#سلام_اربابمــــــــ「♥️」✋
تا می کشیم از سینه
آهی کربلاییم
ما را بخوانی و بخواهی کربلاییم
بی بال و پر هم سبقت
از فطرس گرفتیم
با هر سلام صبح گاهی کربلاییم
#صبحتون_کربلاییــــــــــ✨
#اندڪیصبرفرجنزدیکاست⛅️
الّٰلهُمَعَجِلِوَلیڪالفَرج
┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─
@zohoreshgh
❣﷽❣
#گوناگون_های_مهدوی
⚫️چه کسی در عالم، اولین بار لقب "سیدالشهداء" را به امام حسین علیه السلام داد؟
✳️در تاریخ اسلام دو شخصیت بزرگ با لقب سیدالشهداء شناخته میشوند: یکی حمزه بن عبدالمطلب عموی پیامبر و یکی حسین بن علی(علیه السلام).
🔷این لقب به معنای برتری و فضیلت یک شهید بر سایر شهیدان است.
چنانکه در برخی روایات سیدالشهداء، افضلالشهداء نیز درباره امام حسین (علیه السلام) آمده است.
🌹طبق پارهای ازروایات، لقب سیدالشهداء برای امام حسین علیه السلام "نخستین بار از سوی جبرئیل و از طرف خداوند" به کار برده شد.
💐 پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بارها خبر شهادت امام حسین علیه السلام را که از فرشتگان مقرب الهی دریافت کرده بود، برای مردم به ویژه خواص و یاران نزدیک و برخی خویشان بیان کرده بود.
🌺ضمن یکی از این روایات، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از طرف خداوند حسین بن علی (علیهما السلام) را سیدالشهداء معرفی کرد و فرمود: "انه سیدُالشُّهداء مِن الاوَّلینَ و الاخِرینَ فِی الدُّنیا وَ الاخرهِ، وَ سیِّد شَبابِ اهلِ الجَنَّهِ مِنَ الخَلْقِ اَجمَعِینَ"
✨ «او (حسین) سرور شهیدان از نخستین تا آخرین آنها در دنیا و آخرت است و سرور جوانان همه اهل بهشت است.
📕منابع
1-شیخ صدوق، الامالی، مجلس ۳۰، ص۲۲۲؛ طبری،
2- تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۲۴؛
3-شیخ مفید، الإرشاد، ج۱، ص۳۸.
🌤اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌤
بلا فاصله نگاهم 👀به سرابراهیم افتاد🤯
قسمتی از موهای بالای سر او سوخته بود😲
مسیریک گلوله را می شدبرروی موهای اودید🔥
باتعجب گفتم😳:
داش ابرام سرت چی شده🤔؟
دستی به سرش کشید🙆♂️
بادهانی که به سختی باز میشدگفت😧:
میدانی چراگلوله جُرات نکرد وارد سرم بشود💪؟
گفتم چرا🤨؟...
ابراهیم لبخندی زدوگفت🙂:
گلوله خجالت کشید😓وارد سرم بشود،چون پیشانی بند *یامهدی*
به سرم بسته بودم♥️...
#شهید_ابراهیم_هادی♥️
#ڪلام_شہدا🥀
💚✨💚✨
💚#زیباترین_پاسخ #حدیث 💚
شیطان از چه کسانی می ترسد؟؟
✨ پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم
" تا زمانی که بنده بر نمازهای پنج گانه در وقت آن محافظت کند، شیطان پیوسته از او در هراس است؛ پس چون آنها را ضایع نمود بر وی جرأت پیدا کرده و او را در گناهان بزرگ می اندازد"
📚 وسائل الشیعه، ج ۳، ص ۸۱
┄═❁๑๑🌸๑๑❁═┄
❤️✨❤️✨❤️✨❤️✨❤️✨❤️✨❤️✨
✨پیامبر اکرم (ص)،
کنیه امام حسن مجتبی (ع)
را هم از شدت علاقه به ایشان، «ابو محمد» نهاد و این تنها کنیه اوست.
القاب امام حسن (ع) هم
💫سبط،
💫 سید،
💫زکی
💫 و مجتبی است
که «مجتبی» معروفتر میباشد.✅
❤️❤️ ضمناً امام حسن مجتبی (ع) به «کریم اهل بیت (ع)» نیز شهرت دارد.
✨❤️✨❤️✨❤️✨
+| لَیِّنْ قَلبی لِوَلِیِّ أَمْرِڪْ |+
ڪاش #نفسمون میذاشت
یه جورے زندگے مےکردیم
که سال دیگه همین موقع
به مادرامون میگفتن↓
+مآدَرِ شَهید...🌱
#اللّٰهُمَعَجِللِوَلیکَالفَرج 🌹🌿
•••
•||#منبرمجازی 📿
•شهید بهشتی
°• هــدفـــ اســلام،
تربیتـــ انسان عاقل نیستــ ؛
بلکـہ تـــربیتــــ
#انسان_عاشق_عاقل استــ ...
📞📻
📻••
.
#شهادٺانہ
.
گاهے🍃
یِڪ نِگاهِــ حــرٱم
شهــادت را...🕊
.
براےِ ڪَســے ڪِہ 🌙
لیاقَتِــ #شهــادت دارَد
سال ها عَقَـبـ مےاندازد...🥀
.
#شهید_حسین_خرازے
| #رفاقت_شهدایی |
📞📻..
*⚘﷽⚘
🔴ماجرای مزاحمت آمریکاییها برای هواپیمای حاج قاسم
«سردار غلامپور» استاد دانشگاه جامع امام حسین(ع):
▪️واقعاً عظمت و بزرگی کار حاج قاسم دشمن را به وحشت انداخته بود.
▪️برخیها فکر میکنند شهادت حاج قاسم توسط آمریکاییها کاری بینظیر و خارج از تصور بود.
▪️اما واقعاً اینطور نبود، چون آمریکاییها خیلی پایگاه در منطقه داشتند که زدن حاج قاسم برای آنها کاری نداشت.
▪️خود حاج قاسم میگفت یک سفر میرفتم سمت سوریه، در آسمان دو جنگنده آمریکایی آمدند ما را اسکورت کردند آنقدر نزدیک شدند خلبان جنگنده را دیدم.
▪️شخصیت حاج قاسم طوری بود که آنها وحشت داشتند که عواقب این کار چه پیامدهایی خواهد بود.
▪️اما نابودی داعش با تیزهوشی حاج قاسم دشمن را به نقطهای رسانده بود که مجبور شدند دست به این جنایت بزرگ بزنند و این تصمیم گیری را تنها فرد دیوانهای چون ترامپ میتوانست انجام دهد.
#جمعه...💔
#حاج_قاسم...🍀
🕊🌷🕊🌷🕊
[♥️]
هر زمان...
#جوانیدعایفرجمهدی(عج)
رازمزمهکند...
همزمان #امامزمان(عج)
دستهای مبارکشان رابه
سویآسمانبلندمیکنندو
برایآن جوان #دعا میفرمایند؛🤲
چهخوشسعادتندکسانیکه
حداقلروزییکبار #دعایفرج
را زمزمه میکنند...:)❤️
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَج
🌿 #تلنگرانه
میگن وقتایی ڪه بنده میخواد یه گناه بزرگ انجام بده خدا به فرشتگان یا همون ڪرام الڪاتبین میگه فرشته ها شما ها برید...😔
من و بندمو تنها بزارید ..
ما باهم یه ڪار خصوصی داریم..
ڪه نڪنه مورد لعن ملائڪه واقع شیم..
ڪه آبرومون نره...
انقدر عشق و این همه بۍ وفایۍ؟!😞✋
بلا فاصله نگاهم 👀به سرابراهیم افتاد🤯
قسمتی از موهای بالای سر او سوخته بود😲
مسیریک گلوله را می شدبرروی موهای اودید🔥
باتعجب گفتم😳:
داش ابرام سرت چی شده🤔؟
دستی به سرش کشید🙆♂️
بادهانی که به سختی باز میشدگفت😧:
میدانی چراگلوله جُرات نکرد وارد سرم بشود💪؟
گفتم چرا🤨؟...
ابراهیم لبخندی زدوگفت🙂:
گلوله خجالت کشید😓وارد سرم بشود،چون پیشانی بند *یامهدی*
به سرم بسته بودم♥️...
#شهیدابراهیمهادی♥️
#ڪلام_شہدا🥀
#ما_ملت_شهادتیم♥️✌🏻🇮🇷
#مݩ.ماسڪ.میزنم
#تلنگر 💌
#شهید_محسن_فخری_زاده
✦مسئله هسته ای بهانه است برای دشمنان..
✦مشکل آنها موجودیت جمهوری اسلامی، نفوذ و اقتدار آن است!
✦آنها از اقتدار انقلاب واهمه دارند!
و این واهمه، به اوج خود نزدیک میشود!
💥 چـــرا؟
استاد_#شجاعی 🎤
#ما_ملت_شهادتیم♥️✌🏻🇮🇷
#بیـــــــᏪــــو 🌱
بی سَبَب نیست کِه دَر کُنجِ دِلَم جا داری
آنچِه خوبان هَمِه دارَند تو یِکجا داری ...
#ســردارم
#حـاجقـاســم🥀
•|💔🍃|•
#تلنگـر💡
ﺭﻭﺯﻗﯿــﺎﻣـﺖ🌪
ﻧﯿﮑـیﻫﺎﯾمــانࢪﺍ🌱
ﺑـﻪﻣﺤﺒـــﻮﺏﺗﺮﯾـﻦ❤️
ﻓـــــﺮﺩﺯﻧﺪﮔﯿمــان
ﻧﺨـﻮﺍﻫیــــمﺩﺍﺩ...🖐🏻
🔥ﺍﻣـﺎمجـﺒــﻮﺭﻣﯿﺸﻮیـمبـﻪﮐﺴﯽ
🔥ﻧﯿـﮑﯽﻫﺎیمـانﺭﺍﺑـﺪﻫیـم
🔥ﮐﻪﺍﺯﺍﻭمـﺘﻨﻔــﺮﺑﻮﺩیـم
🔥ﻭﻏﯿﺒﺘﺶࢪﺍﮐﺮﺩیم!!!
👥حقالناس...
اوجحمــاقتاستنهزرنـگی!✨
زرنـگیبنـــدگیخــداسـت♥️
میگن حاجاحمد به بعضۍ از فرماندهان
جنگ، لقب «ماستفروش» دادهبود!
میگفت:اینها عناصرعملیاتۍ نیستند، فقط بلدند در ستاد بنشینند و دستور بدهند
حالوروزبرخۍمسئولین
امروزڪشور(:!!
#حاج_احمد_متوسلیان
#ما_ملت_شهادتیم♥️✌🏻🇮🇷
#مݩ.ماسڪ.میزنم😷
.ـ.ــ.ــ.ــ.ـ.ـ🕊♥️🕊ـ.ــ.ــ.ــ.ــ.
#ذڪر
ذڪر روز چھارشنبہ :
🌱|یَاحَےیآقَیّومُ|🌱
🌱| اےزندھ و پایندھ |🌱
🌱| ¹⁰⁰مَرتبھ |🌱
#حدیثگرافی 🖇🧡
امام حسین (علیه السلام) فرمودند:
خداوند متعال بندگان را نیافرید، مگر آنکه او را بشناسند. پس هرگاه خدا را بشناسند، او را عبادت می کنند.
شہـداےمدافع حرم"
با #یڪــــ تیــــر
دو نشــــان زدند!
هم عباس صفتــ
مدافع حرم عمـہساداتــــ شدند؛
هم حسین وار
[♥️]
هر زمان...
#جوانیدعایفرجمهدی(عج)
رازمزمهکند...
همزمان #امامزمان(عج)
دستهای مبارکشان رابه
سویآسمانبلندمیکنندو
برایآن جوان #دعا میفرمایند؛🤲
چهخوشسعادتندکسانیکه
حداقلروزییکبار #دعایفرج
را زمزمه میکنند...:)❤️
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقاسلامدرموندردامے🖐🏾👣.
#تلنگر✋
تنهآ غَمی که به دلِ ادم میشینه ،
اون اندوهِ بعداز گناهه که انگار همه
غمایِ عالم آوار میشه سرت...
°•♡بـہوقتعـٰاشقے♡°•
#به_وقت_رمان😉 بـریـم بـرای پــارت هفتادم👇 ادامه پارت دیروز
#به_وقت_رمان😉
بـریـم بـرای پــارت هفتاد و یکم👇
ادامه پارت دیروز
✨دختر بسیجی
°•| پارت هفتاد و یکم |•°
گفت : عزیزم! تو امروز حالت خوب نیست می خوای بریم خونه و یه روز دیگه بیایم برای خرید
_نه لازم نکرده! تو هر چی میخوای رو بخر! چون من دیگه نمی تونم بیام.
_حالا چرا عصبی می شی؟ اصلا من دیگه چیزی نمی خوام.
_خیلی خب! پس میریم خونه.
جلوتر از او راه افتادم و صدای تق تق اعصاب خورد کن کفش پاشنه بلندش رو شنیدم که خودش رو به من رسوند و سعی کرد شونه به شونه ام قدم برداره.
بی توجه به او که منتظر بود در ماشین رو براش باز کنم توی ماشین نشستم و منتظر شدم تا سوار شه!
با عصبانیت تو ی ماشین نشست و در رو به هم زد و من که این روزا با کوچکترین صدایی اعصابم به هم میریخت بهش توپیدم :هوی چته؟!
_تو هنوز یاد نگرفتی با یه خانم چجور باید رفتار کنی ؟!
_خانمی نمیبینم که بخوام یاد بگیرم چطور باهاش رفتار کنم.
با حرص نفسش رو بیرون داد و من با روشن کردن ماشین آهنگ غمگین همیشگیم رو پلی کردم.مدتی که گذشت دستش رو روی دکمه ی ضبط گذاشت و آهنگ رو قطع کرد که گفتم : هیچ معلومه چیکار می کنی ؟
_تو از این به بعد حق نداری ا ین آهنگ رو گوش کنی!
_تو برای من تصمیم نمی گیری که چیکار کنم و چیکار نکنم!
_خیلی خوب هم می گیرم! ما دیگه قراره زن و شوهر بشیم و هیچ دلم نمی خواد تو هنوز هم به فکر اون دختره ی عقب افتاده ی عهد بوق......
با نشستن دستم توی دهنش حرفش رو خورد و من سرش داد زدم : وقتی می خوای در موردش حرف بزنی دهنت رو آب بکش! دفعه ی آخری باشه که شنیدم بهش توهین کرد ی.
با گریه گفت:تو به خاطر اون زدی توی دهن من؟!
دوباره آهنگ رو پلی کردم و بدون هیچ حرفی و خوشحال از اینکه سایه قهر کرده و دیگه صداش رو ی مخم نیست به رانندگیم ادامه دادم.
جلوی در خونه شون ماشین رو نگه داشتم و قبل اینکه پیاده بشه دستمالی رو به طرفش گرفتم و گفتم :گوشه ی لبت رو پاک کن.
دستمال رو از دستم گرفت و با ناراحتی از ماشین پیاده شد.با رفتنش سرم رو روی فرمون گذاشتم و گفتم :قسم می خورم به محض پاس شدن چکایی که دست باباته برای همیشه شَرِت رو از سرم کم کنم! فقط دعا کن اوضاع همین جور بمونه!
ماش ین رو روشن کردم و به سمت خونه ی خودم روندم.
در خونه رو باز کردم و وارد خونه شدم و با کشیدن نفس عمیق هوای گرم خونه رو وارد ریه ام کردم.
دکمه های لباسم رو باز کردم و با دیدن دو جعبه ای که وسط حال و رو ی هم گذاشته شده بودن به سمتشون رفتم و با تلخند ی نگاهشون کردم و خواستم ازشون رد بشم که بی اراده برگشتم و کنارشون روی زانوم نشستم و در جعبه ی بالایی رو باز کردم.
توش پر بود از جعبه های کوچ یک و در رأس همه شون جعبه ی کادویی عطری بود که من شب تولدش بهش هد یه داده بودم.
جعبه ی عطر رو برداشتم که جعبه ی کوچیک حلقه ها از کنارش توی جای خالیش افتاد.
جعبه ی تو ی دستم رو روی زمین گذاشتم و جعبه ی حلقه رو برداشتم و درش رو باز کردم.