🔴 یک سخنران معروف در مجلسی که دویست نفر در آن حضور داشتند، یک صد دلاری را از جیبش بیرون آورد و پرسید: چه کسی مایل است این اسکناس را داشته باشد؟ دست همه حاضرین بالا رفت.
سخنران گفت: بسیار خوب، من این اسکناس را به یکی از شما خواهم داد ولی قبل از آن می خواهم کاری بکنم. و سپس در برابر نگاه های متعجب، اسکناس را مچاله کرد و پرسید: چه کسی هنوز مایل است این اسکناس را داشته باشد؟ و باز هم دست های حاضرین بالا رفت.
این بار مرد، اسکناس مچاله شده را به زمین انداخت و چند بار آن را لگد مال کرد و با کفش خود آن را روی زمین کشید. بعد اسکناس را برداشت و پرسید: خوب، حالا چه کسی حاضر است صاحب این اسکناس شود؟ و باز دست همه بالا رفت.
سخنران گفت: دوستان، با این بلاهایی که من سر اسکناس در آوردم، از ارزش اسکناس چیزی کم نشد و همه شما خواهان آن هستید.
و ادامه داد: در زندگی واقعی هم همین طور است، ما در بسیاری موارد با تصمیمــاتی که می گیریم یا با مشکلاتی که روبرو می شویم، خم می شویم، مچالــه می شویم، خاک آلود می شویم و احساس می کنیم که دیگر پشیزی ارزش نداریم، ولی این گونه نیست و صرف نظر از این که چه بلایی سرمان آمده است هرگز ارزش خود را از دست نمی دهیم و هنوز هم برای افرادی که دوستمان دارند، آدم با ارزشی هستیم..
#داستانک
┈✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾┈┈
🌻أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج🌻
🔖 امامزمانےام³¹³⇩⇩
🔖 @Emamezamani
🌸 تشرف سيد بحرالعلوم در سامرا
✅ عالم ربانی، آخوند ملا زين العابدين سلماسی (ره) نقل نمود:
▫️در حـرم عـسـكـريين (ع) با جناب سيد بحرالعلوم (ره) نماز خوانديم .
وقتی ايشان خواست بعد از تشهد ركعت دوم برخيزد، حالتی برايش پيش آمد كه اندكی توقف كرد و بعد برخاست.
هـمـه ما از اين كار تعجب كرده بوديم و علت آن توقف را نمیدانستيم و كسی هم جرات نمیكرد سـؤال كند، تا آن كه به منزل برگشته و سفره غذا را انداختند.
يكی از سادات حاضر در مجلس به من اشاره كرد كه علت توقف سيد در نماز را سؤال كنم.
گفتم:
🔹نه تو از ما نزديك تری.
▫️در اين جا جناب سيد (ره) متوجه من شده و فرمود:
🔸چه می گوييد؟
▫️مـن كه از همه جسارتم زيادتر بود، گفتم:
🔹آقايان میخواهند سِرّ آن حالت را كه در نماز برای شما پيش آمد، بدانند.
▫️فرمودند:
🔸حضرت بقية اللّه (ع) برای سلام كردن به پدر بزرگوارشان داخل حرم مطهر شدند، لذا از مـشـاهـده جـمـال نـورانـی ايـشـان حـالـتی كه ديديد به من دست داد، تا آن كه از آن جا خارج شدند.
⬅ «برکات حضرت ولی عصر (عج)» اثر سید جواد معلم
🏷 #امام_حسن_عسکری علیه السلام
#امام_زمان علیه السلام #سید_بحر_العلوم
🌻أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج🌻
🔖 امامزمانےام³¹³⇩⇩
🔖 @Emamezamani
در اين هنگام يكى از خريداران خواهد گفت: اين كنيز به سيصد دينار از من باشد كه عفت و پاكدامنى او موجب رغبت بيشتر من شد و آن كنيز به زبان عربى مىگويد: اگر در جامۀ سليمان و بر تخت پادشاهى او ظاهر شوى در من هيچ گونه رغبتى براى تو ظاهر نخواهد شد و مالَت را براى خودت نگهدار و بيهوده آن را خرج مكن.
برده فروش به آن كنيز مىگويد: چاره چيست؟ ناچار تو را بايد فروخت. كنيز مىگويد:اين همه شتاب چرا؟ بايد خريدارى باشد كه دل من به امانت و وفاى او آرام گيرد.
در اين هنگام تو برخيز و پيش عمرو بن يزيد برده فروش برو و به او بگو همراه من نامۀ كوچكى از يكى از اشراف است كه به لغت رومى و خط رومى نوشته و در آن كرم و وفا و خرد و سخاى خويش را نوشته است،اكنون اين نامه را به او بده بخواند تا خوى و اخلاق نويسندۀ آن را بداند و اگر به او راضى شد و تمايل پيدا كرد من وكيل نويسنده هستم كه او را از تو بخرم.
بشر بن سليمان مىگويد:من تمام دستورهاى سرور خودم حضرت هادى علیهالسلام را انجام دادم. همين كه آن كنيز به نامه نگريست، به سختى و با صداى بلند گريست و به عمرو بن يزيد گفت: «مِنْ صَاحِبِ هَذَا اَلْكِتَابِ وَ حَلَفَتْ بِالْمُحَرِّجَةِ اَلْمُغَلَّظَةِ إِنَّهُ مَتَى اِمْتَنَعَ مِنْ بَيْعِهَا مِنْهُ قَتَلَتْ نَفْسَهَا...» بايد مرا به نويسندۀ اين نامه بفروشى و سوگند سخت خورد كه اگر از فروختن او خود دارى كند، خود را خواهد كشت...»
📗بحارالأنوار، ج ۵۱، ص ۶
📗کمال الدين، ج ۲، ص ۴۱۷
📗روضة الواعظین، ج ۱، ص ۲۵۲
→
🌻أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج🌻
🔖 امامزمانےام³¹³⇩⇩
🔖 @Emamezamani
عمریست به عشق تو اسیریم علی
مست از خم باده غدیریم علی
داریم تمنا ز خداوند علی
با حب ولای تو بمیریم علی
#عید_غدیر✨🌺
3_روز تا #عید_بزرگ_غدیر😍
♨️
💠شیخ طوسی در کتاب امالی، از سهلبن یعقوب نقل کرده است که به #امام_هادی علیهالسلام عرض کردم: در بیشتر روزها موانعی هست که نمیگذارد آدمی به دنبال مقصود خود برود
مرا راهنمایی بفرمایید که چگونه می توانم از آن خطرات احتمالی اجتناب کنم و خود را در حرض و امان قرار دهم زیرا گاهی ضرورت و ناچاری مرا وادار می کند که در آن روزها به دنبال خواسته هایم بروم.
📣امام علیه السلام فرمود ای سهل: #ولایت ما برای #شیعیان ما حافظ و نگهدارنده ای است که اگر در قعر دریاهای عمیق فرو روند، و یا در دشت بی آب و علف و بیابانهای خطرناک بین جانواران درنده و گرگهای وحشی، و دشمنان آدمی و پری قرار بگیرند، هر آینه از خوف و خطر آنها ایمن می باشند،
◀️پس به خدا اعتماد کن و ولایت و دوستی خود را به ائمۀ طاهرین خالص گردان و به هرکجا که خواهی رو کن و به دنبال هر مقصدی که داری برو .
📌امالی طوسی ج۱ص ۲۷۶، بحارالانوار ج۹۲ص ۱
↶【
ای یوسف غریب به کنعان نیامدی
تنهاترین مسافر دوران نیامدی
گویند بوی پیرهنت میرسد ولی
ما مانداه ایم و وعدۀ خوبان نیامدی
دارد هنوز نسل جوان پیر میشوند
طولانی است قصۀ هجران نیامدی
خضر انتظار لحظۀ دیدار میکشد
یعقوب دهر بهر تو گریان نیامدی
ایمان چو شعله ایست کف دست مومنین
شد سخت آزمایش ایمان نیامدی
گاهی شکست حرمت والای اهلبیت
گاهی شکست حرمت قرآن نیامدی
قوم یهود، قوم نجس، قوم بچه کش
در قدس و کعبه اند به جولان نیامدی
آتش به جان امت اسلام میزنند
هرجا که هست جمع مسلمان نیامدی
دارند عاشقان شما کشته میشوند
ای پاسدار خون شهیدان نیامدی
خون حسین منتظر انتقام توست
زینب تو را صدا کند از جان نیامدی
ای زائر غریب حرمهای اهلِ بیت
محصور شد حریم تو جانان نیامدی...
-----------------------------------------------
اگر یک نفر را به او وصل کردی
برای سپاهش تو سردار یاری...
🌻أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج🌻
🔖 امامزمانےام³¹³⇩⇩
🔖 @Emamezamani
#یاصاحب_الزمان
🌹میدانم ،نمیفروشیَم 🌹
🔹در مجلس مهمانی نشسته بودیم
🔹یکی از بستگان رو به دختر خردسالم کرد و به شوخی گفت: شنیده ام که پدر و مادرت میخواهند بفروشندت!
🔹داشتم نگاهش میکردم
🔹دیدم دخترک شیرین زبانم چیزی نگفت
🔹بغض کرده بود و داشت سعی میکرد جلوی سیل اشکش را بگیرد
🔹ولی حجم غمش بیش از آن بود که بتواند راه سیل اشکش را سد کند و اشک از چشمانش جاری شد
🔹چشمان غمگینش را به چشمانم دوخت...
🔹انگار میخواست با نگاهم به او بگویم و اطمینان دهم که حرف آن آشنا درست نیست و قصد فروشش را ندارم...
🔹میدانست چقدر دوستش دارم و محال است بفروشمش ولی باز نگران بود مبادا از بدی ها و اذیت هایش خسته شده باشم...
🔹پیشش رفتم و در آغوش گرفتم و بوسیدمش و به او اطمینان دادم که آن آشنای نادان شوخی کرده و به او گفتم که چقدر دوستش دارم و آرامش کردم...
🔸در آن لحظات ناگهان مطلبی از ایستگاه ذهنم گذشت
🔸مهدی جان!
🔸مولای مهربانم!
🔸بابای بسیار دلسوزم!
🔸ارباب و صاحب جوانمردترینم!
🔸میدانم فرزند بدی هستم برایت
🔸میدانم باعث ننگت هستم یوسف مصر وجود
🔸میدانم دل نازنینت را خیلی آزرده ام
🔸میدانم بارهای بار باعث سرافکندگیت شده ام
🔸خیلی ها به خاطر بدی هایم با طعنه گفته اند که این هم از امام زمانی ها
🔸ولی این را هم خوب میدانم که آن قدر پدرانه دوستم داری که با این کوه بدی ها و زشتی ها باز نمیفروشیم و رهایم نمیکنی
🔸آخر هرچند روی ماهت را ندیده ام ولی طعم رافت و مهربانی بیکرانت را نه یک بار که بارهای بار با تمام وجودم چشیده ام
🔸ولی با این حال باز نگرانم
🔸نگرانم از حجم زیاد بدی ها و زشتی هایم و اینکه مبادا آنقدر در باتلاق زشتی ها فرو روم که از چشمت بیفتم
🌱کاش میشد یکبار در آغوش بگیریم و با نگاه مهربانت نگاهم کنی و به من بگویی
نگران نباش، تو تا ابد با مایی و در کنار ما...
🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃
#بحق_زینب_کبری_سلام_الله
#اللھمعــــجلݪوݪیــــڪاݪفــــࢪج
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌻أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج🌻
🔖 امامزمانےام³¹³⇩⇩
🔖 @Emamezamani