❰🧔🏻💞❱
سر سپردندوسر فداڪردند
ارباً اربا، مُقَطَعُ الاعَضاء
ذڪر لبهایشان دمِ آخر
" لَڪَ لبیڪ #زینبڪبری"
----------------------------------------💔^-^
✇⇠🌜| #سࢪدارعـشق
✇⇠🌛| #گمنامـ
مومـنبـودنجسـارتمیخواد😉
✿ اینکهوسطیـهعدهبـینمـاز؛نمازبخونے💚
◐ اینکهوسطیهعـدهبیحجاب؛حجابداشتهباشے💜
✿ اینکهحد و حدودنامحـرم و محرم؛رورعایتڪنے
◐ اینکهتوفاطمیهمشکیبپوشی؛بقیهعروسیبگیرن💙
✿ اینکهبهجایآھنگ؛قرآنومداحےگوشمیدی 💛
❤بهخودتافتخارکن❤
بهشیعهبودنت
بهمنتظرفرجبودنت
بهگریهکنحسینبودنت 😌
بزارھمهمسخرهکننـــــ
میارزهبهلبخندمھـدیِفاطمـه
🍃 #چراغ_راه
#شهیدمحمودرضابیضایی
✨ باید به خودمان بقبولانیم که دراین زمان به دنیا آمده ایم تا موثر در تحقق ظهور امام زمان(عج)باشیم؛ و این همراه با تحملِ مشکلات، مصائب، سختی ها، غربت ها و دوری هاست...
آقاببخشکهسرم
گرمزندگیستکمتردلمبرایشما😞
تنگمیشود💔
#اَلْعَجَلیٰامولٰاےیٰاصاحِبَالزَّماݩ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا محبت خدا را فراموش می کنیم؟
#استاد_پناهیان🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
~کاشبفهمیمکهمدیونیم
حقِفرزندانشهدا..
•••🥀!'
گفتتا"پیاده"نریکربلا
نمیتونیدرککنی ...
گفتمچیو ؟!
گفتذرهایازشوقِحضرتزینبُبراۍ
زیارتِدوبارهیبرادرش#حسین؏!💔
#امُالمصائب!
〖✿💔✿〗
صبررامعنــٰاومفھومیبہنامزینبست
احترآمعشقهمازاحترآمزینبستــ🌿 '!
#کلنـآفداکیازینب🌱
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تم❤️
#تیره🖤
#امام_حسینی💔
اَللَّهم عَجِل وَلیکَ اَلفرج💔
اَللَّهم رزقَنا حَرم💔
و دل شکسته من🔗حرم می خواهد📌
آیا میدانید
نوعِ موسیقۍ کہ
گوش میدین ٺو
زندگیٺون ٺاثییر داره؟!🎧
بیاین مداحۍ گوش بدین
کہ زندگیٺون امام حسینۍ
بشہ
■ #جانمانپیشڪشسیدنآخامنہاے🌱🧡
_____________________
طوفانِ سکوتیم و خموشیم همه
فرمانبرِ امرِ تو به گوشیم همه
یک تار ز موی رهبر فرزانه
بر کلِ جهان نمیفروشیم همه
『❁』
آرےزینب!
مگوکہدرآنجابرشماچہرفت
مگوکہدشمنانتانچہکردند
ودوستانتانچہکردند؟
آرےاۍپیامبرانقلابحسین!
مامۍدانیمماهمہراشنیدهایم
توپیامکربلاراپیامشھیدانرا
بہدرستۍگذاردهاے
اما بگواےخواهربگوکہماچہکنیم🖇✨!؟
-استادشریعتے
#وفات_حضرت_زینب 🖤
#انگیزشی 🌻
•|گاهی باید مثل حضرت یوسف؏✨
به سمت درهای بسـ🔒ـته حرکت کنیم🚶♂...
اونوقته که میبینیم👀
خــــــدا❣چجوری،
برامون درها رو بـــازمیکنه!|•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای اینکه خدا لطفش شامل حال ما بشه🍃♥️
شهیدابراهیمهمت😍✨
#تلنگرانہ🖇
ــــــــــ
چراوقتۍحالمونبده...
شروعمیڪنیم
بہگذاشتنپروفایلواستورےهاۍدپ ؟!
چراباخالقمونحرفنمیزنیم ؟!
بیایموقتےکہ
حالمونخوبنبودباخدامونحرفبزنیم ... دورکعتنمازبخونیم
حتےشدهیکصفحہقرآن..
بخداآروممیشیم:)♥️
#تلنگر
مراقب زبانت باش
زبان وزنش کم
و گناهش بیشمار است
چه بسا دل ها که شکست!
آبروها که ریخت!
و زندگی ها که تباه شد...
✨ قسمت #سیزدهم
📗 #چند_دقیقه_دلترا_آرامکن
یه روز دلمو زدم به دریا و بعد کلاسم رفتم سمت دفتر آقا سید.🚶♀
تق تق🚪
ــ بله... بفرمایید
ــ سلام آقا سید✨
تا گفتم آقاسید یه برقی تو چشماش دیدم و اینکه سرشو پایین انداخت و گفت : 🗣
ــ سلام خواهر...بله؟! کاری داشتید؟!
و بلند شد و به سمت در رفت و دررو باز گذاشت😐انگار جن دیده 😑
نمیدونم چرا ولی حس میکردم از من بدش میاد.😒همش تا منو میدید سرشو پایین مینداخت... تا میرفتم تو اتاق اون بیرون میرفت و از این کارها.
ــ کار خاصی که نه...😊
میخواستم بپرسم چجوری عضو بشم
ــ شما باید تشریف ببرید پیش زهرا خانم ایشون راهنماییتون میکنن.
ــ چشممممم... ممنونم 😐😬
دلم میخواست بیشتر تو اتاق بمونم ولی حس میکردم که باید برم و جام اونجا نیست...✨از اتاق سید که بیرون اومدم دوستم مینا رو دیدم
ــ سلام😒
ــ سلام... اینجا چیکار میکردی؟!
یه پا بسیجی شدیا... از پایگاه مایگاه بیرون میای😄
ــ سربهسرم نزار مینا حالمخوبنیست😕ــ چرا؟! چی شده مگه؟!😯
ــ هیچی بابا...ولش....
ولی شاید بتونی کمکم کنی و بعدا بهت بگم... خوب دیگه چه خبر؟!
ــ هیچی... همه چیز اوکیه ولی ریحانه😕
ــ چی؟!😯
ــ خواهر احسان اومده بود و ازم خواست باهات حرف بزنم😊
ــ ای بابا...اینا چرا دست بردار نیستن... مگه نگفته بودی بهشون؟!😡
ــ چرا گفتم... ولی ریحان چرا باهاش حرف نمیزنی؟؟😕
ــ چون نمیخوامش...
اصلا فک کن دلم با یکی دیگست😐
ــ اِاااا...مبارکه... نگفته بودی کلک...
کی هست حالا این آقایخوشبخت؟!😉
ــ گفتم فک کن نگفتم که حتما هست😑
در حال حرف زدن بودیم
که آقا سید از دفتر بیرون اومد و سریع از جلوی ما رد شد و رفت و من چند دقیقه فقط به اون زل زدم و خشکم زد.🙄
این همه پسر خوشتیپ تو حیاط دانشگاه بود ولی من فقط اونو میدیدم🙈
ــ ریحانه؟! چی شد؟!😯
ــ ها ؟!؟... هیچی هیچی!😞
ــ اما وقتی این پسره رو دیدی...
ببینم نکنه عاشق این ریشوعه شدی؟!😳
ــ هااا؟!... نه 😕
ــ ریحانه خر نشیا😯اینا عشق و عاشقی حالیشون نیس که😡فقط زن میخوان که به قول خودشون به گناه نیوفتن😑اصلا معلوم نیست تو مشهد چی به خوردت دادن اینطوری دیوونت کردن😒
ــ چی میگی اصلا تو...
این حرفها نیست... به کسی هم چیزی نگو😒
ــ خدا شفات بده دختر😐
ــ تو توی اولویت تری😒
ــ ریحانه ازدواج شوخی نیستا😯
ــ میناااا... میشه بری و تنهام بزاری؟!😐
ــ نمیدونم تو فکرت چیه
ولی عاقل باش و لگد به بختت نزن😑
ــ بروووو😡👈
مینا رفت و من موندم و کلی افکار پیچیده تو سرم... نمیدونستم از کجا باید شروع کنم😕
ادامه دارد...
📚 نویسنده : سیدمهدیبنیهاشمی
⚠️ #کپی_فقط_با_ذکر_نام_نویسنده
و #آیدی_کانال_مجاز_می_باشد
✨ قسمت #چهاردهم
📗 #چند_دقیقه_دلترا_آرامکن
رفتم سمت دفتر بسیج خواهران
و دیدم بیرون پایگاه زهرا داره یه سری پرونده به آقاسید میده و باهم حرف هم میزنن. ✨
اصلا وقتی زهرا رو میدیدم
سرم سوت میکشید😔 دلم میخواست خفش کنم😠
وارد دفتر بسیج شدم
و دیدم سمانه نشسته رو صندلی
ــ سلام سمی😒
ــ اِااا...سلام ریحان باغ خودم...
چه عجب یاد فقیر فقرا کردی خانوم😊
ــ ممنون... راستیتش اومدم عضو بسیج بشم😕... چیا میخواد؟!
ــ اول خلوص نیت 😂
ــ مزه نریز دختر... بگو کلی کار دارم😐
ــ واااا...چه عصبانی
خوب پس اولیو نداری ...😁
ــ اولی چیه؟!🙁
ــ خلوص نیت دیگه 😄👌
ــ میزنمت ها😐
ــ خب بابا...باشه...
تو فتوکپی شناسنامه و کارت ملی و کارت دانشجوییتو بیار بقیه با من☺️
خلاصه عضو بسیج شدم 👌
و یه مدتی تو برنامهها شرکت کردم ولی خانوادم خبر نداشتن بسیجی شدم چون همیشه مخالف این چیزها بودن...🙄
یه روز سمانه صدام زد و بهم گفت :
ــ ریحانه؟!
ــ بله؟!
ــ دختره بود مسئول انسانی!!☺
ــ آها خب😯
ــ اون داره فارغ التحصیل میشه. میگم تو میتونی بیای جاشا😕
وقتی اینو گفت یه امیدی تو دلم روشن شد برای نزدیک شدن به آقا سید و بیشتر دیدنش و گفتم :
ــ کارش سخت نیست؟!😯
ــ چرا ولی من بیشتر کارها رو انجام میدم و توهم کنارم باش😊....ولی!!😕
ــ ولی چی؟!😟
ــ باید با چادر بیای تو پایگاه و چادری بشی😐
وقتی گفت دلم هری ریخت...😢
و گفتم تو که میدونی دوست دارم چادری بشم ولی خانوادمو چجوری راضی کنم؟!
ــ کار نداره که... بگو انتخابته و اونا هم احتمالا برا انتخابت احترام قائل میشن😌
ــ دلت خوشه ها😑
میگم کاملا مخالفن با این چیزا😯
ــ دیگه باید از فنهای
دخترونت استفاده کنی دیگه😉
توی مسیر خونه با سمانه به یه چادر فروشی رفتیم و یه چادر خریدم...👌
و رفتم خونه و دنبال یه موقعیت بودم تا موضوع رو به مامان و بابام بگم...
ــ مامان؟
ــ جانم؟!
ــ من تو گرفتن تصمیمات زندگیم اختیار دارم یا نه؟!😐
ــ اره که داری ولی ما هم
خیر و صلاحتو میخوایم و باید باهامون مشورت کنی😊
بابا : چی شده دخترم قضیه چیه؟!
ــ هیچی... چیز مهمی نیست😕✨
مامان : چرا دیگه حتما چیزی هست که پرسیدی... با ما راحت باش عزیزم
ــ نه فقط میخوام تو انتخاب پوششم اختیار داشته باشم😊
بابا : هییییی دخترم...
ولی اینجا ایرانه و مجبوری به حجاب اجباری... بزار درست تموم بشه میفرستمت اونور هر جور خواستی بگرد😉
ادامه دارد...
📚 نویسنده : سیدمهدیبنیهاشمی
⚠️ #کپی_فقط_با_ذکر_نام_نویسنده
و #آیدی_کانال_مجاز_می_باشد
✨ قسمت #پانزدهم
📗 #چند_دقیقه_دلترا_آرامکن
بابا: هییی دخترم... ولی اینجا ایرانه و مجبوری به حجاب اجباری... بزار درست تموم بشه میفرستمت اونور هر جور خواستی بگرد...😉
ــ نه پدر جان...منظور این نبود😐
مامان : پس چی؟!😯
ــ نمیدونم چه جوری بگم... راستش...راستش میخوام چادر بزارم😊
پدر : چی گفتی؟!
درست شنیدم؟! چادر؟!😨😳
مامان : این چه حرفیه دخترم...
تو الان باید فکر درس و تحصیلت باشی نه این چیزها😑😟
بابا : معلوم نیست باز تو اون دانشگاه چی به خردشون دادن که مخشو پوچ کردن.😠
ــ هیچی به خدا...
من خودم تصمیم گرفتم😞
بابا : میخوای با آبروی چند سالهی من بازی کنی؟!؟ همین مونده از فردا بگن تنها دختر تهرانی چادری شده😠
ــ مامان : اصلا حرفشم نزن دخترم...دختر خاله هات چی میگن...😐
ــ مگه من برا اونا زندگی میکنم؟!😒
ــ میگم حرفشو نزن😡
با خودم گفتم اینجور که معلومه
اینا کلا مخالف هستن و دیگه چیزی نگفتم😕
نمیدونستم چیکار کنم.
کاملا گیج شده بودم و ناراحت😔
از یه طرف نمیتونستم تو روی پدر و مادر وایسم از یه طرف نمیخواستم حالا که میتونم به آقا سید نزدیک بشم این فرصتو از دست بدم😞
ولی آخه خانوادم رو نمیتونم راضیکنم😞یهو یه فکری به ذهنم زد.
اصلا به بهانه همین میرم با آقا سید حرف میزنم☺شاید اجازه بده بدون چادر برم پایگاه... بالاخره فرمانده هست دیگه😊
فردا که رفتم دانشگاه
مستقیم رفتم سمت دفتر آقا سید :
تق تق🚪
ــ بله بفرمایید
ــ سلام
ــ سلام...خواهرم
شرمنده ولی اینجا دفتر برادرانه..
گفته بودم که اگه کاری دارید با زهرا خانم هماهنگ کنید.👌
ــ نه آخه با خودتون کار دارم
ــ با من؟!؟ چه کاری؟!😨
ــ راستیتش به من پیشنهاد شده که مسئول انسانی خواهران بشم ولی یه مشکلی دارم😕
ــ چه خوب. چه مشکلی؟!😯
ــ اینکه😕اینکه خانوادم اجازه نمیدن چادری بشم😔میشه اجازه بدین بدون چادر بیام پایگاه؟!
ــ راستیتش دست من نیست ولی یه سوال؟! شما فقط به خاطر پایگاه اومدن و این مسولیت میخواستین چادر بزارین؟!😕
ــ اره دیگه 😐
ــ خواهرم! چادر خیلی حرمت دارهها خیلی... چادر لباس فرم نیست که خواهر... بلکه لباس مادر ماست...🌸 میدونید چه قدر خون برای همین چادر ریخته شده؟؟ چند تا جوون پرپر شدن؟!چادر گذاشتن عشق میخواد نه اجازه😊 ولی همینکه شما تا اینجا تصمیم به گذاشتنش گرفتین خیلی خوبه ولی به نظرم هنوز دلتون کامل باهاش نیست.👌
من قول میدم اون مسئولیت روبه کسی ندن و شما هم قول بدین و پوششتون رو با مطالعه و اطمینان قلبی انتخاب کنین نه به خاطر حرف مردم.✋
ادامه دارد...
📚 نویسنده : سیدمهدیبنیهاشمی
⚠️ #کپی_فقط_با_ذکر_نام_نویسنده
و #آیدی_کانال_مجاز_می_باشد
⚠️ #تلنگرانه
استخرها زلال اند؛ چرا؟
چون هوای دریچه های اطراف خود را دارند؛ و از آنچه دارند سر ریز می کنند.
🔸می خواهی زلال باشی ؟
بخشنده باش!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پامنبرے🎙
روزے دست خداست..
کارمند باشی یا بیکار .. !
رفیقـ:)
یه دقیقه گوش کن…
صدامۅدارے؟!
شہــدا←جونشونــو دادن→
تا تو راهشــون و ادامـہ بدے...
اونا↓
نیازےِ بہ رفافـت با تۅندارن!
اما اگہ باهاشون رفاقت کنےبراټ کم نمیزارن…
دخټـرخانومـ محجبــہ↓
حواسٺ باشـہ اگہ چادر سر میکنے معنیش این نمیشہ کہ شما کاملے!!!!
چادر بدون «حیا»فایده نداره❌
اقا پسربسیجے↓
حواست باشہ اگہ میرےمزارشہدا...اگہ میری توی بسیج...اگہ میری گردان... معنیش این نیست کہ شما کاملے! اینا هیچکدومـش بدۅن پوشاݩدن چشـم هات از نامحرمـ فایده نداره❌
خلاصہ کہ↓
دختر خانوم و اقا پسر مذهبے حۅاستون باشہ
|مذهبے| با|مذهبےنما| فرق دارهـ...:)
حواستون باشہ کہ دنیا ارزش شکستن دݪ امام زمونمون و نداره:)💔
حواستوݩ باشہ کہ پروفایل شهادٺ و حرف زدنش
با مثل شهدا زندگی کردن خیلے فرق دارهـ…:)!
#شہدا_شرمندہ_ایمـ🥀
#بہ_وقت_عاشقے🥀
#شهیدانه
فاطمہگفت↯
عمہمنمیدونمبابامصطفامشھیدشدھ(:
بارآخرۍڪہاومدتہران
منروباخودشبردبھشتزهرا
سرمزارشھدا
بھمگفت↯
فاطمہ..!
یادتباشہشهداهمیشهزندَن !
وقتےکهچشماتروببندۍمیتونی
اوناروببینےوباهاشونحرفبزنی🥀
#دخترشہید
#شہیدمصطفےصدرزاده
کانال توسط ایتا حذف شد
هان ترسیدی😂
گفتی کانال به باد رفت🤤
بفرس تو همه کانالایی که ادمینی تا مدیر زهرش بریزه😌😅😹
😂😂😂دلم نیومد نزارم
دیوونم خدتونین😐💔😂