🔳 پوچی؛ پاسخی دیگر!
«لئو تالستوی» در کتاب «اعتراف» میپرسد: آیا انسان میتواند هدفی برای بودنش پیدا کند که در پیشگاه مرگ، پوچ نشود؟
گویی هر خواسته و هدفی تا آنجا رنگ دارد که پای مرگ به میان نیاید. در آستان عدم، همه چیز خاکستری است. قدرت، ثروت، شهرت و دستاوردهای فراوان، تا آنجا چشم انسان را به خود میگیرد که هیبت مرگ در صحنه حاضر نباشد.
تالستوی این پوچی و بیهودگی ارمغانهای زندگی را در اثر دیگر خود، «مرگ ایوان ایلیچ»، به خوبی نشان میدهد. ایوان ایلیچ، از قضات عالیرتبه سنپطرزبورگ، بیمار میشود و به زودی در مییابد که دیگر کارش در این دنیا تمام است.
«مرگ ایوان ایلیچ»، روایتی از سراشیبی زندگی این قاضی به سوی مرگ است. در روزهای پایانی عمرش، رفته رفته، تمام دلخوشیهای کوچک او برای زندگی، رنگ میبازند و جلوههای دنیا یکسره پوچ میشوند. مرگ او، مرگی سرد و ساکت است؛ نوعی وداع آگاهانه از یک جهان پوچ به سوی سرایی مجهول.
فیلم «زیستن»، اقتباسی از این رمان روسی است، با این تفاوت که کوروساوا در اثر خود سعی میکند فراری از پوچی بیابد. او تلاش میکند گرمای زندگی را حفظ کند. قهرمان او، کانجی واتانابه، به پستوهای شهر سر میکشد تا بلکه از عصیان و شورش، از شور و رقص، از هیاهو و شلوغی و یا از کامجویی و لذتهای غریزی، معنایی برای بودنش دست و پا کند. اما او، در پیشگاه مرگ ایستاده است. مرگ هر لذتی، هر هیبتی را خوار میکند. سرطان، به تمام تلاشهای او دهنکجی میکند و با تحقیر از همه آن زرق و برقها میگذرد.
در نهایت، شخصیت داستان، با دختری جوان همراه میشود که از ابتدای فیلم، از تمام کارکنان او در شهرداری توکیو متمایز است؛ نماد زندگی است. پر از شور و هیجان بودن و سرخوش از کوچکترین بهانهها برای زیستن. واتانابه نمیخواهد دختر را از آن خود کند! میخواهد راز سرشاری و سرخوشی او را دریابد. دختر جملهای ساده در جواب تشنگی ترسناک او میگوید: من چیزی میسازم که بعد از من ادامه دارد!
پاسخ کوروساوا به پوچی زندگی، رایگانبخشی به دیگران است. چیزی بساز که به دیگر انسانها نفعی برساند. به قول مولوی، جویی بکن تا به آنها که قرنی پس از تو خواهند آمد، آبی برساند. حضور خود را در جریانی بریز که رفتن تو سدّش نمیکند. این مفهومی است که در نظر ما انسانها، اوج اخلاقی زیستن تلقی میشود.
واتانابه، تنها یک پارک برای مشتی حاشیهنشین نساخت. او جریانی ساخت که پس از مرگش در جانهای دیگر استمرار یافت. مردی در میان سوگواران او به چشم میخورد که بر خلاف سایرین، مست نیست و از رفتن او مغموم است و حرفی نمیزند. هم اوست که سعی میکند راه واتانابه را ادامه دهد و وقتی غفلت همکارانش از ارباب رجوع را میبیند، به آنها نهیب میزند و بیدارشان میکند.
استاد علی صفایی حائری، در فصل نخست از کتاب مسئولیت و سازندگی، چهار واکنش را به پوچی زندگی فهرست میکند؛ عصیان و شورش، بیتفاوتی، دمغنیمتی و انتحار. به باور استاد، هیچ یک از این واکنشها به اندازه خودکشی و انتحار، پاسخ درخوری به پوچی نمیدهند. وقتی زندگی پوچ است، چه کاری است که شورش کنیم؟ یا بیتفاوتی و حتی دم را غنیمت شمردن، چه علاجی برای پوچی دارد؟
زیستن، راه حل پنجمی را ارائه میدهد. در برابر پوچی زندگی، باید به ساختن و رایگان بخشیدن دست زد. آنها که بودن را پوچ مییابند، میتوانند با «زیستن»، به ساختن و رویش برسند و معنایی به این پوچی ببخشند.
اما سخت بتوان تصور کرد که مرحوم استاد با این نگاه همدل باشد. راهکار کوروساوا، اخلاقی زیستن و در قله اخلاق نشستن است. در حالی که به باور مرحوم صفایی، آنجا میتوان اخلاقی زیست که اصل بودن، معنایی داشته باشد. وقتی اینجا نوری نیست، چه فرقی میکند ما زشت باشیم یا زیبا؟ وقتی چشمی نیست، چه فرقی میان خاکستری و سبز میتوان یافت؟ اخلاقی زیستن در نظر ایشان، نتیجه معناداری هستی است. هستی معنیدار، خود نظامی از هنجارها به تو میبخشد و زیست اخلاقی تو را پشتیبانی میکند.
به باور استاد، ما اگر هستی را خالی از شعور و حکمت یافتیم، اگر هستی را فاقد خاستگاهی مشخص، نظامی سازوار و منتهایی الهی دیدیم، هیچ اخلاقی نمیتواند جای پای محکمی پیدا کند. چرا باید خوب بود و چرا باید برای دیگران قدمی برداشت، وقتی هیچ شعوری در این هستی پشتیبان و شاهد عمل تو نیست؟ از این منظر میتوان گفت واکنش پنجم به پوچی زندگی هم برای استاد آنچنان چنگی به دل نمیزند.
هفته گذشته، در جلسه نقد و بررسی این اثر شاخص سینمایی، به گفتگو درباره آن پرداختیم. پس از جلسه، در گروههای بحثی، با فراگیران بسیار گفتیم و شنیدیم و یادداشتهایی خوب از حاضران در بررسی و نقد اثر دریافت کردیم. کمتر موهبتی را در زندگی میتوان یافت که به اندازه گفتگو و تأمل و تعمق در چنین موضوعاتی، به انسان طراوت و روشنایی ببخشد.
خدا را بر این توفیق شاکریم.
مدرسه عین صاد
🔳 پوچی؛ پاسخی دیگر! «لئو تالستوی» در کتاب «اعتراف» میپرسد: آیا انسان میتواند هدفی برای بودنش پیدا
◀️ اما امروز قرار است اثری دیگر در موضوع معنای زندگی را به نقد بنشینیم؛
«رستگاری در شاوشنگ»
نوشته و ساخته فرانک دارابونت که بر اساس رمانی به همین نام از نویسنده شهیر معاصر، استفن کینگ است.
به لطف حق، از این فیلم و آنچه در جلسه نقد و بررسی آن گذشت، برای شما خواهیم نوشت.
▪️مدرسه عینصاد
راوی اندیشه استاد علی صفایی حائری
@einsadschool
🔳 رنجی نیست، اگر زمین را از تو بگیرند.
آسمان زیر پای توست.
زمین رنجور است که از خورشید جدا شده
و تمامی خانوارهای خاک رنجورند،
که زمینشان، با خونابهها،
فقط بذر کینهاش را رویانیده است.
زمینی که میتوانست،
سفرهی گستردهی ضیافت خدا باشد،
و از خاک آدم، بردارد...
اکنون سینهها را به یأس و کینه
و چشمها را به درد و خون، میهمان کرده است.(کتاب مجموعه اشعار ص ۱۹۳)
🔲 سالروز شهادت مظلومانه حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) را تسلیت عرض می کنیم.
◼️ مدرسه عینصاد ، راوی اندیشه استاد علی صفایی حائری(ره)
▪️@einsadschool
📝 چقدر میتوانی زندگی کنی؟ چه مقدار میتوانی در حدود بودنات، قدم بزنی؟
احتمالا پاسخ هر یک از ما به این پرسش، تا حدی، به مقدار فضایی که در اختیار داریم وابسته است. برای زیستن، تنها زنده بودن کافی نیست؛ تو باید بستری برای زندگی داشته باشی؛ شرایطی که معمولا مطابق میل تو پیش نمیرود.
ما آدمها تا آنجا میتوانیم به زندگی امیدوار باشیم که احساس کنیم به سوی جهانی مطلوب رهسپاریم. وقتی میان ما و جهان مطلوبمان شکافی فاصله بیندازد، هر اندازه این شکاف وسیعتر باشد، امید انسان افول میکند و خاموش میشود. آنجا که جهان مطلوب از دیدرس محو میشود، امید هم از دست میشود و یأس جایش را میگیرد.
من اگر یک کارمند موفق در عرصه بانکداری کشور، یک کرمِ کتاب و هوادار موسیقیهای کلاسیک باشم که از زندگیام بیاندازه لذت میبرم. و یکباره به اتهام قتل همسرم و یک گلفباز که از دست بر قضا، شریک خیانتهای همسرم بوده است به زندان بیفتم، چقدر میتوانم به زندگی امیدوار بمانم؟ اگر تمام این مصائبی که در یک سکانس بر سر من آمده است را به خوبی تصور کنید، احتمالا همدلانه سری به تأسف تکان میدهید و به من حق میدهید که غرق در یأس شوم و باقی زندگی را ساکن دوزخ شوم.
«اندی دوفرین»، قهرمان سینمایی «رستگاری در شاوشنگ»، با چنین وضعیتی محکوم به دو مرتبه حبس ابد در زندان شاوشنگ میشود.او که دستش به هیچ خونی آلوده نشده، از اقبال بد، باید تا پایان عمر ساکن زندانی شود که ساکنانش در سراشیبی یأس تا انتهای درّه تباهی و پلیدی سُر میخورند.
اما اندی، تن به این سرسره نمیدهد. او میداند که امید، تنها گیاهی است که بذرش را در بدترین شرایط جوّی هم میتوان پرورش داد. اندی، جایی در زندگی این درس را به خوبی آموخته که آدمی در هر شرایطی، حق انتخابی دارد. قلمرویی تحت نفوذ دارد که به او اجازه میدهد خودش باشد و اقدام کند. ممکن است که شرایط بیرونی، مرزهای این قلمرو را محدود سازد، ولی در نهایت جایی، حتی در حد یک انتخاب، برای انسان باقی خواهد ماند.
اندی همان یک انتخاب را رها نمیکند. در هر روزنهای چنگ میاندازد تا شکافی باز کند و نور را تماشا کند؛ حتی اگر در این حد باشد که با زرنگیهای خاص خودش، یک وعده نوشیدنی خوب برای دوستانش فراهم کند. یا با تکیه به شجاعت خاصش، موسیقی موتزارت را برای دقایقی کوتاه در فضای سرد زندان پخش کند.
اندی از هیچ لحظهای و هیچ انتخابی به راحتی نمیگذرد. از آن آدمهاست که شیره زندگی را میمکند. و این خاصیت زندگی است؛ برای آنها که به اندازه کافی سماجت و صبر دارند، راههایش را باز میکند و گسترده میشود. تحولات کلان، از تعقیب انتخابهای کوچک پدید میآیند.
اندی با درک همین اصل، در شاوشنگ و نه بیرون از آن، به رستگاری رسید. او آزادی را در همان زندان تمرین کرد و به مرزهای یأس رضایت نداد. به قول «دانته»، در «دوزخ»، از سهگانه کمدی الهی: دوزخ، آنجاست که آرزوها میمیرند و ناامیدی حاکم میشود. او بر خلاف تمام زندانیان باور کرده بود که آدمی اگر به قدرت انتخاب خود باور پیدا کند، در زندان آزاد است و اگر ظرفیت زیستناش را جدی نگیرد، در بزرگترین شهرها زندانی است.
ادامه در فرسته بعدی👇👇
ادامه فرسته قبلی👆👆
در خیالم، اندی را مجسم میکنم در حالی که او را به مجلس علی صفایی حائری میبرم. حالا اندی از زندان رسته و در خانهای ساده و قدیمی، حوالی بازار قم نشسته است. علی صفایی حائری، از او پذیرایی میکند و با لبخند، میوههایی لکزده و پلاسیده را برایش پوست میکند. به او چه میگوید؟ تا چه اندازه با او همدل خواهد بود و کجا در برابرش میایستد؟
احتمالا، مرحوم صفایی با رویکرد اندی به زندگی و عمل انسان، به دیده همدلی بنگرد. ایشان در کتاب صراط، مفهومی از نظم را تقریر میکند که برای بسیاری از مخاطبانش، رمز رستگاری بوده است. نظم، به معنی مراعات اهمیتهاست. تو در هر لحظه یک کار داری که اگر آن را انجام دهی، کارت را کردهای؛ حتی اگر هزار کار دیگر در فهرست کارهایت باقی مانده باشند. و اگر آن یک کار را انجام ندهی، کاری نکردهای؛ حتی اگر هزار کار انجام داده باشی. فرقی ندارد در زندان محبوسی یا در بهشت! آنچه برای توست، یک انتخاب است و بس.
علاوه بر این، احتمالا مرحوم صفایی با ویژگی دیگری در اندی هم موافق است؛ اندی، هر چند در لحظه زندگی میکند، ولی از نگاه به آینده غافل نیست. او زندان را جدی گرفته است و به رسمیت میشناسد، اما میداند که جای او زندان نیست و باید برای آزادی برنامهریزی کند؛ همین است که او بعد از آزادی، به فکر خودکشی نمیافتد و از جهان بیرونِ زندان نمیترسد.
شاوشنگ را میتوان به قبل و بعد از او تقسیم کرد. او یکسره چهره و ماهیت زندان را برای ساکنانش عوض کرد. ولی در نهایت آنجا نماند. بر اساس دیدگاه استاد، این رویکردی است که باید به زندگی داشت. انسان، هر چند رهسپار مرگ است و قرار نیست که در این جهان باقی بماند، ولی اثر حضور کوتاه مدتش را میتوان در آبادانی جهان تماشا کرد؛ انسان هر چند به زندان دنیا دل نمیبندد، اما هر چه امکان در آن باشد را میگیرد و هر چه از دستش برآید، برای خلق خدا و عیال حق، دریغ نمیکند.
اما احتمالا، در حداقل دو نقطه جدی از داستان، علی صفایی حائری در تقابل با قهرمان میایستد.
اول؛ قهرمان داستان رستگاری، برای رسیدن به بامِ حق، از نردبان باطل بالا میرود. او برای آنکه در زندان، جریان دانش جاری و کتابخانهای خوب برقرار باشد، مسیر فساد و اختلاس رئیس زندان را هموار میکند. وقتی دوستش، «رِد» از او میپرسد که «آيا این کار وجدانت را آزار نمیدهد؟»، در پاسخ، به کتابخانه اشاره میکند. این در حالی است که در نظر استاد صفایی، هیچ هدفی نمیتواند توجیهگر وسیلهی نادرست باشد. آن کس که ظلمی را با خود میکشد، محکوم به خسارت است.
دوم؛ بر اساس نگاه استاد، فرار اندی از شاوشنگ به ساحلی در حاشیه اقیانوس آرام، فرار از زندانی به زندانی بزرگتر است؛ با این فرق که معمار زندان دوم خودت خواهی بود. چنین فراری، فرار از پوچی به یک پوچی بزرگتر است. وقتی تمام این جهان ظرفیتی برای عظمت وجود تو ندارد، یک ساحل در کنار اقیانوس، چقدر میتواند تو را در خود نگه دارد و هضم کند؟ انسان میتواند به اندازه اندی، هوشیار، عمیق، دقیق و پیچیده باشد، ولی همچنان در سطحِ پوچ زندگی نفس بکشد.
رستگاری در شاوشنگ، تصویری از زندگی است. یک تصویر دقیق و پر از ماجرا که هم نگاه مخاطبش را تا آخرین سکانس همراه خود نگه میدارد و هم با پایان گرفتن فیلم، ذهن و ضمیر او را به پرسشهای عمیقش درگیر میکند.
◀️ این دومین اثر سینمایی بود که در کارگاه نقد و بررسی آثار سینمایی، در مدرسه عین صاد، به تماشا نشستیم و از آن گفتگو کردیم. اگر شما هم به قاب سینما و پرسشهای زندگی علاقه دارید، جایتان در این دورهمی خالی است.
با ما همراه باشید...
▪️مدرسه عین صاد
راوی اندیشه استاد علی صفایی حائری
@einsadshool
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 حتی چشم عقل هم چیزی نخواهد دید ...
آنجا که بصر نیست
چه خوبی و چه زشتی؟
جایی که چشم نیست
دیگر خوبی و بدی تفاوتی ندارد!
درست است عقل به خوبیهایی شهادت میدهد و بدیها را میسنجد
ولی این سنجش و این شهادت در لحظهای ست که نوری در این هستی است،
اگر این نور را از این هستی منها کنیم دیگر چشم عقل هم چیزی را نمیبیند.
الله نور السماوات و الارض
اگر این نور برداشته شود
حتی چشم عقل هم چیزی نخواهد دید،
خوبی و بدی تفاوت نمیکند.
▪️مدرسه عینصاد
راوی اندیشه استاد علی صفایی حائری
@einsadschool
📖 «باغبان و نجار» در «مدرسه عین صاد»
هر کدام از ما وقتی به کودکان خود فکر میکنیم، جهانی از خیالات و آروزها را در ذهن ترسیم میکنیم. نه اینکه ما این جهان را خودمان نقش زده باشیم. خاطرات، آرزوهای بر باد رفته، رسانهها و حرفهای مردم، تار و پود این خیالات را به هم گره زدند. ما میخواهیم کودکانمان، حوالی همین تصاویر فانتزی رشد کنند و ببالند. همه دردسرها از همینجا آغاز میشود. همه اضطرابها، فشارها، ترسها و دشواریهای والدبودن، از همین نقطه، یقه والدین را میگیرند.
«باغبان و نجار»، نوشته «آلیسون گوپنیک»، به الگویی میپردازد که والدین را از این همه فشار نجات دهد. به جای آنکه خود را متولی و عهدهدار نتیجه زندگی کودکان خود بدانید، مسیر را برایشان هموار کنید و نتیجه را به انتخاب خودشان بسپارید؛ به جای نجار بودن، باغبان باشید.
ما در کارگاه نقد و بررسی کتاب با موضوع تربیت کودک، به این کتاب پرداختیم.در دو جلسه، بسیار از این اثر گفتیم و شنیدم و همچنان در گروههای بحثی مرتبط با کارگاه، با همراهان، به گفتگو درباره این اثر مشغولیم. برای آن دسته از دوستانی که در دوره آموزشی تربیت کودک حاضر شدند و با اندیشه استاد در این موضوع آشنا بودند، تجربهای مفید و تازه بود. این از وظائف ماست که مرزهای هر اندیشه را به دقت پررنگ کنیم. از خلال همین مطالعات تطبیقی است که میتوان به این مرزها رسید و تفاوتها را دریافت.
ما نیز تلاش کردیم نگاه نویسندهی کتاب را، از آن سوی دنیا، به این سو بکشانیم و ببینیم تا چه اندازه میتوانیم با دیدگاه او همدل باشیم و تا چه اندازه از او فاصله خواهیم گرفت. به نظر میرسد که بسیاری از دیدگاههای اثر، برای هر والدی کاربردی و رهگشاست. از منظر استاد علی صفایی حائری هم میتوان به نقاطی از نگرشهای نویسنده به دیده همدلی نگریست.
ادامه در فرسته بعدی👇👇
ادامه فرسته قبل👆👆
الگوی باغبانی، نوعی تربیت حداقلی را به والدین توصیه میکند. به جای آنکه خود را عهدهدار تمام ساحات و ظرفیتهای کودک خود بدانید، حداقلهایی لازم را فراهم کنید. زیرساختها و اسکلتهای مهم را بسازید و اجازه دهید او، در قامت یک انسان، زندگیاش را با انتخابهای خودش بسازد.
از این منظر، الگوی باغبانی میتواند تعبیری دیگر از دغدغهی مهم استاد صفایی حائری، در ارتباط با کودک در جوامع باز باشد. ایشان هم بر این باور بود که در محیطهای متضاد و چند آوا، بهتر آن است که مربیان و والدین به روبناهای مطلوب خود و آنچه میخواهند کودک بداند، بگوید و باشد، نزدیک نشوند و به ساختن زیربناها و پایهها همت کنند. چرا که در طوفان همیشگی این محیطها، آنها که به کاشتن و ساختن و پر کردن حریصتر باشند، بیشتر از دست میدهند.
هر چند، استاد فاکتورهایی مشخص و ایجابی را پیشنهاد میدهد؛ شخصیت، حریت و تفکر. هدف میانمدت تربیت انسان که پیش از بلوغ دنبال میشود، شکوفا کردن استعدادهای انسان از خلال ساختن این ویژگیها در کودک است.
اما در این کتاب، به چنین ساختار منظم و مرتّبی اشاره نمیشود.
هر چند، الگوی باغبانی، تکیه بر پرورش شخصیت در کودک دارد. باغبان بودن، زمین را به کودک بخشیدن و او را محترم شمردن است.
نویسنده بر این باور است که دوران کودکی، دوران تجربه کردن و کاوش و گردآوری برای کودک است. بر خلاف دوران بزرگسالی که دوران تطبیق و بهرهوری، تصمیم و انتخابِ انسان است. ما به اندازهای در انتخابهای بزرگسالی، کامیابتریم که گستره تجربه کودکی، پشتیبانی میکند. بر اساس همین اصل، در نظر نویسنده کتاب، تفکر هم از اصول مهم در تجربه کودک است و آموزش تفکر به او، ضرورت باغبانی است. و تفکری که نویسنده آموزش آن را توصیه میکند، همان مدل تفکری است که مطلوب استاد هم بوده است؛ باید به جای محتوا، اندیشیدن و فرایند تفکر را به کودک آموخت.
همچنین، نویسنده در جای جای اثر، تأکید میکند که والدین در عین حال که از کودک خود مراقبت میکنند، نباید مانع مواجهه او با نتیجه طبیعی رفتارهایش شوند. کودک باید با بنبستهایی که خودش میخواهد روبرو شود و اینگونه روحیهی پذیرش خطاها و مسئولیتپذیری در کودک فراهم میشود.
بنابراین میتوان گفت که در الگوی باغبانی، نویسنده کتاب، به هر سه دغدغه مرحوم استاد درباره کودک توجه دارد. البته، نکات کتاب بسیار بیشتر از این مقدار است، اما میتوان ادعا کرد که این سه اصل، در ضمن مباحث کتاب لحاظ شده است و در عوض، با نمونههای بسیار و نکتههای کاربردی گوناگونی همراه شده است.
البته که نمیتوان مرحوم استاد را موافق دیدگاههای هستیشناسانه و انسانشناسانه نویسنده دانست. هستی در نگاه نویسنده، مادی فرض شده و انسانی که او میشناسد، مسافری خسته است که از جاده تکامل تا امروز مسیرش را پیموده است. انسان را هم در مدار همین دنیا میبیند و با هستی عظیمتر از این دنیا که مد نظر استاد است، نسبتی برقرار نمیکند. این پیشفرضها، هر چند در طرح کلانتر نویسنده برای انسان، در دوران بزرگسالی و بعد از بلوغ، اثر میگذارد، ولی در الگوی باغبانی که در دوران کودکی توصیه میشود، آنچنان اثرگذار نیست و به تبادل احتمالی میان دیدگاه استاد و این الگو، آسیب جدی نمیزند.
به هر روی، کتاب باغبان و نجار، محتوایی گستردهتر و عمیقتر از دو جلسه گفتگوی ما داشت. غرض از بررسی این اثر، فتح بابی بود برای پژوهشهای عمیقتر میان دیدگاههای استاد و نگرشهای جدید و رایج در روانشناسی رشد. امیدواریم که توفیق پیش رفتن در این مسیر و رسیدن به دستاوردهایی جدیتر، روزیمان شود.
◀️ در کارگاه بررسی و نقد کتاب در موضوع تربیت کودک، هر هفته از کتابی گفتگو خواهیم کرد. کتاب بعدی، «والد متفکر، کودک متفکر»، اثر دکتر «میرنا بی شور» خواهد بود.
با ما همراه باشید...
▪️مدرسه عینصاد
راوی اندیشه استاد علی صفایی حائری
@einsadschool
📖 کتابخوانی کتاب روزهای فاطمه(س)
مدرسه عینصاد تصمیم دارد به مناسبت شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) اقدام به برگزاری کتابخوانی کتاب روزهای فاطمه(س) کند.
جلسات به صورت آنلاین، از شنبه ۱۰ آذر، هر روز ساعت ۱۵:۳۰ تا آخر هفته برگزار میگردد.
❌این برنامه ویژه فراگیران دورههای مدرسه میباشد؛
در صورتی که قبلا در دورههای مدرسه شرکت داشتید برای ثبت نام رایگان به دستیار آموزش مراجعه نمایید.
🔴 امشب آخرین فرصت ثبتنام است.
▪️مدرسه عین صاد
راوی اندیشه استاد علی صفایی حائری
@einsadschool
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 اول ظالم بر محمد و آل محمد ...
در کنار هر شغلتان باید نقش تربیتی و نقش تربیت مهره و یاور برای اولیا خدا و جایگزین سازی اینها را داشته باشید
میخواهید بنّا باشید
میخواهید بقّال باشید
میخواهید بزّار باشید
خرّاط باشید
در کنار هر شغلی که دارید،
اگر نقشی نداشته باشید
خائن هستید؛
به خدا قسم مسلم که هیچ
انسان نیستید!
▪️مدرسه عینصاد
راوی اندیشه استاد علی صفایی حائری
🆔 @einsadschool
شرح خطبه فدک حضرت فاطمه سلام الله علیها.mp3
50.02M
🔳 شرح خطبه فدک حضرت فاطمه (سلام الله علیها)
🎙به بیان مرحوم استاد علی صفایی حائری (عینصاد)
◀️ این صوت محتوای کامل کتاب روزهای فاطمه(س) مرحوم استاد میباشد.
▪️مدرسه عین صاد
راوی اندیشه استاد علی صفایی حائری
https://eitaa.com/joinchat/3686334965Cf3dfb22054
احادیث حضرت فاطمه زهرا(س)،1.mp3
2.16M
🔲 از امشب تا میلاد باسعادت حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) با احادیثی از حضرت(س) همراه خواهیم بود که مرحوم استاد در سخنرانیهایشان شرح کردهاند.
باشد تا با این شنیدنها و گفتگوها ما نیز از دریای بیکران کوثرِ رسول(ص) بهرمند باشیم.
◀️ حدیث اول :
مَنْ أَصْعَدَ إِلَى اللَّهِ خَالِصَ عِبَادَتِهِ أَهْبَطَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ إِلَیْهِ أَفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ .
▫️من اصعدالله خالص عبادته
بعضی از عبادتها زمینگیر میشوند، رفعتی پیدا نمیکنند، محبوس میشوند، حتی دعای ما بالا نمیرود ، حبس میشود، حالا اگر کسی بتواند عبادت خودش را از زنجیرها و محبسهایی که دارد فراتر بفرستد ، بیرون کند بسوی آسمان و بسوی خدا روانه کند ...
▫️أهْبَطَ اللهُ إلَیْهِ أفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ :
خداوند مصلحت بهتر او را، اصلاح مناسبتر او را بر او نزدیک میکند و بر او فرو میفرستد ...
▪️مدرسه عین صاد
راوی اندیشه استاد علی صفایی حائری
https://eitaa.com/joinchat/3686334965Cf3dfb22054