💓🌸••
مادر بزرگم!
همیشه میگفت :
حسای قشنگ دلتو ..
پای آدمای بی احساس نریز =)♡
.
راستی...
نگاه تو سنگین تر است
یا گناه من؟؟!
.
می دانم که سنگینی گناه من ،
نگاه تو را چنین می کند ..
.
نگاهت را نه ، اما
سنگینی اش را از من بگیر ،
ای مهربان ..
🌹
بسݥرباݪجہاد🌹
تنہا دۅ روز ټا ساݪگرد
آسݥاݩے شدݩ...🕊
بڔادر شہیدموݩ موندهـ
اگہ دݪݩوشٺہ اے
حڔفے یا.....💌
با داداݜ جہاد داڔیݩ
توی تعاملی بڔاݥوݩ بڣرڛتیݩ
ان شاءالله رۅز شہادٺشوݩ🌻
هݥہ دݪݩوشټہ ها ݫو میزاڔیݥ ڪاݩاݪ
اݪتماس دعا داڔیݥ از هݥٺوݩ...❤
"بـہوقتعـٰاشقے"
به روی چشم
محتاج دعاییم
انشاءالله درست میشه توکلتون به خدا🥀🦋
《جهاد اصغر》 اونموقع
تو جنگ بود🍃
بچه ها رفتن و شهید شدن
عاشقانه بودا❤
الان هم جنگه
《جهاد اکبر》 البته
به مراتب سخت تر از جبهه
اینجا هم شهید میدیم🍁
هرروز و هر دقیقه
و عاشقانه تر❤
°•○●شهید در راه نفس●○•°
#شهید_غیرت
🔴داستان واقعی....
شاید خیلیا بدونین..
شاید ندونین..
یه روز یه پسر 19ساله 👱...
که خیلیم پاک ☺️ بوده ساعت دوازده شب 🕛..
باموتور🏍 توی تهران پارس بوده..
داشته راه خودشو 🏍 میرفته..
که یهو میبینه یه 🚘ماشین با چندتا 👥👥 پسر..
دارن دوتا 👩🏻👩🏻 دخترو به زور 😨 سوار ماشین میکنن..
تو ذهنش فقط یه ☝️چیز اومد...
👈ناموس..
👈ناموس 👌 کشورم ایران..
میاد پایین... 😡
تنهاس..
درگیر میشه.. 🗣
لامصبا چند نفر به یه نفر.. 👊✋💪
توی درگیری دخترا 👩🏻👩🏻سریع فرار میکنن و دور میشن..
میمونه علی و...هرزه های شهر.. 😰
تو اوج درگیری بود که یه چاقو 🔪صاف میشینه رو شاهرگ گردنش..😢
میوفته زمین..
پسرا درمیرن.. 🏃
کوچه خلوت..شاهرگ..تنها...دوازده شب.. 😭
علی تا پنج صبح اونجا میمونه ..
پیرهن سفیدش😖 سرخه سرخه..
مگه انسان چقد خون داره.. 😔
ریش قشنگش هم سرخه..
سرخ و خیس..😒
اما خدا رحیمه..
یکی علی رو پیدا میکنه و میبره بیمارستان...
اما هیچ بیمارستانی قبولش نمیکنه..😳
تا اینکه بالاخره ..
یکی قبول میکنه و ..
عمل میشه...😐
زنده میمونه😊..
اما فقط دوسال بعد از اون قضیه..
دوسال با زجر...بیمارستان🏥...خونه..🏠 بیمارستان..خونه..
میمونه تا تعریف کنه...چه اتفاقی افتاده..😐
میگن یکی ازآشناهاش میکشتش کنار..
بش میگه علی...اخه به تو چه؟ 😠چرا جلو رفتی؟ 😟
میدونی چی گفت؟ 🤔
👌گفت حاجی فک کردم 😊 دختر شماست...
ازناموس 😌شما دفاع کردم..
👈جوون پر پر شده مملکتمون....
علی نوزده ساله به هزارتا ارزو رفت.. 👉
رفت که تو خواهرم.. 👩🏻
اگه اون دنیا انگشتشو به طرفت گرفت... 👈
گفت خداااااا...
من از این گله دارم... 😡
داری جوابشو بدی...؟؟
#شهید_علی_خلیلی
#تَلـنگُـرانھـ🖇🔥✨}}
به قول شهید بلباسے:
اونقدر خودمونُ درگیرِ
القاب و عناوین کردیم ؛
که یادمون رفته همه باهم برادریم :)
و باید کنارِ هم ، باری از رویِ
دوشِ مردم برداریمــ
حواسمون ڪجـاست؟💔
#خآدمالشھداء
.
چه زیبا گفت :شهادت
بارانیست ڪه بر هرڪس نمےبارد...
و شهادت همان لباس تڪسایزیست
ڪه انسان باید خود را اندازه آن ڪند...
این لباس اندازه هرڪس نمےشود...
#لبیک_یا_خامنه_ای
#شهیدانه🌿
افتخار نسل ما اینِ کہ
توی عصرے زندگے مےکنیم
کہ قراره اسرائیل ، توے اون دوره
بہ دستِ ما نـابود بشہ💣👊🏻
#شهید_حسین_ولایتی_فر
#خاطراتشهدا🧔🏻🌱
#شهیدانه☁️🌸
دیدم از بچه های گردان ما نیست
ولی مدام این طرف و آن طرف
سرک میکشد و از وضع خط و
بچه ها سراغ میگیرد ،🚶🏻♂
آخر سر با تندی گفتم : اصلا تو
کی هستی که این قدر سین جیم میکنی ؟؟😤
خیلی آرام جواب داد : نوکر شما بسیجی ها🙂✋🏻
+ اینقدر بی ادعا :)
#شهیدحسن_باقری♥🌿