#وقایع_ظهور حضرت مهدی علیه السلام
📌قسمت دوم:
🟢کشته شدن نفس زکیه
وقتی که روز بیست و پنجم ماه ذی حجّه فرا میرسد حضرت ولیّ عصر (ارواحنافداه) مردی ملقّب به نفس زکیّه را به سوی اهل مکه میفرستد ولی آنان وی را دستگیر نموده بین رکن و مقام شهید مینمایند و سر وی را به شام نزد سفیانی میفرستند.
پس از آن... حضرت بقیةالله روز عاشورا در مسجد الحرام حاضر گردیده چند رکعت نماز در مقام ابراهیم (علیه السّلام) میگزارند و در حالی که یاران خاصّ در اطراف حضرت گرد آمدهاند، این خطبه را القا میفرماید.
🟢🌟 خطبه حضرت مهدی به هنگام قیام
☘روایت شده که حضرت مهدی (علیهالسّلام) پشت به خانه کعبه خطبه تاریخی خود را آغاز میفرمایند:
✨با ستایش خدای تعالی و ثنای بر او و درود بر رسول گرامی و خاندان پاکش آغاز سخن میفرمایند.
اینجا به حضرت باقر (علیهالسّلام) گوش فرا میدهیم تا ما را از آنچه که حضرت مهدی (علیهالسّلام) در ابتدای خطبه خویش به هنگام قیام بیان میکنند آگاه نمایند.
🌴حضرت باقر (علیهالسّلام) چنین میفرمایند:
«قائم در آن هنگام در مکه است پشت به بیت الله الحرام تکیه داده چنین ندا کند:
✨ای مردم! ما از خدا یاری میطلبیم و از مردمی که دعوت ما را اجابت کنند.
ما اهل بیت پیامبرتان محمد (صلیاللهعلیه وآلهوسلّم) هستیم و از سزاوارترین مردم به خدا و به محمد (صلیاللهعلیه وآلهوسلّم) .
هرکه در مورد آدم (علیهالسّلام) با من محاجّه کند، باید بداند که من نزدیکترین کس به آدمم.
هرکه درباره نوح (علیهالسّلام) با من به گفتگو برخیزد بداند که من سزاوارترین کس به نوحم.
هر که در زمینه ابراهیم (علیهالسّلام) با من احتجاج نماید، بداندکه شایستهترین مردمان به ابراهیمم.
هرکه در مورد محمد (صلیاللهعلیه وآلهوسلّم) با من محاجه نماید، بداندکه من نزدیکترین مردمان به محمدم.
هرکه درباره پیامبران با من گفتگو نماید، من سزاوارترین مردمان به پیامبرانم.
✨آیا خدای تعالی در کتاب خویش نمیفرماید:
«اِنَّ اللهَ اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحَاً و آلَ ابْراهیمَ و آلَ عِمرانَ عَلَی العالمینَ ذَرِّیَّةً بَعْضُها مِن بَعْضٍ و اللهُ سَمیعٌ عَلیم؛[۳]
✨خدای متعال آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برگزید؛ فرزندانی که برخی از برخی دیگرند و خدا شنوا و دانا است.»
✨من بازمانده آدمم و ذخیرهای از نوح و برگزیدهای از ابراهیم و انتخاب شدهای از محمد (صلیاللهعلیهماجمعین).
✨بدانید! هرکه در کتاب خدا با من به محاجه برخیزد، من سزاوارترین مردم به کتاب خدا هستم. بدانید! هر که در سنت رسول خدا با من محاجه نماید، من به سنت رسول خدا سزاوارترینم.
✨شما را به خدا سوگند میدهم که هر که سخن مرا امروز بشنود، به دیگری که حاضر نیست، برساند.
✨به حق خدا و حق پیامبرش و به حق خودم (حق من بر شما حق قرابت من به پیامبر خدا (صلیاللهعلیه وآلهوسلّم) است) از شما میخواهم که ما را یاری نمایید و در برابر کسانی که به ما ظلم کردند از ما حفاظت کنید.
✨ ما را بیم دادند و به ما ستم نمودند و ما را از دیار و فرزندانمان راندند و برما جور نمودند و حقمان را سلب کردند و اهل باطل بر ما دروغ بستند.
✨خدا را! خدارا! ما را در نظر آورید. ما را رها نکنید و یاریمان کنید که خدای تعالی شما را یاری خواهد نمود.
🌟خطبه دیگری برای امام
(علیهالسّلام) روایت نمودهاند که با خطبه ذکر شده مختصر اختلافی دارد؛ مانند اینکه ایشان فرمودهاند:
✨ «ای مردم هرکه درباره موسی با من به محاجّه برخیزد من سزاوارترین مردمان به موسی (علیهالسّلام) هستم. ای مردم، هر که درباره عیسی با من به محاجّه برخیزد من سزاوارترین مردمان به عیسی هستم.»[۴]
📚 ۳.↑ آل عمران/سوره۳، آیه۳۵۳۳.
۴.↑ نعمانی، محمد بن ابراهیم، غیبت نُعمانی، ج ۱، ص ۲۸۱، حدیث ۶۷ باب چهاردهم.
ادامه دارد...
❓@shobahhat_eitaa❓
امـاممهـدی(عج):
بـࢪایتعجیـلدࢪفَـࢪج
بسیـاࢪدُعـاکنید،کہفـرجمـݩ
گشایشکارشمـاست...🌱
📌کمالالدین،ص۴٨۵
⊱ #حدیث🌿˓ ⊰
⊱ #اللهمعجللولیکالفرج
🌷@emam_zmn🌷
امـاممهـدی(عج):
بـࢪایتعجیـلدࢪفَـࢪج
بسیـاࢪدُعـاکنید،کہفـرجمـݩ
گشایشکارشمـاست...🌱
📌کمالالدین،ص۴٨۵
⊱ #حدیث_مهدوی 🌿˓ ⊰
⊱ #اللهمعجللولیکالفرج
🌷@emam_zmn🌷
مهدی که عالمی همه مست خدا کند
عیسی به صد نیاز به او اقتدا کند
تکبیری ز دل کعبه بر ارد ز خویش
سیصدوسیزده یار دور خود مصفّا کند
شیعه کز جفا ننموده است عاشقی
یک گلستان مهر به هر جا بنا کند
فتنه ای به جهان خیزد در غیاب وی
با عدل خود شب شوری بپا کند
خورشید ز کعبه بتابد به هر طریق
شوری به جان گوهر اهل ولا کند
قبری که گم شده در ازدحام خاک
از بهر شیعه حرمی با صفا کند
نادم به نیمه شبی به دلی حزین
با اشکِ چشم خود که خدا را صدا کند
اللهم عجل لولیک الفرج 🌷
#یامهدی
🌷@emam_zmn🌷
〘🌦♥️〙
زمینمیخوریم،
وقتیدستمانراازدستت
بیرونمیڪشیم...
ایحضرتپدر:)!
#امـام_زمـانم💛!'
🌷@emam_zmn🌷
•|بِسمِاللھِالذۍخَݪقالْمَھد؎💚•.
سلام حضرت امید ، مهدی جان!
در تلاطم دهشت زای امواج آخرالزمان ، هرلحظه که زورق امیدم در آستانهی نابودی است ... یاد شما همچون بارقهی حیاتبخشی مرا بخود میخواند ، راه نشانم میدهد و از التهاب بیکسیها میرهاندم ...
چه غم از هجوم مرگ زای اضطراب ها ...
وقتی ناخدای زندگی ام شما هستید:)♥️
#صبحتون_متبرک_به_نگاه_یوسف_زهرا 🥹
الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج بحق زینب کبری سلام الله علیها "💙
🌷@emam_zmn🌷
فایل صوتے دعا؎ عھد 🔊
⇦عهد ببندیم هر صبح بااقای که چشم انتظاره برای اومدنش کمی کمک کنیم 🥺 ❤️🔥🤝
-هدیهبھمحضراباصالح🫀
🌷@emam_zmn🌷
🔥سرباز🔥
#پارتچهلوهشتم💚🍀
یک ماه گذشت.
یه شب حاج آقا تو سخنرانی درمورد روزی حلال گفت.بعد سخنرانی سوالهای زیادی برای افشین به وجود اومد.
تا صبح مطالعه کرد.
فردای اون شب هم به مؤسسه رفت و سوال هاشو پرسید.
به این نتیجه رسید که....
خونه ای که توش زندگی میکنه،
ماشینی که داره،
و کلا پولی که پدرش به کارتش میریزه، حلال نیست.
خیلی با خودش فکر کرد.خب چکار کنم؟ ...
همه چیز رها میکنم ... بعدش چی؟ ...
باید کار پیدا کنم ... چه کاری؟
درواقع افشین نه تخصصی داشت و نه تحصیلاتی.افشینی که تو پر قو بزرگ شده بود،حالا باید با سختی زندگی کنه.براش سخت بود.
سراغ کمد لباس هاش رفت.
همه لباس هاش هم از مال حرام بود.یه دست لباس پیدا کرد که مادربزرگش قبل از فوتش بهش هدیه داده بود.درآمد اونا حلال بود.گرچه از اون لباس خوشش نمیومد و حتی یکبار هم نپوشیده بود،اما چاره ای نبود.
لباس پوشید و تو آینه به خودش نگاه کرد.از تیپ جدیدش خنده ش گرفت.با خودش گفت اگه فاطمه منو با این لباس ببینه از تعجب شاخ درمیاره.
تلفن همراه شو برداشت.
یه کم نگاهش کرد..نه اینم حلال نیست. گذاشت سرجاش..
ساعت؟..نه.. پول؟..نه. کارت های بانکی؟..نه.
مدارک شناسایی شو برداشت،
با یه دست لباسی که تنش بود،از خونه بیرون رفت.
خب حالا چکار کنم؟..باید اول دنبال یه کاری بگردم.
به اطراف خوب نگاه میکرد.
چند تا آگهی استخدام پشت شیشه چند مغازه دید.هربار با خودش میگفت من برم همچین کاری انجام بدم؟!!.. نه.
خیلی گشت.
حتی پول نداشت سوار تاکسی بشه.فقط پیاده میرفت.خسته شد.اذان ظهر شد.به مسجد رفت.
بعد از نماز دوباره به خیابان رفت،
تا زودتر کاری پیدا کنه که پولی به دست بیاره تا شب بتونه بره هتل.
ولی هیچ کاری رو در شأن خودش نمیدید.
شب شد.
هم غذایی نخورده بود و حسابی گرسنه بود،هم خیلی خسته بود.تصمیم گرفت بره خونه استراحت کنه،صبح دوباره دنبال کار بگرده.
جلوی در ساختمان بود که با خودش گفت این خونه حلال نیست ... خب توش نماز نمیخونم.فقط یه کم بخوابم ... وقتی حلال نیست،حلال نیست دیگه.باید دیگه نری تو اون خونه،هیچ وقت.
چند ساعتی اونجا بود.چند قدم سمت خونه میرفت،باز برمیگشت.خیلی خسته تر شده بود.اونقدر رفت و برگشت که اذان صبح شد.
به مسجد رفت.....
#سرباز
. 🌷@emam_zmn🌷