ســلــام دوسـݓــاݩ
جــہــټ #ټــب حــمــایــتـۍ بــہ آیــدی زیــر مـراجــعـــہ کــنــیــد👇
@nokar_hasan118
مــارو حــمــایــٺ کــنــید💫
تــرڪ نــکــنــیــد زیــادمــون کــنــیـد😊
بــمــونــیــد بــرامــون💛
سلامعلیڪمجمیعا
انشاللهامشبیہمحفلڪوچیکداریم🌿
قبلمحفل #دعاےهفتمصحیفهسجادیہ
روتلاوتڪنیم‼️
عملبہامرآقا😊
سیبها روی خاک غلطیدند . . .
چادرش در میان گردوغبار
قبلاً این صحنه را نمی دانم
در من انگار می شود تکرار😞
زیر باران دوشنبه بعداز ظهر
اتفاقی مقابلم رخ داد
وسط کوچه ناگهان دیدم
زن همسایه بر زمین افتاد😞💔
آه سردی کشید حس کردم
کوچه آتش گرفت از این آه 💔
و سراسیمه گریه در گریه
پسر کوچکش رسید از راه😞
گفت: آرام باش چیزی نیست
به گمانم فقط کمی کمرم
دست من را بگیر گریه نکن
مرد گریه نمی کند پسرم
چادرش را تکاند با سختی🥀
یا علی گفت از زمین پاشد
پیش چشمان بی تفاوت ما
ناله هایش فقط تماشا شد💔
طفلكی چند بار خورد زمین💔!
دو قدم مانده بود تا مادر
گفت:برخیر خانه نزدیك است
جان بابا بلند شو دیگر😭
صبح فردا به مادرم گفتم
گوش کن این صدای روضه ی کیست؟
طرف کوچه رفتم و دیدم
در و دیوار خانه ای مشکی ست😭💔
با خودم فکر می کنم حالا
کوچه ی ما چقدر تاریک است
گریه مادر دوشنبه در کوچه
راستی فاطمیه نزدیک است!💔
بعد از اون ماجرا حسن هی میگفت
خودم دیدم تو کوچه ها مادر افتاد
خودم دیدم که مادر با سر افتاد😭
هرجوری هم به مادر نام و نشون بدیم بگیم همسر مولا و مادر ارباب و ام ابیها
تهش اینه↓
جلو حسن بهشون جسارت شد😭💔
تو شعله ها داشت یه زن میسوخت
حسن میسوخت
مادر تنهای من میسوخت
حسن میسوخت😭💔