#هدیه_امامحسین_به_قاتلاش😳😓
#تکان_دهنده ||💛🚕||•
امام حسین بعد از شهید شدن 72 یار آسمانیش ، برگشت به خِیام الاُسرة(خیمه ی خانواده اش).
با اهل محمل وداع کرد و...
آنگاه لباسی نو ، زیبا و گرانقیمت زیر رزمجامه اش پوشید و راهی میدان خون و خاکستر شد😔💔.
حضرت زینب(الصلاةُ والاسلام) از امام پرسید : میدانی شهید خواهی شد ، دلیل این تجملات ظاهر چیست؟ 😳
#و_امّا_پاسخ_امام👇
اون کسی که میاد بدن من رو عُریان و تکه و پاره کنه ، و لباسم رو به غارت ببره ، با امید و خوشحالی میاد که لباس نَسیبش بشه ؛ پس من نمیخوام وقتی لباس پاره و کهنه ی من رو دید ، نا امید بشه و دست خالی برگرده...
#تــــأمــــــل👇
امام حسین به دشمنش هم رحم میکرد و حتی بهترین هارو برای دشمناش میخواست...
آی امام حسینی ها ! آی کربلایی ها ! جا نمونید ؛ امام حسین حاجت میده😍
#شهیده
~🕊
یادم هست کلاس چهارم٬ توی کتاب فارسیمون یک پسر هلندی بود که انگشتش رو گذاشته بود توی سوراخ سد تا سد خراب نشه!!
قهرمانی که با اسم و خا طره اش بزرگ شدیم!! "پطروس"
توی کتاب، عکسی از پطروس نبود و هیچ وقت تصویرش را ندیدیم...!!
همین باعث شد که هر کدام از ما یک جوری تصورش کنیم و برای سالها توی ذهنمان ماندگار شود!!
پطرس ذهن ما خسته بود٬ تشنه و رنگ پریده، انگشتش کرخت شده بود و...!!
سالها بعد فهمیدیم که اسم واقعی پطروس٬ هانس بوده است!!
تازه هانس هم یک شخصیت تخیلی بوده که یک نویسنده آمریکایی به نام "مری میپ داچ" آن را نوشته بود!!
بعدها، هلندیها از این قهرمان خیالی که خودشان هم نمیشناختنش، یک مجسمه ساختند!!
خود هلندیها خبر نداشتند که ما نسل در نسل با خاطره پطروس بزرگ شدیم!!
شاید آن وقتها اگر میفهمیدیم که پطروسی در کار نبوده، ناراحت میشدیم!!
اما توی همان روزها٬ سرزمین من پر از #قهرمان بود!!
قهرمانهایی که هم اسمهاشون واقعی بود و هم داستانهاشون!!
✨#شهید_ابراهیم_هادی:
جوانی که با لب تشنه و تا آخرین نفس توی کانال کمیل ماند و برای همیشه ستاره آنجا شد؛ کسی که پوست و گوشتش، بخشی از خاک کانال کمیل شد!!
✨#شهید_حاج_محمد_ابراهیم_همت:
سرداری که سرش را خمپاره برد...!!!
🌿شهیدان علی، مهدی و حمید #باکری:
سه برادر شهیدی که جنازه هیچکدامشان برنگشت!!!
🌿شهیدان مهدی و مجید #زین_الدین:
دو برادر شهیدی که در یک زمان به شهادت رسیدند!!!
✨#شهید_حسن_باقری:
کسی که صدام برای سرش جایزه گذاشت!!!
✨#شهید_مصطفی_چمران:
دکترای فیزیک پلاسما از دانشگاه برکلی آمریکا، بی ادعا آمد و لباس خاکی پوشید تا اینکه در جبهه دهلاویه به شهادت رسید!!!
و.......
کاشکی زمان بچگیمان لااقل همراه با داستانهای تخیلی، داستانهای واقعی خودمان را هم یادمان میدادند!!
ما که خودمان قهرمان داشتیم!!!
💫روحشان شاد و يادشان گرامی باد..
رفقا هم اکنون پخش زنده حرم مطهر آقا امام رضا (ع) از شبکه قرآن ✨😔
#التماس_دعا
یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ
ای خدایـی که گره هر سختی
به دست تو باز میشود...
#صحیفهسجادیه🌱
#کلام_شهید
🍃از خواهران میخواهم که حجابشان را مثل حجاب حضرت زهرا (سلام الله علیها) رعایت بکنند،
نه مثل حجابهای امروز،
چون این حجابها بوی حضرت زهرا (سلام الله علیها) نمیدهد.
#شهید_هادی_ذوالفقاری🌷
😂🍃😂
🍃
😂
-------------
| #طنز_جبهه |
از بچه هاے خط نگهدار گردان
صاحب زمان الزمانـ(عج)بود😎
.ميگفتند شبـے به كمين
رفته بود كه صداے مشكوڪـے شنيد😯.
با عجله 🏃
به سنگر فرماندهـے برگشت
و گفت: بجنبيد كه عراقـے اند😰
گفتند: شايد نيروهاے خودےِ باشند؟🤔
گفته بود: نه بابا 🙁
با گوشهاي خودم شنيدم😬👂🏻
ڪ عربـے سرفه مـے ڪردند🤧😂
#بهخودمونبیایم•°>>🖇
•••
اگہمیبینےرفیقتدارهـ به راه ڪجمیرهـ.
بایدراهنماشبشے
بہعنوانرفیقشمسئولے
وگرنہروزمحشرپاٺگیره..!
اگہسڪوتڪنےوڪمڪشنڪنے..!
همینآدمڪهخطامیرهـ
روزحسابرسےمیادجلوٺومیگیرهـ
میگه:توڪه میدونستےمندارماشتباهمیڪنم
چرابهمگوشزدنڪردے؟!
چرادستمونگرفتے؟!!💔
❤️ #شهیدانه
قشنگه بخونید❤️🍃
یه موتور گازی داشت...
که هر روز صبح و عصر سوارش میشد
و باهاش میومد مدرسه و برمیگشت.
یه روز عصر...
که پشت همین موتور نشسته بود و میرفت!
رسید به چراغ قرمز🚦
ترمز زد و ایستاد✋🏼
یه نگاه به دور و برش کرد...
و موتور رو زد رو جک
رفت بالای موتور و فریاد زد :🗣
الله اکبر و الله اکــــبر...
نه وقت اذان ظهر بود نه اذان مغرب😐
اشهد ان لا اله الا الله...
هرکی آقا مجید و نمیشناخت غش غش میخندید...
و متلک مینداخت😒
و هرکی هم میشناخت مات و مبهوت نگاهش میکرد😳
که این مجید چش شُدِه؟!
قاطی کرده چرا؟!
خلاصه چراغ سبز شد🍃
و ماشینا راه افتادن🚗🚙
آشناها اومدن سراغ مجید که آقااا مجید؟
چطور شد یهو؟؟!! حالتون خُب بود که؟!!
مجید یه نگاهی به رفقاش انداخت...😊
و گفت : "مگه متوجه نشدید❓
پشت چراغ قرمز یه ماشین عروس بود
که عروس توش بی حجاب نشسته بود👰
و آدمای دورش نگاهش میکردن...
من دیدم تو روزِ روشن ☀️
جلو چشم امام زمان داره گناه میشه ❌
به خودم گفتم چیکار کنم
که اینا حواسشون از اون خانوم پرت شه...
دیدم این بهترین کاره!👌🏼
همین❕✌️🏼
📝برگی از خاطرات شهید مجید زین الدین
#مًدًِاًِفًِعًِ.چًِاًِدًِرًِمًِاًِدًِرًِ🎀
🌸⃟اًّلًّلًّهًّمًّ عًّجًّلًّ لًّوًّلًّیًّکًّ اًّلًّفًّرًّجًّ🌸⃟
#بیو ↻
•••
همهیشرمماینہتوگناهانمرامیبینی...
«یاربذُنوُبُنا بَيْنَ يَدَيْكَ»