eitaa logo
عماد دولت‌آبادی
79.7هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
940 ویدیو
7 فایل
نویسنده‌هه به نخست‌وزیر گفت؛ شماها دو روز پشت این میز می‌شینین ولی قلم همیشه دست ما نویسنده‌ها می‌مونه💪 عمادم، یه نویسنده تبلیغات: @ads100 ارتباط با خودم: @edolatabadi دو تا تیک نمی‌خوره ولی می‌خونم امکان پاسخ‌گویی ندارم💔 ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
توضیحات کلاس‌های تاریخ معاصر رو شب میدم فعلا بریم سراغ داستان امروز
امروز که هفدهم تیر باشه پیمان سعدآباد بین ایران، عراق، افغانستان و ترکیه امضا شد. اما چی بود این پیمان؟
بر اساس پیمان سعدآباد این چهارتا کشور همسایه اختلافاتشون رو با هم حل کردن دوست خوب هم شدن قرار شد تو کار همدیگه دخالت نکنن به مرزهای هم احترام بذارن و...🤝
در نگاه اول چطوره؟ خیلی کار خوبیه نه؟؟😇
ولی مواظب باشین پیمان سعدآباد رو به عنوان خدمات پهلوی جایی بهتون غالب نکنن🤷‍♂ چرا؟؟
وقتی رضاشاه اومد سرکار ایران با تمام همسایگان خودش اختلافات شدید مرزی داشت. این اختلافات هم یادگاری‌ دوران قاجار بود.
رضاشاه تصمیم گرفت هرجوری‌ هست این اختلافات رو حل کنه حالا دو تا روایت اینجا هست؛ یکی اینکه حل و فصل اختلافات با فشار انگلیسی‌ها بود،‌ چون می‌خواستن موضع کشورهای منطقه تقویت بشه و از این کشورها سدی در جلوی روس‌ها بسازن یکی هم برعکس یعنی اینکه اتفاقا رضاشاه چون میخواست وابستگیش به انگلیسی‌ها کم بشه تصمیم گرفت با همسایگان خودش رفع اختلاف کنه.
هر چه بود، اختلافات ایران با همسایگان خودش حل و فصل شد، اما در عمده‌ی موارد به ضرر ایران تموم شد. چطور؟
ایران و ترکیه سر این یه ذره جا با هم اختلاف داشتن رضاشاه کوتاه اومد و مالکیت ترکیه رو بر این منطقه به رسمیت شناخت در نتیجه ترکیه با آذربایحان هم مرز شد و مشکلاتی پیش اومد که امروز می‌بینین. داستانش رو قبلا گفتیم: اینجا همچنین منطقه‌ی آرارات کوچیک رو هم به ترکیه واگذار کرد و به این شکل، هشتصد کیلومتر مربع از خاک ایران تجزیه شد. و اینطوری اختلافات ما با ترکیه حل شد😐
سرلشکر ارفع یکی از همراهان در سفر به ترکیه بود. توی خاطراتش می‌گه؛ من مسئول مذاکره برای تعیین مرز با ترکیه بودم، یه روز بحث‌مون با ترک‌ها خیلی بالا گرفت، مامور ترکی گفت: هرچی بگه ما قبول داریم. من نقشه‌ها و کاغذهارو جمع کردم و یه‌راست رفتم کاخ سلطنتی. شاه تا نقشه‌ها رو دیدن فرمودن موضوع چیه؟ من شروع کردم به توضیح دادن که فلان تپه و فلان منطقه چه اهمیتی برامون داره و چرا مورد نیازمونه. مدتی با حرارت حرف زدم ولی اعلی‌حضرت چیزی‌ نمی‌فرمودن. سرم رو که بلند کردم دیدم شاه با حالت خاصی بهم نگاه می‌کنن. فرمودن: «اختلاف ما با ترکیه به ضرر هر دو کشوره، مهم نیست که این تپه مال کی باشه، این مهمه که ما با هم دوست باشیم.» من شرمنده شدم، کاغذهامو جمع کردم و برگشتم وزارت امور خارجه.🤷‍♂ و خلاصه اینجوری‌ بود که کوچولو رو شوهر دادن به ترکیه😐 منبع و عضویت در کانال👇 eitaa.com/joinchat/623706320C1d9f760b11
درباره‌ی مرز ایران و عراق هم؛ دعوا سر اروند رود بود عراقی‌ها میگفتن کلش واس ماس ایرانی‌ها میگفتن نخیر، باید نصف نصف باشه. دولت ایران زیر بار نمی‌رفت تا اینکه نهایتا وزیر امور خارجه‌شون پا میشه میاد ایران، می‌ره پیش رضاشاه، گریه میفته و میگه؛ ما کشور کوچیک و ضعیف و نحیفی هستیم و حتی از شهرهای ایران هم کوچیک‌تریم، هیچ درآمدی هم نداریم. شما این همه دریا دارین، ولی عراق بیچاره‌‌ی بدبخت همین یه راه باریک رو به دریا داره، همینم نباشه خفه میشیم، اینو بدین به ما رضاشاهم میگه بدین بهشون😐 نهایتا با مالکیت عراق بر ۱۸۰۰ کیلومتر از مناطق نفتی به رسمیت شناخته میشه و اروند رود به عراق واگذار میشه. حالا داستان مفصلی داره که یبار میگم براتون
باقر کاظمی وزیر خارجه‌ی رضاشاه میگه؛ بعد از این قضیه، یعنی واگذاری اروند روز به عراق، ما می‌خواستیم استعفا بدیم ولی آقای داور (یکی از وزرا) گفت اینکار موجب حبس ‌و زجر و تبعید شما میشه، مام دیدیم راست میگه منصرف شدیم😂 یعنی‌ خودشون حساب کار دستشون بوده😅