eitaa logo
هیئت متوسلین به حضرت امام حسن مجتبی(ع) شهرضا
177 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
820 ویدیو
8 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
مسیرحرکت عصر روزتاسوعا تکیه محله آقا حسینیه حضرت علی ع حسینیه سیدالشهدا منزل مرحوم حاج اصغرصدری مسجد امام‌حسین‌ ع
ساعت حرکت عصرچهاربعدازظهر
آدرس کانال های هیئت متوسلین به امام حسن مجتبی (ع) در برنامه های ایتا و اینستاگرام
مسیر حرکت هیئت صبح تاسوعا
مسیر حرکت هیئت عصر تاسوعا
12.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یاابوالفضل هیات متوسلین به امام حسن مجتبی علیه السلام ایام شهادت سالارشهیدان حضرت اباعبدالله علیه السلام ویاران باوفایش رااولابه پیشگاه منتقم خونش مهدی موعودعجل الله وبعدازآن به شمااعضاءهیات تسلیت عرض مینماید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
محمد حسین بابایی: شب وصل است و تبِ دلبری جانان است ساغر وصل لبالب به لب مستان است در نظر بازیشان اهل نظر حیران است گوئیا مشعله از بامِ فلک ریزان است چشم جادوی سحر زین شب و تب گریان است ((امشبی را شه دین در حرمش مهمان است ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع)) «یارب این بوی خوش از روضۀ جان می آید؟ یا نسیمی است کزان سوی جهان می آید؟» «یارب این نور صفات از چه مکان می آید؟» «عجب این قهقهه از حورِ جنان می آید!» یارب این آبِ حیات از چه دلی جوشان است؟ امشبی را شه دین … . «چه سَماع است که جان رقص کنان» می آید؟ «چه صفیر است که دل بال زنان می آید؟» چه پیامی است؟ چرا موج گمان می آید؟ چه شکار است؟ چرا بانگ کمان می آید؟ چه فضائی است؟ چرا تیر قضا پران است؟ امشبی را شه دین … . گوش تا گوش، همه کرّ و فرِ دشمنِ پست شاه بنشسته، بر او حلقۀ یاران الست «پیرهن چاک و غزلخوان و صراحی در دست» چار تکبیر زده یکسره بر هر چه که هست خیمه در خیمه صدای سخن قرآن است امشبی را شه دین … . وَه از آن آیتِ رازی که در آن محفل بود «مفتی عقل در این مسئله لایعقل بود» «عشق می گفت به شرح آنچه بر او مشکل بود» «خم می بود که خون در دل و پا در گل بود» ساغر سرخ شهادت به کف مستان است امشبی را شه دین … . این حسین است که عالم همه دیوانۀ اوست او چو شمعی است که جانها همه پروانۀ اوست شرف میکده از مستی پیمانۀ اوست هر کجا خانه عشق است همه خانۀ اوست حالیا خیمه گهش بزمگه رندان است امشبی را شه دین … . قل هوالله بزاید زلبش، رمز احد لم یلد گوید و لم یولد و الله صمد این تمنا ز احد در دل او رفته زحد: می وصلی بچشان – تا در زندان ابد بشکنم – از خم وحدت که چنین جوشان است امشبی را شه دین … . محرمان حلقه زده در پی پیغامی چند: «چشم اِنعام مدارید ز اَنعامی چند» «فرصتِ عیش نگه دار و بزن جامی چند» که نماندست ره عشق مگر گامی چند در بلائیم ولی عشق بلا گردان است امشبی را شه دین … . امشب است آنکه «ملایک در میخانه زدند گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند» «با من راه نشین باده مستانه زدند» «قرعه فال به نام من دیوانه زدند» یوسفِ فاطمه را ننگِ جهان زندان است امشبی را شه دین … . هان که گوی فلک صدق به چوگان من است ساحت کون و مکان عرصه میدان من است دیدۀ فتح ابد عاشق جولان من است هر چه در عالم امر است به فرمان من است پیش ما آتش نمرود گلِ بستان است امشبی را شه دین … . «هان و هان ناقۀ حقیم» مجوئید حیَل «تا نبرد سرتان را سرِ شمشیرِ اجل» «پیش جان و دل ما آب و گلی را چه محل؟» «کار حق کن فیکون است نه موقوف علل» بی فروغ رخ او ، جان و جهان بی جان است امشبی را شه دین … . ظهر فردا عملِ مذهب رندان بکنم «قطع این مرحله با مرغ سلیمان» بکنم حمله بر شعبده از دولت قرآن بکنم «آنچه استاد ازل گفت بکن»، آن بکنم عاقبت خانه ظلم است که آن ویران است امشبی را شه دین … . «نقدها را بود آیا که عیاری گیرند تا همه صومعه داران پی کاری گیرند» و به تاریکی شب ره به کناری گیرند صادقان زآینۀ صدق، غباری گیرند صحنۀ مشهد ما صحن نگارستان است امشبی را شه دین … . گفت عباس که: من از سر جان برخیزم از «سر جان و جهان دست فشان برخیزم» «از سر خواجگی کون و مکان برخیزم» من «ببویت ز لحد رقص کنان برخیزم» این چه روح است و کرامت که در این یاران است امشبی را شه دین … . در شب قتل، نگفت از سر و سامان، زینب «داشت اندیشه فردای یتیمان، زینب» گفتی از یادِ پریشانی طفلان، زینب داشت آن شب همه گیسوی پریشان، زینب» این چه خوابی است که در خوابگه شیران است؟ امشبی را شه دین … . ظهر فردا، قد رعنای حسین است کمان باز جوید شه بی یار ز عباس نشان ز علمدارِ خود آن خسرو شمشاد قدان «که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان» قرص خورشید هم از خجلت او پنهان است امشبی را شه دین … . علی اکبر به اجازت ز پدر خواهشمند: صبر از این بیش ندارم، چکنم تا کی و چند؟ جان به رقص آمده از آتش غیرت چو سپند بوسه ای بر لب خشکم بزن ای چشمه قند دستی اندر خم زلفی که چنین پیچان است امشبی را شه دین … . «او سلیمان زمان است که خاتم با اوست» «سر آن دانه که شد رهزن آدم با اوست» نفس «همت پاکان دو عالم با اوست» زخم شمشیر و سنان چیست؟ «که مرهم با اوست» پس چه رازی است که خنجر به گلو بُران است؟ امشبی را شه دین …