eitaa logo
"بـہ‌وقت‌عـٰاشقے"
460 دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
2.3هزار ویدیو
326 فایل
﴾﷽﴿ اینجـا دل حڪم میفرماید...⚖️ - از ۲۲/خرداد/هزار سیصد۹۹ و مینویسیم❥︎ - پل ارتباطی: https://daigo.ir/secret/3211552716
مشاهده در ایتا
دانلود
✨دختر بسیجی °•|پارت هفتم|•° با یاد آوری آرام و حاضر جوابیش و حالی که از هم دیگه گرفته بودیم لبخند ی ناخواسته روی لبم نشست که از چشمای تیز بین مامان پنهون نموند و جواب دادم :هنوز که کارشون رو ندیدم، باید یه مدت کار کنن تا بفهمم چجورین. _دختره، دختر باهوشی به نظر می رسید، توی مصاحبه که رو دست همه زد. _تازه امروز دیدمش نظری در موردش ندارم. با گفتن این حرف لیوان آب رو سر کشیدم و بعد تشکر از مامان به اتاقم رفتم و به تماس سایه جواب دادم. مدتی رو سایه حرف زدم و او از هر دری گفت و من بی حوصله به حرفاش گوش دادم تا اینکه خودش متوجه شد خسته ام و حوصله ندارم که خداحافظی کرد و من هم راحت گرفتم و خوابیدم. اونروز هم طبق معمول ساعت9 به شرکت رفتم. شرکت شامل پنج تا اتاق می شد که توی سه تاش، سه یا چهارتا کارمند مشغول به کار بودن و دو اتاق د یگه هم مخصوص و من و پرهام بود. داخل سالن بزرگش هم پنج تا میز کار قرار داشت که پشت یکیش منشی نشسته بود و چهارتای دیگه اش رو هم دخترای جوون و سینگل پر کرده بودن و به تلفن ها جواب می دادن. به محض ورودم به شرکت چشمم به دختر چادری ای افتاد که پشت به من و روبه روی میز منشی وایستاده بود و باهاش حرف میزد از چادر سرش به راحتی می شد حدس زد که این باید آرام باشه یعنی غیر از او کسی توی شرکت چادری نبود و از بین هشت کارمند زن به جز او همه بی حجاب بودن. از این که من رو دست انداخته بود عصبی شدم و با عصبانیت به سمت میز منشی قدمهای بلند برداشتم. نازی تا چشمش به من و قیافه ی عصبیم افتاد از جاش بلند شد و رو به من با ترس سالم کرد ولی آرام خیلی خونسرد به صورتم چشم دوخت و با همون لحن خونسرد و خالی از احساسش بهم سالم کرد. کارمندایی که تو ی سالن در رفت و آمد بودن با تعجب به من نگاه می کردن و می خواستن ببینن علت عصبانیتم چیه! با این که ظاهرشون این رو نشون نمی داد ولی عمق نگاهشون این رو فریاد می زد! بی توجه به نگاه کنجکاو و خیره شون رو به آرام غریدم:تو ی اتاقم منتظرتم. با قدمای بلند وارد اتاقم شدم و در رو براش باز گذاشتم و صدای نازی رو شنیدم که گفت:خدا به دادت برسه! معلوم نیست چی شده که این همه عصبیه. پشت میز کارم نشستم که تقه ای به در باز اتاق زد و وارد اتاق شد. وقتی دیدم خیال بستن در رو نداره بهش توپیدم:یعنی نمی دونی وقتی وارد اتاق می شی باید در رو ببندی؟ در اتاق رو بست و دو قدم از در فاصله گرفت و وسط اتاق وایستاد. به پشتی صندلیم تکیه دادم و گفتم:چرا فکر می کنی می تونی من رو به باز ی بگیری ؟ مگه من نگفتم این ریختی توی این شرکت نبینمت؟ _ولی من تا جایی که یادمه گفتین این ریختی به شرکت شما نیام. _خب؟پس چرا اومدی؟ _آخه تا جایی که من اطلاع دارم این شرکت سند شش دونگش به اسم آقای منصور جاویده نه شما! با عصبانیت از جام برخاستم و گفتم: من مد یر عامل اینجام پس اینجا مال منه و جای آدمای عقب افتاده و زبون درازی مثل تو نیست. جلو تر اومد و با لحن خودم جواب داد: اتفاقا منم حاضر نیستم اینجا و با آدمایی کار کنم که به جای رسیدن به کار خودشون به طرز پوشش کارمنداشون گیر می دن و به جای دیدن میزان کارکردشون هیکلشون رو دید می زنن! _چه خوب پس خودت هم فهمید ی که اینجا جای تو نیست.
😃 امیدواریم راضی باشید🌹
📌 خوب نگاه ڪنید بہ چهره هاشان آن ها ڪہ تنها بہ زبان نگفتند انی حرب لمن حاربکم... عاشورا را درڪ ڪردند و ڪوشیدند و مصداق " الذین بذلوا مهجهم دون الحسین علیه السلام " شدند ─┅═ঊঈ🖤ঊঈ═┅─ @emam_hasani_ha ─┅═ঊঈ🖤ঊঈ═┅─
eita @Fanousمهدی رسولی.mp3
زمان: حجم: 3.24M
💔 ایشالا سال بعــد کربلائیم ایشالا که با مهدی‌عج می‌آئیم💚 رزق اول صبح تون ─┅═ঊঈ🖤ঊঈ═┅─ @emam_hasani_ha ─┅═ঊঈ🖤ঊঈ═┅─
3.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 📝 دلِ من آقاشو می‌خواد... 😢 👤 حاج محمود ▪️ ─┅═ঊঈ🖤ঊঈ═┅─ @emam_hasani_ha ─┅═ঊঈ🖤ঊঈ═┅─
4_484897422556790953.mp3
زمان: حجم: 1.72M
دوشنبه روز زیارتی 🌸امام حسن علیه السلام 🌸امام حسین علیه السلام دعا🤲 ─┅═ঊঈ🖤ঊঈ═┅─ @emam_hasani_ha ─┅═ঊঈ🖤ঊঈ═┅─
‌‌المُحبُ دائِمُ الإشتياقِ إلى المَحبوب! حيناً بَعدَ حين... وَ لَحظةً بَعد لَحظة... ─┅═ঊঈ🖤ঊঈ═┅─ @emam_hasani_ha ─┅═ঊঈ🖤ঊঈ═┅─
2.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مشایه اربعین ...🌸 ─┅═ঊঈ🖤ঊঈ═┅─ @emam_hasani_ha ─┅═ঊঈ🖤ঊঈ═┅─
4_6023676265247017083.mp3
زمان: حجم: 27.8M
خواب میدیدم… که کنار ضریح تو؛ اشکای نم نم بارون میشه من تو رویام میدیدم که دلم توی صحنِ تو آقا؛ مهمون میشه! خواب می دیدم منو اشک و حرم؛ تا سحر میمونیم تنهای تنها… من میگفتم همه درد و دلاموُ؛ کنار ضریحت با تو آقا…  🎙 با نوای کربلایی ─┅═ঊঈ🖤ঊঈ═┅─ @emam_hasani_ha ─┅═ঊঈ🖤ঊঈ═┅─
5f7784f7d234bcc4e2ad32c3_5869397140432499122.mp3
زمان: حجم: 5.2M
🍃نفسم تسبیحه اگه من برای توگریه کنم 🍃بده اشکی آقا برا کربلای تو گریه کنم 🎤 سید مجید_بنی فاطمه 💔 ─┅═ঊঈ🖤ঊঈ═┅─ @emam_hasani_ha ─┅═ঊঈ🖤ঊঈ═┅─
چشمام که می‌بندم حرمت می‌بینم - @Maddahionlin.mp3
زمان: حجم: 5.13M
❁چشامو که میبندم حرمتو میبینم ❁توی خیالم آقا کنار تو میشینم 🎤 حاج ─┅═ঊঈ🖤ঊঈ═┅─ @emam_hasani_ha ─┅═ঊঈ🖤ঊঈ═┅─
eita @Fanousمهدی رسولی.mp3
زمان: حجم: 3.24M
💔 ایشالا سال بعــد کربلائیم ایشالا که با مهدی‌عج می‌آئیم💚 ─┅═ঊঈ🖤ঊঈ═┅─ @emam_hasani_ha ─┅═ঊঈ🖤ঊঈ═┅─