا مذهب ضرورت دارد و لزومی دارد ، باید پرسید برای چه و در کجا و در چه زمینه ای ؟ برای این زندگی مُرفه و منظم و حیوانی ، نه فقط مذهب ضرورت ندارد که عقل و فکر هم لازم نیست؛ چون در کندو؛ غریزه ی زنبور ، نظم و عدالت و رفاه را عهده دار شده است ، اما برای زندگی انسانی و شکوفا شدن استعداد ها ؛ هم به مذهب نیاز هست و هم به اندیشه و فکر .
💠 درست مثل این که بپرسی آیا جنین به دست و پا و چشم و گوش و زبان احتیاج دارد ؟ آیا این ها برای او ضرورت دارد ؟ جواب این است که برای چه و در کجا ؟ در محدوده ی رحم ، نه دست و پا و زبان می خواهد و نه شش و شکم و معده . او در رحم به بیش از جفتش نیاز ندارد اما برای زندگی بیرون از این محدوده نه تنها به این همه که به ابزار و وسایل دیگری هم نیازمند است و به نیروهای عظیمی احتیاج دارد
💠همان طور که از سرمایه های عظیم انسان از عقل و فکر و وجدان و آزادی او کشف می کنیم که زندگی انسان محدود به این محدوده ها نیست ؛ از آن جا که انسان بی نهایت استعداد دارد ناچار بی نهایت ادامه دارد و برای این زندگی گسترده به مذهب و به رهبری و قانون گذاری نیاز می افتد
📚 #اندیشه_من (ص ۵٨)
🌿 @einsad
✅ولایت علی....
🔶استاد #علی_صفایی_حائری :
ولايت على، نه على را دوست داشتن كه فقط على را دوست داشتن است. ٢
ولايت على، على را سرپرست گرفتن و از هواها و حرفها و جلوهها بريدن است. و اين ولايت، ادامهى ولايت حق است و دنبالهى توحيد، ٣ آن هم توحيدى در سه بعد؛ در درون و در هستى و در جامعه؛ كه توحيد در درون انسان، هواها و حرفها و جلوهها را مىشكند؛ هواهاى دل و حرفهاى خلق و جلوههاى دنيا را.
و در جامعه طاغوتها را كنار مىريزد
و در هستى خدايان و بتها را.
در اين حد، موحد، جز خدا كسى را حاكم نمىگيرد. جز وظيفه چيزى او را حركت نمىدهد. هيچ قدرت و ثروت و جلوهاى در روح او موجى نمىآورد و هيچ دستورى او را از جا نمىكَنَد. جز دستور حق و امرِ اللّه، از هر زبانى كه اين دستور برخيزد و از هر راهى كه اين امر برسد.
و هنگامى كه روحى به آزادى رسيد و جز امر حق امرى نداشت و جز خواست او خواهشى نداشت، اين روح به ولايت مىرسد و به سرپرستى مىرسد و دستور او و حتى نگاه او در دلهاى موحد عاشق، حركت مىآفريند.
و اين است كه رسول به ولايت رسيد و به اولويت رسيد؛ كه النَّبىُ أَوْلى بِالمُؤمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ. ١
و اين است كه على به ولايت مىرسد؛ كه: مَنْ كُنْتُ مَولاه فَهذا عَلىٌّ مَولاه
📚 #غدیر، صفحه 13
🌿 @einsad
🔶استاد علی صفایی حائری:
🌿ولایت علی، نه علی را دوست داشتن که فقط علی را دوست داشتن است.
📚غدیر، ص ۱۳
@einsad
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅زير بناى ولايت
🔶استاد علی صفایی حائری:
زير بناى ولايت
زير بنا و سرّ آن همه فداكارى و جانبازى شيعه در طول تاريخ همين شناخت و همين يافت برهانى و عينى است.
١ - او مىداند كه ولى بيش از او به او علاقه دارد.
٢ - و بيش از او به منافع او آگاهى دارد، لذا امر او را هر چه باشد مىپذيرد و دستور او را هر چه باشد گردن مىنهد و حتى به ميان آتش مىنشيند و به استقبال مرگ مىرود. مگر نه اين است كه مىميريم؟ پس بگذار مرگى را انتخاب كنيم كه زندگىهايى را بارور كند و بهرههايى بياورد. مگر نه اين است كه ما از كسى چيزى اطاعت مىكنيم، پس بگذار اطاعت از آگاهِ دلسوز و مهربان باشد.
شناخت آگاهى و دلسوزى، اطاعت را، تسليم را بدنبال مىكشيد
📚 #غدیر، صفحه 17
🌿 @einsad
✅انها که ولایت را قبول کردند...
🔶استاد #علی_صفایی_حائری
🌿 @einsad
harekat.mp3
2.43M
✅روز #غدیر
🔶استاد علی صفایی حائری:
روز غدير، روز نور، روز سرور، روز سرشارى و اكمال، روز بارورى و اتمام، روز رهبرى و ولايت است. ١
و غدير، خود بركهى نور و عشق است، درياى شور و جوشش، آن هم در كوير كور و ريگزار مرگ.
و غديرى، تشنهى مشتاقى است، كه سالها در كوير گرديده و ريگزارها را به صدا در آورده و مرگ را در كوله بار خود بسته تا به زندگى برسد و به زندگى برساند.
و غديرى، مهاجر تنهايى است كه بالاتر از رفاه مىخواهد و بيشتر از آزادى و عدالت.
در اين روز، و در اين غدير گسترده، اين مهاجر تشنه مىتواند سيراب شود و اين بالاتر و بيشترها را بدست بياورد؛ از دست پيامبر صلى الله عليه و آله و با جام ولاى على عليه السلام .
داستان غدير و تاريخ غدير، از عظمت غدير و ضرورت ولايت و ريشهاى بودن اين مسأله خبر مىدهد.
رسول در آن هنگام و در زير آن آفتاب سوزان، آن همه جمعيت را براى چه نگه مىدارد و چه پيامى براى آنها دارد؟
بايد اين پيام اساسىترين پيام او باشد و بزرگترين ستون دين او، چون او براى هيچ يك از پايههاى دين خود، اين گونه دعوت نكرد و اين گونه مردم را گرد نياورد.
📚 #غدیر، صص۷-۱۰
🌿 @einsad
هدایت شده از برشی از یک کتاب
✂️ برشی از یک کتاب
#جانماز_آبکش_اما_مومن
ما به هر کس که ساده و جانماز آبکش بود ، (مومن) می گفتیم و به هر کس که از ما کنار می کشید و لب به جام نمی زد (متّقی) می گفتیم و هر کس که دست و دل باز می شد (محسن) می گفتیم و هرکس که رام می گردید (صابر) می گفتیم و هر کس که دهانش همراه تسبیحش باز و بسته می شد (ذاکر و شاکر) می گفتیم . ما به این گونه با مومن و متّقی و محسن و صابر و شاکر و ذاکر و ... عادت کرده بودیم و اکنون که با قرآن و کلمه های دقیق و تیپ های مشخص برخورد می کنیم ، باز همان ها را مطرح می کنیم و همان ها را می فهمیم و یا بهتر بگویم《نفهمیده》با آنها بازی می کنیم و بر آنها ستم می نماییم و این ستم از آنجا شروع می شود که ما بدون رسیدن به (معنا و مقصود) به کلمه ها و لفظ ها رسیده ایم و با (الفاظ خالی ) اُنس گرفته ایم و آنها را در برخوردها به رخ یکدیگر کشیده ایم .
📚 رُشد ، علی صفایی حائری ، ص ۱۶ و ۱۷
🔰 کانال برشی از یک کتاب :
http://eitaa.com/joinchat/1542979584C75868f9aed