eitaa logo
"بـہ‌وقت‌عـٰاشقے"
476 دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
2.3هزار ویدیو
326 فایل
﴾﷽﴿ اینجـا دل حڪم میفرماید...⚖️ - از ۲۲/خرداد/هزار سیصد۹۹ و مینویسیم❥︎ - پل ارتباطی: https://daigo.ir/secret/3211552716
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‹ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ.. › اگر بَد خوىِ سخت دل باشے، مردم از دور و كنار تو مُتفرق مےگردند!🙎🏼‍♂🖤... ↵ ¹⁵⁹ - خلاصہ مراقب باش🚶🏻‍♂...
🔴تلنگر ❗️ 🍃🌸استادپناهیان‌: گیر تو گناهاٺ نیست! گیرتو کاراے خوبیه... که‌انجام‌میدے...، ولی نمیگی"خدایابه‌خاطرتو...! اخلاص‌ یعنے خدایافقط‌ تو‌ببیݩ حتے ملائکہ هم‌ نہ!
🎓دانشگاه بعداز ۱۳۰۰ سال‌همچنان‌دانشجو مۍپذیرد؛ متاسفانه این‌دانشگاه‌ هنوز ۳۱۳ فارغ‌التحصیل‌هم‌نداشته این‌دانشگاه‌درتمام‌شـ🌙ــبانه‌روز ازشما‌آزمون به عمل‌مۍآورد مدارڪ لازم براۍثبت‌نام: ¹-انجام واجبات ( نماز اول وقت ) ²-ترک محرمات ( جبران حق الناس ) ³-انجام دادن وظایف منتظران ( دائم الوضو بودن) ۴.تبلیغ و دعا ( فرج و غریق و معرفت) و شناخت حضرت مهدی ۵.ولایت مداری ۶. احترام به پدر و مادر به امید قبولی همه ‌مادراین‌دانشگاه... 🍀اللهم‌عجل‌لولیڪ‌الفرج🍀
*[ 💙💫 ] خدایا ... ما به دیدن معجزه هاے تو دࢪ لحظه های نا امیدے محتاجیم ...
میدانی.. بعضی از آدم‌ها انگار از بهشت آمده‌اَند..! یک جورِ عجیبی خوبند، امن‌اَند ،آرام‌اَند ،دلنشین‌اَند... کنارشان میتوانی خیلی راحت و بدونِ هیچ تکلّفی؛خودت باشی! من این آدم‌ها را دوست دارم، آدم‌هایِ مهربان و اصیلی؛ که حالِ دنیایمان را خوب میکنند...🌸🖇🌿 😍♥️
🔻بیا بیا یه دقیقه گوش کن...🔻 😶بببین قرار نیست حافظ کل شدن آسون باشه ⁣ قرار نیست امروز شروع کنی شش ماه بعد حافظ کل بشی❗️ ⁣ قرار نیست حافظ کل بشی دیگه قرآن رو ببوسی بذاری کنار😒❗️ ⁣ قرار نیست مثه کنکور و مدرک لیسانس و فوق لیسانس، تمومش کنی مدرک بگیری و همه جا بگی حافظ شدم رفت😌⁣❗️ ⁣ این قرآنی که امروز حفظ می‌کنی واسه امروز و فردا نیست واسه یه عمر زندگی دنیا و یه ابدیت زندگی آخرته😊⁣‼️ ⁣ اگه امروز شروع کردی باید بدونی این راه ته نداره ! ❌ خسته نشی ☝️ ⁣ منتظر آخرش نباشی 😩 ⁣ آخر این راه فقط یه جاست ⁣ اونم بهشته! 😍🌤 ⁣ هیچ حافظی نیست که بگه سختی نکشیدم ❗️ هیچ حافظی نیست که آیه ها بهش وحی شده باشه ❗️ هیچ حافظی از اول حافظ نبوده 😁⁣❗️ تو هم مثل اونا ⁣ چه فرقی داره؟ ⁣ بلند شو👏 ⁣ با همه وجودت تلاش کن⁦✌️⁩⁣ یه جوری تلاش کن که به خودت افتخار کنی💪⁣ یه جوری تلاش کن که بشی الگوی جامعه قرآنی👌⁣ ⁣ فرق تو با اونا چیه؟ ⁣ هر بهونه ای بیاری یه مثال براش دارم که بگم پس اونو چی میگی؟ ⁣ ⁣ درس داری؟ ⁦👩‍🎓⁩⁣ زن و بچه داری؟ ⁦👨‍👩‍👧‍👧⁩⁣ شوهر و زندگی داری؟ ⁦👩‍❤️‍👨⁩⁣ سنت رفته بالا؟ 👴👵⁣ هوش و حواس نداری؟ ⁦🤦‍♀️⁩⁣ حافظه ات ضعیفه؟؟ 🚶⁣ ⁣ اینا همه بهونه است😈👻 ⁣ ⁣ با همه این مسائل ده ها نمونه موفق تو این زمینه داریم که می‌تونه الگوی من و شما باشه! 😎🌞⁣ ⁣ پس همه این بهونه ها رو بذار کنار فقط شروع کن...🤝⁣ ⁣ از فردا نه! 🤚⁣ همین امروز 🤛⁣ همین لحظه 🤝⁣ ⁣ ـٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜـٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜـٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜـٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜـٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜـٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜـٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜـٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜـٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜـٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜـٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜـٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜـٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜـٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜـٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜـٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜـٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜـٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜـٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜـٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜـٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜـٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜـٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜـٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜـٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜـٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜـٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜـٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜـٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜـٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜـٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜـٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜـٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜـٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜـٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜـٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜـٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜـٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜـٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜـٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜـٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜـٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜـٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜـٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜـٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜـٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜـٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜـٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜـٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜـٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜـٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜـٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜـٜ
🔆امام کاظم (ع): 🌀 همان گونه که در ظاهر از مردم حجب و حیا می‌کنید، در خلوت و نهان نیز از خدا شرم داشته باشید. 📚 بحار، ج۷۸، ص ۳۰۹
🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🌷🌷🌷🌷🌷 🌷🌷🌷 🌷🌷 🌷 ✍ مــیــم ســادات هــاشـمــے ۱۵ (بــخــش اول) خیره به آینه قدی اتاقم لبخندی ازرضایت مےزنم.روسری سورمه ای رنگم رالبنانـےمےبندم وچادرم راروی سرم مرتب میڪنم!صدای اِف اِف واین قلب من است ڪه مےایستد!سمت پنجره می دوم،خم می شوم وتوی ڪوچه رانگاه می ڪنم.زهراخانوم جعبه شیرینی رادست حاج حسین می دهد.دختری قدبلند ڪنارشان ایستاده حتما زینب است! فاطمه مدام ورجه وورجه میڪند! "اونم حتما داره ذوق مرگ میشه" نگاهم دنبال توست!ازپشت صندوق عقب ماشینتان یک دسته گل بزرگ پراز رزهای صورتی وقرمز بیرون مےاوری.چقدر خوش تیپ شده ای... قلبم چنان درسینه می ڪوبد ڪه اگر هرلحظه دهانم رابازکنم طرف مقابل می تواند آن رادرحلقم به وضوح ببیند! سرت پایین است وباگلهای قالی ورمی روی!یک ربع است که همینجور ساکت وسربه زیری! دوست دارم محکم سرم رابه دیوار بکوبم بلاخره بعدازمکث طولانـےمی پرسی: من شروع ڪنم یاشما؟ _ اول شما! صدایت راصاف وآهسته شروع میڪنـے _ راستش...خیلـےباخودم فکر کردم که اومدن من به اینجادرسته یانه! ممکنه بعدازین جلسه هراتفاقی بیفته...خب...من بخاطراونیڪه شما فڪر میڪنید اینجا نیومدم! بهت زده نگاهت میکنم,, _ یعنی چی؟؟؟ _ خب."مِن ومِن میڪنی" _ من مدتهاست تصمیم دارم برم جنگ!..برای دفاع!پدرم مخالفت میڪنه..وبهیچ عنوان رضایت نمیده. ازهردری وارد شدم.خب...حرفش اینکه... بااسترس بین حرفت می پرم: _ حرفشون چیه؟!! _ ازدواج کنم!بعد برم.یعنی فکر می کنه اگر ازدواج کنم پابند میشم ودیگه نمی رم... خودش جبهه رفته اما.نمی دونم!! جسارته این حرف،اما...من می خوام کمکم کنید....حس می کردم رفتارشما بامن یطور خاصه.اگر اینقدرزوداقدام کردم...برای این بود که می خواستم زود برم. "گیج وگنگ نگاهت می کنم." _ ببخشید نمی فهمم! _ اگر قبول کنید...می خواستم بریم و بخانواده بگیم اول یه صیغه محرمیت خونده شه...موقت!اینجوری اسم من توی شناسنامه شما نمیره. اینطوری اسمن ،عرفاوشرعا همه مارو زن و شوهرمیدونن.. اما...من میرم جنگ.و ... وشما میتونید بعدازمن ازدواج کنید! چون نه اسمی رفته...نه چیزخاصی! کسی هم بپرسه.میشه گفت برای اشنایی بوده و بهم خورده!! یچیز مثل ازدواج سوری " باورم نمی شود این همان علـےاکبراست! دهانم خشک شده وتنها باترس نگاهت می کنم..ترس ازین ڪه چقدربا آن چیزی که ازتو درذهنم داشتم فاصله داری!!" _ شایدفکر کنید می خوام شمارومثل پله زیرپابزارم وبالابرم!اما نه!. من فقط کمک می خوام. " گونه هایم داغ می شوند.باپشت دست قطرات اشکم راپاک می کنم" ادامه دارد... 💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐 بامــــاهمـــراه باشــید
🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🌷🌷🌷🌷🌷 🌷🌷🌷 🌷🌷 🌷 ✍ مــیــم ســادات هــاشـمــے ۱۵ (بــخــش دوم) _ یک ماهه که درگیراین مسئله ام!..که اگربگم چی میشه!؟؟؟ " دردلم میگویم چیزی نشد...تنهاقلب من شکست!...اماچقدرعجیب که کلمه کلمه ات جای تلخی برایم شیرین بود! تومیخواهےازقفس بپری!پدرت بالت رابسته!و من شرط رهایـےتوام!... ذهنم انقدردرگیرمیشودکه چیزی جز سکوت درپاسخت نمیگویم!! _ چیزی نمیگید؟؟...حق دارید هرچی میخواید بگید!!...ازدواج کردن بدنیست!فقط نمیخوام اگر توفیق شهادت نصیبم شد...زن و بچم تنها بمونن.درسته خدا بالاسرشونه! اما خیلـےسخته...خیلی!... منکه قصدموندن ندارم چراچندنفرم اسیرخودم کنم؟؟ " نمیدانم چرا می پرانم: _ اگر عاشق شیدچی؟؟!!! جمله ام مثل سرعت گیرهیجانت راخفه میکند!شوکه نگاهم میکنی! این اولین باراست که مستقیم چشمهایم رانگاه میکنی ومن تاعمق جانم میسوزم! بخودت می آیـےونگاهت رامیگردانـے. جواب میدهی: _ کسی که عاشقه...دوباره عاشق نمیشه! " میدانم عاشق پریدنـے!اما..چه میشود عشق من درسینه ات باشد وبعدبپری" گویـےحرف دلم راازسڪوتم میخوانـے.. _ من اگر ڪمڪ خواستم...واقعا کمک میخوام!نه یه مانع!....ازجنس عاشقـے! " بـےاختیارلبخندمیزنم... نمی توانم این فرصت راازدست بدهم. شاید هرکس که فکرم رابخواندبگوید دخترتوچقدراحمقی ..اما...امامن فقط این رادرک میکنم!که قراراست مال من باشـے!!...شاید کوتاه...شاید... من این فرصت را... یا نه بهتراست بگویم من تورا به جان میخرم!! حتی سوری... ادامه دارد... 👈👈هزینه کپی داستانها👈👈5صلوات به نیت تعجیل در فرج امام زمان 💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐 بامــــاهمـــراه باشــید
🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🌷🌷🌷🌷🌷 🌷🌷🌷 🌷🌷 🌷 ✍ مــیــم ســادات هــاشـمــے ۱۶ (بــخــش اول) چاقوبزرگےڪه دسته اش ربان صورتےرنگےگره خورده بوددستت میدهندوتاڪیدمی ڪنندڪه باید ڪیڪ را باهم ببرید. لبخندمیزنـےونگاهم میڪنے،عمق چشمهایت انقدرسرداست ڪه تمام وجودم یخ میزند... بازیگرخوبی هستی. _ افتخارمیدی خانوم؟ وچاقو را سمتم میگیری... دردلم تڪرارمیڪنم خانوم..خانومِ تو!... دودلم دستم راجلو بیاورم.می دانم دروجودتوهم آشوب است.تفاوت من باتوعشق وبـےخیالیست‌ نگاهت روی دستم سرمیخورد.. _ چاقو دست شما باشه یامن؟ فقط نگاهت میڪنم.دسته چاقورادردستم میگذاری ودست لرزات خودت راروی مشت گره خورده ی من!... دست هردویمان یخ زده.باناباوری نگاهت می ڪنم. اولین تماس ما..چقدرسردبود! باشمارش مهمانان لبه ی تیزش رادرڪیڪ فرومی بریم وهمه صلوات میفرستند. زیرلب می گویـے: یڪےدیگه.!وبه سرعت برش دوم را میزنے.اماچاقوهنوز به ظرف کیک نرسیده به چیزی گیرمی ڪند بااشاره زهراخانوم لایه روی ڪیڪ راڪنارمی زنـےوجعبه شیشه ای ڪوچڪےرابیرون میڪشـے.درست مثل داستانها. مادرم ذوق زده بمن چشمڪ میزند ڪاش می دانست دخترڪوچڪش وارد چه بازی شده است. درجعبه رابازمی ڪنـےوانگشترنشانم رابیرون می آوری.نگاه سردت می چرخد روی صورت خواهرت زینب. اوهم زیرلب تقلب می رساند:دستش کن! اماتو بـےهیچ عڪس العملےفقط نگاهش می ڪنـے.. اڪراه داری ومن این رابه خوبـےاحساس میڪنم. زهراخانوم لب می گزد وبرای حفظ آبرومی گوید: _ علـــےجان!مادر!یه صلوات بفرست وانگشتررو دست عروست ڪن من باززیرلب تکرارمی کنم.عروست!عروس علی اکبر! صدای زمزمه صلواتت رامیشنوم. رومی گردانـےبایڪ لبخندنمایشـے،نگاهم می ڪنے،دستم رامی گیری وانگشتر را در دست چپم می ندازی.ودوباره یڪ صلوات دسته جمعـےدیگر. ادامه دارد... 💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐 بامــــاهمـــراه باشــید
🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🌷🌷🌷🌷🌷 🌷🌷🌷 🌷🌷 🌷 ✍ مــیــم ســادات هــاشـمــے ۱۶ (بــخــش دوم) فاطمه هیجان زده اشاره می ڪند: _ دستش رونگه دارتو دستت تاعکس بگیرم. می خندی وطوری ڪه طبیعـےجلوه کند دستت راکنار دستم می گذاری... _ فکر کنم اینجوری عکس قشنگ تربشه! فاطمه اخم میکند: _ عه داداش!...بگیردست ریحانو... _ توبگیر بگو چشم!..اینجوری توکادر جلوش بیشتره... _ وا!...خب عاخه... دستت را بسرعت دوباره می گیرم و وسط حرف فاطمه می پرم _ خوب شد؟ چشمڪی میزند ڪه: _ آفرین بشما زن داداش... نگاهت می کنم.چهره ات درهم رفته.خوب می دانم که نمی خواستـےمدت طولانـےدستم رابگیری... هردومی دانیم همه حرڪاتمان سوری وازواقعیت به دور است. امامن تنهایڪ چیزرامرور میڪنم.آن هم اینڪه توقراراست 3ماه همسرمن باشـے!اینڪه 90روز فرصت دارم تاقلب تورا مالڪ شوم. اینک عاشقی کنم تورا!! اینڪه خودم را در آغوشت جاکنم. باید هرلحظه توباشـےوتو! فاطمه سادات عڪس راکه می گیردباشیطنت می گوید:یڪم مهربون تربشینید! ومن ڪه منتظرفرصتم.سریع نزدیڪت می شوم..شانه به شانه, نگاهت می ڪنم.چشمهایت رامی بندی ونفست راباصدا بیرون می دهـے. دردل می خندم ازنقشه هایـے کہ برایت ڪشیده ام.برای توڪه نه! برای قلبت درگوشَت آرام می گویم: _مهربون باش عزیزم!... یکبار دیگرنفست رابیرون می دهـے. عصبی هستے.این راباتمام وجود احساس می ڪنم.اما باید ادامه دهم. دوباره می گویم: _ اخم نڪن جذاب میشی نفس! این راکه می گویم یکدفعه ازجا بلند می شوی ،عرق پیشانی ات راپاک میکنی وبه فاطمه می گویـے: _ نمی خوای ازعروس عکس تکی بندازی!!؟؟؟ ازمن دور می شوی وکنارپدرم می روی!! فرارکردی مثل روز اول! اما تاس این بازی راخودت چرخانده ای! برای پشیمانـے دیر است... ادامه دارد... 💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐 بامــــاهمـــراه باشــید