⚫️در ظهر عاشورا چه گذشت..(قسمت آخر)
🔴 لحظه شهادت امام حسین علیه السلام
🌷زینب دختر امیرالمومنین از خیمه خارج شد و فریاد زنان میگفت: آه برادرم! آه سالارم! ای کاش آسمان به زمین فرود می آمد...
🍃آنگاه خطاب به عمر سعد ملعون فرمود: عمر سعد!حسین را میکشند و تو نگاه میکنی؟!! عمر سعد اشکهایش از مظلومیت زینب سلام الله علیها جاری شد و روی برگرداند.
🔘براستی که چقدر دختر علی علیه السلام تنها و بیکس شده که به دشمن متوسل شده...
🔥شمر ملعون به لشکرش فریاد زد: مادرتان به عزایتان بنشیند،حسین را بکشید!
🔥آنگاه خود تیغ به دست گرفت و به همراه سنان برای بریدن رأس مطهر امام (علیه السلام) رهسپار شد ...
🔴 اسب امام حسین علیه السلام
🍀اسب امام که بعد از شهادت امام احساس میکرد اهل بیت منتظر شنیدن خبر هستند،کاکل خود را به خون امام حسین علیه السلام آغشته کرد و به سمت خیمه گاه دوید در حالیکه شیهه میکشید.
🌷امام باقر علیه السلام فرمود: اسب در شیهه هایش فریاد میزد: امان از ظلم و ستم جماعتی که پسر پیغمبر خود را میکشند...سپس به قدری ناله کرد و شیهه کشید و سر خود را به زمین کوبید تا جان داد.
💐زنان و اهل حرم اباعبدالله شیون کنان بعد از غارت شدن خیمه هایشان توسط دشمن به سمت قتلگاه رفتند ،چشمشان که به کشته ها افتاد فریادشان به شیون بلند شد...
🔴حضرت زینب کنار برادر..
⚡️راوی میگوید: بخدا قسم فراموش نمیکنم هنگامیکه زینب دختر علی بر حسین نوحه سرایی میکرد و با قلب شکسته و حال محزون فریاد میزد:
⚫️یا جداه،این حسین توست که به خون آغشته شده و اعضایش قطعه قطعه گشته، ای رسول خدا دخترانت اسیر و ذریه ات مقتول ...
این حسین توست که بر زمین افتاده و و سرش را از قفا بریدند و عمامه و البسه ی اورا به غارت بردند...
🍂 آنقدر زینب ناله و نوحه سرایی کرد که دوست و دشمن را به گریه انداخت و سپس فرمود: پروردگارا این قربانی را از آل محمد قبول فرما..▪️
🔴 سکینه دختر اباعبدالله
🌼سکینه علیها سلام نعش پدر را در آغوش گرفت و هرکاری کردند جدایش کنند نتوانستند تا اینکه عده ای به جبر از پدرش جدایش کردند .
🌸 از سکینه خاتون نقل شده که: در همین حال شنیدم پدرم فرمود:
✨شیعیانم هرگاه آب گوارا مینوشید مرا یاد کنید ویا اگر غریب و شهیدی دیدید بر من بگریید.
✨ای کاش روز عاشورا بودید و میدیدید چگونه برای شیرخوارم آب طلب کردم و بر من رحم نکردند...
🔴 از امام سجاد علیه السلام روایت شده است: چون پدر و برادرانم و انصار پدرم در کربلا شهید شدند و اهل بیت را با ان وضع به اسارت گرفتند هنگامی که از کنار کشته ها رد میشدیم سینه ام تنگ شد و قلبم گرفت.
💥 نزدیک بود جان از کالبدم خارج شود که عمه ام متوجه شد و فرمود: چه میشود تورا ای یادگار برادرم که با جان خود بازی میکنی؟
✨گفتم عمه چگونه بی تابی نکنم که پدر و برادرانم همه کشته و قطعه قطعه شده اند و نه کفن شده و نه دفن گردیده اند ...
🌺عمه ام فرمود: پسربرادرم ناراحت نباش که این پیمانی است که رسول خدا از جدت علی علیه السلام و پدرت حسین و عمویت حسن بن علی گرفته و آنان هم پذیرفته اند.
🏴خدا هم از مردمی که اهل آسمانند پیمان گرفته که این اعضای قطعه قطعه را جمع کنند و دفن کنند و برای این شهدا بارگاهی بسازند که با گذشت زمان از بین نمیرود هرچند ستمکاران در محو آن بکوشند..
🌺صلی الله علیک یا جبل الصبر یا زینب کبری...
🌷السلام علی الحسین
🌷و علی علی ابن الحسین
🌷و علی اولاد الحسین
🌷و علی اصحاب الحسین
📗 نفس المهموم ص 385
📒کامل الزیارات ص 261
📕ارشاد مفید ص 227
📘مقتل مقرم ص 398
#امــامـ_زمانـےامـ313
@emam_hasani_ha
محبوب من!💔
هر چقدر آدم های بیشتری را میشناسم،
بیشتر عاشقتان میشوم!
نگاه به این کنج عزلت گزیدن هایم نکنید…
باور کنید از سر تنهایی نیست اگر چنین دلبسته تان شدم،
من فقط خسته شده ام از تمامِ آدم هایی که شما نیستند...
#یا_رفیق♥️🍃
♥️🍃
السَّلامُ علیکَ
یا بقیَّةَ اللهِ
یا اباصالحَ المهدی
یاخلیفةَالرَّحمنُ
و یاشریکَ القران
ایُّها الاِمامَ الاِنسُ والجّان
ّسیِّدی ومَولایْ الاَمان الاَمان
بر چهره دلربای مهدی #صلوات🌿
#الّلهُـمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَـــ_الْفَـــرَج💕
#تلنگر🍁
بزارحقالناســـرو
قشنگبراتمعنےڪنم :
حقالناســـ...
هموناشکایےِڪہامامزمانعج
برایِگنـاهایِمامیریزهــ...
#خَآدِمُ_اَلْزَهْرَآ
💕⃟🕊صـݪ الله عݪیڪ یآعباعبدللهـ
✍همه میگویند؛
آخرِ #طریق به"کرب و بلا" میرسد و آغوش حسین"ع"
اما من میگویم ؛
آخرِ طریق، آخرین پلهی پیوند تاریخ با آرامش است!
آخرِ طریق؛
ساحلِ اقیانوسیست که هر که میرسد، روی امواج آرامَش، سبک میشود و گِزگِز جریانِ حیات را در رگهایش حس میکند!
آخر طریق ؛ نقطهی بلوغ فهم بشر است ؛
💫* امام اگر باشد ؛ دنیا آرام میگیرد *...
امامِ زنده و تنهای ما ؛
#اربعین به ما آموخت؛ برای رسیدن به اقیانوس آرام وجود تو، باید #طریقِ سخت نجف ـ کربلا را در درونِ خویش طی کنم!
✨طریقی از *مبداء #من ، تا مقصد #تو *
فکر میکنم؛ کمکم دنیا به فهم #اربعین نزدیک میشود! به همان نقطهی بلوغ فهمِ بشر!
و این یعنی ... ما به عمودهایِ آخر نزدیک میشویم!
آخرین عمود تاریخِ، قبل از آغوش تو...
عمودی از جنس عمود ۱۴۵۲ !
امام زندهی ما ؛ پای قلبمان، عجیب تاول زده!
بیصبرانه در انتظار عمود آخریم🌟!
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#زندگی_به_سبک_اربعین
از نجف تا کربلا دیدم خدا موکب زده...
جبرئیل دیوانه وار چای عراقی می دهد!
#اربعین
🔆 #پندانه
🤴👨🌾 «حاکم و کشاورز بیچاره»
🔸 روزی حاکمی برای گردش به بیرون از شهر رفته بود که مرد میانسالی را در حال کار بر روی زمین کشاورزی دید.
🔹حاکم پس از دیدن آن مرد بیمقدمه به کاخ برگشت و دستور داد کشاورز را به کاخ بیاورند.
🔸 روستایی بینوا با ترس و لرز در مقابل تخت حاکم ایستاد. حاکم دستور داد لباس گرانبهایی بر او پوشاندند و یک قاطر به همراه افسار و پالان خوب هم به او دادند.
🔹حاکم که از تخت پایین آمده بود و آرام قدم میزد به مرد کشاورز گفت: میتوانی بر سر کارت برگردی، ولی همین که دهقان بینوا خواست حرکت کند حاکم کشیدهای محکم پس گردن او نواخت.
🔸همه حیران از آن عطا و حکمت این جفا، منتظر توضیح حاکم بودند.
🔹حاکم از کشاورز پرسید: مرا میشناسی؟
🔸کشاورز بیچاره گفت: شما تاج سر رعایا و حاکم شهر هستید.
🔹حاکم گفت: آیا بیش از این مرا میشناسی؟
🔸سکوت مرد حاکی از استیصال و درماندگی او بود.
🔹حاکم گفت: بخاطر داری بیست سال قبل که من و تو با هم دوست بودیم در یک شب بارانی که در رحمت خدا باز بود، من رو با آسمان کردم و گفتم خدایا به حق این باران و رحمتت مرا حاکم این شهر کن و تو محکم بر گردن من زدی و گفتی که ای ساده دل! من سالهاست از خدا یک قاطر با پالان برای کار کشاورزیام میخواهم هنوز اجابت نشده آن وقت تو حکومت این شهر را میخواهی؟
🔴 یک باره خاطرات گذشته در ذهن دهقان مرور شد.
🔸حاکم گفت: این قاطر و پالانی که میخواستی، این کشیده هم تلافی همان کشیدهای که به من زدی. فقط میخواستم بدانی که برای خدا حکومت این شهر یا قاطر و پالان فرق ندارد. فقط ایمان و اعتقاد من و توست که فرق دارد. از خدا فقط بخواه، خدا بینهایت بخشنده و مهربان است و در بخشیدن بیانتهاست ولی به خواستهات و لطف و تقدیر خداوند ایمان داشته باش.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
🌦خوب است ما هم #مثل باران حس بگیریم هـر صب☀️ــــــح #سراغـی از گل🌼 نرگس بگیـریم ...
🌦خبرت هست که #بی روی تـــ✨ـــو آرامم نیست!❌
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@emam_hasani_ha
حاج امیر کرمانشاهی_شب دوم محرم 95_زمینه_ای جان حسین جانان حسین-1482401123.mp3
9.11M
🔅↭﷽↭🔅
@Fanous
🔸ای جان حسین(ع)
جانان حسین(ع) 💚
دست من و دامان تو
چشم من و احسان تو
ای جان من قربان تو
#حاج_امیر_کرمانشاهی
🌷 امام علی عليه السلام:
⚡️با عزم و اراده، به جنگ سستى برويد.
📗ميزان الحكمه ج۱۰ ص۱۳۴
#شعر_مهدوی
#نرم_افزار_جامع_مهدویت
انتظار
ابري ام، باراني ام، حال و هوايم خوب نيست
چشم سر، خيس است امّا چشم دل، مرطوب نيست
آفت عصيان به جان نخل دل افتاده است
علتش اين است اگر محصول ها مرغوب نيست
سود بازار عمل از عُرف هم کمتر شده
اي دريغ اوضاع کار و بار من مطلوب نيست
اين دل بي در اگرچه جاي اين و آن شده
غير تو اصلاً براي من کسي محبوب نيست
واقعاً من دوستت دارم عزيز فاطمه!
غير يوسف هر کسي که دلبر يعقوب نيست
با منِ بيچاره هم حرفي بزن چيزي بگو
جنس اين دل که دگر از جنس سنگ و چوب نيست
طاقت دوري ندارم، رحم کن بر عاشقت
صبر من مانند صبر حضرت ايّوب نيست
کربلا مي خواهم آقا ... التماست مي کنم
نامه ام را مُهر کن هر چند که مکتوب نيست
محمد فردوسي
نمی دانم!
کدام درد را بر زبان آورم که بزرگتر از تنهایی شما باشد.
نمی دانم!
غم هایت در کدام کوچه به بن بست میرسد و در کدام شب به صبح و کدام شهر مردمان سیاه پوش چشمانت را به صبح می رساند و کدام چشمه روشنایی صورتت را بوسه باران می کند.
نمی دانم!
کدام بیابان هزارو یک شب تنهای ات را در دل صحافی می کند.
نمی دانم!
کدام ستاره برق نگاهت را به آغوش نگاهش می کشد.
نمی دانم!
کدام گل هر روز زیر قدم هایت سفره می شود و کدام پیچک مسیر قدم هایت را در بغل می گیرد.
نمی دانم!
کدام درد بیشتر از دیروز برایت می گرید.
نمی دانم!
نمی دانم!
ما تنهاییم
یا شما.......
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#بحق_سیدة_الزینب_سلام_الله_علیها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥سخنرانی بامزه،جالب و تاثیر گذار استاد پناهیان در مورد روابط بین زن و شوهر👥
💥با دیدن کلیپ،دیگر از غر زدن همسرانتون ناراحت نمیشید...
@emam_hasani_ha
درد داریــم کــه ایــن مــوقـع شب بیداریم 💔
ورنـه هر آدم سـالـم سـر شــب میخـوابـد..🥀
#دلتنگحࢪمشاهکࢪبݪا
صبح است
و هوای دلِ من
مثلِ بهار است
پلکی بزن
و صبح بخیرِ
غزلم باش...
#سلامداشابرام✋🏻❤️