eitaa logo
°•♡بـہ‌وقت‌عـٰاشقے♡°•
478 دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
2.3هزار ویدیو
326 فایل
﴾﷽﴿ اینجـا دل حڪم میفرماید...⚖️ - از ۲۲/خرداد/هزار سیصد۹۹ و مینویسیم❥︎ - پل ارتباطی: https://daigo.ir/secret/3211552716
مشاهده در ایتا
دانلود
بناے ازدواجم با مصطفی عشـق او بہ ولایت بود دوست داشتم دستم را بگیرد و از این ظلمــات و روزمرگۍ‌ بیرون بیاورد،، همین مبانی بود ڪه مهریہ‌ام را با بقیہ متفاوت ڪرده بود مھریه‌ام قــرآن ڪریم بود و تعھـد از داماد ڪه مـرا در راه تڪامل و اهلِ‌بیت و اسلـام هدایت ڪند .. اولین عَقـد در شھر لبنان بود که عروس چنین مھریه‌اے داشـت یعنی در واقع هیچ وجھی در مهریہ‌اش نداشت •. 🌱
ایندفعه با تراکتور🚜 بریم ناشناس؟! 🤨
و؟!🙂 چشم این چند وقت سرمون شلوغه بوده ان‌شاءالله جبران میشه
همچنین برای شما ان‌شاءالله🦋
ان‌شاءالله که خیره🙂🌿
پیشنهاد بسی زیبایی بود😍 چشم ان‌شاءالله میزاریم
پایان ناشناس جواب میدم🙂
آخر ناشناس پاسخ میدم
کدام رمان منظورتون هست؟
خب پایان ناشناس🦋🖐
°•♡بـہ‌وقت‌عـٰاشقے♡°•
پایان ناشناس جواب میدم🙂
به سخنی بود می‌گفت دوره آخر الزمان گناه هاهم زیاد میشه🚶🏻 چنتا راهکار میدم ان‌شاءالله که جواب بده براتون🙂 ¹- : یعنی اون قدرتی که تورو لحظه آخر گناه منصرف کنه ²- : هروقت فکر اون گناه یا گناه اومد تو ذحمنتون سریعا تغییر موقعیت بدید ³- : مثلا ذهنت میگه اینکارو کن ولی تو نمیخوای اون کارو انجام بدی چون قصد ترک کردن داری پس گولش میزنی...! چطوری؟! وقتی ذهنت میگه اون کارو انجام بده نگو نههههه بگو باشه بعدا دوباره گفت بگو بزار مثلا اینکارو انجام بدم بعدش باشه وقتی گفتی نه ذهنت اذیتت می‌کنه و پافشاری می‌کنه بعد دیگه کنترلش سخته ⁴- : مهم ترین چیز هدف گذاریه که اصلا به اون گناه فکر نکنی یعنی انقدر برنامه ریزی و هدف داشته باشی که فکرت یه این سمت کشیده نشه و اصلا وقت سر خاروندن نداشته باشی اینا راهکار بود از طرف من برای هر گناهی راهکار داره این ها راهکار های کلی بود🙂🦋 ان‌شاءالله اون گناه و هم ترک میکنید
°•♡بـہ‌وقت‌عـٰاشقے♡°•
آخر ناشناس پاسخ میدم
خب بازم یه راهکار میدم اگر جواب داد که خداراشکر اگر که نه دوباره بفرمایید تا اگر یه لینکی هست برای کنترل چشم پیدا کردم خدمتتون بدم🙂🌿 : پاشید برید بیرون یا هروقت رفتید بیرون ، خب نگاه می‌کنید به مغازه یا.... وقتی برگشتید خونه به خودتون نمره بدید از ۱ تا ۲۰ که چقدر تونستید چشمتون و کنترل کنید🙂 یه مطلبی خوندم می‌گفت آقاپسر تو کوچشون بود یه لحظه چشمش خورد به یه دختر خانوم (ناخواسته) به شیطان گفت ۱ : ۰ به نفع تو فعلا تو یکی افتادی جلو🚶🏻 خیلی قشنگ بود ان‌شاءالله که میتونید چشمتون هم کنترل کنید🌸
🌷 جان دل هادی...😍 وقتایی که ناراحت بودم یا اینکه حوصلم سر میرفت و سرش غر میزدم... میگفت: "جااان دل هادی...؟😍 چیه فاطمه...؟❤" چند هفته بیشتر از شهادتش نگذشته بود یه شـب که خیلی دلم گرفته بود...💔 فقط اشک میریختم و ناله میزدم...😭 دلم داشت میترکید از بغض و دلتنگی قلم و کاغذ برداشتم و نشستم و شروع کردم به نوشتن... از دل تنگم گفتم...❤ ...💔 ... از عذاب نبودنش و عشقم نوشتم براش...💕️ نوشتم "هادی...❤ فقط یه بار... فقط یه باره دیگه بگو جااان دل هادی..."😭 نامه رو تا زدم و گذاشتم رو میز و خوابیدم... بعد شهادتش بهترین خوابی بود که میتونستم ازش ببینم... دیدمش…❤ با محبت و عشق درست مثه اون وقتا که پیشم بود داشت نگام میکرد...☺️ …💕 ... صداش زدم و بهترین جوابی بود که میشد بشنوم... "جاااان دل هادی...؟💕 چیه فاطمه…؟❤ چرا اینقده بیتابی میکنـی...؟ تو جات پیش خودمه شفاعت شده ای...💑 🕊🌷 ؟؟؟؟؟ 🖤 🖤🖤 🖤🖤🖤 🖤🖤🖤🖤 🖤🖤🖤🖤🖤 🖤🖤🖤🖤🖤🖤 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
↺پست های امࢪوز تقدیم بھ↶ شبتون فاطمے°• عشقتون حیـــ♥️ـــدࢪۍ مھࢪتون حسنے🌱•° آࢪزوتون هم حࢪم اࢪباب ان شاءالله💫°` یا زینب مدد... نمازشب ، وضو و نماز اول وقت یادتون نࢪه🤞🏻•• ♡➣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ارسال شده توسط اعضای گرامی :)🌹
☘️امام عݪے(؏): اجر شهید بیشتر از کسی نیست که قدرت گناه دارد اما عفت می ورزد! 📚 نهج البلاغه/ حکمت۴۷۴
°•♡بـہ‌وقت‌عـٰاشقے♡°•
『 چشم‌آسمونی‌تو ؛ اهل‌روضھ‌حسینه ! توی‌ِدست‌زخمی‌تو ، پرچم‌ِپیرِخمینھ✌️🏼' 💛((:
سه‌ماه پیکر مطهرش بر روی زمینی از جنسِ نمک، که معروف به کارخانه نمک بود ماند‌((: و تنش کبود شده‌بود .. وقتی دفترچه‌ای که همیشه همراهش بود را پیداکردند، معلوم شد با دست‌خط خودش روی اولین صفحه نوشته بود خدایا ..! دوست دارم آنقدر بدنم روی زمین بماند تا مرا پاک گردانی ..✌️🏽 💙.
توی‌وصیت‌نامه‌اش‌نوشته‌بود‌ اگربهشت‌نصیبم‌شد؛ منتظرت‌میمانم‌باهم‌برویم ..♥️! 🌿 (اینجوری‌عاشق‌باشید! صرفاجهت‌اطلاع😕)
#شهیدانہ یکےنوشتہ‌بود': سهم‌من‌ازجنگ‌پدرے‌بودکہ هیچ‌وقت‌درجلسہ‌ےاولیاومربیان شرکت‌نکرد . . .
🌷 💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕 پسر عمه م بود😊 با هم و تو یه محله بزرگ شده بودیم... مثه برادرم بود...❤ سرمو مینداختم پایین و تند تند از مدرسه میومدم خونه... زیر چشمی میدیدمش... که موقع برگشتنم از مدرسه... ایستاده کنار کوچه...دم در خونه شون...منتظر... کوچه رو قرق میکرد تا کسی مزاحمم نشه😡 صبر میکرد تا من بیام و رد شم...❤ بی هیچ حرفی... به خونه که میرسیدم خیالش راحت میشد... ۱۶سالم بود که اومد با پدر مادرم صحبت کرد... اومده بود خواستگاریم🙈💕 مادرم بهش گفته بود: با ازدواج فامیلی... با زود ازدواج کردن و... با نظامی ازدواج کردن من مخالفه... بابامم تبعا مخالف بود... ولی اون سمج گفته بود... "اگه این کار نشه،خودمو از هواپیما میندازم پایین😡!" مادرم گفت: "اگه خود ملیحه نخواد چی🤔؟!" گفت: "اگه خودش نخواست... همسرشو باید خودم انتخاب کنم😔😓 جهیزیه شم خودم تهیه میکنم😥 بعدشم میرم ناپدید میشم😓💔 وقتی دیدن به هیچ صراطی مستقیم نیست... گفتن برو با ننه بابات بیا... قبل رفتن گفت: "پس شمام قبلش با ملیحه صحبت کنید... ببینید اصلا خودش میخواد...💕" وقتی فهمیدم شوکه شده بودم😦😳...یه باره ازش متنفر شدم😡😣... مهری که بعنوان پسر عمه بهش داشتم هم از دلم پاک شد😒 ازش بدم اومده بود... مادرم سعی میکرد متقاعدم کنه واسه این ازدواج...💕 گفتم:"مگه من تو این خونه اضافه م که میخواید ردم کنید...💔 شما که همش با زود ازدواج کردنم مخالف بودید...نمیخواااام😡 هر طوری بود متقاعدم کرد... آخرشم گفتم: "هر چی شما و بابا بگید..." بعله رو گفته بودم دیگه😊 بخاطر خاطرات دوران بچگی👧👦 تصورش بعنوان شوهر آیندم کمی وقت میبرد ناراحتیم زیاد طول نکشید... گمونم تا غروب همون روز😌!!! تازه فهمیدم چقد دوسش دارم😍😍😍 با پدر مادرش رسماً اومد خواستگاری☺️💍 ...
🌷 همسرشهید زهره وند: مدت دوسال از زندگی شیرین من و عاشقانه من و محمد گذشته بود که خداوند به ما هدیه کوچکی به نام ریحانه را بخشید. زمانی که محمد فهمید پدر شده برق خوشحالی در چشمانش موج می زد و خدارا به سبب عطا کردن فرزندی سالم شکر گذار بود که بعد از مشخص شدن جنسیت فرزندمان از خوشحالی دیگر نمی‌دانست چه کند و هر لحظه حمد وثنای خدا را به‌خاطر ریحانه می گفت. با همفکری هم تصمیم گرفتیم که نام نیک ریحانه از القاب حضرت زهرا(س) را بر آن بگذاریم. تنها سفارش همسرم برای بزرگ کردن ریحانه ام این بود که او را با حجاب تربیت کنم و این موضوع را بسیار به من سفارش می کرد و در وصیت نامه‌اش هم به این مطلب اشاره داشت.