| #تلنگر |
| #التماس_تفڪر |
میگویند #فضاے_مجازے است...
ڪسے نمیبیند 😕
پـے وے میرویم...
حالا چه فرق دارد
پـے وے دختر یا پسر...
مگر اینجا همه چیز #مجازی نیست...؟
چت میڪنیم
و راحت از همه چیز حرف میزنیم...
مگر اینجا همه چیز #مجازے نیست...؟
عڪس هایش بر روے پروفایل را
ذخیره میڪنیم...
مگر اینجا همه چیز #مجازے نیست...؟
آرے ... 📛
درست است
اینجا همه چیز مجازیست
فقط یڪ سوال؟ 😊
خدایمان هم مجازیست؟ ❌
ڪتاب قرآن چطور؟
آن هم در این فضا مجازیست...؟ 😕
💚 ألم یعلم بأن الله یرےٰ... 💚
#نڪته...
حریم هاے مجازے را ڪه برداریم
آرام آرام حریم هاے حقیقے هم
برداشته میشود...
حریم #نگاه ڪه برداشته شود
رنگ و بوے #شهادت پاڪ میشود... 😔
و اینگونه...
آرام آرام ارزش هایت تغییر میڪند...
°•♥️•°
|🌼| #شهیدانهـ ↝
یکےنوشتہبود
سهممنازجنگ
پدرےبودکہ
هیچوقتدر
جلسہےاولیاومربیان
شرکتنکرد . . .
#شهیدآنہ 🌱
#حاجحسینیڪتآ 🌱
"شماهـاڪسۍرودردنــیآسراغدارید
ڪہقبلازاینڪہشمابدنیآبیاید،
خودشوبـراتونڪشتہباشہ؟
+ایــنشهـداخیلےشماهارودوسٺدارن
بیاییددستـتوݩروازدســـتشـهیدآن
جدانکنید..
#دخت_گمنآم🛵
#چادرانه😅
‼️خانوم خوشگله شماره بدم❓☹️
⁉️خانوم خوشگِله کجا میری برسونمت❓😏
🗣اینها جملاتی بود که دخترک در طول مسیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید!🥀
⭕️بیچاره اصلا” اهل این حرفها نبود . . .😔
💔این قضیه به شدت آزارش می داد تا جایی که چند بار تصمیم گرفت بی خیال درس و مدرک شود و به محل زندگیش بازگردد.🚌
🌼به امامزاده ی نزدیک دانشگاه رفت🐾
🍃شاید می خواست گله کند از وضعیت آن شهرِ لعنتی؛🌘
🧕دخترک وارد حیاط امامزاده شد . . .👣
خستہ . . .🖤
💔انگار فقط آمده بود گریه کند ـ ـ . دردش گفتنی نبود . . . ‼️😭
🧣رفت و از روی آویز چادری برداشت و سر کرد . .🙃
🌙وارد حرم شد و کنار ضریح نشست. . .🦋
💫زیر لب چیزی می گفت انگار‼️
🕊خدایا ڪمڪم کن . . .💜
🍁چند ساعت بعد،دختر که کنار ضریح خوابیده بود با 👓صدای زنی بیدار شد. . .💤
👋خانوم!خانوم! پاشو سر راه نشستی،🤗
👀مردم می خوان زیارت کنن‼️
🏘دخترک سراسیمه بلند شد و یادش افتاد که باید قبل از ساعت ۸ خود را به خوابگاه برساند . . .🚕
به سرعت و با عجله از آنجا خارج شد. ـ ـ🚀
اما . .🤔
🌠اما انگار اتفاق عجیبی افتاده بود . .‼️
🐷دیگر کسی او را بد نگاه نمی کرد . . .🙃
🐝انگار نگاه هوس آلودی تعقیبش نمی کرد . .🙂
🦋احساس امنیت میکرد . .💚
🌤با خود گفت: مگر میشود آنقدر زود دعایم مستجاب شده باشه! . .😇
🐬فکر کرد شاید اشتباه میکند. . .🧐
♨️اما اینطور نبود!❣
☝️یک لحظه به خود آمد . .🍃
😍دید #چادر امامزاده را سر جایش نگذاشته است ...
••⚠️🚫
[#دوستی_با_جنس_مخالف]
⁉️اگر ازت بپرسم سَم می خوری یا نه؟!
قطعا جوابت یک "نه" ی قاطع خواهد بود...❎
↩️چرا؟ خوب مشخصه ...چون سَم؛ سمههه!!😬
خطرناکه ...میکُشههه... 😵🔪
💡خب پس ماهیتِ سمیتِ سم؛ تغییر؟نمیکنه!‼️
⚜قضیه حرام خدا هم همینه...حرام خدا و ماهیتِ حرام بودنش؛ تغییر؟نمیکنه!❌
⬅️نامحرم و ارتباط با نامحرم حراام است...⚠️
👈حالا چه در فضای واقعی و چه در فضای مجازی... 👥👉 👈📲
در هر قالبی که باشه...⭕️
بعضیا میگن🗣
برای کمک باهمیم 🤝
برای درد و دل 🤐
برای راهنمایی 😲
برای صحبت ساده 🙄
و هزااارتا "برای دیگه" ...🤫
این "برای ها" همشووون فقط و فقط بهانه هستن!!😖
حوااست باشه رفیق ...
•
میگفت:
"سر نماز مثل حرم امام رضاست،"
کفشاتو میدۍ به کفشداری تا برۍ
زیارت،
بدونِ فکرِ کفش، برۍ دیدار!
فَاخلَع نَعلَیک
سر نماز کفشاتو یعنی
غصههاۍ دنیاتو از ذهنت دربیار بده به
خدا فقط دیــــدار!
بعد از نماز میبینی خدا کفشاتو واکس
زده بهت تحویل داده!
#استادپناهیـــان
سرباززینبی:
•✦🦋✦•
گـاهـےڪہچـادࢪمخـاڪےمیشـود …
ازطعنــہهــاۍمــࢪدمشـهــࢪ …
یـاد"چفیـہهـایے"مےافتـم …
ڪہبـــــࢪاۍچادرۍ ماندنم …
خــونـے شدند …!
#پاسـڊارانبۍپلاڪ
#حجاب
🥀
̑