eitaa logo
مهدی_فرزند_حسین
395 دنبال‌کننده
427 عکس
31 ویدیو
8 فایل
سلام بر حسین زمان سلام بر فرزند حسین سلام بر وارث حسین سلام بر منتقم حسین سلام بر مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف . . ادمین کانال: @admin_latif
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍من سعی می کردم با همه تیپ و اخلاقی دوست بشم بعضی رفتارها خیلی برام آزاردهنده بود اما به همه چیز، به چشم تمرین نگاه می کردم تمرین برای برقراری ارتباط تمرین برای قرار گرفتن در موقعیت های مختلف و برخوردهای متفاوت تمرین برای صبر تمرین برای مدیریت دنیایی که کم کم وسعتش برام بیشتر می شد شناخت شخصیت ها منشا رفتارها برام جالب بود اگر چه اولش با این فکر شروع شد چرا بعضی ها دست به گناه میزنن؟ چه چیزی باعث تفاوت فکر و انتخاب انسان ها حتی در شرایط مشابه میشه؟ و بیشترین سوال ها رو هم تفاوت رفتاری و شخصیتی من با پدرم برام درست کرده بودخیلی دلم می خواست بفهمم به چی فکر می کنه و من خیلی راحت با احسان دوست شده بودم برای یه عده سخت بود که اون به وسایل شون دست بزنه مادر احسان، گاهی براش ساندویچ های کوچیکی درست می کرد ما خوراکی هامون رو با هم تقسیم می کردیم و بعضی ها من رو سرزنش می کردن حرف هاشون از سر دوستی بود اما همین تفاوت های رفتاری بیشتر من رو به فکر می برد ... و من هر روز با احسان بیشتر گرم می گرفتم تنها بود و می خواستم این بت فکری رو بین بچه ها بشکنم اما دیدن همین رفتارها و تفکرها کم کم این فکر رو در من ایجاد کرد تا چه اندازه میشه روی دوستی و ثبات ارتباط بین آدم ها حساب کرد؟ بچه هایی که تا دیروز با احسان دوست بودن امروز ازش فاصله می گرفتن و پدری که تا چند وقت پیش علی رغم همه بدرفتاری هاش در حقم پدری می کرد کم کم داشت من رو طرد می کرد حس تنهایی و غمی که از فشار زندگی و رفتارهای پدرم در وجودم ایجاد شده بود با این افکار از حس دلسوزی برای خودم حالت منطقی تری پیدا می کرد اما به عمق تنهاییم بیشتر از قبل اضافه می شد رمضان از راه رسید و من با دنیایی از سوال هاکه جوابی جز سکوت یا پاسخ های سطحی چیز دیگه ای از دیگران نصیب شون نمی شدبه مهمانی خدا وارد شدم یه ساعت قبل از اذان از جا بلند می شدم و می رفتم توی آشپزخونه کمک مادرم حتی چند بار قبل از اینکه مادرم بلند بشه من چای رو دم کرده بودم 🍵 پدرم ، 4 روز اول رمضان رو سفر بود اون روز سحرنیم ساعت به اذان با خواب آلودگی تمام از اتاق اومد بیرون تا چشمش بهم افتاد دوباره اخم هاش رفت توی هم حتی جواب سلامم رو هم نداد سریع براش چای ریختم دستم رو آوردم جلو که ... با همون حالت اخموی همیشگی نگام کرد به والدین خود احسان می کنید؟ جا خوردم دستم بین زمین و آسمون خشک شد با همون لحن تمسخرآمیز ادامه داد😞 - لازم نکرده من به لطف تو نیازی ندارم تو به ما شر نرسان خیرت پیشکش بدجور دلم شکست دلم می خواست با همه وجود گریه کنم 😢 - من چه شری به کسی رسونده بودم؟ غیر از این بود که حتی بدی رو با خوبی جواب می دادم؟غیر از این بود که چشم هام پر از اشک شده بود یه نگاه بهم انداخت نگاهش پر از حس غرور و پیروزی بود💪 - اصلا لازم نکرده روزه بگیری هنوز 5 سال دیگه مونده پاشو برو بخواب - اما صدام بغض داشت و می لرزید - به تو واجب نشده من راضی نباشم نمی تونی توی خونه من روزه بگیری نفسم توی سینه ام حبس شده بود و اون مثل پیروز میدان بهم نگاه می کرد همون جا خشکم زده بود مادرم هنوز به سفره نرسیده از جا بلند شدم شبتون بخیر و بدون مکث رفتم توی اتاق پام به اتاق نرسیده اشکم سرازیر شد تا همون جا هم به زحمت نگهش داشته بودم در رو بستم و همون جا پشت در نشستم سعید و الهام خواب بودن جلوی دهنم رو گرفتم صدای گریه کردنم بیدارشون نکنه خدایاتو شاهد بودی که هر چه در توانم بود انجام دادم من چه ظلمی در حق پدرم کردم که اینطوری گفت؟ من می خواستم روزه بگیرم اما پدرم نگذاشت تو شاهد باش چون حرف تو بود گوش کردم اما خیلی دلم سوخته خیلی گریه می کردم 😭 و بی اختیار با خدا حرف می زدم صدای اذان رادیوی مادرم بلند شد پدرم اهل نماز نبود گوشم رو تیز کردم ببینم کی میره توی اتاقش دوباره بخوابه برم وضو بگیرم می ترسیدم اگر ببینه دارم نماز می خونم اجازه اون رو هم ازم صلب کنه که هنوز بچه ای و 15 سالت نشده 😕 تا صدای در اتاق شون اومد آروم لای در رو باز کردم و یواشکی توی حال سرک کشیدم از توی آشپزخونه صدا می اومد دویدم سمت دستشویی که یهو اونی که توی آشپزخونه بودپدرم بود .😦 👈نویسنده:شهیدسید طاها ایمانی ⏪ ...😊 🔴کانال اِلی الحُسَین (ع) ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @elal_Hosain ╚════ ✾ ✾ ✾
10.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 کلیپ حسینی فوق‌العاده 👌 🔴کانال اِلی الحُسَین (ع) ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @elal_Hosain ╚════ ✾ ✾ ✾
يافتن خداوند «مَاذَا وَجَدَ مَنْ فَقَدَكَ وَ مَا الّذِى فَقَدَ مَنْ وَجَدَكَ؟». امام حسين (ع) فرمود: «پروردگارا! آن كه تو را نيافت، چه يافت و آن كه تو را يافت، چه از دست داد؟». (بحار الانوار، ج ۹۵ ص ۲۲۶ ح۳ ) 🔴کانال اِلی الحُسَین (ع) ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @elal_Hosain ╚════ ✾ ✾ ✾
🌼 «السلام علیک یابن فاطمة سیّدة نساء العالمین»: 🌺 سلام بر تو، ای فرزند فاطمه‌ای که گل سرسبد و تاج سر همه زنان عالم، از اول تا خاتم است. 🔴کانال اِلی الحُسَین ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @elal_Hosain ╚════ ✾ ✾ ✾
⭕شرحی بر نه (سلام الله علیها) انسانی معمولی بود و نه پسرش حسین (سلام الله علیه). آری حسین (علیه السلام)، سید شباب اهل الجنة، میوه و ثمره‌ی سیدة النساء، فاطمه زهرا، دختر عزیز پیامبر خدا بود. این حقیقت در نظر خود امام نیز چنان اهمیت دارد که پیش از شروع جنگ مکرر آن را متذکر می شوند: ⬅ «أما إنّي ابنُ بنتِ نبيّكُم؟ فَوَ اللهِ مَا بَينَ المشرقِ و المغربِ ابنُ بنتِ نَبيّ غيري منكُم و لا مِن غيركُم، أنا ابنُ بنتِ نبيّكم خاصّة»: ⬅ مگر نه اين است كه من پسر دختر پيامبرتان هستم؟! و الله اگر به مشرق و مغرب عالم‏ برويد، چه در ميان خودتان و چه در بين ديگران، پسر دختر پيامبرى غير از من نخواهيد يافت، تنها من پسر دختر پيامبرتان هستم. پیام این عبارت زیارت هم این است که در روز عاشورا، بر پیکر مطهر فرزند دختر پیامبر خدا که بهترین زن جهانیان است، اسب جفا تاختند! 😔 زهی سفاهت و جسارت! 🔴کانال اِلی الحُسَین ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @elal_Hosain ╚════ ✾ ✾ ✾
🌴 اربعینی‌ها! یادتان باشد که ستون به ستون و قدم به قدم را ، مدیون قطره قطره خون شهدایید😭 🌴 اربعینی‌ها! وقتی چشمتان به گنبد زیبای آقا افتاد یاد کنید از آنانی که با حسرت پشت پیراهن‌هایشان می‌نوشتند: "یا زیارت یا شهادت"😭 🌴 اربعینی‌ها! میان ِ هروله‌های بین الحرمین یاد کنید از شهدایی که در آرزوی زیارت ِشش گوشه‌ی ارباب پرپر شدند...😭 🌴 اربعینی‌ها! یاد کنید از شهدای مفقودالاثر...😭 🌴 اربعینی‌ها! التماس‌ دعا😔 🔴کانال اِلی الحُسَین ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @elal_Hosain ╚════ ✾ ✾ ✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍یه ساعت قبل از اذان از جا بلند می شدم و می رفتم توی آشپزخونه کمک مادرم حتی چند بار قبل از اینکه مادرم بلند بشه من چای رو دم کرده بودم ... پدرم ، 4 روز اول رمضان رو سفر بود اون روز سحر نیم ساعت به اذان با خواب آلودگی تمام از اتاق اومد بیرون تا چشمش بهم افتاد دوباره اخم هاش رفت توی هم حتی جواب سلامم رو هم نداد سریع براش چای ریختم دستم رو آوردم جلو که ... با همون حالت اخموی همیشگی نگاه کرد به والدین خود احسان می کنید؟ جا خوردم دستم بین زمین و آسمون خشک شد با همون لحن تمسخرآمیز ادامه داد - لازم نکرده من به لطف تو نیازی ندارم تو به ما شر نرسان خیرت پیشکش بدجور دلم شکست دلم می خواست با همه وجود گریه کنم - من چه شری به کسی رسونده بودم؟ غیر از این بود که حتی بدی رو با خوبی جواب می دادم؟ غیر از این بود که چشم هام پر از اشک شده بود یه نگاه بهم انداخت نگاهش پر از حس غرور و پیروزی بود... - اصلا لازم نکرده روزه بگیری هنوز 5 سال دیگه مونده پاشو برو بخواب - اما صدام بغض داشت و می لرزید - به تو واجب نشده من راضی نباشم نمی تونی توی خونه من روزه بگیری نفسم توی سینه ام حبس شده بود و اون مثل پیروز میدان بهم نگاه می کرد همون جا خشکم زده بود مادرم هنوز به سفره نرسیده از جا بلند شدم شبتون بخیر و بدون مکث رفتم توی اتاق پام به اتاق نرسیده اشکم سرازیر شد تا همون جا هم به زحمت نگهش داشته بودم در رو بستم و همون جا پشت در نشستم سعید و الهام خواب بودن جلوی دهنم رو گرفتم صدای گریه کردنم بیدارشون نکنه خدایا تو شاهد بودی که هر چه در توانم بود انجام دادم من چه ظلمی در حق پدرم کردم که اینطوری گفت؟ من می خواستم روزه بگیرم اما پدرم نگذاشت تو شاهد باش چون حرف تو بود گوش کردم اما خیلی دلم سوخته خیلی گریه می کردم و بی اختیار با خدا حرف می زدم صدای اذان رادیوی مادرم بلند شد پدرم اهل نماز نبود گوشم رو تیز کردم ببینم کی میره توی اتاقش دوباره بخوابه برم وضو بگیرم می ترسیدم اگر ببینه دارم نماز می خونم اجازه اون رو هم ازم صلب کنه که هنوز بچه ای و 15 سالت نشده تا صدای در اتاق شون اومد آروم لای در رو باز کردم و یواشکی توی حال سرک کشیدم از توی آشپزخونه صدا می اومد دویدم سمت دستشویی که یهو اونی که توی آشپزخونه بود پدرم بود اومد بیرون جدی زل زد توی چشمام - تو که هنوز بیداری هول شدم ... - شب بخیر ... و دویدم توی اتاق قلبم تند تند می زد - عجب شانسی داری تو بابا که نماز نمی خونه چرا هنوز بیداره؟ این بار بیشتر صبر کردم نیم ساعت از اذان گذشته بود که خونه ساکت شد چراغ آشپزخونه هم خاموش شده بود رفتم دستشویی و وضو گرفتم جانمازم رو پهن کردم ایستادم هنوز دست هام رو بالا نیاورده بودم که سکوت و آرامش خونه من رو گرفت دلم دوباره بدجور شکست وجودم که از التهاب افتاده بودتازه جای زخم های پدرم رو بهتر حس می کردم رفتم سجده خدایا توی این چند ماه این اولین باره که اینقدر دیر واسه نماز اومدم بغضم شکست من رو می بخشی؟تازه امروز، روزه هم نیستم روزه گرفتنم به خاطر تو بود اما چون خودت گفته بودی به حرمت حرف خودت حرف پدرم رو گوش کردم حالا مجبورم تا 15 سالگی صبر کنم از جا بلند شدم با همون چشم های خیس دستم رو آوردم بالا الله اکبر بسم الله الرحمن الرحیم هر شب قبل از خواب یه لیوان آب برمی داشتم و یواشکی می بردم توی اتاق بیدار می شدم و توی اتاق وضو می گرفتم دور از چشم پدرم توی تاریکی اتاق می ترسیدم اگر بفهمه حق نماز خوندن رو هم ازم بگیره. 👈نویسنده:شهیدسید طاها ایمانی ⏪ ...😊 🔴کانال اِلی الحُسَین ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @elal_Hosain ╚════ ✾ ✾ ✾
9.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ بسیار دیدنی سخنرانی و توصیف نیم قرن پیش! از زبان مرحوم 🔴کانال اِلی الحُسَین ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @elal_Hosain ╚════ ✾ ✾ ✾
شامیان من داغدارم ... هلهله کمتر کنید خارجی نه ... زاده ی پیغمبـ💔ـرم باور کنید کف زدن پای سر ... فرزند زهـ💔ـرا خوب نیست نامسلمانان حیا از ... دختـ💔ـ پیغمبر کنید ◼️سالروز ورود کاروان آزادگان دشت کربلا به شام بلا را تسلیت میگوییم. 🔴کانال اِلی الحُسَین ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @elal_Hosain ╚════ ✾ ✾ ✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همه دل خوشی من حرمِ توست حسین💚 خاطراتم همگی درحرم توست حسین💚 بهترین چیزی که در محشر به دردم میخورَد 😔 شک ندارم که فقط اشکِ غمِ توست حسین 💚 السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام 💚 🔴کانال اِلی الحُسَین ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @elal_Hosain ╚════ ✾ ✾ ✾