.
توضیحات دوره (اینجا)
ثبت نام مستقیم از سایت (اینجا)
ثبت نام از ایتا 👈 @sabehat
من برای سوالاتی که
دربارهی کلاسها دارین، اینجا 👇
🆔 @EDolatabadi
آیا شما هم از شنیـدن جملهٔ
«زمون شـــاه تو مدرســـــــهها
شیر و موز و پسته میدادن»
رنج میبرید؟
آیا از شنیدن جملهی «کو آب و برق مفتی»
ذله شدهاید؟
آیا شما نیز قربانی خشـونتهای کلامیِ
داییهای خود هستید؟
آیا شوهرعمهها سوهان روحتان شدهاند؟
درمان شما دوازده ساعت
شرکت در کلاسهای تاریخ معاصر است😁
.
خب قرار بود از محتوای کلاسها بگیم
دربارهی جلسات اول تا چهارم هم صحبت کردیم. بریم سراغ جلسهی پنجم و ششم
شما میدونستین رضاخان قبل از اینکه بخواد شاه بشه، زورشو زد که رییس جمهور بشه؟😳🤔
قبل از سلطنت رضاخان
احمد شاه قاجار، پادشاه ایران بود.
همین پسر تپل سفیده
اون روزا رییسجمهور که نداشتیم
نفر دوم کشور نخستوزیر بود
که توسط شاه و مجلس تعیین میشد.
رضاخان اول شد فرماندهی سپاه
بعد شد وزیر جنگ
بعد شد نخست وزیر
نخست وزیر که شد تلاش کرد با رفقای خودش، احمدشاه رو سرنگون کنه؛ حکومت پادشاهی رو وَر بندازه و حکومت جمهوری تشکیل بده،
مثل حکومت الانمون.
و بعد هم خودش بشه رییس جمهور😳
ولی نتونست
چرا نتونست؟
چون شهید مدرس مخالف این کار بود.
چرا مخالف بود؟
چون تو جلسهی چهارم و پنجم دوره
توضیح دادیم😌
.
و همینجاست که رضاخان به مدرس میگه
تو محکوم به اعدامی، نابودت میکنم😐
رضاخان که شاه میشه
مدرس تحویلش نمیگرفته
میرن کلی با مدرس حرف میزنن میگن بابا حالا شاه شد، بیا کدوراتو بذاریم کنار و باهاش همکاری کنیم.
قرار میذارن یه روز صبح مدرس بره کاخ رضاشاه، دیدنش.
صبح پا میشه بره، از کالسکهچی میپرسه کرایه تا کاخ چقدر میشه؟
کالاسکهچی میگه مثلا ۲۰ ریال.
مدرس میگه نه اونی که میخوام برم دیدینش ۲۰ ریال نمیارزه، ولش کن😂
مدرس مرد سیاست بوده
خیلی قوی، خیلی اوستا
کمر رضاخان رو هم میزنه زمین
اما رضاخان هم آدم باهوشی بوده
یکی دوبار با فریب مدرس
بر اون غلبه پیدا میکنه
و نهایتا پیروز ظاهری میدان میشه
آخر دستم که
بهطرز خیلی فجیع و سختی
مدرس رو به شهادت میرسونه😔
خیلی سخت...
خب میدونین دیگه
رضاشاه مدرس رو میفرسته کاشمر تبعید
زندانیش میکنه
اونچنان بلایی سرش میاره
که مدرس
اون آدمی که معروف بود به غذا و لباس ساده
اون آدم، پیغام پسغام میده که
من اینجا حتی نون ندارم بخورم
لباس ندارم بپوشم
سر و صورتم رو نمیذارن اصلاح کنم😔
#رضایت_مشتری😂
به عنوان یه کسیکه همیشه سعی میکنه دیگران رو قانع کنه، دورهی شما واقعا دستم رو پر کرد😍
و باز #رضایت_مشتری💪
بنده دوره رو قبلا تهیه کردم، منابع و مطالب دستهبندی شده و به درد بخور بود، قابل فهم و کامل بود و اصلا پشیمون نیستم.
محتوای دوره حاصل مطالعهی چندین کتابه که اگه کسی شخصا بخواد مطالعه کنه هم وقت گیره و هم اینجور منسجم نمیتونه مرتبش کنه.
.
توضیحات دوره (اینجا)
ثبت نام مستقیم از سایت (اینجا)
ثبت نام از ایتا 👈 @sabehat
من برای سوالاتی که
دربارهی کلاسها دارین، اینجا 👇
🆔 @EDolatabadi
.
دیروز این داستان رو گفتیم که رضاشاه چطور مدرس رو به قتل رسوند.
حالا میدونین عجیب چیه؟؟
خب حتما شنیدین که مامان رضاخان، وقتی بچش نوزاد بوده، کولش میکنه میاد تهران. خود رضا داستانش رو اینطوری میگه؛
اقوام بابام از مامانم بدشون میومد، اذیتش میکردن، من نوزاد بودم که پدرم مرد، اقوام بابام، مامانم رو از سوادکوه بیرون کردن، مامانم توی سرمای سخت زمستون، منو برداشت که بیاد تهران. توی راه از شدت سرما نزدیک بود بمیرم که یه قهوهچی به فریادم رسید.
سالها بعد، وقتی رضا، شا میشه. یه روز از جادهی کنار امام زاده هاشم رد میشد، یهو از ماشین پیاده میشه و از خدم و حشم میخواد برن قهوهی خونهی نزدیک امام زاده رو ببینن و برگردن، بعد تعریف میکنه که؛
شصت و چند سال قبل، یه کاروانی از همین جادهی دماوند رد میشد، توی این کاروان یه مادری بود که یه نوزادی تو بغلش داشت، تو این سفر نوزاده از سرما یخ زد، خشک شد و از حال رفت، دیگه همه از زنده بودنش ناامید شدن، قرار شد وقتی رسیدن به دماوند بچههه رو دفن کنن، اما وقتی به دماوند رسیدن، بچههه چشماش رو باز کرد و از مرگ نجات پیدا کرد.
آره، اون زنه، مامان من بود و اون بچههه، خودم.