eitaa logo
استاد علی صفایی حائری
62.3هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.1هزار ویدیو
36 فایل
انتشارات لیله القدر ناشر انحصاری آثار مرحوم استاد علی صفایی حائری (عین.صاد) سایت: www.einsad.ir 📲ارتباط با ادمین @ad_einsad 📚 سفارش کتاب @einsadshop_ad 🔗شبکه های اجتماعی zil.ink/einsad.ir تلفن : ۰۲۵۳۷۷۱۲۳۲۸
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 محاسبه و حضور 🔷🔹 لج بازى با آنهايى كه از آن طرف بام افتاده‏اند و يك عمر نقشه كشيده‏اند و يك لحظه كار نكرده‏اند، آدم را به اقدام بدون برنامه مى‏كشاند. و از اين طرف بام پايين مى‏اندازد. 🔹 تو كه عكس العمل حركت اينهايى، ناچار فدايى و قربانى مى‏شوى. 🔹 تو بخاطر باطل ديگران نمى‏توانى از حق خودت چشم بپوشى. 🔹 تو كه به يك ليوان خالى سال‏ها فكر مى‏كنى. 🔹 چگونه مى‏توانى، خودت را بى‏حساب به آب بزنى و با هستى خودت قمار كنى. 🔹 عمق مسأله اين است كه ما خودمان را جزء موجودى حساب نمى‏كنيم‏ و به اندازه‏ى يك تكه پارچه و يك قطعه گوشت هم براى خودمان، طرحى و نقشه‏اى نمى‏ريزيم، 🔹 ولى آنها كه مى‏خواهند عنتر دست لوطى‏ها نشوند، براى خودشان جايى باز مى‏كنند. اينها كه مى‏خواهند رويش داشته باشند و بر ساقه‏ى خود بايستند، مجبورند كه ريشه بدوانند و از اعماق سر بر آورند و اين عمق خلوت و ارزيابى و اين حضور و محاسبه، اولين گام آنهايى است كه مى‏خواهند در سرزمين عمر خود، چيزى بسازند و بنايى را بالا ببرند. 📝 استاد علی صفایی حائری 📚 کتاب صراط، صفحه ۲۵ ▶️ @einsad 🛒 www.zekraa.ir ▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰تمام جهان آیه اوست ▶️ @einsad 🛒 www.zekraa.ir ▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰تمام جهان آیه اوست 🔶🔸اين قرآن است كه مى‏ خواهد فكر ما را كمك كند، تا از اين ديوارها بگذريم و از محدوده‏ها بيرون بياييم. 🔸اين قرآن است كه خدا را در تمامى بت‏هاى تو نشان مى‏ دهد و از تمامى جهان كه ديوار چشم تو هستند، براى تو آيه مى‏ سازد و پيام در مى‏آورد، چون واقعيت و پيام چنان درهم گره خورده‏ اند كه از تمامى جهان آيه بر جاى مانده است. 🔸ما هنگامى كه يك قدم برمى‏ داريم و مى‏ خواهيم پيامى را بشنويم، ميان سمبل و واقعيت، ميان پيام و واقعيت تفكيك مى‏ كنيم يا زبان سمبوليك را مطرح مى‏ كنيم و واقعيت را از آن مى‏ گيريم و يا واقعيت را مطرح مى‏ كنيم و هيچ رمزى را نمى‏ پذيريم و هيچ پيامى را نمى‏ شنويم، 🔸ولى با اين جريانى كه از آن حرف مى‏ زنيم و در سوره‏ى ابراهيم بر آن مرور مى‏ كنيم، اين هر دو را با هم گره خورده مى‏ بينيم. يك قطعه كاغذ، يك سيب گنديده، يك شكوفه بر سرچوب، تمامى اينها هم واقعيت هستند و هم پيام دارند و او را نشان مى‏ دهند و در يك جريان پيچيده تو را صدا مى‏ زنند و با خود مى‏ برند. 🔸تفكيك واقعيت از پيام، كار آنهايى است كه بيش از يك چشم ندارند و از سوراخ تنگ هم نگاه مى‏ كنند و از وسعت ديدگاهى كه اين همه را با هم‏ دارد، جز نقطه‏ هاى پراكنده‏اى نمى‏ بينند. بارها گفته‏ ام عصاى موسى هم واقعيت است و هم پيام دارد. ناقه‏ ى صالح هم واقعيت است و هم پيام دارد. موسى از چوب خشك در برابر فرعون اژدها مى‏ سازد و از بنى‏ اسراييل مرده براى طاغوت، لولو خلق مى‏ كند. و صالح از سنگ، غذاى آنها را تأمين مى‏ كند و آنها از اين نعمت كار نمى‏ كشند و با اين امكان حركت نمى‏ كنند، بل آن را از پاى مى‏ اندازند و پايش را مى‏زنند. 🔸 اينها همه واقعيت هايى هستند كه حرف دارند. همان طور كه همين سيب گنديده حرف دارد. همين درخت پربار حرف دارد. همين نسيم حرف دارد. ابر و باد و مه خورشيد و فلك، حرف دارند. و اين حرف‏ها را كسى مى‏ شنود كه با اين خلوت و سكوت همراه شده. چون اين خلوت به غار پناهنده شدن و بازى درآوردن نيست، 🔸 كه تو حتى در جمع مى‏ توانى خلوتى داشته باشى و در خلوت مى‏ شود كه مشغول خيال‏ها باشى. 📝 استاد علی صفایی حائری 📚کتاب صراط صفحه ۲۸ ▶️ @einsad 🛒 www.zekraa.ir ▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰عظمت ها فریبت ندهد ▶️ @einsad 🛒 www.zekraa.ir ▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰 عظمت ها فریبت ندهد 🔷🔹 آن روز كه رسول از كنار كعبه بانگ برداشت، هيچ كس باور نمى‏ كرد كه اين فرياد از حلقومش فراتر رود و در گوش‏ها بنشيند و در دل‏ها راه يابد و از مرز قرن‏ها بگذرد و در نسل‏ها جاى بگيرد و از قامت فرياد تا اقتدار سكوت را پشت سر بگذارد. 🔹 و آن روز كه در بيابان‏هاى تخت جمشيد، همراه آن شكوه و فرياد نوشانوش، آن غرور سايه انداخت، كسى باور نمى‏ كرد كه قرن‏ها را رها كند و نسل‏ها را آزاد بگذارد، 🔹 ولى اين درس قرآن است كه عظمت‏ ها تو را فريب ندهد و حقارت‏ ها تو را نرماند، 🔹 كه يك گندم هنگامى كه هماهنگ با نظام در جاى خود مى‏ نشيند، سنبله مى‏ شود و هفتصد برابر دانه مى‏ آورد و يك انبار گندم هنگامى كه در كنارى ماند و بر سطح لغزيد، فقط خوراك سوسك‏هاست و چيزى نمى‏ گذرد كه فضله‏ هايش را هم نمى‏ بينى. 🔹 داستان آنها كه از او چشم پوشيدند و وحى او را نديده گرفتند و در سطح لغزيدند و با نظام و سنت و مرصاد هماهنگ نشدند، كارهاشان اگر به بزرگى تاريخ است، همچون خاكسترى خواهد بود در باد، در روز طوفان. چه باقى مى‏ ماند؟ لا يَقدِرونَ مِمّا كَسَبوا على‏ شَي‏ءٍ ذلِك هُوَالضَّلالُ البَعيد. ضَرَبَ اللَّه مَثلًا كلمةً طيبةً. 🔹 آنها كه خود را نكاشته‏ اند و ريشه‏ ها را از خاك بيرون برده‏ اند، قرارى نخواهند داشت. 🔹 اما آنها كه هماهنگند، چون درخت به فلاح، به رويش مى‏ رسند و بال مى‏ گسترند و آسمان‏ ها را در قلمرو خود مى‏ كشند و فرشته‏ ها را ميوه مى‏ دهند و بهره مى‏ رسانند: أَصلُها ثابِتٌ وَ فَرعُها فى السَّماءِ تُؤتى أُكُلَها كلَّ حينٍ. اينها ثبات دارند و قرار گرفته‏ اند كه ريشه دارند 🔹 و اين خداست كه به آنها ثبات مى‏ دهد، همچون ابراهيمى كه فرزندش را در آن بيابان پروريد و آرام بود. 📝 استاد علی صفایی حائری 📚 کتاب صراط،صفحه ۳۲ ▶️ @einsad 🛒 www.zekraa.ir ▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰 رابطه پدیده ها با خدا ▶️ @einsad 🛒 www.zekraa.ir ▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰 رابطه پدیده ها با خدا ◼️ تو خدا را مى‏ بينى در حاليكه تمام واسطه و قانون‏ ها و پديده‏ ها را هم ديده‏ اى، ولى در آنها نمانده‏ اى و راهت را ادامه داده‏ اى و تمام هستى را آيت ديده‏ اى، نه غايت و نهايت. ◽️ آيتى كه او را نشان مى‏ دهد و به او اشاره دارد، نه غايتى كه در خودش نگه دارد و تو را به بن بست بكشاند. ◾️ با اين ديد تو دست او را بسته نمى‏ بينى، كه عليت و وابستگى و نظام هستى جلوى او را بگيرد، كه اين عليت و پيوند را او برقرار كرده. اين عليت ذاتى نيست، جعلى است،قرارش داده‏ اند و اين است كه از هر راه ديگر هم كه قرار بگذارند، شروع مى‏ شود و از هر چيز بيرون مى‏ آيد. ◽️ با اين ديد معجزات، طبيعت‏ هايى هستند كه با آن مأنوس نشده‏ اى و عليت‏ هايى كه آنها را نشناخته‏ اى ◾️ و طبيعت، معجزه‏اى است كه با آن آشنا شده‏ ايم و انس گرفته‏ ايم. ◽️ و اين است كه در كنار تمام وسيله‏ ها و علت‏ ها، آرام نمى‏ گيرى كه رسيدم و بدون هر گونه وسيله، جزع نمى‏ كنى كه ماندم. ◾️ و اين است كه ادامه‏ ى اين بينش را از خدايى كه آسمان را مسخر دارد و هستى را در دست دارد، همان ثبات و امنى است كه نمونه‏ اش را در همين سوره‏ ى ابراهيم مى‏ آرود، ◽️ كه فرزندش رابه جايى آورده كه محكومان به مرگ مى‏ آورند و در جايى مى‏ گذارد كه نه كودك، حتى مارها و شترها پوست مى‏ گذارند واستخوان مى‏ تركانند. 📝 استاد علی صفایی حائری 📚 کتاب صراط، صفحه ۴۱ ▶️ @einsad 🛒 www.zekraa.ir ▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰 خاطرات زیارت امام رضا علیه السلام ▶️ @einsad 🛒 www.zekraa.ir ▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰 توکل 🔷🔹 داستان توكل كه بر ما سنگينى مى‏ كند، از همين ديد مايه مى‏ گيرد، كه تو نمى‏ توانى بر وسيله‏ هايى كه عقيم مى‏ مانند و يا خودشان تو را مى‏ شكنند، تكيه كنى. 🔹 تو، نه همراه پول، كه حتى همراه نان و لقمه‏ ى در دست گرفته‏ ات، آرام ندارى كه من كارم تمام است و امروز سيرم، چون آنقدر لقمه‏ ها در گلوگير كرده‏ اند و طرف را به خفگى هم كشانده‏ اند. 🔹ما بر پول تكيه داريم. مى‏ گوييم پول را روى كوه بگذار، كوه جواب‏ مى‏ دهد. 🔹 بيچاره پول بايد آن قدر بدود تا نان و آب و چاى و سماور و وسيله بشود و تو مى‏ دانى كه پس از اين همه تبديل، تازه كارها تمام نيست، كه واسطه‏ ها و شكست‏ ها زياد هستند. 🔹 اين است كه نه تنها مؤمن‏ ها، بلكه هر كس كه تكيه‏ گاهى مى‏ خواهد، بايد بر خدا تكيه كند؛ 🔹 عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ المُتِوَكِّلُون، كه تكيه‏ گاه‏ ها و پناهگاه هاى ديگر، خودشان آوارى بر سر تو مى‏ شوند و بارى بر دوش و استخوانى در گلو. 📝 استاد علی صفایی حائری 📚 کتاب صراط صفحه ۴۳ ▶️ @einsad 🛒 www.zekraa.ir ▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰 واسطه ها ▶️ @einsad 🛒 www.zekraa.ir ▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰 واسطه ها ◼️ من در كودكى خيلى نحس و نق نقو بودم. به هيچ صورت آرام نمى‌گرفتم. برايم چيزهايى مى‌خريدند، همه‌اش را مى‌خواستم، همه‌اش را مى‌گرفتم و با خود مى‌كشيدم. خسته مى‌شدم و مى‌ناليدم. ازم مى‌گرفتند و مى‌دزديدند، گريه مى‌كردم. برايم نگه مى‌داشتند، بهانه مى‌گرفتم. ◽️ خلاصه هيچ راهى براى ساكت شدنم نبود. تا اينكه آخر سر به فكر افتادند تا آنچه برايم مى‌گرفتند غير مستقيم به من بدهند. ◾️در منزل ما زيرزمينى بود با سوراخ‌هايى بزرگ و كوچك. همين كه گريه سر مى‌دادم مى‌گفتند: فلانى برو ببين موش‌ها برايت چيزى نياورده‌اند و من را راهى مى‌كردند... ◽️اين خوب به يادم مانده كه در كنار سوراخ‌ها يك دانه فندق و يا گردو خودنمايى مى‌كرد و من همين كه اينها را مى‌ديدم ذوق مى‌كردم و كلى دلشاد مى‌شدم و هميشه از سوراخ موش روزى دريافت مى‌كردم و نق‌نق هم نمى‌زدم. ◾️ شايد تا وقتى كه بزرگ شده بودم، هنوز خيال مى‌كردم كه موش‌ها برايم فندق مى‌آورده‌اند و از شما چه پنهان كه از موش‌ها خوشم مى‌آمد و اگر آنها را مى‌كشتند ناراحت مى‌شدم، ◽️ ولى بعدها فهميدم كه نه بابا موش‌ها فندق نمى‌آورند، كه فندق‌ها را هم مى‌دزدند. ◾️من را به خاطر نحسى و بهانه گيرى ام اين گونه مى‌چرخاندند و غير مستقيم غذايم مى‌دادند. ◾️◽️ آنچه كه ما را در خود گرفته، همين واسطه‌هايى است كه به خاطر بى‌ظرفيتى ما، پيش ما گذاشته‌اند و به خاطر بهانه‌گيرى‌ها برايمان تنظيم كرده‌اند. ◽️◾️ و اين ماييم كه بايد با تفكر كشف كنيم كه اينها فقيرند و چيزى ندارند. موش‌ها نه اينكه چيزى نمى‌دهند، كه چيزها را هم مى‌دزدند و از ما كم مى‌كنند. 🔻 داستان ما چنين داستانى است. به كارمان، به شغل‌مان، به ماشين و دستگاه‌مان دل بسته‌ايم و آن را حاكم گرفته‌ايم و مدار زندگى ما و محور تمام كارهاى ما شده‌اند. ◼️ ما معبودهايى داريم كه حركت‌ها و حالت‌هاى ما را كم و زياد مى‌كنند و در ما اثر مى‌گذارند. به ما اميد مى‌دهند و يا ما را مى‌ترسانند. شاد مى‌كنند و يا اندوهگين مى‌سازند. خسته مى‌كنند و يا به شور و شوق مى‌كشانند. 📝 استاد علی صفایی حائری 📚 کتاب صراط،صفحه ۴۵ ▶️ @einsad 🛒 www.zekraa.ir ▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰 کفر و ایمان ▶️ @einsad 🛒 www.zekraa.ir 🌐www.einsad.ir
🔰 کفر و ایمان 🔶🔸 در اين سوره گذشته از سنجش معبودها و توضيح عامل ‌هاى شرك، به اين نكته پى مى‌ بريم كه ايمان و كفر به معاد و ايمان و كفر به الله، از ايمان و كفر به خود انسان مايه مى ‌گيرد. 🔸 كفر به انسان، كفر به ادامه انسان و كفر به الله را همره مى‌آورد. 🔸 انسانى كه خودش را باور نكرد و از خودش جز دهانى نديد، هيچ احتياجى به خدا نخواهد داشت و براى خود ادامه ‌اى نخواهد ديد... 🔸 كفر و ايمان از انسان شروع مى ‌شود و به ادامه او و به الله مى‌ رسند؛ «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّه ». 🔸 ما در اين سوره از پيوند ايمان به معاد و ايمان به الله، نشان مى ‌بينيم همان‌طور كه در تمام قرآن «يؤمنون بالله و اليوم الآخر » با هم همراهند؛ 🔸 چون اين هر دو ايمان از يك پستان شير مى‌ نوشند و از يك جام سيراب مى ‌شوند و آن هم ايمان به خويشتن است. 🔹جوانى مى‌ پرسيد كه چه شده كه خدا با اينكه مى ‌گويند حتى ميان ما و خود ما واسطه است و ما را به خودآگاهى و خودخواهى رسانده، اين همه مورد انكار و شك و كفر قرار مى ‌گيرد. 🔹 گفتم: كفر به خدا، از كفر به انسان مايه گرفته. تو كه خودت را در همين سطح از تكرار و ابتذال و تنوع ديده‌ اى، ديگر به حركتى دست نخواهى زد و به تحركى دست نخواهى يافت 🔹 و اين است كه جهتى نامحدود نخواهى خواست، كه تو را با اين اشتهاى كور، يك لقمه دنيا هم كافى است و زيادى است و بيشتر از رفاه براى تو ضرورتى ندارد. هدى و جهت يابى نمى‌ خواهى، بشرى و ادامه نمى‌ خواهى و اين است كه نه به اين جهت پيوندى خواهى داشت و نمازى به پا خواهى كرد؛ «يُقِيمُونَ الصَّلوة» و نه با جامعه و مردم خويش ارتباطى خواهى داشت؛ «يُؤتُونَ الزَّكوة» و نه ادامه‌اى خواهى پذيرفت، كه تو با كارهاى زينت شده و بزك شده دل خوشى و سرگردانى. در يك مدار بسته در رفت و آمدى، كه جهتى ندارى و جريانى را نخواسته‌اى 🔹 و اين است كه تو با آن نيروى عظيم و آن تركيب حركت ساز در پشت ديوارهاى ابتذال، رنج بدى خواهى داشت و در ادامه‌ات خسارت بارتر خواهى بود... «اُولئکَ الَّذَينَ لَهُمْ سُوءُ العَذابِ وَ هُمْ فِى الاْخِرةِ هُمُ الاَْخْسَرُونَ ». 📝 استاد علی صفایی حائری 📚 کتاب صراط، صفحه ۵۲ ▶️ @einsad 🛒 www.zekraa.ir 🌐www.einsad.ir
🔰 ولایت الله ▶️ @einsad 🛒 www.zekraa.ir 🌐www.einsad.ir
🔰ولایت الله 🔶🔸 راستى كسانى كه براى خود رؤياها را و قدرت طلبى‌ها را حاكم كرده‌اند، اينها حتى از يقين و شناخت خويش بهره نمى‌برند. 🔸 كسانى كه براى خود خط‌هايى كشيده‌اند و راه هايى مشخص كرده‌اند، ولايت الله را تحمل ندارند. 🔸 در نجف آن وقت كه بيش از يك قلعه و آب شور و وادى گرم چيزى نداشت و در آن وقت كه جايگاه عابدها و از دنيا گذشته‌ها و دست شسته‌ها بود، 🔸كسانى جمع بودند كه از خود مى‌پرسيدند: چه شده با اينكه ما به اندازه ياوران امام هستيم و سر بر فرمانيم و به اين گوشه گليم انداخته‌ايم، امام خروج نمى‌كند و ظاهر نمى‌شود...؟ 🔸 اين مسأله رفته رفته جا باز كرد و ذهن‌ها را گرفت و آنها را به جواب خواهى كشاند و اين بود كه كسانى را از ميان خود انتخاب كردند و از آنها هم يك نفر بيرون كشيدند و براى حل داستان روانه كردند... 🔸 اين گل سر سبد، همين كه از قلعه بيرون آمد و به وادى رسيد، از كنار وادى، به خواب يا مكاشفه، ديد كه به شهرى رسيده، پرسيد و به دست آورد كه شهر امام است. اشكش و شوقش و التهابش به جايى رسيد كه خود را نمى‌شناخت. اجازه‌اش نمى‌دادند... تا آنكه اجازه بگيرند. بيچاره مى‌تپيد كه مبادا راهش ندهند ولى راهش دادند 🔸و اجازه خدمت خواست، بارش دادند و به امام رسيد، با شورها و گلايه‌ها و زمزمه‌ها و شوق‌ها و از انتظارها گفتن و از دوست به دوست ناليدن... تفقدى ديد و بشارت شنيد كه ظهور نزديك است. در خانه‌اى منتظر ماند تا خبرش بدهند و راه بيفتد. در اين خانه برايش همسرى انتخاب كردند، همسرى كه دريا را مى‌مانست و آبشار را و نسيم را و طوفان را؛ دريا در چشمش و آبشار در گيسوانش و نسيم در حركاتش و طوفان در عشقش... انس گرفت و هنوز كام نگرفته، صداى شيپورها بلند شد و بر در كوبيدند كه خواجه كى به در آيد... با التهاب، سرخورده بر در ايستاد و شنيد كه احضارش مى‌كنند. گفت: آمدم... هان آمدم... برويد كه رسيدم... به خانه درآمد كه كام بگيرد و هنوز كام نگرفته بود و در آتش مى‌سوخت، كه بر در كوبيدند كه بر در دروازه‌ايم و آماده، برخيز... با زبان گره خورده گفت: برويد كه گفتم مى‌رسم... و داخل شد و هنوز جز آتش و سوز چيزى نچشيده بود كه دوباره به راهش انداختند و صدايش كردند. او خروشيد كه مگر امام وقت شناس نيست... گفتم برويد مى‌آيم... اين بگفت و خود را در ميان وادى، در كنار قلعه ديد... و ديگر هيچ... 🔸 راستى كسانى كه براى خود به اندازه نيم ساعت خط كشيده‌اند و برنامه گذاشته‌اند، نمى‌توانند ولايت الله را تحمل كنند 🔸 و اين است كه از يقين‌ها و حتى انتظارهاى خود هم چشم مى‌پوشند تا چه رسد به فرعون‌هايى كه تمام تاريخ را براى خود خط كشى كرده‌اند و با آرزوها خودشان را بسته‌اند و حتى به ظلم و علو هم رسيده‌اند... كه اينها با ولايت حق چه مى‌كنند و هدى را چگونه تحمل خواهند كرد... و چگونه ايمان خواهند آورد. كسانى كه شغل ثابتى براى خود دارند، نمى‌توانند دستورهاى تغيير دهنده را بپذيرند. 🔸 بايد با نقش ثابت و بدون هيچ گونه پيشى جستن و شغل ثابت گرفتن، آماده دستور بود و مهم‌ترها را مشخص كرد تا بتوان ولايت را پذيرفت. 📝استاد علی صفایی حائری 📚 کتاب صراط، صفحه ۵۴ ▶️ @einsad 🛒 www.zekraa.ir 🌐www.einsad.ir
🔰 الله نور السماوات و الارض ▶️ @einsad 🛒 www.zekraa.ir 🌐www.einsad.ir
🔰 الله نور السماوات و الارض 🔷🔹 تمام هستى از مُلك تا ملكوت تا مَلَك نمى‌توانند مساوى با الله باشند، كه جز اينها مالكى مى‌خواهيم كه به اين همه احاطه دارد و بر اين همه آگاه است. 🔹 جهان جز حركت نيست و حركت لازمه‌اش تركيب و حدود است و در مركب نمى‌توان مبدأ را پذيرفت 🔹 و بيرون از جهان، بيرون از حدود و ماهيات، ناچار وجودى بدون تركيب و بدون نياز و نامحدود و در نتيجه بى‌مانند كشف مى‌شود. 🔹و اين اوست كه مرا به خودم نشان داده و هستى را آشكار كرده است و او گواه هستى و جهان است و او نور هستى و روشنگر وجود اينهاست. 🔹اصلا با اوست كه اينها مشخص مى‌شوند، پس چگونه اينها روشنگر او و نشان دهنده او خواهند بود. 🔹 در سوره ابراهيم مشخص شد كه آنچه ما در نظر مى‌آوريم خودش فقر است و نياز است و در آنجا نمى‌توان ايستاد و به آن نمى‌توان دلخوش شد. 🔹 نفس، خلق، دنيا، شيطان، معبودهايى هستند كه ما به آنها روى مى‌آوريم... و آنها را در برابر الله مى‌گذاريم و از او چشم مى‌پوشيم... 📝 استاد علی صفایی حائری 📚 کتاب صراط، صفحه ۶۲ ▶️ @einsad 🛒 www.zekraa.ir 🌐www.einsad.ir
🔰 وسعت زمین ▶️ @einsad 🛒 www.zekraa.ir 🌐www.einsad.ir
🔰 وسعت زمین ◾️ مؤمن نمى‌تواند در پوست خود بماند اين است كه برخورد مى‌كند. ◽️ در اين برخورد يا موفق مى‌شود كه بسازد و يا در گير مى‌شود و صابر مى‌ماند و يا مقهور و ضعيف مى‌گردد. ◾️ اگر در محيطى كه هستى نتوانستى كارى انجام بدهى، بايد هجرت كنى، كه ماندگار شدنت به تحليل رفتنت منتهى مى‌شود ◽️و عذر نياور كه ضعيف بودم؛ چون زمين خدا وسعت داشت و در آن آيه هست كه ملائكه از يك دسته مى‌پرسند: شما در كجا بوديد...؟ «قالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفينَ فِى الاَْرْضِ قالُوا أَلَمْتَكُنْ أَرْضُ اللهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِيها ». مى‌گويند: آيا زمين خدا گسترده نبود كه شما هجرت كنيد...؟ ◾️پس اگر توانايى نداريد زمين خدا گسترده است و اگر پس از مرحله تقوا و اطاعت، صبر كرديد و درگير شديد، صابرها پاداش بى‌حساب و بى‌اندازه دارند. 📝 استاد علی صفایی حائری 📚 کتاب صراط، صفحه ۸۰ ▶️ @einsad 🛒 www.zekraa.ir 🌐www.einsad.ir
🔰غصه های اولیای خدا ... 🆔 @einsad 📡https://instagram.com/ali.safaeihaeri