eitaa logo
امام حسین ع
19.3هزار دنبال‌کننده
401 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🔸زبان حال مقدمه : اهمّیت بحث زبان حال یکی از موضوعاتی که در سرایش شعر آیینی ، بسیار مورد استفاده شاعران آیینی قرار میگیرد مساله زبان حال است. یعنی شاعر با ذوق و خیال پردازی های خودش از یک واقعه یا رفتار امام علیه السلام گفتاری را میسازد . این کار هم بسیار لازم و جذاب هست و هم اگر دچار انحراف شود بسیار مضر و خطرناک است. شاید شخصی بگوید اصلا پرداختن به این بحث چه فایده ای دارد ، ما در جواب عرض میکنیم که ما چه بخواهیم و چه نخواهیم افراد زیادی از جامعه شناخت و معرفتشان از دین و اولیاء دین به صورت مستقیم از مطالعه کتاب حاصل نمیشود ، بلکه اکثر اطلاعاتی که مردم متدین از اولیاء دین دارند کانالیزه است و از طریق منبرها و اشعاری که در مراثی و مدح اهل بیت علیهم السلام میشنوند حاصل میشود برایشان . خب شما فرض کنید هر مطلب سخیف و غیر عقلانی را به عنوان زبان حال در روضه ها و اشعار و مراثی آورده شود ، نتیجه اش این میشود ذهن مستمعین بر اساس این زبان حال هایی که میشنود تصوری غیر واقعی از اهل بیت علیهم السلام میسازد. خصوصا اینکه متاسفانه آنقدر زبان حال بدون ضابطه گسترش پیدا کرده است که خیلی از مردم نمیدانند این ها زبان حال است بلکه فکر میکنند واقعا چنین مطالبی را اهل بیت علیهم السلام بیان فرموده اند. ما ابتدا تعریف زبان حال و سپس چند ضابطه زبان حال که باید رعایت شود را مطرح میکنیم و در نهایت بعضی از زبان حال هایی که در بعضی از سروده ها وجود دارد و متاسفانه این ضوابط در آن ها رعایت نشده است را ذکر خواهیم کرد نکته : هدف از این نوشتار صرفا افزایش دقت در موضوع شعر آیینی ست تا انشالله بتوانیم به بهترین وجه گسترش دهنده چهره واقعی اهل بیت علیهم السلام باشیم و اینکه از شعر شاعری مثال آورده می شود به معنای تنقیص و جسارت به آن شاعر بزرگوار و ندیدن نقاط برجسته و اشعار عالی او نیست. .
امام حسین ع
. 🔸زبان حال مقدمه : اهمّیت بحث زبان حال یکی از موضوعاتی که در سرایش شعر آیینی ، بسیار مورد استفاد
. اگر گفتی چنین گفتی 🔸زبان حال تعریف زبان حال و ضابطه های آن در مطلب قبل به ضرورت بحث اشاره کردیم و در این قسمت میخواهیم به تعریف و شاخصه های آن بپردازیم. دو تعریف از زبان حال را که تعاریف دقیقی هستند و میشود از آن ها ضابطه استخراج کرد را ذکر می کنیم : 1.دهخدا در تعریف زبان حال اینگونه میگوید :زبان حال: [ زَ ن ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِمرکب ) ناسرایش یعنی آنچه را که بیان میکند وضع شخص و یا حالت شخص و یا شئونات شخص را. ( ناظم الاطباء ). آنچه را که منسوب الیه نگفته و شاعر و یا نویسنده از حال او چنان بیند که اگر گفتی چنین گفتی. 2.همچنین در تعریف لسان الحال به نقل از کتاب اقرب الموارد می گوید : لسان . [ ل ِ نُل ْ ] ( ع اِ مرکب ) زبان حال. مادل علی حالة الشی او کیفیته من ظواهر امره فکانه قام مقام کلام یعبر به عن حاله فلم یفتقر معه الی کلام یقولون نطقت لسان الحال بکذا(اقرب الموارد) از دقت و بررسی این دو تعریف که یکی توسط لغوی فارس زبان و دیگری توسط لغوی عرب زبان ارائه شده است میتوان برای زبان حال چند معیار مشخص کرد : الف:آنچه که بیان میکند وضع شخص و حالت شخص باشد طبق این معیار اگر توصیفی را داشته باشیم که اصلا وضع شخص و حالت شخص نیست ، این زبان حال نیست بلکه کذب است. مثلا اگر در مورد شخصی که خوشحال هست ، شاعر از زبان حال او بگوید که من ناراحت هستم (یا لوازم ناراحتی) این اصلا زبان حال نیست.چون حال او شادی بود و شاعر اصلا حال او را توصیف نکرده است. مثال دیگر : مثلا در مقاتل آمده است که وجود مقدس امام حسین علیه السلام در قتلگاه در آن لحظات آخر خطاب به خداوند فرموده اند : الهی رضا برضاک و .... این جملات یعنی حال قلبی حضرت نسبت به قضای الهی حال رضایت است ، اگر شاعری بیاید از زبان حال امام حسین علیه السلام شعری بسراید که در آن اعتراض به خداوند باشد ، این قطعا زبان حال امام حسین علیه السلام را نسروده بلکه دروغ نسبت داده است به امام حسین علیه السلام ب: آنچه که بیان کند شئونات شخص را طبق این معیار اگر شاعر میخواهد زبان حال اهل بیت علیهم السلام را در شعر بیاورد باید زبان حالی را بسراید که با شئونات اهل بیت علیهم السلام سازگار باشد مثلا بداند اهل بیت علیهم السلام ، معصوم هستند و زبان حالی را نگوید که با عصمت اهل بیت علیهم السلام منافات داشته باشد ج:اگر گفتی ، چنین گفتی این خیلی معیار دقیقی ست ، در حقیقت زبان حال یعنی همین با توجه به شخصیت آن شخص فکر کنیم ببینیم اگر شخصی که ما در مورد او زبان حال میگوییم ، خودش میخواست صحبت کند چه میگفت ؟ همان میشود زبان حال آن شخص قیود تعرف اقرب الموارد هم همین سه قید تعریف اول را میگوید به بیان دیگر. مثلا این که گفته : (فکانه قائم مقام کلام یعبر به عن حاله) در حقیقت همان قید سوم است که اگر گفتی چنین گفتی با توجه به این دو تعریف پس شاخصه های زبان حال هم مشخص شد فقط به نظر میرسد علاوه بر سه شاخصه بالا باید به یک نکته دیگر هم اشاره کرد ، آن هم این است که وقتی ما زبان حالی را میگوییم اگر در آن موضوع زبان قال در تاریخ آمده ، نباید زبان حالی که ما میگوییم مناقض آن زبان قالی باشد که در تاریخ نقل شده. مثلا همان مثالی که ذکر کردیم که وقتی تاریخ جملات امام حسین علیه السلام خطاب به خداوند در قتلگاه را ذکر کرده که تماما تسلیم و رضایت در مقابل قضای الهی هست ، ما اجازه نداریم که زبان حالی بگوییم که در آن اعتراض امام حسین علیه السلام به خداوند است. .
امام حسین ع
. اگر گفتی چنین گفتی 🔸زبان حال تعریف زبان حال و ضابطه های آن در مطلب قبل به ضرورت بحث اشاره کردی
. 🔸زبان حال بررسی چند نمونه در قسمت های قبلی به تعریف زبان حال پرداختیم و چند شاخصه برای زبان حال به دست آوردیم : ۱.آنچه که بیان کننده وضع و حالت شخص باشد ۲.مناسب با شئونات شخصی باشد که زبان حالش را میگوییم ۳.زبان حال به گونه ای باشد که اگر خود آن شخص میخواست صحبت کند همین زبان حال را میگفت ۴.زبان‌حال نباید مناقض زبان قالی باشد که از شخص صادر شده است حالا به بررسی چند نمونه از اشعار آیینی که زبان حال اهل بیت علیهم السلام را سروده اند و به این ضوابط دقت نشده میپردازیم (ذکر این اشعار اصلا به معنای جسارت به شاعرش و ندیدن اشعار خوب و موفقی دیگری که دارد نیست بلکه فقط جنبه آموزش و حساسیت نسبت به این موضوع را دارد) ۱. مرحوم وصال شیرازی در شعری که به استقبال از محشتم کاشانی سروده است که بند یازدهم آن در این مورد است که وقتی یزید ملعون قصد کشتن امام سجاد علیه السلام را کرد حضرت زینب مانع شدند و وصال شیرازی در این ده بیت زبان حالی از حضرت زینب سلام الله علیها خطاب به یزید سروده است : این غم رسیده را به من مبتلا ببخش  بر ما نگه مکن به رسول خدا ببخش بر ما ستمکشان به جز این محرمی نماند  محرومیش ببین و به حرمان ما ببخش خونی در او نمانده که ریزی به تیغ کین  ما را بریز خون و به این مبتلا ببخش بسیار خون ناحق ازین قوم ریختی  او را به خون ناحق ما خونبها ببخش ما را کشتیّ و دعوی اسلام می‌کنی؟  یکتن به صدق خویش بر این مدعا ببخش بیمار و نوجوان و پدر کشته و اسیر  بر حرف او نظر مکن و ماجرا ببخش خُرد است اگر درشتی ازو رفت در پذیر  زار است، بر ستیزه این بینوا ببخش هر چند دل ز سنگ بود سخت‌تر، تو را  ای سنگدل! به این دل مجروح ما ببخش دانی که ما نبیره سالار محشریم  ما را، زبیم پرسش روز جزا ببخش چندان نیاز کرد که که بگذشت از انتقام  اذن مدینه داد به آن بیکسان ز شام این شعر متاسفانه هیچکدام از ضابطه های یک زبان حال صحیح را ندارد ، هم کاملا مخالف وضع و حالت حضرت زینب و امام سجاد است ، هم مخالف شان حضرات و هم کاملا مناقض با گفتاری هست که از حضرت زینب نقل شده و هم اصل داستان کلا اشتباه نقل شده ۱.یکی از بدترین مشکلات این بند ، انتخاب ردیف "ببخش" هست آن هم از زبان حضرت زینب سلام الله علیها ، یعنی ۹ بار التماس بخشش (نعوذ بالله) از یزید که حتی یک بار آن هم در تاریخ نقل نشده است (این نشان‌میدهد مساله انتخاب ردیف برای شعری که قرار است زبان حال حضرات معصومین باشد چقدر خطیر و دقیق است) ۲.تعابیر ذلیلانه ای که برای اهل حرم استفاده شده است (ستم کش ، مبتلایان ، محرومان ، دل مجروح ، بی کس) ۳. تعابیر بسیار زشتی که برای امام سجاد علیه السلام ذکر شده (محروم ، خونی در او نمانده ، بیمار و پدر کشته و اسیر ، بینوا ) ۴.از ذکر مصراع اول بیت هفتم به محضر امام زمان عجل الله عذرخواهی میکنیم ۵.چندان نیاز کرد که بگذشت ز انتقام.... فقط میشود سکوت کرد و رد شد آنقدر این مصراع خلاف شان حضرت زینب سلام الله علیهاست. جالب این است که اصلا جریان‌مربوط به مجلس عبیدالله بن زیاد ملعون در کوفه بوده نه مجلس یزید ، وقتی امام سجاد با شجاعت جواب عبیدالله را داد او دستور داد امام سجاد را بکشتند که حضرت زینب امام سجاد علیه السلام را در آغوش گرفت و به ابن زیاد فرمود: "ای ابن زیاد هر چه خوب از ما ریختی بس است والله از او جدا نمیشوم مگر اینکه اگر او را بکشی مرا نیز با او بکشی" . ابن زیاد گفت :عجبا للرحم (خویشاوندی عجیب کارها که نمیکند . این حرکت حماسی و جمله باعزت حضرت زینب سلام الله علیها کجا و این زبان حال ذلیلانه کجا؟! حضرت زینب در مجلس یزید ملعون هم اینگونه با حماسه صحبت فرموده اند "انّی لاستصغر قدرک و استعظم تقریعک : من ارزش و قدر تو را بسیار پست میدانم و سرزنش های بزرگی به تو دارم . ان شالله در قسمت های آینده به نمونه های از اشعار شاعران معاصر اشاره خواهیم کرد. .
‍ . علیه السلام به سبک: اول فداییه راه ولایت بند اول : جواد ابن الرضا گردیده مسموم افتاده در حجره غریب و مظلوم او میدهد جان با کام عطشان یا صاحب الزمان آجرک الله بند دوم: در وقت جان دادن چشم انتظارست زهرا کنار او دل بیقرارست میگوید گریان بابا رضاجان یا صاحب الزمان آجرک الله بند سوم: تنها در حجره و در را می بندند به آه و ناله و اشکش می خندند در شهر بغداد لب تشنه جان داد یا صاحب الزمان آجرک الله بند چهارم : جسمش بالای بام سه روز رها شد اما جدش کفن در بوریا شد شد اربا اربا آه و واویلا بند پنجم: شکر خدا نرفت بر نی سر او نبردند انگشت و انگشتر او جدش غریب است شیب الخضیب است یا صاحب الزمان آجرک الله مرتضی کربلایی✍ .
. صدای دلکشت مادر چرادیگر نمی آید شب هجران پردردت عزیزم سرنمی آید کجا دنبال عطرتو بگردم ای گل یاسم که عطر ناب گیسوی توای مادر نمی آید نشستم گوشه ای تنها شده عکست انیس من صدایم کن شکیبایی زقلبم بر نمی آید بکش آهسته برمویم تودستی نازنین مادر مگر مادر به تسکین دل دختر نمی آید؟؟؟ نشسته زخمی ازداغت به قلبم زارونالانم طبیبی جز غمت مادر براین مضطر نمی آید بیا واکن لبانت رابه لبخندی تماشایی که مهمانی بجزماتم دگرازدر نمی آید نمیدانم کجا جویم توراای راحت جانم به دورازروی ماه تو به شب اختر نمی آید ببین محتاج آغوشم بغل کن طفل پیرت را که خواب ازمن گریزان وبه چشم تر نمی آید .................... . دیدار گل رویت تکرار نخواهد شد درخوابی و چشمانت بیدار نخواهدشد رفتی و دلم پوسید درکنج قفس مادر زخمی شده قلب خون تیمار نخواهدشد آنقدر پریشانم در داغ تو هرلحظه این درد گرانم را انکار نخواهدشد بوی خوش گیسویت ازچادر گلدارت می آید ودل مست وهوشیار نخواهد شد مادر گل زیبایم دلتنگ توام هرشب دانم که نصیب من دیدار نخواهد شد خاموش شده مادر فانوس دلم بی تو بی تو شب جان هرگز پربار نخواهد شد آیم به سراغ تو با شاخه گل یاسی جز قبرتو باقلبم کَس یار نخواهد شد ..................... . خون میچکد از چشمم مادر که غمین باشد وقتی که دلش خسته نالان و حزین باشد انگار گره خورده دردش به شب یلدا ای کاش که درمانش با خنده قرین باشد چشمان پر ازمهرش بی نور شده امشب پایان غم و دردش دانم که همین باشد سخت است خدای من این صحنه به خود دیدن مرگ آید و هرلحظه درفکر کمین باشد اشکم شده دریا و گنگم چه کنم یارب؟؟ خواهی که شوم راضی، اوضاع چنین باشد بر جسم پرازدرد مادر کفن ای وایم میرفت که مادر هم مهمان زمین باشد رفت از برمن مادر میسوزم و میبارم حالا به دل سنگی نامش چو نگین باشد بسیار ستم دیده این مادر دردانه خواهم زخدا جایش فردوس برین باشد .................... . یک ساله شده قاتلم این درد جدایی هردم به فغان مویه کنان تاتو بیایی فریاد زنم بر سر هرکوچه وبازار مادر نفسم روح وتنم گو که کجایی؟؟ قلبم پرماتم شده از لحظه ی مرگت دل شیشه شد و داغ تو سنگی وبلایی مادر بغلم کن تک وتنها و ملولم خوشحال کن این دخترکت را به دعایی ای شاه دل غمزده ای مادر خوبم با اشک روان آمدم و قصد گدایی لبخند بزن نرگس خوش بوی وجودم شاید برسد این دل غمگین به نوایی زخمی شده ام ازغم هجران تو هردم مادر برسان برتن رنجیده دوایی سوگند به خاک کف پاهای توسوگند آخر تو پرسدیدنی بعد خدایی دانم که میان قبری و خانه ی خاموش آهسته بگو ازمن غمدیده رضایی؟؟ ازخاک مزار تو کشم سرمه به چشمم چون زائر سقا و شه کرب وبلایی ✍ .
. همخوانی زائرین امام رضا علیه السلام بند ١ یاعلی ابن موسی الرضا آقا کن نگاهی به ما نوکرا آقا نیست پناهی برام، جز درِ خونه‌ی شما آقا من غلام تو وُ تو شدی اربابم عبد ناقابلم، شاه بیا دریابم.. آقاجان ای که تو هستیِ دنیایی ساحل اَمن این دریایی توو شبِ تار من رویایی یا غریب الغربا آقا جان یا معین الضعفا آقا جان یا اَنیس الفقرا آقا جان.. بند ٢ یارئوف، یا کریم، یا امیر آقا دست این نوکراتو بگیر آقا شد حریم شما، کعبه و حج هر فقیر آقا شد بهشتِ همه اون ضریحِ زیبا شد دوای همه خاک صحنت آقا.. آقاجان با تو مأنوسه هر دلداده عاشق تو پر از فریاده عشقه ما پنجره فولاده یا غریب الغربا آقا جان یا معین الضعفا آقا جان یا اَنیس الفقرا آقا جان.. بند ٣ آبِ تو سقاخونه اَت شفاست آقا کُنج مضجع برام با صفاست آقا با اَمین اللهِت، زائر تو پُر از نواست آقا من اگه بی تو باشم آقا می میرم دستمو به ضریحت آقا می گیرم.. آقاجان آرومه هر دلِ مجنونی حرفامو از چشام میخونی تو با ما خیلی مهربونی یا غریب الغربا آقا جان یا معین الضعفا آقا جان یا اَنیس الفقرا آقا جان.. بند ۴ روضه هات، اوجِ هر، غربته آقا روضه ی تو پُر از محنته آقا بین حجره دلت، غرقِ غم و مصیبته آقا زهر کاری تو رو بین حجره انداخت هر گلی که شنید این مصیبت جان باخت..آقاجان شکر حق که جوادت اومد شد کفن پیکرت در مشهد کِی عدو نیزه بر تو می زد؟! یا غریب الغربا آقا جان یا معین الضعفا آقا جان یا اَنیس الفقرا آقا جان.. بند ۵ باب حاجات ماست گنبدت آقا قبله ی عاشقاست مرقدت آقا کربلای ما شد، صحن و سرای مشهدت آقا وقتی که دورم از کربلایِ ارباب یا میام قم یاکه مشهد تو بی تاب..آقاجان فکری واسه دلِ شیدا کن حق زهرا گِره رو وا کن اربعینِ ما رو امضا کن یا غریب الغربا آقا جان یا معین الضعفا آقا جان یا اَنیس الفقرا آقا جان.. بند ۶ اومدیم تا ببندیم همه عهدی از تو آقا بگیریم همه شهدی کاش باشیم با ولی، فدائیانِ دولتِ مهدی نزدیکه اون روزی که بیاد آقامون روشن از نور آقا بشه چشمامون..آقاجان میشه قدس و بقیع هم آزاد میشه صحن حسن هم آباد دولتِ مهدی میشه ایجاد.. یا غریب الغربا آقا جان یا معین الضعفا آقا جان یا اَنیس الفقرا آقا جان.. .
و علیه السلام زیرِبارون، چش گریون، شده حیرون، مثه سابق بی قراره، تنگِ یاره، غصه داره، دل عاشق دوری چه بَده آتیشم زده باز این دل هوا ئيه مشهده ای جانم رضا... سحراشو، زائراشو، اون هواشو، آرزومه کاش ببینم، که تو صحنم ،ضریحش هم، روبه رومه گنبدِ طلاش صحنِ باصفاش آرومم فقط توحال وهواش ای جانم رضا... می سپارم، دلِ زارم، رو دوبارم، به جوونش میگم آقا، تورو زهرا، به پایین پا، برسونش دل رو نشکنو.. جورکن رفتنو.. اربعین حرم می بَری منو.. ای جانم رضا... چه هوایی، چه صفایی، چه نوایی، منه قاصر یه طرف شاه، یه طرف ماه، خوده الله، میشه زائر اینجا کربلاس بهشتِ خداس مرقدِ حسین شاهِ سرجداس ای جانم حسین... شب جمعه، شور و گریه، بزم روضه، میشه بر پا میگه مادر، گل بی سر، شدی پرپر، توی صحرا تشنه کشتنت.. هی میزدنت.. کو انگشترت.. کو پیراهنت.. ای جانم حسین... می دویدو..، می کشیدو..، می بریدو..، جلو خواهر تهِ گودال، شده بی حال، تنِ پامال، جلو مادر سید الغریب بی یار و حبیب زیرِدست و پا شد خد التریب ای جانم حسین... .👇
. غزال مصیبت امام رضا علیه السلام زهرش اثر کرد آقای مارا زهر کین بی بال و پر کرد آن زهر مهلک فرزند زهرا را حزین و خون جگر کرد هی می نشست او تا مثل زهرا از سر کوچه گذر کرد حالش وخیم است گویی که دیگر شاه طوس عزم سفر کرد از داغ آقا زهرا دوباره در جنان دردِ کمر کرد دلتنگ یار است بادی وزید و او جوادش را خبر کرد آمد جوادش شب را کنار جسم بابایش سپر کرد چون نیش خورده سلطان به خود پیچید، تا شب را سحر کرد __ با روضه هایش یابن شبیبان را اسیر و دربه در کرد گفتا بخوانم در ظهر عاشورا چرا جَدّم خطر کرد در بین گودال رفت و خودش را بَهر آئینش سپر کرد شمر سیَه دل آمد به گودال و نبى را بی ثمر کرد با ضَرب خنجر یک یک رگ حنجر برید و، قطعِ سر کرد راضی و خُشنود از اینکه یک دردانه را، او بی پدر کرد سر را به نی زَد با افتخار از خیمه ی زینب گذر کرد اما در آخر این زینب او بود، در کوفه ظَفر کرد .👇
. شور امام حسین (علیه السلام) بیخیاله عشقایِ دنیایی عشقِ من فقط تویی ثارالله هرنفس به عشق تو میخونم اَنتَ فی قلبی اباعبدالله.. ااای.. عشق منی و..، مجنونِ توأم هرشب به زیرِ، بارونِ توأم اینکه نفسی، میاد و میره.. آقا به خدا، مدیونِ توأم عشق من حسین عشق من(٤) هرکسی عشقِ توئه سرمايَش دیگه بی نیاز میشه از عالم عشق تو کاری با دلها کرده که اگربی تو باشیم داریم غم.. ااای.. من عشقُ تویِ، هيئت میبینم وقتی که پایِ، روضه میشینم میدونی زهیری عاشقتم.. مادر با غمت، کرده عجینم عشق من حسین عشق من(٤) عاشقی رو باید از کی آموخت؟ غیره اُسطوره ی عُشاق عباس، همه عاشقه حسينند اما.. عشقه عباسه به این آقا خاص ااای.. با نامِ حسین،زیبا شده عشق هرشب تودلم،پیدا شده عشق زیر و رو نَکن، لغت نامه رو.. تو علقمه تا ، معنا شده عشق عشق من حسین عشق من(٤) 👇
4_5947004592137962894.mp3
10.24M
بیخیاله عشقای دنیایی... مداح: کربلایی مجتبی دسترنج هیئت جوانان سبط النبی (ص)
. سبک زمینه شهادت امام جواد(علیه السلام) میونِ حُجره ی در بسته، وای مادر غمی روی دلم بنْشَسته، وای مادر میسوزه سینم اَسیرِ کینم در این هیاهو یادِ مدینم شبیه غریب ِ مدینه ، غریبم قاتلِ مَنِ بی شکیبه ، حبیبم نمیشه قطره آبی حتی، طبیبم غریب اِبنِ غریبم(٤) داره دلم آتیش میگیره، با زهرا میونِ هلهله شد ذکرم، یازهرا ابن الرضایَم غرقِ بلایَم اين حُجره تار شدکربلایم شبیه غريبِ تو گودال، میمیرم به دامِ بلایِ يه نا زَن، اَسيرم شَهد شهادت از پیمبر، میگیرم غریب اِبنِ غریبم(٤) با یادِ کربلا بی تابم ، واویلا غمِ یه بی کفن کرد آبم، واویلا آه از سَر او از حَنجر او طُعمه ی آفتاب شد پیکر او گرچه تَن منم تو آفتاب، رَها شد ولی کجا اَسیرِ دامِ ، بلا شد؟ کجا نَصیبِ من سُمِ مَر، کَبا شد؟ شهید اِبنِ شهيدم(٤) 👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. (ع) همسر بی وفا داده زهر جفا پاره پاره جگر شده ام ای خدا من غریبم غریب گرچه غیروفا همسرازمن ندید آخراززهرکین جگرم را درید من غریبم غریب سوختم ازعطش بررویم بسته در میکندهلهله همسربد سیر من غریبم غریب جگرم شدکباب هرچه گویم من آب کل کشددربرم تاکشم من عذاب من غریبم غریب ناله هامی زنم دست وپامیزنم فاطمه مادرم را صدا میزنم من غریبم غریب دربهارشباب همچو گل پرپرم شدجوان مرگیم ارث ازمادرم من غریبم غریب بعد جان دادنم همسربی مرام جسم زارم سه روز می نهدروی بام من غریبم غریب (عبدالحسین محبی)✍ .
. (ع) من مظهر جود خدا جوادم از زهر همسر از نفس فتادم بجان زدشراره جگرپاره پاره آتش گرفتم مادرمن بیاسرم بنه بدامن واویلنا آه وواویلا۴بار زهرستم شعله زده بجانم سوزانده است تامغزاستخوانم هرچه گویم آب آب دل من شدکباب نه میدهدیک جرعه آبم کف میزند کند کبابم واویلتا کف میزند این یاربی وفایم کل میکشدتانشنودصدایم ناله هازنم من دست وپازنم من ز اجداد خودمن ارث بردم عطشان جوان من جان سپردم واویلتا مظلومم وشدخانه قتله گاهم من جاندهم قاتل کند نگاهم زندشعله بردل خنده های قاتل هادی بیاچشم انتظارم جزتوکسی یاورندارم واویلتا هادی بیا نظر بحال من کن مردم بده غسلم مراکفن کن ببین من غریبم اجل شدطبیبم شدم سوی مادرروانه ماند تنم بر بام خانه واویلتا... (عبدالحسین محبی)✍ .
. باز گشت از حریم رضوی علیه السلام ------------- خسته ی راه آمدم خُرم از آن می روم لطف رضا دیده ام لاله فشان می روم تربت مولا رضا جنت اعلای ماست من که بهشتی شدم ، گر ز جنان می روم بس که دمد بوی عشق از حرم با صفاش پیر رسیدم ولی مثل جوان می روم ظهر ز تهران روان جانب مشهد شدم وقت اذان آمدم ، وقت اذان می روم جانب سلطان عشق آمده ام غرق غم ناله کنان آمدم ، خنده کنان می روم من که طلب می کنم زائر مولا شوم باز به مشهد روم ، گر چه روان می روم آمده ام خسته جان ، رفته ام آسوده دل باز چنین آمدم باز چنان می روم دست تهی آمدم نزد امام رئوف از کرمش بر دلم مانده نشان می روم فرق ندارد بدان مُلک جهان مُلک اوست من ز حریمش کران تا به کران می روم «یاسرم» و با شعف مهر امامم به دل نام رضایم کنون ورد زبان می روم ** «یاسر»✍ .
. در کنار کعبه چکد از دیده ی من اشک فزون زائر بیت خدا شدم کنون می برم نام خدای لایزال می رود آه دل از سینه برون ای خدا ببین که بنده ات رسید آمده خسته دل از راه بعید ای خدا زائر دلخسته منم بنده ی خسته و بشکسته منم آن که با جرم و گناهان زیاد بین خوبان تو بنشسته منم ای پذیرای من غرق گناه بنده ای سوی تو آورده پناه ای خدا غرق محن آمده ام خارم و سوی چمن آمده ام من که خود نامده ام در حرمت دعوتم کردی و من آمده ام شاکرم ، آن که مرا خوانده تویی بر دلم نور بر افشانده تویی ای خدا این تو و این بنده ی تو این تو و عبد سرافکنده ی تو مُحرم کوی تو گردیده ببین بنده ی مجرم و شرمنده ی تو ای که هستی تو کریم و تو غفور آمده بنده ی تو از ره دور ای خدا این من و پیمانه ی تو شده جانم همه پروانه ی تو کرمی کن ، که به امید کرم سائلی آمده در خانه ی تو برده دل از من تنها یک سو کعبه و مروه و مسعا یک سو من به لطف و کرمت آمده ام به طواف حرمت آمده ام صاحب جود و علمدار سخا در پناه عَلَمت آمده ام ای که در خانه تو راهم دادی خسته بودم که پناهم دادی ** «یاسر» ................ ... 🌹بند ۱ از طواف کعبه آیی ، از ضیافت خدایی حج تو مقبول باشد ، حاجی سعی و صفایی به درگاه خدا / دلت گشت مبتلا دعا کردی رویم / نجف، کرببلا ( علی مولا علی ، علی مولا علی ) ۲ 🌹 بند ۲ از سفر برگشته ای و جسم و روحت منجلی شد ذکر روی لب هایت یا محمد یا علی شد ۲ به نام و یادتان / دلم آبادتان شود جانم فدا / همه اجدادتان ( علی مولا علی ، علی مولا علی ) ۲ 🌹بند ۳ تا نفس در سینه دارم به خدا حیدریم من شیعه ای از شیعه های مکتب جعفریم من نیازم روی او / نمازم سوی او در این عالم بوَد / بهشتم کوی او ( علی مولا علی ، علی مولا علی ) ۲ 🌹بند ۴ ای خدا با حبِّ حیدر دلا رو غرق شعف کن روزی ما را به زودی صحن مولا در نجف کن شویم مهمان او / کنار خوان او دلا پر می زند / برا ایوان او ( علی مولا علی ، علی مولا علی ) ۲ 🌹بند ۵ بار دیگر تو دعا کن ، حاجت قلبم روا کن یا علی ای شاه مردان، گره از کارم تو وا کن فدای تو منم / گدای تو منم غلام و روسیه / برای تو منم ( علی مولا علی ، علی مولا علی ) ۲ ✍ .
. |⇦•شَمَمتُ ریحَکَ مِن مَرقدِک... و توسل به حضرت جوادالائمه علیه السلام به نفسحاج امیر ●━━━━━━─────── شَمَمتُ ریحَکَ مِن مَرقدِک، فَجَنَّ مَشامی *بوی تو را از مرقدت استشمام کردم، مشامم دیوانه شد* شَمَمتُ ریحَکَ مِن مرقدِک، فَجَنَّ مشامی به کاظمین رسیدم برای عرض سلامی تو آن همیشه امامی، من آن همیشه غلامم من آن همیشه غلامم، تو آن همیشه امامی مرا خیال نمازت شبی کشید به رؤیا عجب رکوع و سجودی، عجب قعود و قیامی چه اشتراک قشنگی‌ست، بین طوس و مزارت که از تو و پدرت هست در دو صحن مقامی نوشته اند به باب الرضا تمامیِ جُودی نوشته اند به باب المراد جُودِ تمامی شبی ز بخت بلندم به خانه‌ی تو رسیدم چه سفره دارِ کریمی، چه سفره ای چه طعامی سوال داشتم از غربتت، زمان به عقب رفت نگاه بود جوابت، نه حرفی و نه کلامی *یه روز علی اومد کنارِ بسترِ فاطمه، صدا زد:...* "داغت که با سکوت سبک تر نمی شود حرفی بزن جواب که با سر نمی شود *این آقایی که اومدیم براش ناله بزنیم، جوان کشتنش، مادرش رو هم جوان کشتن، برایِ جوان باید بلند بلند گریه کرد... داغت که با سکوت سبک تر نمی شود حرفی بزن جواب که با سر نمی شود تعریف کن از اولِ تنهایی ات بگو از هیچ کس برای تو پیمبر نمی شود! در بسترت به چشم من انگار زینبی ست آدم سه ماهه این همه لاغر نمی شود ــــــــــــــــــ سوال داشتم از غربتت، زمان به عقب رفت نگاه بود جوابت، نه حرفی و نه کلامی عجب فرازِ عجیبی، عجب غروبِ غریبی پس از سه روز هنوز آفتاب، بر لبِ بامی! تنت میان خرابه، دلت کجاست بمیرم کنارِ حضرت سجاد در خرابه‌ی شامی شاعر ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
14000419e-kermanshahi-roze.mp3
2.42M
|⇦•شَمَمتُ ریحَکَ مِن مَرقدِک... و توسل به حضرت جوادالائمه علیه السلام به نفسحاج امیر کرمانشاهی
. |⇦•ما را هر آنچه حضرت استاد... به نفس حاج امیر کرمانشاهی ●━━━━━━─────── ما را هر آنچه حضرت استاد یاد داد یک گوشه چشم کودک سلطان به باد داد جایی برای عرضه ی حاجت نداشتیم ما را پناه گوشه ی باب الجواد داد دستش به کم نمی رود و کم نمی دهد کم خواستیم حاجت خود را ، زیاد داد *اومد دَرِ خونه ی جوادالائمه، دید صفِ عظیمی بستن، خیلی شلوغِ، تو دلش این بود برم از آقام پیراهنش رو به یادگار بگیرم، اومد دید اینقدر شلوغِ، با خودش گفت: برم وقت آقام رو نگیرم. ادب کرد برگشت، بعد از چند روزی شخصی اومد پیشش، سلام و عرض سلام، گفت: من فرستاده ی جوادالائمه هستم، حضرت هدیه ای دادن براتون بیارم، گفت: من کجا، جوادالائمه کجا؟ گفت: بله این هدیه تقدیمِ شما، بقچه رو باز کرد دید دوتا پیراهنِ، یادش اومد... آقا پیام داده بودن: تو تویِ دلت بود یه پیراهن از من بگیری، این یه پیراهن رو تبرکی تنت کن، اما چون ادب کردی، این پیراهنِ دیگه رو هم وقتی خواستن تویِ قبر بذارنت، با این پیراهن تویِ قبر بذارنت... بعضی ها هی زیر لب میگن: حسین....، چرا میگی: حسین؟...* من خودم شاهدم انگشتری اش را بردند از تنش ارثیه ی مادری اش را را بردند ــــــــــــــــــ دستش به کم نمی رود و کم نمی دهد کم خواستیم حاجت خود را ، زیاد داد بیهوده تا غروب پیِ کسب روزی ام رزق مرا جواد همان بامداد داد سلطانِ طوس، با قسمِ یا اَبَالجَواد هر حاجتی که پیش از این ها نداد؛ داد از کربلا، فضلیت مشهد فزون تر است این را جواد یادِ من بی سواد داد *امام رضا دید امام جواد یه گوشه نشسته،هی دستش رو میکشه رویِ خاک، هی خاکا رو برمیداره، هی میریزه، کلافه است، آروم و قرار نداره...امام رضا اومد گفت: چی شده عزیزِ دلم!؟ گفت: بابا نمی دونم، یهو یادِ مادرم فاطمه افتادم...* در چشم او چه بود که با یاد مادرش اَبروی او به عاشق حکم جهاد داد *یا جوادالائمه! فقط شنیده بودی به مادرت بی حرمتی کردن بهم ریخته بودی....اما...* یا رب نسیب هیچ غریبی دگر مکن درد و غمی که گیسوی حَسَن را سپید کرد با صد هزار امید حامیِ مادر شدم ولی دستِ عدو امیدِ مرا نا امید کرد ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇