🖤خطبه امام حسین علیه السلام در روز عاشورا...
🖤 #امــامـ_زمانـےامـ313
@Emamzamaniam313
▪️اهمیت خواندن نماز شب در شام غریبان...▪️
🖤 #امــامـ_زمانـےامـ313
@Emamzamaniam313
🏴عاقبت قصه ی ما به "سر" رسید...
⚫️این تناقض تا ابد زیباترین مرثیه است
سرترین آقای دنیا را خدا بی سر گذاشت..
🖤السلام علیک یا اباعبدالله الحسین...
🖤السلام علیک یا جبل الصبر،یا زینب کبری سلام الله علیها...
🖤 #امــامـ_زمانـےامـ313
@Emamzamaniam313
⚫️پیچیده شمیمت همه جا ای تن بی سر
چون شیشه عطری که درش گم شده باشد...
به رسم هرشب انتظار تا ظهور مولایمان، منتقم شهید کربلا میخوانیم:الهی عظم البلا...⚡️
🖤 #امــامـ_زمانـےامـ313
@Emamzamaniam313
سلام
🖤صبحتان منوربه ذکرصلوات برمحمدوآل محمد(صلی الله علیه و آله وسلم)
به رسم ادب هرصبح:
السلام علی رسول الله وآل رسول الله🖤
السلام علیک یابقیة الله(عج)🖤
السلام علیک یااباعبدالله الحسین🖤 جمیعاو رحمت الله و برکاته..
🖤 #امــامـ_زمانـےامـ313
@Emamzamaniam313
⚫جوشیدن خون از زیر تمام سنگ ها در روز عاشورا!
✔مرحوم عالم ربّانی حضرت آیت الله وجدانی فخر نقل فرمودند:
💥در یکی از سالها بعد از ظهر عاشورا، به قبرستان نوِ قم برای قرائت فاتحه رفتم.
🔹️بعد از قرائت فاتحه متوجه حضور حضرت علامه سیّد محمد حسین طباطبایی در گوشه ای از گورستان شدم. لذا حضور معظم له شرفیاب شده و عرض ادب نمودم.
🌷آن بزرگوار چند بار با سوز و گداز به من فرمودند:آقای وجدانی امروز چه روزی است؟
عرض کردم روز عاشورا می باشد.
✨فرمودند: آیا می بینی که تمام موجودات چون آسمان و زمین و جمادات همه در حال گریستن به سید الشهدا(علیه السلام)هستند؟
🍂من از این گفته اش تعجب نموده و مبهوت ماندم و فهمیدم که او خبر از حقایق هستی می دهد.
💠در همین حال آن بزرگوار خم شد و سنگی را از روی زمین برداشت و آن را با دست مانند سیب از وسط شکافت و میانش را به من نشان داد.
🔴ناگهان با این چشمان خودم خون را در میان سنگ دیدم و تا ساعتی با بهت و حیرت غرق در تماشای آن بودم
🔰وقتی به خود آمدم متوجه شدم که حضرت علامه از قبرستان رفته بودند و من در تنهائی به نظاره آن سنگ خون آلود مشغولم...
🖤آجرک الله یا بقیه الله اعظم
🖤 #امــامـ_زمانـےامـ313
@Emamzamaniam313
▪️قسمتی از زیارت ناحیه مقدسه منسوب به امام زمان عج...
🖤 #امــامـ_زمانـےامـ313
@Emamzamaniam313
🖤روی دستش پسرش رفت ولی " قولش نَه "
🖤نیزه ها تا جگرش رفت ولی " قولش نَه "
🖤این چه خورشید غریبی است که با حال نزار
🖤 پای نعش قمرش رفت ولی " قولش نَه... "
🖤شیر مردی که در آن واقعه هفتاد و دو بار
.
🖤دست غم بر کمرش رفت ولی " قولش نَه..."
🖤هر کجا مینگری نام حسین است و حسین
🖤ای دمش گرم سرش رفت ولی " قولش نَه.."
.
🖤 اَلسَّلامُ عَلَيْك یا اَباعَبْدِاللهِ الحُسَین(علیه السلام)
🖤 #امــامـ_زمانـےامـ313
@Emamzamaniam313
🌷اسامی شهدای کربلا
🔥و قاتلین آنها...
🖤 #امــامـ_زمانـےامـ313
@Emamzamaniam313
🌺 آیت الله مرعشی نجفی (ره) :
☘ و سفارش میکنم به دستمالی که اشکهای زیادی در رثای جدم حسین مظلوم و اهلبیت مکرم او ریخته و صورت خود را با آن پاک میکردم،
بر روی سینه در کفنم بگذارند.
🖤 #امــامـ_زمانـےامـ313
@Emamzamaniam313
⚫️بعد از کربلا چه گذشت..(قسمت2)
🔷 در این روز دفن شهدای کربلا توسط قبیله بنی اسد و با راهنمایی و نظارت امام سجاد علیه السلام که به صورت معجزه(طی الارض) به کربلا برگشته بود تا اجساد را شناسایی و دفن کنند، در کربلا صورت گرفت.
🔵چون اسرا را وارد کوفه کردند ابن زیاد دستور داد تمام مردم شهر در قصر اجتماع کنند
🌸سر حسین ابن علی علیه السلام در داخل سپر کنار ابن زیاد قرار داشت،با چوب بر لب و دندان ابی عبدالله می زد و میخندید...
🌹 زید ابن ارقم که از صحابه رسول خدا بود وقتی مشاهده کرد ابن زیاد ضربات خود را مانند باران بر لب و دندان ابی عبدالله وارد میکند...
صدا زد:
📛 ابن زیاد! چوب را از لبان حسین بردار که بخدا قسم مکرر در مکرر دیدم که رسول این لبها را میبوسید...
☘سپس شروع به گریستن کرد.
♨️ابن زیاد گفت: خدا همواره چشمانت را بگریاند که برای پیروزی خدا گریه میکنی! اگر نبود که پیر و خرفت شده و عقلت را از دست داده ای، میدادم همین الان سرت را از بدنت جدا کنند!
🌹زید گفت: پسر زیاد با امانت رسول خدا چه کردی...؟!
سپس از مجلس خارج شد و گفت: شما مردم عرب از امروز همگی برده خواهید بود که پسر پیغمبر خدا را کشتید و پسر مرجانه را امیر خود قرار دادید تا نزدیکان شما را بکشد !
🌷حضرت زینب سلام الله علیها در حالیکه پست ترین لباسها را بر تن داشت در گوشه ای از مجلس ابن زیاد نشست . زنان و کنیزان اطرافش را گرفتند.
💠 ابن زیاد سه بار پرسید: این زن که اینچنین گوشه نشینی اختیار کرده کیست؟ کسی جواب او را نداد تا اینکه یکی از زنان گفت: این زینب دختر فاطمه دختر رسول خداست.
♨️این بار ابن زیاد با شماتت گفت: خدا را سپاس که شما را کشت و حرکتتان را باطل گردانید.
🌹زینب کبری فرمود: خدا را حمد میکنم که به وسیله پیامبرش مارا گرامی داشت و از پلیدیها پاک ساخت،همانا فاسق رسوا میشود و فاجر دروغ میگوید و او غیر از ماست پسر مرجانه!
♨️ابن زیاد: دیدی خدا با برادرت چه کرد؟
🌷حضرت زینب: من جز زیبایی و خوبی چیزی ندیدم،اینها جماعتی بودند که خدا شهادت را بر ایشان مقدر کرده بود و به قتلگاه آمدند.و روزی خدا میان تو و ایشان را جمع میکند و با تو مخامصه میکنند آنگاه خواهی دید که پیروز کیست،
مادرت به عزایت بنشیند پسر مرجانه.
♨️ابن زیاد از نحوه ی پاسخگویی حضرت زینب به خشم آمد و خواست او را بکشد.
عمروبن حریث گفت: این زن از مصیبت نزدیکانش ناراحت است و نباید اورا مواخذه کرد.
♨️ابن زیاد: خدا قلب مرا شفا داد و راحت نمود از طرف برادر سرکش تو و پیروانش!
🌷حضرت زینب: بجانم قسم بزرگان مرا کشتی و خاندان مرا نابود ساختی و ریشه های مرا بریدی ،اگر اینها شفای توست..،پس شفا یافتی!
♨️ابن زیاد با مغالطه گری گفت: این زن شاعر و سخنور است مانند پدرش!
♨️سپس ابن زیاد نگاهی به اسرا انداخت و امام زین العابدین را دید و پرسید: کیست این؟
گفتند: علی ابن الحسین.
♨️ابن زیاد: مگر خدا علی ابن الحسین را در کربلا نکشت؟
🌺امام سجاد: برادر دیگری داشتم به اسم علی که شما او را کشتید.
♨️ ابن زیاد با وقاحت فریاد کشید: نه خدا او را کشت!
🌸 امام سجاد فرمود: آری خدا جان هرکس را هنگام مرگ میگیرد و هیچکس نمیمیرد مگر به اذن او.
🔥 جسارت و حاضرجوابی امام خشم ابن زیاد را برانگیخت و فریاد زد: تورا چنین جراتی است که جواب مرا میدهی!!جلاد نفسش را بگیر!
🌹حضرت زینب با شنیدن این سخن از جا پرید و امام سجاد را در بغل گرفت و گفت: پسر مرجانه! خونهایی که از ما ریختی کافی نیست برایت ؟ غیر از این جوان چه کسی را برای ما باقی گذاشتی؟ اگر میخواهی اورا بکشی اول مرا بکش!
🔥 ابن زیاد نانجیب شرمنده شد و با تعجب گفت: چه خویشاوندی عمیقی! براستی حاضر است با او کشته شود...
✍ ادامه دارد...
📘ارشاد ص228،
📘طبری 371/7
📘 نفس المهموم ص 404
📘 کامل 81/4
🖤 #امــامـ_زمانـےامـ313
@Emamzamaniam313
🍁 این جمله مرحوم علامه خیلی ها را گریاند:
🌷 کسی چه میداند ، شاید سوره یاسین ، همان یاحسین است که بی سر شده است..
🖤 #امــامـ_زمانـےامـ313
@Emamzamaniam313