#طنز_جبهه😂🤣 یڪے از بچہ ها بود خیلے اهل معنویت و دعا بود. برای خودش یہ قبری ڪنده بود. شب ها مےرفت تا صبح با خدا راز و نیاز مےڪرد. ما هم اهل شوخے بودیم😉 یہ شب مهتابـے سہ، چهار نفر شدیم توی عقبہ. گفتیم بریم یہ ڪمے باهاش شوخے ڪنیم🙄 خلاصہ قابلمہ ی گردان را برداشتیم با بچہ ها رفتیم سراغش. پشت خاکریز قبرش نشستیم. اون بنده ی خدا هم داشت با یہ شور و حال خاصے نافلہ ی شب مےخوند، دیگہ عجیب رفتہ بود تو حال!😌 ما بہ یڪے از دوستامون ڪہ تن صدای بالایـے داشت، گفتیم داخل قابلمہ برای این ڪہ صدا توش بپیچہ و بہ اصطلاح اڪو بشہ، بگو: اقراء😐 یهو دیدیم بنده ی خدا تنش شروع ڪرد بہ لرزیدن و شور و حالش بیشتر شد یعنے بہ شدت متحول شده بود و فڪر مےڪرد برایش آیہ نازل شده!😰 دوست ما برای بار دوم و سوم هم گفت: اقراء بنده ی خدا با شور و حال و گریہ گفت: چے بخونم؟ رفیق ما هم با همون صدای بلند و گیرا گفت: بابا ڪرم بخون😂😂😂

#مداحی 🎼 🍃سلام آقا 🍃که الان رو به روتونم 🎤 #مهدی_اکبری

۱_ به روی چشم دیگه روی ساعت مشخص شده رمان هدایت میشود. ۲_ شرمنده دیروز موقعیتی نبود که بگذارم حلال کنید

لطف دارید شما تشکر از شما ممبر گرامی

عجب تکلیف ما معلوم نیست حالا پست زیاد میزاریم یا کم؟! ولی چشم اینم چشم در ساعت مشخص گذاشته میشود

عالی شمایید🙂🌹 چه سعادت زیبایی😍 خواهش میکنم ممنوع از شما بزرگوار