eitaa logo
°•♡بـہ‌وقت‌عـٰاشقے♡°•
477 دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
2.3هزار ویدیو
326 فایل
﴾﷽﴿ اینجـا دل حڪم میفرماید...⚖️ - از ۲۲/خرداد/هزار سیصد۹۹ و مینویسیم❥︎ - پل ارتباطی: https://daigo.ir/secret/3211552716
مشاهده در ایتا
دانلود
*⚘﷽⚘ ❣ گفتم: کاش میشد منم همراهت به جبهه بیام!😔 لبخندے زد و پاسخی داد که قانعم کرد. گفت: هیچ میدونی سیاهی چادر تو از سرخی خون من🥀 کوبنده تر است؟! همین حجابت را رعایت کنی، مبارزه ات را انجام داده اے🌿 ✍ : همسر شهید محمدرضا نظافت🕊
🌸نام تو بردم لبم آتش گرفت شعله به دامان سیاوش گرفت نام تو آرامه جان من است نامه تو خط امان من است ای نگه ات خاستگه آفتاب بر من ظلمت زده یک شب بتاب🌸
🍃جانا نظر نما ڪه سلیمان شویم حسن 🌸 سفره احسان شویم حسن 🍃اصلا فقط براے سازے بقیع 🌸باید همہ مهندس عمران شویم حسن
من این عهد کهن را دوست دارم تمام پنج تن را دوست دارم نمیدانم چرا دست خودم نیست ابولفضلی را دوست دارم
چه‌چیزازاین‌لذت‌بخش‌تر که‌انسان‌درحالی‌ازدنیابرودکه مست‌ِ‌‌محبت‌خدای‌متعال‌باشد!
برخی‌که‌خیلی‌گناه‌دارندمی‌گویند: یعنی‌خدا‌من‌را‌می‌بخشد؟! آنهانمی‌دانند وقتی‌به‌این‌حال‌می‌رسند یعنی‌اینکه‌بخشیده‌می‌شوند.
🖤🍃 اصلاًاسمش‌قاسم‌بود! می‌دونی‌معنیش‌چیه؟! یعنی‌تقسیم‌میکرد...✨ می‌گفت: غصه‌وغم‌هامال‌من،شادیامال‌شما! قاسم‌بوددیگه.‌..🕊 می‌گفت: بیخوابیامال‌من،توراحت‌بخواب..‌‌‌. قاسم‌بوددیگه،تقسیم‌می‌کرد! 🌿 می‌گفت: دورازخانواده‌بودن‌مال‌من، توراحت‌پیش‌خانمت‌باش، پیش‌مامانت‌باش،پیش‌بابات‌باش! قاسم‌بوددیگه،تقسیم‌می‌کرد... می‌گفت: توراحت‌توامنیت‌باش، موشک‌وبمب‌مال‌من‌... 🌸 (:❤️ 🌸 (:
تصـور ڪن همه عالم بلند شدن واست کف بزنن اما امام‌زمـان ‌{عج} که تو رو دید روش و برگردونه ...💔 ارزش داره⁉️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 •{حــجـآبـــ مــن}•🤩 یه روز همینجا توی اتاقم یه دفعه گفت داره میرهیاد روزی افتادم که تو اتاقم داشتم رو شیشه نقاشی میکشیدم و اون بهم پیام داد خوب یادمه که گفت هیچ حسی بهم نداره چیزی نگفتم آخه نخواستم دلشو غصه بگیره گریه می کردم درو که می بست می دونستم که می میرم داشتم میمردم انگار قلبم میخواست از سینم بیاد بیرون یکی از بدترین روزهای عمرم بود اون عزیزم بود نمی تونستم جلوی راشو بگیرم اون تمام زندگیم بود نمیتونستم جلوشو بگیرم و از کسی که دوسش داره جداش کنم می ترسم یه روزی برسه که اونو نبینم بمیرم تنها میترسم از روزای بدون اون. تنها امیدم به اینه که فامیله و حداقل سالی یکبار هم که شده بالاخره میبینمش خدایا کمک کن نمی خوام بدونه دارم جون میکنم اینجا خدایا کمکم کن دلم نمیخواد هیچوقت حالمو بفهمه سکوت اتاقو داره می شکنه تیک تاک ساعت رو دیوار اشکام همینجور میریختن برای تنهایی خودم. برای اینکه هیچ شونه ای برای اشکام ندارم. هیچکسو به جز خدا ندارم که باهاش دردو دل کنم دوباره نمیخواد بشه باور من که دیگه نمیاد انگار هنوز نمیتونم باور کنم که دوستم نداره. هنوز دلم میخواد امید داشته باشم یه روز همینجا توی اتاقم یه دفعه گفت داره میرهچیزی نگفتم آخه نخواستم دلشو غصه بگیره گریه می کردم درو که می بست می دونستم که می میرم اون عزیزم بود نمی تونستم جلوی راشو بگیرم یکی هست تو قلبم که هر شب واسه اون می نویسم و اون خوابه نمیخوام بدونه واسه اونه که قلب من این همه بی تابه یه کاغذ یه خودکار دوباره شده همدم این دل دیوونه یه نامه که خیسه پر از اشکه و کسی بازم اونو نمیخونه ------------ اهنگ که تموم شد بلند شدم جلوی آینه وایستادم صورتم خیسه اشک بود. چشمام خون افتاده بود و لبام صورتی پر رنگ شده بودن عادتم بود هروقت گریه میکردم این شکلی میشدم قاب عکسیو که رو کمدم بود برداشتم من، مامان، بابا، مامان بزرگم و عرفان تو عکس بودیم رو عکسش دست کشیدم _ یادت باشه این اشکا برای تو دارن میریزن دارن دلتنگیمو برات میگن اما تو نمیبینیشون ساعت 2 شده بود رفتم صورتمو شستم و گرفتم خوابیدم به قلم : zeinab.z ادامه دارد...
🌹 •{حــجـآبـــ مــن}•🤩 رفتم صورتمو شستم و گرفتم خوابیدم مامان_ زینب یهو از خواب پریدم مامان_ مگه تو نمیخواستی بری بیمارستان؟ به ساعت نگاه کردم _ وای خواب موندم مامان_ واقعا که بدو سارا اینا سر کوچه منتظرن _باشه باشه سریع لباسمو پوشیدم بدون اینکه صبحانه و قرصمو بخورم از اتاق اومدم بیرون مامان نبود از فرصت استفاده کردم قبل از اینکه بیاد بهم گیر بده بگه صبحانه نخوردی قرص نخوردی دویدم سمت حیاط مثل چی میدویدم موقع لباس پوشیدن به سارا زنگ زدم و گفتم بمونن الان میام بعد بدون اینکه فرصت حرف زدن بهش بدم قطع کردم میدونم الان میخوان کلمو بکنن از دور دیدمشون دست تکون دادم اوه اوه سارا داره برام خطو نشون میکشه فاطمه هم که کال روشو برگردوند رسیدم بهشون _ سلام سارا_ سلامو درد چرا اینقدر دیر کردی _ ببخشید خواب موندم زود باشین که دیر شد با یه ربع تاخیر رسیدیم رسما بدبخت شدیم خانم تقوی خیلی روی زمان حساسه حتما باید همه راس ساعت تو بیمارستان باشن این سارا و فاطمه هم همینجور زیر لب دارن فحش بارونم میکنن _ اه بسه دیگه به جای اینکه اینهمه فحش به منه بدبخت بدین مواظب باشین خانم تقوی نبینتمون حواسشونو جمع کردن سه نفری داشتیم یواشکی میرفتیم سمت اتاق هر کدوم هم به یه طرف نگاه میکردیم که خانم تقوی نبینتمون همچین یواش رو نُک پاهامون راه میرفتیم که هرکس میدید فکر میکرد اومدیم دزدی رسیدیم به اتاق یه نفس راحت کشیدیم ولی هنوز نفسمونو بیرون نداده بودیم که یه صدایی باعث شد سکته ی خفیفو بزنیم خانم تقوی_ خانما تا حالا کجا تشریف داشتن؟ یه نگاه به هم کردیم و آب دهانمونو قورت دادیم آروم و با ترس برگشتیم خانم تقوی با قیافه ی عصبانی رو برومون وایساده بود زمزمه کردم _ الان میخورتمون سارا که کنارم ایستاده بود شنید چون یه لبخند بزرگ اومد رو لبش..... به قلم : zeinab.z ادامه دارد....
دو پارت دیگر رمان تقدیمتون🥀🦋
😅 . قبل عملیــات بود داشتیـٖم با هم تَصمیم میگرفتیم، اگر گـیر افتادیم چطور توی بےسیم به هم رزمامون خبــر بدیم🧐 ڪھ تـڪـفیریا نفھمن... یـِھ ھو سیـد ابراهیم () بلند گفت: اقا اگه من پشت بے سیم📞 گفتم همه‌چۍ آرومه من چقدر خوشبختم/: بدونید نابود شدیم تموم شده رفته ‌シ
ــــــــــــــــــــ''🍵🌱'' "هر کس که بیشتر برای خدا کار کرد، بیشتر باید فحش بشنود. ما باید برای فحش شنیدن ساخته بشویم ؛ برای تحمّل تهمت و افتراء و دروغ ؛ چون ما اگر تحمّل نکنیم ،باید میدان را خالی کنیم
ــــــــــــــــــــ''🍪📔'' گفت: میری جبهه مامان جون، کِی می‌آی؟ گفت: ان‌شاءاللهشب عروسی دختر خاله میام. گفت:دختر خاله که ۱۶ سالشه. کو تا عروسیش؟!رفت جبهه؛ دقیقاً ۱۱ سال بعد، شب عروسی دختر خاله، استخوانهای مفقودش اومد! به روایت
⟮•🎈🦋•⟯ . ھـَوآ خوآھِ تُـواَم جـٰآنـٰآ و میدانـم‌ کھ میدانـ∞ـے🌼💜 . 🌸! °•↠🌿『 @ZfZfZf 』჻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⟮∞🌻♥️∞⟯ . تومالِ‌منـ∞ـے˘˘! قلبمو‌میبرے😌! بگو‌تاڪےکُجا .. دلو‌میخواےببرے؟🌱! ° 📿'! 🦋'! •.↠🌸『 @ZfZfZf 』჻
بنده ای به خداگفت: اگرسرنوشت مراتو نوشته ای پس چرادعا کنم؟ خداوندگفت: شاید در سرنوشتت نوشته باشم 💕"هر چه دعا کند"💕 ✨دعاهايتان مستجاب✨ ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌
⟮.▹🌹◃.⟯ زینب رویِ همه‌یِ صفحات دفترش نوشته بود ↓ { او می‌بیند } با این کار میخواست هیچ‌وقت خدا را فراموش نکند :) 🕊 ٵللِّھُمَ؏َـجِّݪ‌لِوَلیڪَ‌الفَࢪج°•🌱📿
『°•.≼💞≽.•°』 قبل ازانقلاب همسایہ بودیم خوب مے شناختمش عاشق حضرت‌زهراۜ بود.. تو جبهہ هم کنارش بودم یہ مدتے دلم شور میزد نگران شده بودم اومد پیشم و گفت : تو دیگہ چرا غصہ میخورے؟! کسے کہ مادرش حضرت زهراست نباید غصہ بخوره هر جا در مونده شدے فقط بگو : " یافاطمہۜ..🌱 " ٵللِّھُمَ؏َـجِّݪ‌لِوَلیڪَ‌الفَࢪج°•🌱📿•°
ڪــند معشوق را بی دسٺ و پا... بۍتابی عاشــق ! /🌱❄️ https://eitaa.com/joinchat/3958571010C94d455ff3c جایۍ براۍ دݪ دادݩ و دݪ سپردݩ♥️☝️🏼
🔘امام‌صادق«علیہ‌السلام»: 🔺هرڪس شب جمعه سوره‌ی واقعه را بخواند خدا اورا دوست می‌دارد و اورا در میان همه‌ی مردم محبوب می‌کند... وهمنشین امیرالمؤمنین«علیہ‌السلام» می‌شود. [ثواب‌الاعمال] ❁❁❁❁❁ ❁❁❁❁❁
°•♡بـہ‌وقت‌عـٰاشقے♡°•
🔘امام‌صادق«علیہ‌السلام»: 🔺هرڪس شب جمعه سوره‌ی واقعه را بخواند خدا اورا دوست می‌دارد و اورا در میان ه
🌹🍃بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم🍃🌹 إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ ﴿١﴾ لَیْسَ لِوَقْعَتِهَا کَاذِبَةٌ ﴿٢﴾ خَافِضَةٌ رَافِعَةٌ﴿٣﴾ إِذَا رُجَّتِ الأرْضُ رَجًّا ﴿٤﴾ وَبُسَّتِ الْجِبَالُ بَسًّا ﴿٥﴾ فَکَانَتْ هَبَاءً مُنْبَثًّا ﴿٦﴾ وَکُنْتُمْ أَزْوَاجًا ثَلاثَةً ﴿٧﴾ فَأَصْحَابُ الْمَیْمَنَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَیْمَنَةِ ﴿٨﴾ وَأَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ ﴿٩﴾ وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ ﴿١٠﴾ أُولَئِکَ الْمُقَرَّبُونَ ﴿١١﴾ فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ ﴿١٢﴾ ثُلَّةٌ مِنَ الأوَّلِینَ ﴿١٣﴾ وَقَلِیلٌ مِنَ الآخِرِینَ ﴿١٤﴾ عَلَى سُرُرٍ مَوْضُونَةٍ ﴿١٥﴾ مُتَّکِئِینَ عَلَیْهَا مُتَقَابِلِینَ ﴿١٦﴾ یَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْدَانٌ مُخَلَّدُونَ ﴿١٧﴾ بِأَکْوَابٍ وَأَبَارِیقَ وَکَأْسٍ مِنْ مَعِینٍ ﴿١٨﴾ لا یُصَدَّعُونَ عَنْهَا وَلا یُنْزِفُونَ ﴿١٩﴾ وَفَاکِهَةٍ مِمَّا یَتَخَیَّرُونَ ﴿٢٠﴾وَلَحْمِ طَیْرٍ مِمَّا یَشْتَهُونَ ﴿٢١﴾ وَحُورٌ عِینٌ ﴿٢٢﴾ کَأَمْثَالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَکْنُونِ ﴿٢٣﴾ جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ ﴿٢٤﴾ لا یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا وَلا تَأْثِیمًا ﴿٢٥﴾ إِلا قِیلا سَلامًا سَلامًا ﴿٢٦﴾ وَأَصْحَابُ الْیَمِینِ مَا أَصْحَابُ الْیَمِینِ ﴿٢٧﴾ فِی سِدْرٍ مَخْضُودٍ ﴿٢٨﴾ وَطَلْحٍ مَنْضُودٍ ﴿٢٩﴾ وَظِلٍّ مَمْدُودٍ ﴿٣٠﴾ وَمَاءٍ مَسْکُوبٍ ﴿٣١﴾ وَفَاکِهَةٍ کَثِیرَةٍ ﴿٣٢﴾ لا مَقْطُوعَةٍ وَلا مَمْنُوعَةٍ ﴿٣٣﴾ وَفُرُشٍ مَرْفُوعَةٍ ﴿٣٤﴾ إِنَّا أَنْشَأْنَاهُنَّ إِنْشَاءً ﴿٣٥﴾ فَجَعَلْنَاهُنَّ أَبْکَارًا ﴿٣٦﴾ عُرُبًا أَتْرَابًا﴿٣٧﴾ لأصْحَابِ الْیَمِینِ ﴿٣٨﴾ ثُلَّةٌ مِنَ الأوَّلِینَ ﴿٣٩﴾ وَثُلَّةٌ مِنَ الآخِرِینَ ﴿٤٠﴾ وَأَصْحَابُ الشِّمَالِ مَا أَصْحَابُ الشِّمَالِ ﴿٤١﴾ فِی سَمُومٍ وَحَمِیمٍ ﴿٤٢﴾ وَظِلٍّ مِنْ یَحْمُومٍ ﴿٤٣﴾ لا بَارِدٍ وَلا کَرِیمٍ ﴿٤٤﴾ إِنَّهُمْ کَانُوا قَبْلَ ذَلِکَ مُتْرَفِینَ ﴿٤٥﴾ وَکَانُوا یُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِیمِ ﴿٤٦﴾ وَکَانُوا یَقُولُونَ أَئِذَا مِتْنَا وَکُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَئِنَّا لَمَبْعُوثُونَ ﴿٤٧﴾ أَوَآبَاؤُنَا الأوَّلُونَ ﴿٤٨﴾ قُلْ إِنَّ الأوَّلِینَ وَالآخِرِینَ ﴿٤٩﴾ لَمَجْمُوعُونَ إِلَى مِیقَاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ ﴿٥٠﴾ ثُمَّ إِنَّکُمْ أَیُّهَا الضَّالُّونَ الْمُکَذِّبُونَ ﴿٥١﴾ لآکِلُونَ مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ ﴿٥٢﴾فَمَالِئُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ ﴿٥٣﴾ فَشَارِبُونَ عَلَیْهِ مِنَ الْحَمِیمِ ﴿٥٤﴾فَشَارِبُونَ شُرْبَ الْهِیمِ ﴿٥٥﴾ هَذَا نُزُلُهُمْ یَوْمَ الدِّینِ ﴿٥٦﴾ نَحْنُ خَلَقْنَاکُمْ فَلَوْلا تُصَدِّقُونَ ﴿٥٧﴾ أَفَرَأَیْتُمْ مَا تُمْنُونَ ﴿٥٨﴾ أَأَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخَالِقُونَ ﴿٥٩﴾ نَحْنُ قَدَّرْنَا بَیْنَکُمُ الْمَوْتَ وَمَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِینَ ﴿٦٠﴾ عَلَى أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثَالَکُمْ وَنُنْشِئَکُمْ فِی مَا لا تَعْلَمُونَ ﴿٦١﴾ وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَةَ الأولَى فَلَوْلا تَذَکَّرُونَ ﴿٦٢﴾أَفَرَأَیْتُمْ مَا تَحْرُثُونَ ﴿٦٣﴾ أَأَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ ﴿٦٤﴾لَوْ نَشَاءُ لَجَعَلْنَاهُ حُطَامًا فَظَلْتُمْ تَفَکَّهُونَ ﴿٦٥﴾ إِنَّا لَمُغْرَمُونَ ﴿٦٦﴾بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ ﴿٦٧﴾ أَفَرَأَیْتُمُ الْمَاءَ الَّذِی تَشْرَبُونَ ﴿٦٨﴾أَأَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنْزِلُونَ ﴿٦٩﴾ لَوْ نَشَاءُ جَعَلْنَاهُ أُجَاجًا فَلَوْلا تَشْکُرُونَ ﴿٧٠﴾ أَفَرَأَیْتُمُ النَّارَ الَّتِی تُورُونَ ﴿٧١﴾ أَأَنْتُمْ أَنْشَأْتُمْ شَجَرَتَهَا أَمْ نَحْنُ الْمُنْشِئُونَ ﴿٧٢﴾ نَحْنُ جَعَلْنَاهَا تَذْکِرَةً وَمَتَاعًا لِلْمُقْوِینَ ﴿٧٣﴾ فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ ﴿٧٤﴾ فَلا أُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ ﴿٧٥﴾ وَإِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِیمٌ ﴿٧٦﴾ إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ ﴿٧٧﴾ فِی کِتَابٍ مَکْنُونٍ ﴿٧٨﴾ لا یَمَسُّهُ إِلا الْمُطَهَّرُونَ﴿٧٩﴾ تَنْزِیلٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿٨٠﴾ أَفَبِهَذَا الْحَدِیثِ أَنْتُمْ مُدْهِنُونَ﴿٨١﴾ وَتَجْعَلُونَ رِزْقَکُمْ أَنَّکُمْ تُکَذِّبُونَ ﴿٨٢﴾ فَلَوْلا إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ ﴿٨٣﴾ وَأَنْتُمْ حِینَئِذٍ تَنْظُرُونَ ﴿٨٤﴾ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْکُمْ وَلَکِنْ لا تُبْصِرُونَ ﴿٨٥﴾ فَلَوْلا إِنْ کُنْتُمْ غَیْرَ مَدِینِینَ ﴿٨٦﴾تَرْجِعُونَهَا إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ ﴿٨٧﴾ فَأَمَّا إِنْ کَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ ﴿٨٨﴾ فَرَوْحٌ وَرَیْحَانٌ وَجَنَّةُ نَعِیمٍ ﴿٨٩﴾ وَأَمَّا إِنْ کَانَ مِنْ أَصْحَابِ الْیَمِینِ ﴿٩٠﴾ فَسَلامٌ لَکَ مِنْ أَصْحَابِ الْیَمِینِ ﴿٩١﴾ وَأَمَّا إِنْ کَانَ مِنَ الْمُکَذِّبِینَ الضَّالِّینَ ﴿٩٢﴾ فَنُزُلٌ مِنْ حَمِیمٍ ﴿٩٣﴾ وَتَصْلِیَةُ جَحِیمٍ ﴿٩٤﴾ إِنَّ هَذَا لَهُوَ حَقُّ الْیَقِینِ ﴿٩٥﴾ فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ ﴿٩٦﴾
✍🏻مے‌نویسم.. هر آنڪس کہ میخوانـد یا میشنود بدانـد... 🍃شرمنـده‌ام ازینـکه یک بیشتر ندارم تا در راه ولے‌عصر(عج) و نائب بر حقش امام‌خامنـہ‌اے فدا کنـم...🙃 📝بخشے از وصیت نامهٔ
😊🌸 برای شادے دل امام زمانمون یه لبخند بزن😁
🌱🌼 حاج حسین یکتا: دنبال این باشید که یه دوست خوب پیدا کنید که شمارو به خدا برسونه.🙃♥️
. +خدآ‌‌چـہ ‌دلبرونـہ ‌میگه: {ولآتحزن🖤 اِن‌َّالله‌مـعنــٰا :)🌱} -غمگین نشو من کنارتم🙂💞 . ...😌🦋
💔 می گفت: دلم میخواد منم برم سوریه! آخه ینی چی!؟ منم میخوام برم[💔] باید برم سرم بره! گفتم خواهرم: این عشق تورا ب حضرت زینب(س) می ستایم ... و درک میکنم.. اما باور کن! این چادر مشکی شما ... این یادگار مادرم زهرا (س) .. بوی شهادت میدهد.... . همین که با چادر مشکی ات در این خیابان های آلوده ب گناه ... این شهر ... قدم برمیداری.. همین ک وقتی به نامحرمی میرسی سرت را زیر می اندازی ... همین که چادرت ... این برترین حجاب .. را ب رخ مردان بی غیرت میکشانی ... و با زبان بی زبانی ات میگویی هنوز هم هستند مردان با غیرتی که سر زنان شان چادر است... . باور کن لحظه لحظه قدم هایت جهاد است ... شهادت است ...😍✨ . خواهرم شنیده ای سخن آن شهید عزیز را ک میگوید ... دشمن و استعمار .. از سیاهی چادرت بیشتر از سرخی خونش میترسد؟ حواست هست نصف دنیا صف کشیده اند تا چادرت را حیایت را ...حجابت را ... چادر فاطمی ات۰۰ مکتب زهرایی ات را صبر زینبی ات را از تو بگیرند ....😡😡 .میخواهد از تو بگیرند هویتت را تا دیگر نتوانی مانند حضرت زهرا ... فرزندانت را همچون حسن (ع)و حسین (ع) تربیت کنی..😌 . تو اینجا با چادر سیاهت .. تنه دشمنان 😥😨را ب لرزه در می آوری ... دشمن را میترسانی و میگویی: هنوز هم هستند مادرانی که تربیت میکنند پسرانی شهید 🙂را... چادر آداب دارد ... آدابش را که شناختی... وابسته اش میشوی...[😍] ♡•
دوست داشتم معلم املاے تو بودم و دوستت دارم را املا بگویم و هے بپرسم: تا ڪجا گفتم؟ تو بگویے: دوستت دارم..